ظرفیتهای مسیحیان و کلیمیان ایران در عرصه دیپلماسی مغفول مانده است

به گزارش خبرنگار گروه فرق و ادیان خبرگزاری رسا، حجتالاسلام محمد حسین پیشاهنگ، کارشناس و مدرس فرق و ادیان، در نشست تخصصی «نقش و عملکرد ادیان در جنگ دوازدهروزه» با محوریت بررسی عملکرد مسیحیان و یهودیان ایران که به همت خبرگزاری رسا برگزار شد، ضمن تشریح ابعاد مختلف نقش پیروان ادیان در جنگ اخیر میان ایران و رژیم صهیونیستی، به تبیین جایگاه و کنش جوامع مسیحی و یهودی کشور پرداخت.
حجتالاسلام پیشاهنگ در تشریح اهمیت جنگ دوازدهروزه خاطرنشان کرد: «این جنگ صرفاً یک رویارویی نظامی و موشکی نبود؛ بلکه حاصل نقشهریزی پیچیده دشمن برای بیثباتسازی داخلی ایران بود. دستگاههای امنیتی کشور نقش مؤثری در خنثیسازی عملیاتهای دشمن داشتند و بصیرت و آگاهی سیاسی و ایمانی ملت ایران، بهویژه پیروان ادیان و مذاهب، موجب شکلگیری همبستگی ملی شد و دشمن نتوانست اهداف خود را در عرصه اجتماعی و رسانهای عملی کند.»
وی با اشاره به طرح دشمن برای آشوبسازی در داخل کشور پس از آغاز جنگ گفت: «یکی از برنامههای اصلی رژیم صهیونیستی، تحریک و سازماندهی اغتشاشاتی گسترده از سوی جریانهای وابسته به سرویسهای خارجی بود تا فضای کشور را به آشوب بکشاند. هدف آنها ایجاد بحرانی فراگیر شبیه یا حتی شدیدتر از حوادث ۱۳۸۸ و ۱۴۰۱ بود. در همین راستا، گروههایی مانند بهاییان و برخی فرقههای وابسته نیز در این طرحها نقشآفرینی داشتند، اما با هوشیاری ملت و دستگاههای امنیتی، تمام نقشههای دشمن ناکام ماند.»
این کارشناس و مدرس فرق و ادیان ادامه داد: «نکته مهم اینجاست که دشمن روی برخی اقلیتها در داخل کشور نیز حساب ویژهای باز کرده بود؛ ازاینرو شناخت دقیق جامعه مسیحی و یهودی ایران برای تحلیل این تحرکات ضروری است.»
این کارشناس و مدرس فرق و ادیان درباره جامعه یهودیان افزود: «یهودیان ایران از نظر تاریخی و قومی ساختاری منسجم دارند و نگاه قومیتی در آنها پررنگتر از مؤلفههای دینی است. این جامعه بیشتر در شهرهای یزد، اصفهان، تهران و کرج ساکن هستند و بهواسطه مهاجرتهای داخلی، پراکندگی محدودی نیز در سایر شهرها یافتهاند.»
حجتالاسلام پیشاهنگ با اشاره به ضرورت پرهیز از تعمیمگرایی در تحلیل رفتار اقلیتها تأکید کرد: «نمیتوان گفت همه مسیحیان یا کلیمیان رفتار واحدی دارند. برای فهم درست نقش آنان باید دستهبندیهای علمی و دقیق را مدنظر قرار داد و بر اساس واقعیتهای اجتماعی و تاریخی تحلیل کرد.»
وی سپس به بررسی مواضع جامعه مسیحیان ایران در جریان جنگ دوازدهروزه پرداخت و تصریح کرد: «دو گروه اصلی مسیحیان در ایران یعنی ارامنه و آشوریها، با وجود تفاوتهای قومی و مذهبی، در این جنگ همبستگی کامل خود را با ملت ایران نشان دادند. آنان بیانیههای متعددی در حمایت از مواضع جمهوری اسلامی، رهبری معظم انقلاب و نیروهای مسلح صادر کردند و حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی را محکوم نمودند. این رویکرد، نشاندهنده پیوند عمیق این اقلیتها با ملت ایران و وفاداری آنان به امنیت و استقلال کشور است.»
این کارشناس و مدرس فرق و ادیان تأکید کرد: «جامعه مسیحی و کلیمی ایران بخشی از پیکره ملت ایران است و حضور آنان در صحنههای حساس، نمادی از وحدت ادیان الهی در برابر ظلم و تجاوز است. انشاءالله در جلسات آینده، سایر موضوعات مرتبط با ادیان، معنویتهای نو و جریانهای انحرافی نیز بررسی و تحلیل خواهد شد.»
