یادداشت اختصاصی؛
خلوت شدن کلیسا و مسجد، یک واقعیت و دو معنا / اربعین، شاخص دینداری امروز است

در حالی که برخی کاهش حضور در مساجد را مانند کلیسا نشانهای از افول دینداری در جامعه میدانند، شواهد آماری و اجتماعی حاکی از تداوم و گسترش اشکال نوین دینداری بویژه در ایران است. حضور میلیونی مؤمنین در آیین اربعین حسینی نشاندهنده تمایل متدینین به اجتماعات بزرگتر و مؤثرتر است.
به گزارش خبرنگار گروه فرق و ادیان خبرگزاری رسا، برخی چنین میپندارند که میان شور و حضور در مساجد و سطح معنویت در جامعه رابطهای تنگاتنگ و مستقیم وجود دارد؛ به این معنا که هرچه صفوف نماز جماعت پرشورتر و جمعیت بیشتری در مساجد حاضر باشند، نشانهای از ایمان بالاتر و گرایش معنوی عمیقتر مردم است. و بهعکس، کاهش حضور در مساجد به معنای کاهش دینداری و زوال معنویت تلقی میشود. این نگاه، در ظاهر منطقی مینماید، اما در واقع دچار یک سادهسازی مفرط و خلط میان نشانهها و ماهیتهاست.
در حقیقت، هیچ تلازم ضروری و قطعیای میان حضور فیزیکی در مسجد و میزان معنویت درونی و حتی دینداری افراد در سطوح اجتماعی وجود ندارد.
تجربه تاریخی کلیسا در غرب نشان میدهد که در بسیاری از موارد، این دو پدیده با یکدیگر رابطهای علی و معلولی داشتهاند. بهعبارتدیگر، غربیها ادعا میکنند کاهش اشتیاق به دین، مقدمهای بر کاهش حضور در کلیساها بوده است؛ نه اینکه مردم مؤمن باقی مانده باشند اما صرفاً در آیینها شرکت نکنند، بلکه نشانهای از آن بود که اساساً گرایش درونی به ایمان و معنویت نیز رو به افول نهاده بود.
آنها به این شواهد تاریخی و اجتماعی استناد میکنند که بسیاری از کسانی که از حضور در کلیسا فاصله گرفتند، نهتنها رابطه خود را با نهاد دینی قطع کردند، بلکه بهتدریج علاقه و تعلقی عمیق به دین یا معنویت نیز در درون آنها باقی نماند. در واقع، دین و معنویت، نهفقط از عرصه نهاد کلیسا، بلکه از بطن زندگی فردی و اجتماعی کنار رفت و به امری حاشیهای یا حتی بیربط به سبک زندگی انسان مدرن بدل شد.
در چنین شرایطی یافتن شواهد عینی از تداوم اشتیاق دینی در میان افراد، بسیار دشوار است. برای نمونه، در جهان غرب هم زمان با کاهش حضور در کلیساها، فروش کتابهای مذهبی با کاهش چشمگیر مواجه شده، حضور در آیینهای عبادی و مراسمهای مذهبی بهشدت کاهش یافته، و مشارکت داوطلبانه در فعالیتهای معنوی یا خدمات دینی کمرنگتر شده است و مؤسسات تحقیقاتی در غرب این موارد را نشانهای از به حاشیه رانده شدن دینی در این جوامع دانسته و آن را به تغییر نگرش و سبک زندگی انسان مدرن مرتبط میدانند.

اگرچه برخی افراد در پاسخ به نظرسنجیها ابراز میدارند که هنوز به دین علاقهمندند، اما سبک زندگی آنها نشانهای از این علاقه بروز نمیدهد. دین در چنین شرایطی، بیش از آنکه عنصری زنده، فعال و الهامبخش باشد، به خاطرهای نوستالژیک یا بخشی از یک هویت فرهنگی مبهم تبدیل شده است؛ حضوری کمرنگ، غیرپویا و عمدتاً نمادین.
اگرچه با توجه به برخی حقایقی همچون پیشتازی گرایش مردم اروپا به اسلام و رشد پرشتاب اسلامخواهی در کشورهای اروپایی مانند فرانسه، (که زنگ خطر را برای دولتهای اروپایی به صدا درآورده است)، و نیز حضور میلیونی مردم اروپا در راهپیماییهای حمایت از مردم غزه که رسانهها میکوشند آن را نادیده بگیرند، روشن میشود آنچه در غرب به حاشیه رانده شده، دین و معنویت بهطور کلی نیست، بلکه مسیحیت و معنویت خنثای مسیحی است یعنی نوعی معنویت که نتوانسته پاسخگوی نیاز نوین جوامع دینی، یعنی عدالتخواهی در قالب حرکتهای عظیم اجتماعی، باشد؛ نیازی که مسیحیت نخستین روزگاری آن را بهخوبی محقق میساخت.
با نگاه دقیقتر متوجه میشویم اصل این اتفاق در جوامع مسیحی نه به دلیل دین گریزی مردم بلکه برآمده از خود آیین مسیحیت است؛ دین و معنویتی که نمیتواند عدالت را در جهان مطالبه کند، مشکلات مردم را برطرف کند و کلیسایی که در بهترین حالت بتواند برای شمع کلیسا یا فقرای محل اعانه جمع کند، به مرور از اولویت جامعه خارج شده و مؤمنین خود را نیز از دست میدهد.

