نگاهی به اهمیت تهذیب نفس و اخلاق در «حوزه پیشرو و سرآمد»

به گزارش سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، به نقل از رسانه KHAMENEI.IR در سلسله مطالب پرونده «حوزه پیشرو و سرآمد»، به گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین سید احمد فقیهی، استاد درس اخلاق حوزه علمیه قم، درباره اهمیت تهذیب نفس و اخلاق در برنامه حوزههای علمیه پرداخته است.
در پیام رهبر انقلاب اسلامی به مناسبت صدسالگی بازتأسیس حوزه علمیه، یکی از ابعاد حوزه علمیه «مرکز تربیت نیروی مهذّب و کارآمد برای هدایت دینی و اخلاقیِ جامعه» عنوان شده است. به نظر شما، اهمیت تزکیه نفس و تعلیم و تربیت اخلاقی طلاب در حوزه علمیه چیست و دلیل تأکید حضرت آیتالله خامنهای در توجه دادن به تهذیب چیست؟
هدف بعثت پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم تزکیه بیان شده است. یک اشتباه رایج این است که به جای واژه «تزکیه» که قرآن به کار میبرد، از واژه «اخلاق» استفاده میشود و اشتباه دیگر، حاکم شدن اصول اخلاق ارسطویی بهجای مباحث قرآن و تزکیه قرآنی است.
در اخلاق ارسطویی، مجموعهای از فضائل برای کسب کردن و رذایل برای دوری کردن مطرح میشود که فینفسه خوب است، اما مرحوم آیتالله مصباح معتقد بودند آنچه قرآن دنبال میکند در اخلاق ارسطویی یافت نمیشود و منطبق بر آن نیست. مرحوم علامه طباطبایی نیز در جلد اول المیزان، پس از بیان اخلاق فلاسفه یونان و اخلاق انبیاء گذشته، میفرمایند که قرآن به دنبال نظریه جدیدی است و آن «اخلاق توحیدی» است؛ یعنی اخلاقی که اول، آخر و در جریانش، همه چیز بر اساس توحید خدا بنا شده است و نوعی معرفت به خداوند است. اخلاق توحیدی فراتر از یک دایره محدود از فضائل و رذایل است. علامه طباطبایی مثال میزنند که ریشه «ریا» در این است که فرد به دنبال عزت است، اما به اشتباه فکر میکند که عزت دست مردم است. درمان ریا نیز این است که باور کنیم عزت فقط دست خداست، همان توحید و خداشناسی. ایشان با استناد به آیه «ان العزة لله جمیعا» میفرمایند اگر کسی این را باور کند، مشکل اخلاقیاش حل میشود. ایشان مثال دیگری از سوره یوسف میزنند و میفرمایند برادران یوسف تلاش کردند او را از رسیدن به عزت باز دارند، اما همان تلاشها باعث عزیزتر شدن یوسف شد.
در اخلاق قدیم، برای معالجه ترس میگویند فرد را کم کم در جاهای ترسناک ببرند تا تمرین کند، اما اینها فایده ندارد. ما در اخلاق به دنبال خدا میگردیم. اگر کسی باور کند که «ان القوه لله جمیعا» هیچ قدرت و قوتی نیست الا قدرت خداوندی و هیچ ضرر و زیانی به کسی نمیرسد الا به اذن الهی، از هیچ چیز نمیترسد. ظاهراً مشهور است که مرحوم امام فرمودند والله خمینی تا حالا از هیچ کس و هیچ چیزی نترسیده است. این شجاعت و قلدری نیست، این معرفت خداست. در سیره مقام معظم رهبری نیز ذرهای ترس و دلهره دیده نمیشود. یکی از نمایندگان مجلس تعریف میکرد که در دورههای قبل ریاستجمهوری، زمانی که فشارهای سخت آمریکا و تحریم نفت همه را ناامید کرده بود، با یک جلسه خدمت رهبر معظم انقلاب و با صحبتهای ایشان درباره خدا و قدرت خدا، همه روحیه پیدا کردند. سخنرانیهای رهبر انقلاب اسلامی سرشار از توحید است؛ مرتب به فضل خداوندی، توفیق خداوندی و لطف خداوندی اشاره میکنند و میگویند ما میتوانیم، اما به فضل الهی. ذرهای ترس در وجود ایشان دیده نمیشود و بقیه نیز با آن روحیه توحیدی ایشان، ترس از وجودشان زائل میشود. در سختترین شرایط، اتکای ایشان به خداوند است. اگر کسی باور کند «ان العزة لله جمیعا»، همان عزتی که خداوند به رهبر معظم انقلاب داده، با وجود سرسختترین مخالفتها در دنیا و داخل، روزبهروز بیشتر میشود. سختترین فشارها از داخل و خارج به ایشان وارد شده، اما ذرهای ترس در وجودشان دیده نمیشود.
