سازش؛ توهمی که هنوز باور دارند / ذات استکبار زیاده خواهی است

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، در سالهایی نهچندان دور، یعنی از حدود سال ۱۳۹۱ به بعد، وقتی که آتش فتنهی داعش ـ این فرزند نامشروع تفکر وهابی و بازیساز قدرتهای جهانی ـ در غرب آسیا زبانه میکشید و شهرها و روستاهای عراق و سوریه را یکی پس از دیگری میبلعید، جوانان غیور ایرانی بیدرنگ، به ندای دفاع از حرم و حریم لبیک گفتند.
در آن سالها، داعش بیش از ۸۰ درصد خاک سوریه را تصرف کرده بود؛ شهرهایی مانند رقه، دیرالزور، تدمر و حتی بخشهایی از حلب سقوط کرده بودند. در عراق نیز، با سقوط موصل در خرداد ۱۳۹۳، نزدیک به یکسوم خاک کشور به دست این گروه افتاد و بغداد نیز در آستانهی اشغال بود. همزمان، صدها عملیات انتحاری و انفجاری، هزاران غیرنظامی را قتلعام کرد و هیچکس در امان نبود؛ نه زن، نه کودک، نه پیر، نه بیمار.
در چنین شرایطی، جمهوری اسلامی ایران بود که پیش از همه وارد میدان شد. نه از سر طمع به خاک، نه به خاطر نفت و تجارت، بلکه بهخاطر مسئولیتی انسانی، اسلامی و امنیتی. ایران میدانست که اگر جلوی این سیل خون گرفته نشود، مرزهایش در امان نخواهد ماند. امنیت تهران، از بغداد میگذرد. آرامش مشهد، با حلب گره خورده است.
بیش از ۲۲۰۰ شهید مدافع حرم، سند زندهی این درک عمیق هستند؛ جوانانی که از شهرهای بزرگ و کوچک ایران برخاستند و داوطلبانه رفتند تا نگذارند پرچم داعش، بالای گنبد حرم حضرت زینب (سلاماللهعلیها) برافراشته شود؛ تا دیوار دفاعی ایران، کیلومترها آنسوتر، در اطراف فرات و دجله و شام، ساخته شود.
اما در همان روزها، برخی در داخل کشور، با نگاهی سطحی و تحلیلی ناقص، فریاد میزدند: چرا پول مردم را در سوریه خرج میکنید؟ چه نیازی است در لبنان و عراق دخالت کنیم؟ و شعار: نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران سر میدادند.
این افراد نمیدانستند، یا نمیخواستند بدانند که امنیت یک کشور، در دنیای درهمتنیدهی امروز، محدود به مرزهای جغرافیاییاش نیست.
اگر ایران در غزه و لبنان و سوریه نمیایستاد، باید در همدان و اهواز و تهران با داعش میجنگید. آنان نمیفهمیدند که جغرافیای مقاومت، جغرافیای مقدس دفاع از شرافت و امنیت امت اسلامی است؛ مرز نمیشناسد، رنگ و نژاد نمیبیند. هزینههایی که در سوریه و عراق انجام شد، نه خرج بیگانگان، بلکه سرمایهگذاری برای امنیت ملی و آیندهی ایران بود.
امروز در تهران میجنگیم
آن روز که حاج قاسم گفت: اگر ما در دمشق و حلب نجنگیم، باید در کرمان و همدان بجنگیم، برخی خندیدند… اما امروز، آن حقیقت تلختر از هر پیشبینیای خودش را نشان میدهد. دیگر هیچکس نمیتواند ادعا کند که امنیت ایران، مستقل از سرنوشت فلسطین و لبنان است.
اگر تا دیروز کودکی در تهران با آرامش راهی مدرسه میشد، اگر خیابانهای اصفهان و مشهد و تبریز رنگ امنیت به خود میدید، اگر پرچم عزت و اقتدار ایران بر فراز منطقه میدرخشید، اینها نه از سر شانس بود و نه حاصل سازش؛ بلکه ثمره همان غیرتی بود که جوانانمان را تا عمق میدانهای آتش در سوریه و عراق کشاند. همان رشادتهایی که پیش از آنکه دشمن به دیوارهای خانه برسد، دیوار دفاعی ایران را کیلومترها آنسوتر، در تدمر و موصل و حلب ساخت.