وی با بیان اینکه «جامعه مسیحی ایران در جریان جنگ دوازدهروزه نقش ارزشمندی ایفا کرد»، افزود: «با این حال، جای بحث دارد که شاید میتوانستیم از ظرفیت این جامعه انتظار بیشتری داشته باشیم. تأکید میکنم که هدف از این سخنان، هیچگونه اهانت یا جسارتی به هموطنان مسیحی ما نیست؛ بلکه وظیفه ما این است که ظرفیت همبستگی و قرابت با ملت ایران را بهتر مدیریت کنیم و از آن برای دیپلماسی دینی در سطح جهانی بهره بگیریم.»
این کارشناس و مدرس فرق و ادیان خاطرنشان کرد: «جامعه مسیحی ایران، بهویژه آن بخش که خود را کاملاً ایرانی میدانند، میتوانند نقش مهمی در تعامل با سایر ملتهای مسیحی و مجامع بینالمللی داشته باشند. متأسفانه از این ظرفیت بهدرستی استفاده نشده و صدای جامعه مسیحی ایران به گوش جوامع مسیحی دیگر یا نهادهای بینالمللی نمیرسد. گاهی نیز نگاه تهدیدمحور مانع این ارتباطات بوده است؛ به این معنا که گمان میشد تقویت پیوندهای جهانی مسیحیان ایران ممکن است تهدیدی برای امنیت ملی باشد.»
حجتالاسلام پیشاهنگ با اشاره به مواضع همدلانه جامعه مسیحی در روزهای نخست جنگ دوازدهروزه گفت: «در همان روزهایی که بسیاری از تحلیلگران غربی و آمریکایی گمان میکردند جمهوری اسلامی ایران شکست خواهد خورد، هموطنان مسیحی با صدور بیانیههایی، ضمن محکوم کردن رژیم صهیونیستی و همپیمانانش، از مقام معظم رهبری تشکر کردند و بر تبعیت از ایشان تأکید نمودند. این رفتار نشان میدهد بخش مهمی از جامعه مسیحی ایران دارای همبستگی واقعی با ملت ایران است و میتوان از این ظرفیت در عرصه دیپلماسی دینی استفاده کرد.»
وی ادامه داد: «جامعه مسیحی ایران در ساعات اولیه جنگ دوازدهروزه، در حالیکه برخی رسانههای خارجی جمهوری اسلامی را پیشبینی میکردند، همراه با سایر اقشار ملت ایران پای ایرانی بودن و نظام اسلامی ایستادند. این وفاداری و همبستگی نشان داد که باید از نگاه تهدیدمحور نسبت به جامعه مسیحی عبور کنیم، بهویژه در مورد ارامنه و آشوریها که پیوندهای خونی، فرهنگی و اجتماعی دیرینه با ملت ایران دارند و خود را جزئی از این ملت میدانند. این ظرفیت میتواند در دیپلماسی دینی جهانی به نفع جمهوری اسلامی ایران مورد استفاده قرار گیرد.»
این کارشناس و مدرس فرق و ادیان در بخش دیگری از سخنان خود به سایر شاخههای جامعه مسیحی پرداخت و تصریح کرد: «کلیساهای ارتدوکس و کاتولیک جمعیت کمتری دارند و معمولاً تمایلی به ورود به مسائل سیاسی یا اجتماعی ندارند، زیرا نگراناند که هویت جمعیتی و مذهبیشان آسیب ببیند. برخلاف ارامنه و آشوریها که در انتخابات، راهپیماییها و فعالیتهای اجتماعی حضور فعال دارند، این اقلیتهای کوچکتر بیشتر رویکردی مذهبی، اقتصادی و صنعتی دارند و بهدنبال کسب حقوق بیشتر از مسیر معارضه سیاسی نیستند. بنابراین، عدم صدور بیانیه یا مشارکت محدودتر آنها نشانه کمبود همبستگی نیست، بلکه نتیجه رویکرد محتاطانه و شرایط اقلیتی آنان است.»
حجتالاسلام پیشاهنگ سپس با اشاره به ظهور جریانهای نوکیش و تبشیری در سالهای اخیر گفت: «بخش دیگری از جامعه مسیحی ایران شامل نوکیشان مسیحی و گروههای جدیدتر است که عمدتاً در چارچوب پروتستانی و زیرمجموعههایی مانند جماعت ربانی فعالیت میکنند. کنش این گروهها با سایر مسیحیان متفاوت است. این افراد اغلب در نتیجه مهاجرتهای تبشیری، بازگشت از خارج یا تغییر دین پدید آمدهاند و از ابتدا با اصطکاک اجتماعی روبهرو بودهاند. در این میان، برخی از این گروهها مورد حمایت جریانها و نهادهای معارض خارجی قرار گرفتهاند که موجب حساسیت امنیتی نسبت به آنان شده است.»