اما مسئله این است که در ایران به هیچ وجه نمیتوان کاهش حضور در مساجد را همچون تجربه کلیسا در غرب، نشانهای از افول معنویت یا دینگریزی مردم تلقی کرد. برخلاف آن تجربه تاریخی که در آن، کاهش مشارکت در آیینهای کلیسایی نتیجه بیمیلی عمیقتر نسبت به دین و معنویت مسیحی بود، در جامعه ایرانی رابطهای علی و معلولی میان کاهش حضور در مساجد و کاهش اشتیاق دینی وجود ندارد.
در واقع، عوامل متعددی باعث شدهاند که برخی از کارکردهای سنتی مسجد به دیگر نهادهای دینی یا اجتماعی منتقل شوند. از جمله میتوان به تعدد نهادها و واحدهای تخصصی دینی مانند هیئتهای مذهبی، مؤسسات فرهنگی، مراکز آموزش دینی، محافل قرآنی، حسینیهها و حتی رسانههای دینی اشاره کرد که هر یک بخشی از نیازهای معنوی و آیینی مردم را پاسخ میدهند. این گستردگی و تنوع نهادهای دینی موجب شده است که مسجد، گرچه همچنان جایگاه و احترام خود را حفظ کرده، اما دیگر تنها مرکز فعالیتهای دینی محسوب نشود.
بنابراین، کاهش حضور در مسجد، لزوماً به معنای کاهش دینداری نیست؛ بلکه بیشتر نشانهای از تحول در الگوهای زیست دینی و توزیع کارکردهای مذهبی میان نهادهای متنوعتر است. بنابراین دین، همچنان در زندگی مردم ایرانی زنده، جاری و الهامبخش است، ولو آنکه نمود آن الزاماً در قالب حضور مستمر و پرشمار در مساجد نباشد.

هرچند از این واقعیت نیز نمیشود گذشت که سبک دینداری مؤمنین در ایران و جهان و انتظارشان از دین و معنویت چیزی نیز پیرو تحولات جهانی و گسترش ارتباطات انسانی، دیگر فراتر از ارتباط فردی با خداوند متعال یا حتی دینداری جمعی در سطح و اندازه محدود به محله و اداره یا پهنه جغرافیایی کوچکی باشد.
در جهان حاضر مردم به جهت برقراری ارتباطات جهانی و دسترسی جهانی به اخبار، انتظار دارند دینشان بتواند با مسائل جهانی نسبت ایمانی و معنوی برقرار کند و حتی بتواند عدالت و امنیت را در پهنه جهانی پیاده کند.
مردم در جهان امروز انتظار دارند معنویت را در حرکتهای جمعی بزرگتر با آرمانخواییهایی جدیتر و جهانیتر تجربه کنند.
در حقیقت خلوت شدن مساجد نسبت به سابق نتیجه فردیتر شدن دینداری و معنویت خواهی نیست بلکه دقیقاً در نقطه مقابل آن یعنی تمایل بیشتر دینداران به تجمعات دینی و معنوی بزرگتر قرار دارد.
یکی از مهمترین شواهدی که تداوم دینداری و زنده بودن معنویت در جامعه و تمایل به معنویت جمعی و بلکه معنویت عظیم اجتماعی را نشان میدهد، حضور میلیونی مردم در مناسک جمعی مذهبی است. برای نمونه، در مراسم اربعین حسینی سال ۲۰۲۴ میلادی، بیش از ۲۱.۴ میلیون نفر زائر از سراسر جهان در این رویداد عظیم شرکت کردند که از این میان، حدود ۳.۵ میلیون نفر نیز ایرانی بودند. همچنین، طبق آمار رسمی مربوط به سال ۲۰۲۳، تعداد زائران به حدود ۲۲ میلیون نفر رسید و بیش از ۴ میلیون ایرانی در این آیین معنوی حضور داشتند. این حضور گسترده و پرشمار و رشد هر ساله آن، گواهی روشن بر پیوند عمیق اقشار مختلف مردم ایران و مؤمنین جهان با معنویتی اجتماعی و جهانی و نشانگر حیات اجتماعی دین در بستر جامعه است.
به بیان دیگر، اگرچه صورتهای دینداری ممکن است تحول یافته باشند، اما روح تدین در جامعه ایران هنوز پویاست و نمیتوان با معیارهای ظاهری مانند تعداد نمازگزاران در مسجد، درباره میزان ایمان یا اشتیاق دینی مردم قضاوت سطحی کرد.

این مجموعه آمارها و شواهد تجربی بهروشنی تأیید میکنند که کاهش در حضور در برخی نهادهای دینی سنتی مانند مساجد، لزوماً به معنای کاهش دینداری یا افول معنویت عمومی در ایران و حتی جهان نیست؛ بلکه آنچه مشاهده میشود، بیشتر ناظر به تحول در انتظار مردم از دینداری و معنویت، بروز اشکال جدید دینداری متناسب با این انتظارات و بازتوزیع کارکردهای دینی در ساختارهای نوین اجتماعی و فرهنگی است.
بر این اساس، نباید سادهانگارانه کاهش حضور در مسجد را معادل کاهش دینداری دانست، اما از سوی دیگر، برای حفظ نقش مسجد در جامعه دینی، باید به نوسازی کارکردهای مسجد و ایفای نقش جهانی نسبت به تحولات روز اندیشید.
هرچند ایم مهم در جامعه مسیحی باید در بطن دین و تغییر نگرش بنیادین مسیحیت به جامعه و سیاست اتفاق بیفتد.
ارسال نظرات