اگر بخواهیم سیر تحول در حوزه یا اخلاق را بیان کنیم، باید متوجه شویم منظورمان از اخلاق چیست؟ منظور ما صرفاً چند فضیلت و چند رذیلت نیست، بلکه انسانی است که خدا میپسندد و هدفی جز محبت خدا، رضای خدا و قرب الهی ندارد. مرحوم آیتالله مصباح میفرمودند تقوا این است که توحید، نبوت و معاد اصل آن باشد. تقوا یعنی اینکه انسان از خطراتی که از ناحیه خداوند متوجه اوست و موجب عذاب الهی میشود بترسد، پس خدا را قبول دارد و به معاد اعتقاد دارد و برای نجات از این گرفتاری، به وحی انبیا متوسل میشود، پس به نبوت اعتقاد دارد. اخلاق یعنی خداشناسی، معرفت به خدا، پیروی از ولی خدا که رکن دین است و اعتقاد به قیامت. در اخلاق ارسطویی این سه مورد وجود ندارد. در اخلاق توحیدی، انسان باید سخاوتمند باشد نه برای دنیا و تعریف مردم، بلکه برای اینکه این سخاوت مطلوب خداست. اخلاق یعنی همه دین، یعنی انسانسازی. نماز، روزه و حکومت ما همه اخلاق است. حکومت برای این است که به فرموده قرآن، نماز را برپا کنیم و امر به معروف کنیم.
ما نباید اعتقادات، اعمال و اخلاق را از هم جدا کنیم، بلکه اخلاق همه اینهاست. اصل اخلاق اعتقادات است؛ یعنی اول باید توحید باشد تا اخلاق شکل بگیرد. باید در اعتقادات ما معاد باشد تا این اخلاق کارساز شود. به نظر بنده نباید دنبال این باشیم که در یک بخش خاصی از زندگی یا فقط در بیانات رهبر انقلاب، اخلاق را پیدا کنیم، بلکه همه زندگی معظمله اخلاق است و تربیت و تزکیه و ترویج این دین است. ایشان نفوسی را تربیت کردهاند که یکی از آنها حاج قاسم سلیمانی و دیگری سید حسن نصرالله است. نیروهای خالصی که امروز داریم و جوانهایی که بیشتر از زمان دفاع مقدس آماده شرکت در میدانهای نبردند، تربیتیافته مکتب اخلاقی رهبر انقلاب هستند، نه بهعنوان یک بخش خاص از سخنرانیهای ایشان، بلکه سیره ایشان.
میتوان نظریهای را ابداع کرد و آن این است که حکومت ولایی - که در المیزان مرحوم علامه و در فرمایشات رهبر انقلاب نیز به آن اشاره شده است - حکومتی است که بر اساس محبت بین ولیّ خدا و مردم ایجاد میشود. میتوان گفت حکومت ولایی، چه حکومت ائمه و چه حکومت ولیّ فقیه، یک حکومت اخلاقی است که بر اساس محبت پایهگذاری شده است. اینها را در فرمایشات مقام معظم رهبری، مخصوصاً در ملاقات با هنرمندان، ورزشکاران و... میبینیم؛ چقدر اخلاقی و با ملاطفت. این است اخلاق قرآنی و اخلاق توحیدی که سراسر زندگی و فرمایشات رهبر معظم انقلاب را فرا گرفته است.
بنا بر تعریفی که از تهذیب و اخلاق توحیدی داشتید، این اخلاق چه اهمیتی برای طلاب دارد و چگونه طلاب میتوانند از بزرگان اخلاق و معرفت، درس کمال بیاموزند؟
اهمیت تهذیب نفس و اخلاق توحیدی در حوزههای علمیه و برای طلاب، محوری و بسیار اساسی است. حوزه، مهمترین جایی است که باید اخلاق توحیدی و تهذیب نفس در آن جریان داشته باشد، زیرا حوزه خود را مبلغ اخلاق انبیاء و قرآن میداند.
اگر بنا باشد در حوزه، تنها یک درس اخلاق با محوریت فضائل و رذایل ارائه شود، کافی نیست. اخلاق توحیدی میگوید طلبه باید در تمام مراحل تحصیل، خدا را مدنظر داشته باشد. درس خواندن برای خدا، تبلیغ دین خدا و راهنمایی مردم به سوی خدا، خود نوعی تهذیب نفس و تزکیه است. واعظ باید مردم را به سوی خدا بفرستد، نه به سوی خود. اگر طلبهای کتاب مینویسد، باید برای خدا ترویج دهد، نه برای مطرح شدن نام خود. اگر در تبلیغ، اخلاق نباشد، ذرهای اثر نمیکند. ضرورت تهذیب نفس و اخلاق در حوزه باید به این صورت روشن شود که تمام فعالیتهای حوزه، اعم از تحصیل، تدریس، تبلیغ و تدوین، اخلاقی باشد و خدا در نظر گرفته شود.