وی افزود: «پس از حوادث سال ۹۸ و سپس در جریان اغتشاشات ۱۴۰۱، دشمنان خارجی تلاش کردند از این گروههای تبشیری بهرهبرداری کنند. گزارشهایی وجود دارد مبنی بر اینکه در سال ۹۸ برخی کلیساهای خانگی یا اجتماعات تبشیری در برخی تجمعات نقش داشتند و در سال ۱۴۰۱ نیز از این ظرفیتها برای تحریک آشوبها استفاده شد. بخشی از این جریانها به لحاظ ایدئولوژیک و الهیاتی با آموزههای هزارهگرایانه مرتبطاند و حتی در برخی موارد از موجودیت دولت یهود حمایت یا آن را مقدس میشمارند.»
این کارشناس و مدرس فرق و ادیان با اشاره به برخی گزارشهای اخیر افزود: «در روزهای اخیر و همزمان با جنگ دوازدهروزه، رسانههای مسیحی گزارشهایی منتشر کردند مبنی بر اینکه تعدادی از نوکیشان مسیحی یا فعالان تبشیری در اغتشاشات نقش داشته و بازداشت شدهاند. طبق همین گزارشها، بازداشتشدگان عمدتاً از میان نوکیشان یا گروههای تبشیری بودهاند این در حالی ست که از میان ارامنه، آشوریها یا کلیساهای سنتی ارتدوکس و کاتولیک بازداشتی نداشتیم»
وی خاطرنشان کرد: «این واقعیت که دشمنان خارجی در سالهای اخیر بر گروههای تبشیری سرمایهگذاری کردهاند، نشان میدهد این جریانها میتوانند در بحرانهای امنیتی مورد بهرهبرداری قرار گیرند. از اینرو، تفکیک میان بخشهای مختلف جامعه مسیحی—یعنی ارامنه و آشوریهای ایرانیتبار در مقابل گروههای تبشیری و خارجیپیوند—برای درک دقیق وضعیت امنیتی و دیپلماسی دینی ضروری است.»
حجتالاسلام پیشاهنگ در ادامه گفت: «ایالات متحده هزینههای هنگفتی برای پرورش و گسترش کلیساهای خانگی در ایران صرف کرده است. طبیعی است که این هزینهها باید برای آمریکا بازدهی داشته باشد، زیرا هیچ اقدامی از سوی دشمنان بدون هدف سیاسی و امنیتی انجام نمیشود.»
وی افزود: «البته برخی کلیساهای کوچکتر نیز پیامهایی در محکومیت رژیم صهیونیستی صادر کردند. ندادن بیانیه از سوی برخی گروهها الزاماً به معنای نداشتن موضع سیاسی نیست؛ بلکه ممکن است به دلیل بازداشت سرانشان یا محدودیتهای امنیتی باشد. از سوی دیگر، در همان روزهای نخست جنگ که ملت ایران در خیابانها با شعار “یا علی بن ابیطالب(ع)” جشن پیروزی و مقاومت برپا کرده بودند، فضا بهگونهای بود که امکان فعالیت رسانهای برای گروههای تبشیری وجود نداشت.»
این کارشناس و مدرس فرق و ادیان با اشاره به فعالیت رسانههای مسیحی خارج از کشور گفت: «رسانههای تبشیری فارسیزبان خارج از ایران تلاش کردند جهت افکار عمومی را مدیریت کنند. در آغاز جنگ، برخی از آنها بهطور ضمنی از رژیم صهیونیستی حمایت کردند، اما بهمرور و بهدلیل فشار مخاطبان نوکیش خود، شعار “دعوت به صلح” را جایگزین کردند. در روز دوم، سوم جنگ، گزارشهایی منتشر شد که برخی اجتماعات خانگی مسیحی در ایران برای صلح دعا کردهاند و عملاً در جهت القای ضرورت پذیرش آتشبس از سوی ایران فعالیت رسانهای داشتند.»
وی در تشریح پیشینه این رفتار افزود: «پیش از جنگ دوازدهروزه نیز در جریان عملیات “طوفان الاقصی”، برخی بخشهای جامعه مسیحی در ایران مواضع حمایتی از رژیم صهیونیستی و محکومیت مقاومت اسلامی اتخاذ کردند. بر اساس مبانی الهیاتی هزارهگرایانه، این گروهها باور دارند که حمایت از دولت اسرائیل زمینهساز ظهور دوم عیسی مسیح است. چنین آموزههایی سبب شد واکنش آنان در جریان جنگ دوازدهروزه نیز قابل پیشبینی باشد، حتی اگر بهدلیل محدودیتهای امنیتی و اجتماعی کمتر اظهار نظر علنی کرده باشند.»
