۱۲ دی ۱۴۰۲ - ۱۶:۵۳
کد خبر: ۷۴۸۸۶۸
یادداشت؛

عمامه صورتی مستندی برای تجارت یا قبح شکنی؟

عمامه صورتی مستندی برای تجارت یا قبح شکنی؟
اگر مستند عمامه صورتی را طی روزهای گذشته به‌طور کامل هم ندیده باشید، احتمالاً بسیاری از شما قطعه‌هایی از آن را در شبکه‌های اجتماعی مشاهده کرده‌اید.

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، اگر مستند عمامه صورتی را طی روزهای گذشته به‌طور کامل هم ندیده باشید، احتمالاً بسیاری از شما قطعه‌هایی از آن را در شبکه‌های اجتماعی مشاهده کرده‌اید، شاید هم نسبت آنها که کل مستند را می‌بینند به آنان که بخش فریدون‌کنارش را دیده باشند، یک به ده هم نباشد، امّا به‌هرحال نام این مستند در روزهای جاری کم به گوش نمی‌رسد.

ماجرای مستند چیست؟ موضوعی که به‌ویژه طی چند سال گذشته، به‌درست یا غلط، به یکی از مسائل اصلی سیاست در ایران تبدیل شده است: موضوع بی‌حجابی یا به‌تعبیر برخی «حدود برهنگی». آقای حسین شمقدری همین مسئله را دست گرفته و در 30 دقیقه سعی کرده است که پاسخ روشنی به یک پرسش مهم این سالها بدهد: چرا به یک تعبیر، کم‌حجابی و به‌تعبیر همان برخی دیگر، ‌حدود برهنگی در ایران، تفاوت کرده و مشخصاً به‌سمت پوشش کمتر، رفته است؟

این‌که مستندسازی بتواند در 30 دقیقه، ابعاد مختلف این پرسش کلیدی را بررسی کند و به آن پاسخ روشن بدهد، اگر بتواند(!) حتماً شاهکار خواهد بود(!) مسئله‌ای که سالهاست جامعه‌شناسان و روان‌شناسان و کارشناسان متعدد حوزه‌های مختلفی دینی و غیردینی به آن پرداخته‌اند و هرکدام تلاش کرده‌‌اند بخشی از عوامل و حقایق را آشکار کنند، حالا اگر در یک مستند 30دقیقه‌ای حل‌وفصل شده باشد که چه بهتر!

بعید است که مستند 30 دقیقه‌ای که قطعات خاصش، احتمالاً به‌عمد، وایرال شده است، دیگر جایی برای اسپویل شدن داشته باشد، امّا احتیاطاً اگر فکر می‌کنید ممکن است داستان مستند اسپویل شود، ادامه متن را بعد از مشاهده آن بخوانید.

اما حسین شمقدری در این مستند چه می‌گوید؟ حرف پیچیده و جدیدی نیست، فقط نوع به تصویر کشیدنش خاص شمقدری است: "همه مشکل این حدود برهنگی به آن برمی‌گردد که به‌جای امر به معروفِ آن تعداد از مسئولانی که کاخ می‌ساختند یا در کاخ می‌نشستند، به چیزهای دیگر و امر به معروف‌های دیگر پرداختیم؛ والسلام"!

حرف غلطی است؟ حتماً خیر، حتماً یکی از مشکلات اصلی در کشور، چه در حوزه اقتصاد، چه در سیاست و چه در فرهنگ، همین مسئله است که از دوره‌ای به بعد، و مشخصاً دوران آقای هاشمی رفسنجانی، روح سرمایه‌داری سوار بر ذات فرهنگی و عدالت‌محور انقلاب اسلامی شد و روندهای بسیاری را تحت تأثیر خود قرار داد، امّا به‌تعبیر هایدگر در «پرسش از تکنولوژی»، اگرچه این روایت «صحیح»ی است که فرهنگ کاخ‌نشینی برخی مسئولان، برخی روندها از جمله پوشش را تغییر می‌دهد،‌ امّا به‌تعبیر همان هایدگر، این «حقیقت» را تأمین نمی‌کند که همه مسئله را صرفا‌ً به این موضوع برگردانیم.

نگارنده معتقد است که از قضا باید بسیار از این ایده دفاع کرد که اشرافی‌گری مسئولان، یکی از عوامل مهم ضدفرهنگی و ضدمدعاهای اصلی انقلاب اسلامی است، و از این جهت این مستند دست‌کم بخشی از واقعیت را درست می‌گوید، امّا مشکل کار شمقدری و عمّامه صورتی در کل چیست؟ تناقض با خودش!

چه اتفاقی‌ می‌افتد که یک مسئول سیاسی یا صاحب قدرت در جمهوری اسلامی، آن روح فرهنگی و عدالت‌خواهانه انقلاب اسلامی را فراموش می‌کند و به ثروت‌اندوزی و کاخ‌نشینی روی می‌آورد و همین موجب می‌شود که فرهنگ به قهقرا برود و آسیب‌های امروز بروز کند؟ «فرهنگ سرمایه‌داری» و تجارت با سیاست! این مسئول، سیاست را نه محملی برای اجرای ایده‌های انقلاب اسلامی، بلکه فرصت و محلّی برای تجارت می‌بیند و از آنجا که موهبت اصلی برای او، سرمایه شده، ثروت‌اندوزی می‌کند و در کاخ می‌نشیند و به ریش ایده‌های انقلاب اسلامی هم می‌خندد و در بهترین حالت، اگر هم آشکارا مردم و انقلابشان را به‌سخره نگیرد، دست‌کم دچار ریاکاری کشنده و سخیف می‌شود.

آن پارادوکس مستند شمقدری هم به‌نظر می‌رسد از همین دست است؛ با یک تفاوت که او بعضاً «فرهنگ» و «مسئله اجتماعی» را تبدیل به امر تجاری می‌کند و به‌جای آنکه به عمق برود و به حل واقعی‌تر مسائل کمک‌ کند، سودِ خود از آن مسئله را تأمین می‌کند؛ این سود لزوماً نیاز نیست که مالی باشد، شهرت عنوانی هم می‌تواند جای آن بنشیند. سازنده مستندهای ارزنده‌ای مثل «یزدان تفنگ ندارد» در سالهای آغازین کار مستندسازی‌اش، آنگاه که به موضوعات زنان و بعضاً جنسی، مثل مستند «انقلاب جنسی» یا «این ‌رل (In Rel)» می‌رسد، یا در حالت خوش‌بینانه‌اش حرف مشت‌پرکنی ندارد و یا اینکه اساساً داشتن ایده و شناخت دقیق از مسئله برایش موضوعیتی ندارد؛ او مسئله و تابوها را، به‌ویژه درحوزه زنان و جنسی، می‌شناسد ولی مستندهایش را در این حوزه‌ها به‌نحوی می‌سازد که شائبه تجارت با تابوها را بیشتر به ذهن متبادر می‌کند،‌ تا مستندسازی تحقیقی و عالمانه.

ارسال نظرات