۲۶ تير ۱۴۰۴ - ۱۳:۵۸
کد خبر: ۷۸۶۵۵۲
نیاز به موفقیت (1)

چگونه آموزش، عامل تحول اجتماعی در شرق آسیا شد؟

چگونه آموزش، عامل تحول اجتماعی در شرق آسیا شد؟
تحلیل تطبیقی نظام‌های آموزشی در کره جنوبی و ژاپن نشان می‌دهد که انگیزش روانی، به‌ویژه «نیاز به موفقیت»، می‌تواند به عاملی تعیین‌کننده در جهش اقتصادی و تحول اجتماعی کشورها بدل شود.

به گزارش خبرنگار گروه فرق و ادیان خبرگزاری رسا، در تحلیل علل و عوامل تغییرات اجتماعی در جوامع، تنها نباید به متغیرهای ساختاری، اقتصادی یا سیاسی بسنده کرد؛ چرا که تحولات بنیادین، غالباً با تغییر در نگرش‌ها، انگیزه‌ها و باورهای درونی افراد آغاز می‌شود. از این منظر، عوامل روان‌شناختی نیز در شمار نیروهای اصلی پیشران توسعه و دگرگونی اجتماعی قرار می‌گیرند.

یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های روانی مؤثر بر روند تغییرات اجتماعی، نیاز به موفقیت است. این نیاز نه‌فقط یک میل شخصی برای رشد و پیشرفت است، بلکه در سطح کلان، می‌تواند به‌عنوان یک «انرژی محرک جمعی» عمل کند؛ انرژی‌ای که ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد.

در این زمینه، دیوید مک‌کللند، با ارائه نظریه معروف خود تحت عنوان «نیاز به موفقیت»، یکی از اثرگذارترین چارچوب‌های تحلیلی را عرضه کرده است. وی بر این باور بود که سطح انگیزه موفقیت در میان افراد یک جامعه، یکی از شاخص‌های مهم برای سنجش آمادگی آن جامعه برای ورود به مسیر تحول است.

و او معتقد است که نظام آموزشی هر کشور، به‌ویژه محتوای کتاب‌های درسی مدارس، نقش مهمی در شکل‌دهی به این انگیزه ایفا می‌کند. اگر محتوای آموزشی به‌گونه‌ای طراحی شود که الگوهای موفقیت، تلاش، خلاقیت، غلبه بر محدودیت‌ها و رسیدن به اهداف بزرگ به دانش‌آموزان معرفی شوند، در آینده، نسلی با سطح بالایی از نیاز به موفقیت(1) تربیت خواهد شد و چنین نسلی، وقتی وارد ساختارهای اقتصادی و مدیریتی جامعه شود، به‌تدریج الگوهای رفتاری مبتنی بر تلاش، ابتکار، رقابت سالم و پیشرفت مستمر را نهادینه می‌کند.

حال در تحلیل فرایند توسعه و پیشرفت کشورهای شرق آسیا، به‌ویژه کره جنوبی و ژاپن، یکی از متغیرهای کمتر مورد توجه اما بسیار تأثیرگذار، عوامل روان‌شناختی و انگیزشی در سطح فردی و جمعی است. در این میان، نظریه «نیاز به موفقیت»، چارچوبی ارزشمند برای درک چگونگی شکل‌گیری اراده‌ی توسعه در این جوامع فراهم می‌کند.

دو کشور کره جنوبی و ژاپن، با وجود تفاوت‌های فرهنگی و تاریخی، نمونه‌هایی برجسته از پیاده‌سازی عملی این نظریه در سیاست‌های آموزشی و تربیتی هستند و در کره، تأکید بر موفقیت فردی، رقابت و کارآفرینی به‌عنوان ابزار پیشرفت، و در ژاپن، ترویج انضباط، مسئولیت‌پذیری و کار گروهی، هر دو مسیرهایی متفاوت اما هم‌راستا برای ایجاد نسل‌هایی با انگیزه پیشرفت پایدار به‌شمار می‌روند.

کره جنوبی؛ آموزش به‌مثابه موتور انگیزه موفقیت فردی و توسعه ملی

پس از پایان جنگ ویران‌گر کره در سال ۱۹۵۳، این کشور با اقتصادی ویران، زیرساخت‌های نابودشده، بی‌ثباتی سیاسی و فقر گسترده مواجه بود. در چنین شرایطی، دولت و نخبگان فکری و اقتصادی کره جنوبی به این نتیجه رسیدند که تنها سرمایه قابل اتکای کشور، نیروی انسانی تحصیل‌کرده و پرتلاش است. بر همین اساس، اصلاح و بازطراحی نظام آموزشی به‌عنوان اصلی‌ترین راهبرد ملی برای بازسازی کشور در دستور کار قرار گرفت.