این کارشناس و مدرس فرق و ادیان با تفکیک جامعه یهودی به چند گروه فکری و سیاسی، خاطرنشان کرد: «در جامعه کلیمیان، با توجه به پشتوانه اعتقادی و فکری خود، مواضعشان را شکل میدهند و تا حدی با گفتمان غربی همسو هستند؛ هرچند صریحاً از اسرائیل حمایت نمیکنند.»
وی افزود: «از سوی دیگر، یهودیان سنتی و رسمی که نماینده کلیسای رسمی و کنیسه در ایران هستند، موضع رسمیشان حمایت کامل از جمهوری اسلامی و محکومیت حملات رژیم صهیونیستی بود. این امر عجیب نیست، زیرا سابقه مشارکت آنان در مناسبتهایی مانند روز قدس نیز وجود داشته و نماینده رسمی جامعه همواره موضع رسمی خود را اعلام میکند.»
این کارشناس با بیان اینکه مواضع یهودیان در جامعه سنتی کلیمیان یکدست نیست، گفت: «درون خانوادههای یهودی روشها و نگرشهای متفاوتی وجود دارد، اما جامعه رسمی و سنتی یهودی، همانطور که گفته شد، موضع کاملاً رسمی و مشخصی داشت؛ مخالفت با رژیم صهیونیستی در این جامعه مسبوق به سابقه بوده است.»
وی در ادامه به تشریح وضعیت یهودیان مهاجر ایرانی پرداخت و تصریح کرد: «یک دسته دیگر از یهودیان که عمدتاً خارج از ایران هستند، شامل یهودیان ایرانیاند؛ یعنی خاندانهایی که چند نسل قبل از ایران مهاجرت کردهاند و اکنون در آمریکا یا اروپا ساکن هستند. موضع این گروه، با وجود ایرانی بودن، عمدتاً علیه ایران بود. در جنگ دوازدهروزه، چه در مصاحبهها و چه در مذاکرات، این گروه تلاشهایی را در قالب جریانهای لابی ضدایرانی انجام دادند؛ لابیهایی که سالها علیه جمهوری اسلامی و ملت ایران فعالیت کردهاند، از جمله در تحریم شرکتهای ایرانی و ایجاد اخلال در فعالیتهای اقتصادی و حتی پزشکی ایران.»
این عضو مرکز تحقیقات اسلامی مجلس شورای اسلامی افزود: «بسیاری از این افراد تابعیت ایرانی هم دارند؛ برخی شناسنامه ایرانی و برخی شناسنامه آمریکایی دارند. وقتی وارد ایران میشوند، با شناسنامه ایرانی از گیت فرودگاه عبور میکنند، بدون آنکه هدف واقعی خود را اعلام کنند و بعضاً اخراج میشوند. برخی دیگر، ساکن آمریکا هستند اما در ایران شرکت دارند و از طریق این شرکتها و شبکههای ارتباطیشان در نهادهای دولتی و وزارتخانهها تأثیرگذاری میکنند. این شبکهها بارها علیه ایران اقدام کرده و در تحریمها نقش جدی داشتهاند.»
وی درباره فعالیتهای پنهان این لابیها در جنگ اخیر خاطرنشان کرد: «در جنگ دوازدهروزه، تلاش اصلی لابی یهودیان ایرانی در آمریکا، شکست ایران و بسیج جامعه جهانی علیه کشورمان بود. آنها سعی کردند آمریکا را برای حمایت مستقیم از رژیم صهیونیستی مجاب کنند؛ برخی از آنها نفوذی در کنگره، دولت، و حتی به عنوان مشاور رئیسجمهور یا وزیر امور خارجه آمریکا داشتند.»
حجتالاسلام پیشاهنگ ادامه داد: «این افراد دوستان و همفکرانی در داخل ایران نیز داشتند که اطلاعات را به آنها منتقل میکردند و اهدافشان را در زمینههای اقتصادی، علمی و سیاسی دنبال میکردند. در ایران، این افراد بهطور رسمی شناخته نمیشدند و فعالیتهایشان به گونهای پیش میرفت که هیچ کس متوجه نشود. مثلاً شرکتی به نام یکی از فصول سال یا شرکتی که بخشی از یک وزارتخانه را تحت قرارداد دارد، به صورت مخفیانه عمل میکرد تا کسی نتواند پی ببرد.»
مدرس و پژوهشگر حوزه ادیان ضمن اشاره به احتمال بازداشت برخی از عناصر مرتبط با این جریانها گفت: «نمیتوانیم این افراد را جزو جامعه رسمی یهودیان ایران بدانیم. کسانی که در حدی توانمند باشند که علیه جمهوری اسلامی و ملت ایران اقدام کنند، شاید دستگیر شده باشند، اما حتی در همین حد هم بیان رسمی آن مناسب نبود، زیرا میتوانست هویت اجتماعی و مقبولیت جامعه یهودی در شهرهایی که زندگی میکنند را به خطر بیندازد.»
