پوریم: جشن نجات یا روایتی یکجانبه از تاریخ؟

اشاره: جشن پوریم بر اساس روایت کتاب استر در عهد عتیق به عنوان یادبود نجات یهودیان از توطئه هامان وزیر خشایارشاه گرامی داشته میشود، این داستان بیان میکند که یهودیان با نقشهای هوشمندانه هامان و حدود ۷۰ هزار نفر از مخالفان خود را کشتند، با این حال این روایت تنها در کتاب استر آمده و در منابع تاریخی دیگر تأیید نشده است که باعث شده برخی آن را افسانهای نمادین بدانند، از نظر تاریخی نبود شواهد خارجی این روایت را زیر سؤال میبرد، برخی تحلیلها این روایت را با وقایع معاصر مانند جنایات رژیم صهیونیستی در غزه مقایسه میکنند و به امکان تحریف یا یکجانبهنگاری تاریخی اشاره دارند، در کل پوریم بیش از آنکه یک واقعه تاریخی مستند باشد روایتی نمادین از جنایتکاری یهودیان را تقویت میکند.
در همین راستا خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، با حجت الاسلام محمدحسین پیشاهنگ پژوهشگر و مدرس تاریخ ادیان گفت و گویی انجام داده است که در ادامه به آن پرداخته می شود.
رسا ـ جشن پوریم فرهنگی است یا اینکه ارتباط نزدیکی با اسطورهها و روایتهای تاریخی تمدن یهودیت دارد؟ این واقعه به کجا بازمیگردد و آیا از نظر مستندات تاریخی قابل تأیید است یا باید آن را بیشتر به عنوان داستانی نمادین بررسی کرد؟
اگر بخواهیم به این موضوع بپردازیم باید گفت که روایتی مربوط به کتاب استر در چهاردهمین بخش از کتاب مقدس یهودیان یا عهد عتیق مسیحیان آمده است، این داستان که در کتاب استر قابل مطالعه است، اهمیت ویژهای برای یهودیان دارد، اما درباره آن تردیدهایی نیز مطرح میشود بهویژه چون این روایت در هیچ منبع تاریخی یا کتاب دیگری دیده نمیشود؛ از این رو گاهی از آن با عنوان «افسانه پوریم» یاد میشود.
مسئلهای که باید به آن توجه کرد این است که وجود چنین تردیدی به تنهایی نمیتواند این روایت را لزوماً به یک افسانه تقلیل دهد و یا قطعاً از لحاظ تاریخی غیرواقعی بداند، برای مثال اگر بخواهیم مقایسهای انجام دهیم میتوانیم به داستان حضرت عیسی اشاره کنیم، ظهور حضرت عیسی نبوت او و حتی اتفاقاتی مانند بهصلیب کشیده شدن وی در هیچ منبعی خارج از کتابهای عهد جدید ذکر نشده است، حتی مورخینی که درباره حضرت عیسی مطلبی آوردهاند نیز بر اساس همان روایتهای عهد جدید سخن گفتهاند.
بنابراین مشابه کتاب استر درباره شخصیت تاریخی حضرت عیسی نیز همچنان در محافل علمی و آکادمیک سوالاتی مطرح است که آیا او یک شخصیت واقعی تاریخی بوده یا یک روایت اسطورهای، این موضوع حتی در کشورهای غربی خصوصاً در جریانهای سکولار، مورد بررسی و تردید قرار میگیرد.
حال اگر باز به مسئله اصلی بازگردیم میتوان گفت که نبود منابع بیشتر درباره یک داستان قدیمی طبیعتاً نمیتواند به معنای رد کامل آن باشد، از جنبه اعتقادی نیز ما بر وجود حضرت عیسی ایمان داریم اما این واقعیت که برخی از جوامع امروزی حتی مشروعیت تاریخی او را نیز زیر سؤال میبرند نشان میدهد که ارزیابی یک روایت تنها بر اساس تعدد منابع همیشه کافی و قاطع نیست.