درس خواندن، مباحثه کردن و نوشتن باید همگی برای خدا باشد. متأسفانه، امروزه ملاکهایی مانند تعداد مقالات و امتیازات، جای اخلاص را گرفتهاند. نقل شده است وقتی به شیخ انصاری پیشنهاد مرجعیت داده شد، ایشان گفتند که هممباحثهای داشتهاند که از او بهتر میخوانده و میفهمیده و او باید مرجع شود. وقتی به آن شخص پیشنهاد مرجعیت داده شد، با اینکه از شیخ انصاری بهتر بود، اما چون سالها از درس فاصله گرفته بود، شیخ را مقدم دانست. این است معنای اخلاق.
حوزه اگر بخواهد متحول شود و موفقیت بیشتری کسب کند، باید اخلاق را از ابتدا تا انتها در نظر بگیرد. اولین درسی که طلبه میخواند باید «اول الدین معرفه الجبار» باشد. بهترین دستاوردی که میتوان از مقام معظم رهبری در بحثهای اخلاقی گرفت و ترویج کرد، این است که ببینیم در سیره و فرمایشات ایشان، همه چیز برای خداست و ذرهای غیر از خدا دیده نمیشود. حتی در آنجا که میگویند «ما میتوانیم»، بلافاصله میگویند «به فضل الهی، به توفیق الهی، به لطف خداوندی». ایستادگی محکم و استوار ایشان نیز لطف و عنایت خداست و تکیهگاه ایشان، خداست.
در پیام رهبر انقلاب آمده است: «زهد، تقوا، قناعت، استغناء از غیر خدا، توکّل، روحیهی پیشرفت، آمادگی برای مجاهدت، توصیههای همیشگی امام بزرگوار و بزرگان اخلاق و معرفت به طلّاب جوان بوده و اکنون نیز شما جوانان عزیز حوزهی علمیّه مخاطبِ همین توصیههایید» به نظر شما، راهکارهای عملی ارتقای سطح اخلاقی و معرفتی طلاب جوان در بخشهای بیان شده در پیام رهبر انقلاب چیست؟
برای ارتقای سطح اخلاقی و معرفتی طلاب، ابتدا باید این را قبول کنیم و باور داشته باشیم که این موضوع یک ضرورت است. سپس باید احساس کمبود کنیم و بپذیریم که در این زمینه ضعف داریم. یکی از مشکلاتی که گاهی در حوزهها دیده میشود این است که برخی از طلاب پس از سالها تحصیل، نمیدانند چه کاره هستند و نه ذوق تبلیغ دارند، نه ذوق تدریس و نه در جایی استخدام شدهاند. این مشکل از آنجا نشأت میگیرد که ما از روز اول در حوزه به طلبه یادآوری نمیکنیم که طلبگی ادامه راه انبیاست. کار انبیا تبلیغ دین خدا بود و تبلیغ دین خدا هم به معنای دعوت به خداپرستی است. تفاوت ما با انبیا این است که آنها دین خدا را با علم لدنی و از طریق وحی میدانستند، اما ما باید برای شناخت دین خدا تلاش کنیم. پس اگر بخواهیم مسیر انبیا را طی کنیم، اول باید خوب درس بخوانیم، نه به نیت کسب درآمد یا جاه و مقام، بلکه به نیت تبلیغ دین خدا.
باید برای طلبه تبیین شود که هر درس مقدمهای برای فهم بهتر دین خداست و اگر طلبه بداند که هر درس چه نقشی در فهم دین دارد، با شوق و ذوق بیشتری درس میخواند. نباید طلبه را رها کرد تا خودش به این نتیجه برسد که درسها فایدهای ندارند. باید به طلبه یادآوری شود که ادبیات را برای فهم قرآن و روایات ائمه میخواند، نه برای صرفاً یاد گرفتن ادبیات.
متأسفانه امروزه در حوزهها، درسهای اخلاق ضعیف هستند و طلبه در گذران زندگی و مشکلات اقتصادی، هدف اصلی خود را فراموش میکند. باید تلاش کنیم که طلبه جوان به دنبال کسب مقام، شهرت، استخدام و درآمد نباشد. اگر از روز اول این آیه قرآن را باور کرده بودیم که «ان الله هو الرزاق»، هرگز نگران روزی خود نبودیم. اگر طلبه این را باور کند که روزیرسان فقط خداست، با خیالی آسوده به تحصیل و تبلیغ دین خدا میپردازد. اتفاقاً طلبههایی که خالصانه و صادقانه برای خدا درس میخوانند، زندگیشان هم از سوی خداوند تأمین میشود. در مقابل، آنهایی که برای کسب درآمد درس میخوانند، همیشه دستشان خالی است.