وی افزود: «چیزی که رسماً اعلام شد، این بود که این دستگیریها اصلاً ربطی به یهودی بودن افراد نداشت؛ اذعان شد که برخی یهودیان دستگیر شدهاند، اما دستگیری آنها به جنگ مربوط نبوده است.»
این کارشناس و مدرس فرق و ادیان در بخش دیگری از سخنان خود به فضای رسانهای جامعه یهودی در ایران اشاره کرد و گفت: «اگر به رسانههای یهودیان نگاه کنیم، در رسانههای داخلی آنها که شامل نشریهها و برخی کانالهاست و جامعه یهودی ایران از آنها بهرهمند است، عمدتاً سکوت دیده میشود. در فضای رسمی، مثل صدور بیانیه، خبری نیست. علت آن این است که در اعضای این کانالها یا شبکههای اجتماعی ممکن است یهودیان مخالف جمهوری اسلامی یا موافق رژیم صهیونیستی حضور داشته باشند؛ بنابراین بحث و گفتگو ممکن است منجر به اختلاف داخلی شود.»
وی با تأکید بر سیاست «سکوت» در رسانههای یهودی ایران افزود: «یهودیان پنهان نیز نمیخواهند کاری را افشا کنند و جامعه رسمی هم تمایلی ندارد مسائل برجسته شود؛ بنابراین سکوت باقی میماند.»
حجتالاسلام پیشاهنگ در به نقش رسانههای عبریفارسی همچون «اسرائیل پریشین» اشاره کرد و گفت: «این رسانهها را نمیتوان رسانه یهودیان ایران دانست. آنها به زبان فارسی فعالیت میکنند اما مخاطب اصلیشان یهودیان ایران نیستند؛ هدفشان بیشتر غیر یهودیان فارسیزبان است تا آنان را با سیاستهای رژیم صهیونیستی همراه کرده و علیه جمهوری اسلامی ایران تحریک کنند. در زمان جنگ، محتوای این رسانهها توجیه حمله اسرائیل تحت عنوان “حمله پیشدستانه” و تأکید بر فروپاشی قریبالوقوع نظام جمهوری اسلامی بود. هدفشان ایجاد وحشت در میان حامیان جمهوری اسلامی و تشویق مخالفان برای حضور در خیابانها بود، اما با همه تلاشها، این پروژه شکست خورد.»
وی تصریح کرد: «یک نگاه تحلیلی و چندبعدی نسبت به یهودیان و مسیحیانی که حتی خارج از ایران موضعگیری داشتند، مهم است. مسیحیان در دنیا رسماً موضعی اعلام نکردند، مگر بیانیهای که پاپ در واتیکان ارائه کرد که دعوت به صلح و آتشبس بود. البته این موضع دیرهنگام مطرح شد و میتوان گفت جریان غربی به شدت به آن نیاز داشت. ما هم موافق صلح بودیم، اما صلح باید همراه با تنبیه آغاز جنگ میبود. کلیسای کاتولیک موضع جدی نگرفت و دعوت به صلح را زمانی مطرح کرد که به نفع اسرائیل بود. سایر کلیساها نیز به صورت رسمی موضعگیری نکردند.»
این کارشناس و مدرس فرق و ادیان افزود: «اگر نگاه کنیم، کلیسای ارتدوکس روسیه که مهمترین کلیسای ارتدوکس در دنیا است، موضع رسمی در این زمینه نداشت یا به شکل محدود بود. کلیسای پروتستان مرکزی نیز عمدتاً موضع رسمی بیان نکرد و بیشتر افکار هزارهگراهای مسیحی کردستان مسئلهشان تشکیل دولت یهود در سرزمینهای اشغالی و ملعون بودن مخالفین دولت اسرائیل است. بنابراین میتوان گفت عمده آنها مخالفت با ایران دارند، و این مخالفت نه از باب تحلیل اینکه چه کسی حمله کرده و چه کسی مظلوم است، بلکه از نگاه آخرالزمانی است: آنها معتقدند برای آمدن نوشتای مسیح باید از اسرائیل حمایت کنند و در مسیر ظهور مسیح ممکن است چنین اتفاقاتی لازم باشد.»