خیانت و جهالت شاخ و دم ندارد
الان که جنگ بین ایران و رژیم صهیونیستی درگرفته و شاهد حملات بیرحمانه و ناجوانمردانه به شهروندان بیدفاع ایرانی هستیم؛ الان که فرزندان این سرزمین در پایگاهها و بیمارستانها و خیابانهای شهری، هدف موشکها و پهپادها قرار میگیرند؛ الان که صدای آژیر خطر و انفجار، جای صدای خندهی کودکان را گرفته، آیا باز هم کسی جرأت دارد بگوید: نه غزه، نه لبنان؟
باید بپذیریم که متاسفانه هنوز هم عدهای هستند که نه حقیقت را میفهمند، نه واقعیت را میبیننند.
کسانی که گویا جنگ را تنها وقتی میبینند که به خانهی خودشان برسد و حتی وقتی که رسیده، باز هم به جای شناخت دشمن، به دنبال مقصر در خانه خودیاند.
آنها نمیخواهند بفهمند که اگر در غزه و لبنان میجنگیدیم برای این بود که به خانه های ما نرسد؛
نمیخواهند بپذیرند که اگر در سوریه و عراق خط دفاع نسازیم، باید در خیابانهای مشهد و شیراز سنگر بزنیم.
آنهایی که روزی دست رد به سینه جبهه مقاومت زدند، امروز اگر هنوز وجدانشان بیدار باشد، باید بفهمند که این آتش این بار به خانهمان رسیده ست و باید جنگید.
پاکستان پا در جای ایران در سال 1391 می گذارد
حال پاکستان در موضعی است که ایران در 1391 بود و جالب آن است که همان استراتژیک ایران را اخذ کرده است.
پاکستان در سالهای اخیر بهخوبی درک کرده است که رژیم صهیونیستی و حامیان غربیاش فقط تهدیدی علیه ایران نیستند، بلکه خطری فراگیر برای کل منطقه و کشورهای مسلمان به شمار میروند. تجربه تلخ نفوذ موساد در حوالی مرزهای پاکستان و فعالیتهای اطلاعاتی در بلوچستان به این کشور هشدار داده که سکوت در برابر این تهدیدات، هزینهای سنگین دارد. به همین دلیل، پاکستان فهمیده است که دفاع از ایران، در واقع دفاع از امنیت خود اوست.
پاکستان به خوبی میداند که آتشی که از تلآویو شعلهور شده، اگر در غزه خاموش نشود و در تهران متوقف نگردد، دیر یا زود به اسلامآباد نیز سرایت خواهد کرد. رژیمی که بیرحمانه در مرزهای ایران جنایت میکند، هیچ ابایی از ایجاد آشوب و ناامنی در بلوچستان پاکستان نیز ندارد. این واقعیت تلخ، پاکستان را مجبور کرده که وارد میدان شود و با تهدید مشترک مقابله کند.
خوابید یا خودتان را زدید به خواب؟ با این اوصاف هنوز حرف از سازش میزنید؟
این در حالی است که با وجود حمله به ایران و شهید و زخمی کردن غیر نظامیان، هنوز برخی افراد و جریانها، به دلایل مختلف، حقیقت سادهای را درک نکردهاند یا نمیخواهند درک کنند که ذات استکبار سازش پذیر نیست.
این افراد که واقعیت را نمیبینند یا نمیخواهند ببینند، گاه به جای شناخت دشمن واقعی، ایران و اسلام را مقصر جلوه میدهند و به دنبال کاهش حمایت از مقاومت و نیروهای نظامی ایران هستند. غافل از اینکه هر تضعیف ایران و مقاومت، به معنی بازتر شدن راه برای نفوذ و سلطه همان مستکبران است که منافع جهان اسلام و ملتهای آزاده را به بازی گرفتهاند.
یادمان باشد که مستکبران هرگز مردمان خود را فدای منافع ما نمیکنند. اگر گمان میکنید با سازش و مذاکره میتوان همهچیز را گل و بلبل کرد، سخت در توهمی عمیق فرو رفتهاید؛ توهمی که میخواهد یک ملت را در وهم و خیال بیثمر خود غرق کند.
به یاد داشته باشید؛ ذات مستکبران دقیقاً همان است که از نامشان پیداست: زیادهخواه، بیرحم.