اگر قصد داشته باشیم با این دیدگاه شاخصها و روش ارزیابی به روایتهای تاریخی مراجعه کنیم طبیعی است که بسیاری از این داستانها زیر سؤال بروند، بهعنوان مثال داستان استر ممکن است برای عدهای قابل پذیرش باشد اما برخی دیگر حتی داستان حضرت موسی (علیهالسلام) را نیز بهدلیل نیامدن آن در منابع تاریخی معتبر غیر از تورات رد میکنند، قرآن هم که کتاب تاریخی نیست بلکه یک متن الهی است، اگر بخواهیم صرفاً بر اساس معیارهای تاریخی مرسوم روایتهای قرآن را بررسی کنیم احتمالاً بسیاری از این داستانها را کنار خواهیم گذاشت چرا که ممکن است در هیچ منبع دیگری ذکر نشده باشند، اما اگر بخواهیم این رویکرد را بپذیریم تقریباً باید تمام تاریخ انبیا و پیامبران را از حافظه بشری حذف کنیم.
این مدل شکاکیت تا حدود زیادی شبیه به تفکرات جریانهای سکولار و لائیک است، اما نکته اینجاست که نمیتوان تنها به این دلیل که یک روایت در منابع دیگر نیامده آن را غیرواقعی دانست، البته این هم بدین معنا نیست که بتوان چنین داستانی را بهطور قطع واقعی فرض کرد، تنها نکته مشخص این است که حتی اگر اصل حادثه واقعی بوده باشد نمیتوان با اطمینان گفت روایت موجود در یک کتاب خاص بازتاب دقیقی از آن رخداد است.
برای روشنتر کردن موضوع مثالی از اتفاقات معاصر میزنم؛ در فلسطین امروز شاهد کشتار بیرحمانهای هستیم که طی آن ۷۰ هزار انسان بیگناه در غزه قتل عام شدهاند، پیرامون این حادثه دو روایت کلی وجود دارد: یکی اینکه یهودیان برای دفاع از خودشان در برابر "تروریستهای حماس" دست به این اقدامات زدهاند و حق دارند چنین جنایاتی مرتکب شوند و روایت دیگر میگوید که صهیونیستهای جنایتکار برای ارضای خوی خونریزی و اشغالگری خود دست به قتل ۷۰ هزار انسان بیگناه زدهاند.
اگر بخواهیم این دو روایت مختلف را بررسی کنیم و صرفاً یکی از آنها را بپذیریم یا رد کنیم کار دشواری خواهد بود، حال اگر به عقب برگردیم و بگوییم تمام این ماجراها اسطوره یا افسانه است اشتباه خواهیم کرد، ممکن است واقعهای تاریخی باشد اما تنها نسخهای که بهدست ما رسیده تحریف شده یا ناقص باشد.
بهعنوان نمونه وقتی در کتاب استر گفته شده یهودیان برای دفاع از خود اقدام به کشتار کردهاند آیا واقعاً میتوان مطمئن بود که این ادعا حقیقت دارد؟ همانطور که امروز هم میبینیم جنایات صهیونیستها تحت عنوان "دفاع از خود" توجیه میشود، آیا در دوران خشایارشاه یا داریوش واقعاً یهودیان ۷۰ هزار ایرانی را صرفاً برای دفاع از خود کشتهاند؟ یا این فقط روایتی تحریفشده است؟ حقیقت این است که چنین ادعاهایی همواره محل شک و تردید باقی خواهند ماند.