دیپلماسی ادیان، ظرفیتی عظیم برای دیپلماسی سیاسی
حجتالاسلام پیشاهنگ با تأکید بر اهمیت بازنگری در دیپلماسی دینی جمهوری اسلامی گفت: «در اینجا باید به بحث دیپلماسی دینی بازگردیم. متأسفانه پس از انقلاب، جمهوری اسلامی در مواضع رسمی خود، جامعه مسیحی کاتولیک را به رسمیت شناخت و نمایندگانی در واتیکان داشت. این نمایندگان، نقش نماینده دینی را داشتند و محور ارتباطات با مسیحیان جهان عمدتاً از طریق کلیسای کاتولیک تنظیم میشد. در حالی که سابقه ارتباط مسلمانان با مسیحیان ارتدوکس نشان میدهد هرجا تعامل با آنها برقرار شده، منافع دوطرفه حاصل شده است، اما تعامل با جامعه مسیحیان کاتولیک و پروتستان نتایج ملموس نداشته است.»
وی با اشاره به تفاوت دیدگاههای مسیحیان نسبت به مسلمانان توضیح داد: «اگرچه کلیسای کاتولیک و پروتستان طرفدار دوآتیشه یهودیان نیستند، اما آنها مسلمانان را دشمنان اصلی خود در عرصه تمدن دینی میبینند و باور دارند که مسلمانان قدرت تمدنی دارند و میتوانند جامعه مسیحی را تحت تأثیر قرار دهند. از نظر اعتقادی، مسلمانان خصم آنها محسوب میشوند، زیرا مسلمانها، عیسی مسیح را خدا نمیدانند و به صلیب اعتقاد ندارند.»
حجتالاسلام پیشاهنگ افزود: «در مقابل، جامعه ارتدوکس چنین خصمی ندارد. آنها با نگاه خوشبینی به مسلمانان نگاه کرده و میگویند اگرچه آنها به صلیب اعتقاد ندارند ولی عیسی را به عنوان نبی و کلمهالله میپذیرند. این رویکرد اعتقادی و الهیاتی به مسلمانان، آنها را از نظر تمدنی نیز به مسلمانان نزدیک میکند. آنها هرگز احساس نکردهاند که رشد مسلمانان در منطقه و جهان، آزادی و حقوق مسیحیان را محدود میکند؛ بلکه هرجا مسلمانان قدرت یافتند با آزادی مذهبی که به ارتدوکسها دادهاند، تعامل تاریخی مثبت شکل گرفته است.»
این کارشناس با نگاهی انتقادی به راهبرد جمهوری اسلامی در تعاملات میانادیانی خاطرنشان کرد: «با این نگاه، اشتباه راهبردی ما در طول سالها این بوده که در دیالوگ با جامعه مسیحی عمدتاً به سراغ کلیساهای کاتولیک و پروتستان رفتهایم، در حالی که تعامل با جامعه ارتدوکس و کلیساهای مرکزی، به ویژه در روسیه، کشورهای آسیایی و اروپای شرقی، میتوانست مؤثرتر باشد.»
وی با اشاره به پیوند ساختارهای سیاسی و مذهبی در غرب اظهار داشت: «بین پادشاهی بریتانیا و کلیسای بریتانیا پیوند شدیدی وجود دارد، و همین پیوند در ایالات متحده نیز بهصورت مشابهی مشاهده میشود؛ یعنی پیوند بسیار قویای بین ساختار سیاسی و کلیسایی در این کشورها برقرار است. در عرصه سیاست ما هم همیشه به سمت پروتستانها رفتیم. درست است که میگوییم آمریکا دشمن است، اما هر زمانی که پای مذاکره میآید، عدهای میگویند “با کدخدا مذاکره کنیم”. این نگاهِ قدرتمحور در تعاملات میانادیانی به معنای تمرکز بر پروتستانهای غربی است؛ یعنی دقیقاً همان نقطهای که نفوذ آمریکا و انگلستان در آن بالاست.»
این کارشناس و مدرس فرق و ادیان ادامه داد: «به عبارت دیگر، مدل تعامل ما با جامعه مسیحی دقیقاً در جایی قرار داشته که نقطه قوت ما نبوده است. به جای آنکه سراغ فرصتهای گفتمانی و آفاق مشترک برویم، سراغ تحلیلهای مبتنی بر قدرت و مذاکره با محوریت پروتستانها رفتهایم و به همین دلیل به نتایج مطلوب نرسیدهایم. تجربه نشان داده که این راهبرد، نتیجهای برای ما در پی نداشته است.»
حجتالاسلام پیشاهنگ با اشاره به بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب درباره بینتیجه بودن مذاکره با آمریکا گفت: «ایشان فرمودند: “مذاکره با آمریکا بینتیجه است؛ هیچ ملت خردمندی با آمریکا مذاکره نمیکند.” اگر این را به زبان تعاملات میانادیانی ترجمه کنیم، به این معناست که ادامه تلاش برای ارتباط راهبردی با پروتستانها (چه آمریکایی و چه انگلیسی) کمفایده است. با واتیکان هم باید تعامل داشت، اما هدف از این تعامل، ایجاد تفاهم و کاهش نگاههای خصمانه است، نه انتظار برای یک رابطه برد–برد و راهگشا.»