نظام آموزشی جدید، صرفاً معطوف به انتقال دانش نبود، بلکه با هدف نهادینه‌سازی انگیزه موفقیت فردی و مسئولیت‌پذیری ملی طراحی شد. به‌بیان‌دیگر، مدارس کره‌ای به مراکزی برای تربیت نسل‌هایی جاه‌طلب، تلاش‌گر و توسعه‌محور تبدیل شدند. در این مسیر، چهار محور کلیدی برجسته بود:

•    سخت‌کوشی و پشتکار به‌عنوان ارزش بنیادین فرهنگی؛
•    رقابت تحصیلی شدید به‌مثابه محرک پیشرفت فردی؛
•    ارائه مستمر الگوهای موفقیت واقعی در کتاب‌های درسی و رسانه‌ها؛
•    پیوند زدن موفقیت فردی با افتخار ملی؛ به‌گونه‌ای که پیشرفت شخصی در خدمت شکوفایی کشور قرار گیرد.

و یکی از راهبردهای مهم فرهنگی، گنجاندن داستان‌های واقعی از کارآفرینان موفق کره‌ای در متون آموزشی مدارس ابتدایی و متوسطه بود. دانش‌آموزان بارها با سرگذشت افرادی همچون:

•    لی بیونگ چول، بنیان‌گذار شرکت سامسونگ، 
•    چونگ جو یونگ، بنیان‌گذار گروه صنعتی هیوندای، 
آشنا می‌شدند. این روایت‌ها نه‌تنها آموزنده بودند، بلکه حامل پیام‌های انگیزشی برای شکل‌دهی به انگیزه درونی موفقیت در کودکان و نوجوانان بودند. دانش‌آموز کره‌ای از همان ابتدا می‌آموخت که «تلاش مستمر برابر است با موفقیت بزرگ» و این یک اصل زندگی است، نه صرفاً شعار.

نتایج الگوی تربیتی کره جنوبی در سطح اجتماعی:

در کره جنوبی، الگویی از تربیت مبتنی بر انگیزش فردی، رقابت تحصیلی و پیوند موفقیت فردی با افتخار ملی، در دهه‌های اخیر آثار بسیار چشم‌گیری داشته است:

  • کره جنوبی که در دهه ۱۹۶۰ یکی از فقیرترین کشورهای دنیا بود، تا سال ۲۰۱۰ با رشد سریع اقتصادی، به عضویت سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) درآمد و اکنون جزو اقتصادهای پیشرفته صادرات‌محور محسوب می‌شود؛
  • دانش‌آموزان کره‌ای، بر اساس رتبه‌بندی آزمون‌های بین‌المللی مانند PISA، در مهارت‌های ریاضی، علوم و خواندن جزو رتبه‌های برتر جهانی‌اند.

ژاپن؛ آموزش به‌مثابه نهادساز انضباط، مسئولیت‌پذیری و موفقیت جمعی

ژاپن یکی دیگر از کشورهایی است که نظام آموزشی آن نقشی تعیین‌کننده در شکل‌گیری فرهنگ تلاش جمعی، انضباط فردی و پیشرفت تدریجی ایفا کرده است. برخلاف برخی کشورهای غربی که بر استقلال فردی تأکید دارند، در ژاپن تربیت فرد در بستر جمع، اصل بنیادین در آموزش محسوب می‌شود. مدارس ژاپنی نه‌تنها وظیفه آموزش علوم را بر عهده دارند، بلکه در تربیت شهروندانی منضبط، مسئول و متعهد به کار تیمی نقش محوری دارند.

در ژاپن، از دوره ابتدایی، کودکان به‌گونه‌ای تربیت می‌شوند که:

•    احترام به نظم و زمان را به‌عنوان هنجاری حیاتی بیاموزند؛
•    مسئولیت‌پذیری فردی در انجام وظایف جمعی را تمرین کنند؛
•    کار گروهی و موفقیت جمعی را بر رقابت فردی مقدم بشمارند؛
•    پیشرفت تدریجی از طریق تمرین و پشتکار را ارزش‌گذاری کنند.

یکی از ویژگی‌های برجسته نظام آموزشی ژاپن، درگیر کردن دانش‌آموزان با کارهای خدماتی روزمره مدرسه است. تمیز کردن کلاس‌ها، سرو غذا، مراقبت از وسایل و حتی مدیریت زمان، همگی توسط خود دانش‌آموزان انجام می‌شود. هدف از این تمرین‌ها، صرفاً صرفه‌جویی نیست، بلکه نهادینه‌کردن احساس تعلق، همکاری، مسئولیت‌پذیری و نظم اجتماعی در ذهن کودکان است.