رسا ـ چرا جشن پوریم گرامی داشته میشود و چه پیامها و مفاهیمی در پسِ برگزاری این آیین نهفته است؟ آیا این جشن صرفاً به یادبود نجات یهودیان از خطری تاریخی برگزار میشود یا ارزشهای دیگری همچون همبستگی قومی قدرت و مقاومت در آن منعکس شده است؟
این پرسش بسیار قابل تأمل است چرا که به طور کلی برای درک بسیاری از مسائل تاریخی و اجتماعی باید از دیدگاه عمیقتری به آنها نگریست، امروزه به ویژه برای ما مهم است که این موضوعات را به عنوان مسئلهای جامعهشناختی بررسی کنیم، برای نمونه قوم یهود که در تاریخ و تا به امروز در سرزمین فلسطین به اعمالی چون تجاوزگری متهم شدهاند نیازمند بررسی از منظر تاریخ و رفتارشناسی هستند، یکی از فرصتهای مناسب برای تحلیل این قوم از منظر فکری و تاریخی واقعه جشن پوریم است که در داستان کتاب استر روایت شده است.
داستان به این صورت مطرح میشود که در زمان خشایارشاه یا داریوش یهودیان در برابر نقشههای توطئهآمیز هامان وزیر ایرانی ایستادند، طبق روایت این کتاب یهودیان موفق شدند طرحی در مقابل نقشه هامان اجرا کنند و در روزی از ماه ادا، حدود ۷۰ هزار نفر از مخالفان خود را نابود کنند، حال سؤال مهمی پیش میآید: چه تعداد مخالف ممکن بود یهودیان در آن زمان داشته باشند که بتوانند چنین کشتاری را ترتیب دهند؟ جمعیت ایران در آن دوره چقدر بود که ۷۰ هزار نفر را دشمن تلقی کرده و نابود کردند؟ همچنین در هیچ منبع تاریخی مشخص نشده است که این "دشمنی" دقیقاً از کجا نشأت گرفته است، روایت موجود تنها به عصبانیت هامان و صدور دستور قتل یهودیان اشاره دارد و ادعا میکند که یهودیان صرفاً طرفداران هامان را کشتهاند.
اما مسئله اینجاست که نمیتوانیم با اطمینان بگوییم هامان واقعاً چنین دستوری صادر کرده است، اگر هم این دستور وجود داشته دلایل آن مشخص نیست و نمیدانیم آیا چنین تصمیمی بدون دلیل بوده یا برای پاسخ به مسئلهای خاص اتخاذ شده است.
برای درک بهتر میتوان به رویدادهای معاصر نگاهی انداخت به عنوان مثال در وقایع ۷ اکتبر نیروهای حماس حملاتی علیه یهودیان ساکن سرزمینهای اشغالی انجام دادند، نتانیاهو بعدها اعلام کرد که در پاسخ به این حملهها ۷۰ هزار فلسطینی را کشته است، اما دو نکته بسیار روشن وجود دارد: نخست این که سرزمین اشغالی به طور تاریخی متعلق به مردم فلسطین بوده و یهودیان مهاجر به چشم متجاوز شناخته میشوند، دوم اینکه حمله حماس در ۷ اکتبر واکنشی به سالها جنایات رژیم اسرائیل بوده است، رژیمی که روزانه فلسطینیها را بازداشت، شکنجه و بدون دلیل کشتار میکند، از این رو اقدام حماس نیز میتواند پاسخی طبیعی و دفاعی علیه تجاوزات مکرر تلقی شود.
سرتاسر این مباحث نشان میدهد که بسیاری از روایتهای تاریخی یا معاصر نیازمند تحلیل عمیقتر هستند تا بتوان رفتارها و واکنشهای افراد و قومیتها را بهتر درک کرد؛ امروزه یهودیان مدعیاند و حامیان غربی آنها نیز این ادعا را تکرار میکنند که جنایات رژیم صهیونیستی در غزه پاسخی به حملات تروریستی حماس در واقعه هفتم اکتبر بوده است؛ اما این ادعا کاملاً مخدوش است، مشابه این مسئله در کتاب استر نیز ادعایی وجود دارد مبنی بر اینکه هامان قصد داشته بدون دلیل یهودیان را قتلعام کند، و یهودیان خود را تنها واکنشدهنده به این تهدید معرفی میکنند، آیا ممکن است رخدادهای پیش از آن مورد اشاره قرار نگرفته باشد؟ شاید تجاوزها یا رفتارهایی از سوی یهودیان نسبت به ایرانیان صورت گرفته که باعث صدور چنین دستوری از سوی هامان شده بوده است، البته اینکه آیا دستور هامان واقعاً صادر شده یا صرفاً توهم یا تحریف تاریخی است جای بررسی دارد.