وی درباره تلاشهای اخیر واتیکان برای کاهش تنش با مسلمانان گفت: «در دو پاپ اخیر منصوبشده در واتیکان، تلاشهایی شد تا دست دوستی نسبت به مسلمانان دراز شود؛ در سخنرانیها تأکید شد که همه مسلمانان تروریست نیستند و باید از کلیشهسازی دور شد. اما این تلاشها در حد اعترافات لفظی ماند و توقع بیش از حد از آن بیجا بود. در مجموع، رابطه راهبردی برد–برد با کلیساهای پروتستان یا حتی واتیکان برای دستاوردهای کلان چندان عملیاتی نیست.»
این کارشناس و مدرس فرق و ادیان با اشاره به وضعیت مسیحیان داخل کشور افزود: «بخش بزرگی از جامعه مسیحی ایران که ما به رسمیت میشناسیم، ارتدوکس هستند؛ حتی در میان غیرارتدوکسها نیز نگاه فرهنگی و زیستی با کلیساهای کاتولیک و پروتستان متفاوت است، زیرا این گروهها در داخل ایران زیستهاند و پیوندهای فرهنگیشان با ایران عمیقتر است. این یک اشتباه راهبردی بوده که ما طی سالها بیشتر دنبال تعامل با کاتولیکها و پروتستانها و مسیحیان خارج از ایران رفتهایم، در حالی که تعامل با ارتدوکسها و همچنین استفاده از ظرفیت مسیحیان ایران در تعاملات بین المللی، میتوانست نتایج ملموستری داشته باشد.»
حجتالاسلام پیشاهنگ با تأکید بر اهمیت بازتعریف ژئوپلیتیک دینی و بینالادیانی گفت: «از منظر ژئوپلیتیک دینی، در جنگ دوازدهروزه هم میتوان این وضعیت را مشاهده کرد. اگرچه کلیسای ارتدوکس حرف رسمی نزد، اما کمتوجهی ما به این کلیساها در سطوح بینالمللی اثرگذار بوده است. ما در واتیکان نماینده داریم و میتوانیم از آن طریق پیام خود را منتقل کنیم؛ اما سؤال این است که آیا نمایندگی مؤثری در دیگر کلیساها، بهویژه کلیسای ارتدوکس داریم تا برای ما به نقش دیپلماسی ادیان واقف باشد؟»
وی در تأکید کرد: «متأسفانه ما نقطهامتیاز خود را رها کردهایم و سراغ حوزههایی رفتهایم که نفوذ آمریکا و غرب در آنها قویتر است. نفوذ آمریکا در برخی نهادهای کلیسایی مرتبط با کاتولیکها و پروتستانها عمیق است و هزینههای سنگینی برای تقویت آنها صرف میشود؛ بهویژه جریانهای انجیلی و تبشیری که مورد حمایت و سرمایهگذاری غرباند. این وضعیت باعث شده پروتستانها در عرصههای بینالمللی، ابزار نفوذ اطلاعاتی و سیاسی غرب باشند.»
این کارشناس و مدرس فرق و ادیان با اشاره به تفاوتهای درونی جامعه جهانی یهود گفت: «بخش دیگری که باید جداگانه اشاره کنیم، یهودیان غیرایرانی یا یهودیانی هستند که خارج از ایران ساکناند؛ دربارهٔ سرزمینهای اشغالی فعلاً ورود نکنیم، زیرا تکلیفشان روشن است. اگر هم مخالفتهایی با جنگ یا با تصمیمات سیاسی مانند حملهٔ نتانیاهو دارند، اغلب دلایلشان اقتصادی و سیاسی و مرتبط با فضای داخلی سرزمینهای اشغالی است.»
حجتالاسلام پیشاهنگ افزود: «با این حال، طبق برخی نظرسنجیها که منتشر شد، بخش عمدهای — حدود هفتاد درصد و بیشتر — از ساکنان سرزمینهای اشغالی یا آن طیفِ مشخص، با حملات یا مواضع تهاجمی رژیم صهیونیستی نسبت به ایران موافق بودهاند. این مواضع ترکیبی از نگاه اعتقادی، سیاسی و احساس تهدید دائمی نسبت به رژیم صهیونیستی است.»