در متون درسی ژاپن نیز، برخلاف تأکید صرف بر قهرمانان فردی، معمولاً داستان‌هایی از مشارکت جمعی، همیاری، و پایداری در برابر سختی‌ها روایت می‌شود. این متون می‌کوشند نوعی «هویت جمع‌گرا» و روحیه پیوسته برای بهتر شدن در کنار دیگران را تقویت کنند.

نتایج الگوی تربیتی ژاپن در سطح اجتماعی:

دستاوردهای نظام آموزشی مبتنی بر انضباط، مسئولیت‌پذیری و کار جمعی در ژاپن به‌وضوح در شاخص‌های کلان این کشور نمایان است:

  • ژاپن با وجود فقر منابع طبیعی، به یکی از پنج اقتصاد بزرگ جهان تبدیل شده و صنایع آن در حوزه‌هایی چون الکترونیک، خودروسازی و فناوری‌ دقیق سرآمد شده‌اند؛
  • نیروی کار ژاپنی، به پشتوانه نظام آموزشی منضبط، به سخت‌کوشی، وفاداری سازمانی و دقت در عملکرد شهره است.

موفقیت؛ مفهومی فرهنگی‌شده در نظام‌های آموزشی شرق آسیا

بررسی الگوهای تربیتی و توسعه‌ای در دو کشور کره جنوبی و ژاپن نشان می‌دهد که تحول و پیشرفت جوامع، صرفاً محصول سیاست‌های اقتصادی یا ساختارهای سیاسی نیست، بلکه ریشه در تحولی عمیق‌تر در سطح روان‌شناختی و فرهنگی دارد؛ تحولی که از درون افراد آغاز می‌شود و در قالب رفتارهای اجتماعی و دستاوردهای ملی نمود می‌یابد.

در چارچوب نظریه‌ «نیاز به موفقیت»، آنچه در نظام‌های آموزشی کره جنوبی و ژاپن رخ داد، صرفاً تحریک یک میل خام به پیروزی یا برتری نبود، بلکه تعریف و جهت‌دهی روشن به مفهوم "موفقیت" بود. به‌عبارت‌دیگر، آن‌ها با ظرافت و سیاست فرهنگی، به نسل جدید این پیام را القا کردند که:

«موفقیت یعنی...»

و سپس این گزاره را با مضامین زیر پر کردند:

  • موفقیت یعنی پشتکار بی‌وقفه و عبور از محدودیت‌ها؛
      نه صرفاً استعداد ذاتی، بلکه تلاش مستمر عامل اصلی رشد است.
  • موفقیت یعنی رقابت سالم و پیشرفت فردی در خدمت پیشرفت ملی؛
      هر موفقیت شخصی باید سهمی در شکوفایی کشور داشته باشد.
  • موفقیت یعنی تبدیل ایده به عمل؛
      کارآفرینی، نوآوری، و خلق فرصت‌های جدید، نشانه‌های انسان موفق‌اند.
  • موفقیت یعنی الگو شدن برای دیگران؛
      الگوهای کارآفرین موفق در کتاب‌های درسی، مسیر الهام‌بخشی را ترسیم کردند.
  • موفقیت یعنی اخلاق کاری، دقت و وفاداری سازمانی؛
      فرد موفق متعهد است، دقیق است، و به تیم و جامعه وفادار می‌ماند.
  • موفقیت یعنی رفتار اخلاقی؛
      حتی در سختی‌ها، نظم، همدلی و وجدان جمعی را حفظ کردن، خود نوعی موفقیت است.

در نتیجه، نیاز به موفقیت نه صرفاً یک میل فردی برای «برتر بودن»، بلکه یک جهت‌گیری فرهنگی و ارزشی شد. این همان رمزی است که ملت‌هایی چون کره و ژاپن را از ویرانه‌ها به پیشرفته‌ترین جایگاه‌های جهانی رساند.در هر دو کشور، سیاست‌گذاران به‌درستی دریافتند که پرورش انگیزه درونی موفقیت در نسل جوان، کلید حرکت به‌سوی توسعه پایدار است.

ادامه دارد...

پی نوشت:

1- نیاز به موفقیت یعنی میل درونی و پایدار یک فرد برای رسیدن به هدف، انجام کار سخت، غلبه بر چالش‌ها و بهتر شدن نسبت به گذشته یا دیگران.

رشیدیان
ارسال نظرات