ناگفتههای پدر امیر حسین زارع؛ دوستدارم پسرم مسیر تختی را برود
امیرحسین زارع نابغه سنگین وزن کشتی جهان. پسری از آمل. تحصیلکرده مدرسه تیزهوشان با نبوغ و استعدادی ویژه در کشتی. وقتی گوشی زنگ میخورد، پدر او تماس را جواب میدهد. عباسآقا را همه آمل میشناسند. مردی خوشمشرب و بامعرفت. از کامیونداران قدیمی که در همه جای ایران رفیق دارد.
از صبح خیلیها با او تماس گرفتهاند. از سازمان ورزش آمل و مازندران تا نمایندگان مجلس. لبخندی میزند و میگوید: «تا الان ما امیرحسین را بزرگ کردیم و حالا پسرم دارد ما را بزرگ میکند. افتخار میکنیم به او.» این شروع، بهانهای میشود برای یک گفتوگوی متفاوت با پدر کشتیگیری که دل میلیونها ایرانی را شاد کرد....
آقای زارع قهرمانی پسرتان را تبریک میگوییم. اینقدر مقتدرانه قهرمان شد که اشتباه کردیم شک به دل راه دادیم. خودتان توقع چنین حضور مقتدرانهای را داشتید؟
من همیشه ته دلم، دلشوره دارم. بچه است دیگر. یکی از رفقایم میگفت پسرم میخواست سر کلاس انشا بخواند من استرس داشتم، این که دیگر یک میدان بزرگ و بینالمللی است. هیچوقت هم دوست ندارم امیرحسین را تحت فشار بگذارم. از طرفی آدم مغروری هم نیستم. پارسال دیدید رو چه حادثهای امیرحسین کشتی را واگذار کرد؟ حسن یزدانی را دیدید؟ فن را زد. داور هم امتیاز داد، ولی چلنج امتیازات را به تیلور واگذار کرد. اگر در فینال امیرحسین من به خاطر سیلی حریف عصبانی میشد و جوابش را با یک سیلی میداد چه میشد؟
همه از رفتار پتریاشویلی شوکه شدند، اما به واکنش امیرحسین بالیدند.
پسرم بعد از مسابقه گفت برای ما کشتی جنبه پهلوانی دارد نه قهرمانی. قهرمانی برد و باخت است، ولی پهلوانی چیز دیگری است. الان کشتی اقتصادی شده، ولی امیرحسین من اینطور فکر نمیکند. گفت پتریاشویلی اعصابش خرد شد و آن حرکت را انجام داد. بعد از مسابقه هم عذرخواهی کرد و امیرم گذشت. رفتار او را دوست داشتم و افتخار کردم. آنجا یک میدان بزرگ بود. همه دنیا میدیدند. امیرحسین با کاری که کرد فقط بزرگی، معرفت و شعور خودش را نشان داد. امیر در گود زورخانه بزرگ شد. من خودم باستانیکارم. برادرم رشته باستانی را به آمل آورد. یه عرقی به علی مولا در وجود همه ما هست. در مرام مولا علی است که گذشت کند. احساس و فکر ما این است. از بچگی هم یاد گرفتیم. امیرحسین هم از بچگی این را یاد گرفت.
امیرحسین بعد از بازی تاجگذاری هم کرد، البته با بردن مقتدرانه آکگل و پتریاشویلی تاجگذاری هم دارد.
ما این همه فوتبالیست داریم، ولی یکی رونالد میشود و یکی مسی. این بازیکنان هم تاکتیک داشتند، هم سرعت، هم فکر و هم قدرت. اگر دیدید امیرحسین موفق شد، به خیلی چیزها بستگی دارد. او در مدرسه نمونه درس خوانده. اگر سمت کشتی نمیآمد الان دانشگاه بود. امیر من سرشار از استعداد است. بگذارید از بچگیاش یک خاطره تعریف کنم. یادم هست در اتوبوس بودیم، امیرحسین هفتهشت سال داشت. راننده تلفنی شماره یک نفر را گرفت و تکرارش کرد. وقتی قطع کرد شماره یادش رفته بود. ۵۰ نفر در اتوبوس بودند کسی شماره یادش نمانده بود، ولی امیرحسین شماره را کامل حفظ کرده بود و برای راننده خواند. همه برای او دست زدند. میخواهم بگویم اگر ورزشکاری طلا میگیرد الکی نیست. روی همه چیز برنامهریزی میکند. اگر یزدانی ۹مدال میگیرد الکی نیست. اگر تیلور حسن را میبرد الکی نیست. نام یزدانی ترس به وجود همه میاندازد. البته به نظرم او روی یک حادثه نتوانست برنده شود و اگر امتیاز را برنمیگرداندند نتیجه چیز دیگری بود. امیرحسین خیلی زحمت کشیده به اینجا رسیده. تختی از دنیا رفت و خیلیها از مرگ او متاثر شدند، ولی نامش هنوز همه جا هست. مرگ تختی روی خیلیها اثر گذاشت. او هنوز زنده است. بالاتر از تختی در این ورزش داشتیم؟ مقامی بله، ولی شخصیتی نه. او اسطوره بود. نمیگویم امیرحسین مثل تختی میشود، ولی دوست دارم پسرم مسیر او را برود. دوست دارم پسرم شعور تختی را داشته باشد.
حرف آخر
فقط اجازه بدهید از مردم ایران هم تشکر کنم. همه دعا کردند امیرحسین برنده شود. از صداوسیما به خانه ما آمده بودند، یکی از آنها میگفت مادرش قرآن باز کرد و گفته امیرحسین برنده است. این چیزها را میشنیدم بیشتر افتخار میکردم و خوشحال میشدم. به نظر من قهرمانیها میآیند و میروند و یک روز تمام میشوند. این مردم هستند که یک آدم را بزرگ میکنند.