وی با تحلیل ریشههای این رویکرد توضیح داد: «به بیان دیگر، آن نگاهی که در میان این طیف وجود دارد — نگاهی ترکیبی از انگیزههای مذهبی و سیاسی — باعث میشود هماهنگی و همسویی قابلتوجهی در حمایت از اقدامات تهاجمی مشاهده شود. مثلاً همان نگاهی که ما در داخل نسبت به رژیم صهیونیستی داریم، سایر یهودیان خارج از ایران هم درباره رژیم صهیونیستی دارند، اما وضعیت متفاوت است.»
این کارشناس و مدرس فرق و ادیان در ادامه به معرفی یکی از جریانهای مخالف رژیم صهیونیستی در میان یهودیان پرداخت و گفت: «یک بخشی از یهودیان مخالف رژیم صهیونیستی هستند که اساساً با تشکیل دولت اسرائیل قبل از ظهور ما شیعه مخالفاند و کاری هم به ایران ندارند، ولی با ایران همپیماناند؛ چرا؟ چون میگویند یک دشمن مشترک داریم به نام دولت اسرائیل. هدف آنها مخالفت با ایدهی تشکیل دولت در این سرزمین قبل از ظهور ما شیعه است؛ طبق پیشگوییهای کتاب مقدس یا تورات، بنیاسرائیل در گذشته مرتکب فساد بزرگی شدند که منجر به ویرانی معبد شد و به آنها هشدار داده شد که اگر بار دیگر بخواهند در این سرزمین دولت تشکیل دهند، فساد و نابودی در پی خواهد داشت.»
وی افزود: «این پیشگوییها برای یهودیان مخالف دولت اسرائیل به این معناست که دولت اسرائیل دقیقاً در حال محقق کردن همان پیشگوییهاست و زمینه نابودی قوم یهود را ایجاد میکند. آنها میگویند بازگشت همه یهودیان به این سرزمین و تشکیل دولت قبل از ظهور ما شیعه، بههمراه فساد و خشونت، همان تحقق پیشگویی است که نباید رخ دهد. از نظر آنها، هم عرق دینی و هم عرق نژادی دلیل مخالفت است: از نظر دینی، ورود به سرزمین مقدس قبل از زمان مقرر حرام است و از نظر نژادی، زمینه کشتار بنیاسرائیل فراهم میشود. بنابراین این گروه با اسرائیل مخالفاند و همپیمان ایران در مخالفت با دولت اسرائیل هستند.»
این کارشناس و مدرس فرق و ادیان تصریح کرد: «در جنگ اخیر نیز موضع آنها بسیار جدی بود؛ پروپاگاندا و مخالفتهایشان علیه رژیم صهیونیستی با ایران همسو بود، زیرا اساساً با وجود دولت اسرائیل در این سرزمین مخالفاند.»
وی در ادامه به مواضع سایر جوامع یهودی در نقاط مختلف جهان اشاره کرد و اظهار داشت: «یهودیان دیگر در سایر کشورها بهدلیل اقلیت بودن، موضع رسمی یا علنی نگرفتند و حرفی از آنها شنیده نشد، به جز گروهی از یهودیان قفقاز یا یهودیان کوهستان. درباره این گروه، در جنگ اخیر محرز شد که کمکهایی به رژیم صهیونیستی شده است؛ حتی اگر دولت آذربایجان مستقیم اقدام نکرده باشد، پایگاههای اسرائیل از این کشور استفاده کردهاند و به آنجا اجازه عملیات داده شده است. این باعث شده که به آذربایجان لقب “اسرائیل دوم” بدهند؛ دلیلش نفوذ و قدرت یهودیان قفقازی است که از نظر نژادی بنیاسرائیل نیستند و در گذشته از مغولستان به قفقاز مهاجرت کردهاند.»
حجتالاسلام پیشاهنگ با اشاره به پیشینه تاریخی این گروه افزود: «در تاریخ، مغولها به کشورهای مختلف حمله میکردند، اما این گروه در کوههای قفقاز متوقف شد و سکونت گزیدند. در این منطقه، آبوهوا و مراتع مناسب بود و آنها با تجارت و ثروتاندوزی در منطقه، به یهودیت گرویدند؛ قبیلهای که در آنجا بود، تصمیم گرفت جمعیت قبیله یهودی شود.»
در پایان با اشاره به ترکیب نژادی یهودیان امروز رژیم صهیونیستی خاطرنشان کرد: «این یهودیان غیر بنیاسرائیل، که بخش بزرگی از اشکنازیهای اسرائیل را تشکیل میدهند، امروز نفوذ زیادی در دولت رژیم صهیونیستی دارند؛ از جمله شخص نتانیاهو. هدف این گروه، بر اساس تاریخ و سابقهشان، اساساً فرصتطلبی و کشورگشایی است؛ همان سنت حمله، غارت و کودککشی مغولها که در تاریخ ثبت شده است، امروز هم در دولت رژیم صهیونیستی ادامه دارد.»