ما باید در حوزهها نمونههایی از طلاب و علمایی را نشان دهیم که خالصانه برای خدا درس خواندهاند و زندگیشان نیز توسط خداوند تأمین شده است. آیتالله بهجت(ره) کی دنبال کسب مال بودند؟ اما با قناعت زندگی میکردند. ما در حوزهها و به همه مردم باید درس قناعت بدهیم.
در فرآیندهای آموزشی و تربیتی حوزه علمیه برای ارتقای سطح اخلاقی طلاب در جهت نیل به حوزه سرآمد و پیشرو، چه تحولی لازم است؟
در حالی که به دروس فقه و اصول در حوزه اهمیت فراوانی داده میشود (که امری درست است)، متأسفانه به مباحث اخلاقی کمتوجهی میشود. مرحوم آیتالله مصباح یزدی، بر لزوم اختصاص دادن زمان مناسب به بحثهای اخلاقی در حوزه، تلاش داشتند. امروز در حالی که برای مباحثی مانند استصحاب در اصول، صدها جلد کتاب و ساعتها زمان صرف میشود (با وجود اتکا به یک روایت با سند نه چندان قوی)، هزاران روایت اخلاقی در کتابها وجود دارند که کسی روی آنها بحث نمیکند.
آیتالله مصباح دغدغهای جدی برای تأسیس مرکزی جهت تربیت مربی اخلاق داشتند. در حال حاضر مراکزی برای تربیت افراد جهت اجتهاد وجود دارد که لازم و ضروری است، اما در کنار آنها باید مرکزی هم باشد که مربی اخلاق تربیت کند. اگرچه مراکزی وجود دارند که اخلاق تدریس میکنند، اما مرکزی تحت عنوان تربیت مربی اخلاق وجود ندارد. آیتالله مصباح خود نیز مرکزی را در این راستا پایهگذاری کردند، اما با ایشان همکاری لازم صورت نگرفت.
حوزه باید مرکزی تحت عنوان تربیت مربی اخلاق ایجاد کند، به این صورت که افرادی را جمعآوری کرده و برای تربیت شدن بهعنوان مربی اخلاق آماده کند. در حال حاضر، کمبود مربی اخلاق وجود دارد. در گذشته، اساتید اخلاق برجستهای مانند حضرت امام خمینی(ره)، آیتالله مشکینی، آیتالله مظاهری، آیتالله بهجت، آیتالله بهاءالدینی، آیتالله احمدی میانجی و آیتالله حائری وجود داشتند، اما امروزه جای خالی این بزرگان احساس میشود. حوزه باید این افراد را تربیت کند.
همچنین به نظر من اگر در شرایط کنونی، فرد یا مرکزی، مجموعه سخنرانیهای رهبر معظم انقلاب در طول چهل سال گذشته را بازبینی کرده و توصیههای اخلاقی ایشان را (که شامل توصیههای عمومی به مردم، توصیههای عمومی به طلاب و حوزهها، و توصیههای خاص) استخراج و دستهبندی کند، میتوان از آن یک برنامه مدون و کاربردی استخراج کرد. امروز غلبه امری سیاسی مانع از آن شده است که ما از توصیههای اخلاقی رهبر انقلاب به خوبی استفاده کنیم و این مسائل سیاسی و اجتماعی، یک حجاب و مانعی شده است که مسائل اخلاقی ایشان به خوبی دریافت نشوند، همانگونه که در احوال مرحوم آیتالله بهجت (که عارف بودن ایشان مسائل علمیشان را تحتالشعاع قرار داده بود) و آیتالله مصباح (که به عنوان یک فیلسوف شناخته میشدند و کمتر کسی از مقامات عرفانی و اخلاقی ایشان خبر داشت) این را مشاهده می کنیم.
ما فکر این نباشیم که حوزه را تغییر بدهیم. اولاً کار آسانی نیست، دوم هم اینکه کارها عمدتاً درست است یک کمبودی هست که باید این کمبود را یک گوشهای تقویت بکنیم و بعد کمکم آن را تزریق به حوزه بکنیم. ببینید مرحوم علامهی طباطبایی خب فلسفه را میخواستند در حوزه، یک گوشهای در خانهشان خودشان شروع کردند کمکم این را در حوزه تزریق کردند. آیتالله مصباح این علوم انسانی را که اصلاً نبود، اولین بار خودشان تأسیس کردند بعد کمکم در حوزه رایج شد. ما برای کارهای اخلاقی باید یک مرکز مستقلی تأسیس کنیم تا خلأها مرتفع شود.