اگر حتی فرض کنیم که در آن زمان هامان چنین تصمیمی داشته روایت کتاب استر تنها بخش محدودی از ماجرا را بیان کرده و ابعاد کامل آن را نمینمایاند، امروز نیز مشابه چنین الگوهایی مشاهده میشود، برای مثال حمله حماس به اسرائیل در هفتم اکتبر که شامل کشتن و گرفتن اسیرانی از سوی آنها بود در حقیقت پاسخی به جنایات پیشین رژیم صهیونیستی و طرحهایی بود که بعدها مشخص شد هدفشان خالی کردن غزه از حضور فلسطینیان از طریق کشتار و کوچ اجباری بوده است.
از این دیدگاه داستان هامان و مردخای نیز میتواند مواردی از این دست را نشان دهد، شاید یهودیان یا برنامهای برای انجام جنایتی بزرگ داشتهاند یا اقداماتی صورت داده بودند که باعث واکنش تند هامان شده بوده است، حتی ممکن است همان کشتار هفتاد هزار نفری که خود یهودیان بر آن تأکید دارند از قبل برنامهریزیشده بوده باشد و هامان قصد داشته با اقدام پیشگیرانه جلوی تحقق آن را بگیرد، اما یهودیان پیشدستی کرده و با کشتن هامان برنامه دفاعی او را ناکام گذاشتهاند.
این تحلیل بر فرض پذیرش تاریخی بودن روایت کتاب استر استوار است؛ با اینکه روایت خود کتاب مخدوش و نامطمئن به نظر میرسد زیرا توسط گروه پیروز حادثه نگارش شده است، همانطور که گفتهاند "تاریخ را فاتحان مینویسند." حال تصور کنید قومی پس از کشتن هفتاد هزار نفر در سرزمین ایران به عنوان فاتح داستان را چنان که خود میخواهند روایت کردهاند، روشن است که این روایت یکجانبه بوده و نمیتواند شناخت کاملی از واقعیت ماجرا ارائه دهد، همانطور که گفته شد نباید تنها بر اساس دیدگاه یک طرف قضاوت کرد.
تا امروز یعنی تا سال ۱۴۰۳ مشکل اصلی ما این بوده که در برابر روایتهای موجود روایتی مستقل و متفاوت ارائه نکردهایم هرچند روایتهایی وجود داشتهاند اما به باور من رویدادهای اخیر در غزه فرصتی فراهم کردهاند تا روایت تازهای ایجاد کنیم، این حوادث میتوانند نقطهای برای نمایان کردن چهره واقعی قوم صهیونیست و جنایاتی که مرتکب شدهاند باشند، از این رخدادها میتوان بهعنوان مثالی استفاده کرد تا روایتی متفاوت درباره ماجرای پوریم شکل دهیم، این روایت جدید میتواند بهعنوان روایتی متقابل برای رد و نقد آنچه در کتاب استر آمده است مطرح شود.
رسا ـ واکنش مسلمانان به این موضوع باید بر چه اساسی شکل بگیرد؟ آیا رویکردی تاریخی-علمی، فرهنگی یا بینالادیانی مناسبتر است؟
کتاب "استر" موضوعی است که همچنان در میان مباحث تاریخی، اعتقادی و سیاسی مورد توجه قرار میگیرد، اگر محتوای این کتاب صرفاً یک داستان افسانهای بود شاید ضرورتی به واکنش خاصی نسبت به آن احساس نمیشد، درست مثل دیگر آثار ادبی یا داستانی، اما این کتاب برای قوم یهود جنبهای اعتقادی دارد و بر اساس آن امروز مناسک خاصی برپا میکنند، جشنهایی برگزار میکنند و حتی روایتهای آن را وارد ادبیات و تصمیمگیریهای سیاسی مینمایند، مثال واضح این برخورد جشن پوریم است که در سرزمینهای اشغالی به مناسبت ماجرای کتاب استر برگزار میشود.
حالا فرض کنیم که متن کتاب استر کاملاً افسانهای باشد، حتی اگر این نگاه را بپذیریم چگونه ممکن است بر اساس داستانی افسانهای جشنی مرتبط با کشتار گسترده افراد یک ملت گرفته شود؟ مگر میتوان در برابر چنین رخدادهایی سکوت کرد؟ بر مبنای همین افسانه جشن پیروزی و کشتار به راه میاندازید و آن را مایه افتخار معرفی میکنید، این در حالی است که در اذهان عمومی و حتی سازمان ملل تلاش دارید ایرانیان را محکوم کرده و خود را تنها مدافع نشان دهید.
حال اگر این کتاب به عنوان یک منبع تاریخی پذیرفته شود آنطور که از روایتهایش استفاده میکنید پس شما خود اعتراف کردهاید که در دورهای از تاریخ، ۷۰ هزار ایرانی را به قتل رساندهاید، اگر چنین نوشتهای را به عنوان سند معتبری به مجامع بینالمللی مثل سازمان ملل ارائه دهید، آیا نباید به همان استناد حق انتقام یا مطالبه خسارت برای ایرانیان محفوظ باشد؟ شما اعلام کردهاید که ایرانیها تلاش داشتند به یهودیان آسیب بزنند؛ حال آنکه هیچ مدرکی مبنی بر وقوع این اتفاق ارائه نشده است، حتی در این داستان نیز اشاره میشود که قصد چنین اقدامی تنها در برنامه شخصی به نام هامان بوده است، از طرف دیگر شما پیش از هرگونه خطر واقعی دست به کشتار زدهاید و امروز نیز این اقدام را با اعتراض بسیار مجامع جهانی تطابق دادهاید.
طبق همان متنی که به آن تکیه میکنید جنایت گستردهی تاریخسازی انجام دادهاید و خودتان نیز آن را تأیید کردهاید، در دوران باستان ۷۰ هزار نفر از مردم سرزمین ایران را کشتهاید و امروز نیز در شرایط مشابه زنان و کودکان بیگناه را قربانی موشکها و بمبارانها میکنید، تاریخ نشان داده است که این رفتارهای خونین و تجاوزطلبانه همچنان ادامه دارد.
در حال حاضر همزمان با مستندات تصویری مدرن که صحنههای کشتار جمعی کودکان فلسطین توسط ارتش اسرائیل را به تصویر میکشد جشنهایی گرفته میشود که این جنایات را توجیه و تأیید میکند، آیا مردم جهان نباید از چنین رفتاری ابراز نگرانی کنند؟ زمانی مهمان مردم ایران بودید و همان ملت را نابود کردید، امروز نیز تجاوز خود را به خاک فلسطین ادامه داده و حتی برای جنایتهایی با ابعاد گسترده جشن میگیرید.
این رفتارهای سازمانیافته ثابت میکند که قتلعام و خشونت برای شما نه تنها خصلتی قابل اغماض نیست، بلکه بخشی دوامیافته از هویت فرهنگی و تاریخی شما محسوب میشود، چگونگی برگزار کردن جشنهایی مانند پوریم یا نمایش شادی جمعی در شرایطی که دنیا شاهد قتل عام بیگناهان در غزه است بیانگر ادامه همان سیاستهای قدیمی خشونت و نابودی ملتهاست.