نقش حاج قاسم در پرونده محکومان به قصاص
بالاخره روز اجرای حکم اعدام رسید. دل تو دل مادر مقتول نبود. پسرش را کشته بودند؛ همان پسری که جانش به جان او و نفسش بند بود. اما نفس او را گرفته بودند و مادر دلش راضی نمیشد به بخشش. خانواده متهم بارها آمده و رفته بودند و خانواده مقتول راضی نشدند به بخشش. قصاص میخواستند و روز اجرای حکم هم فرا رسید.
جوان قاتل که در زمان وقوع قتل ۲۲ ساله بود و ۵ سال هم در زندان بود را به صحنه اجرای حکم آوردند. ۵ سال بیم و انتظار و امید برای بخشیده شدن و عذاب روحی که از گرفتن جان یک انسان بر گرده روحش بود، کافی بود برای آنکه نه یک جوان ۲۷ ساله که سن و سالش بیشتر به نظر برسد و زور غمها بچربد برای سفید شدن زودتر از موعد موهای شقیقه.
معمولاً تلاش بزرگان و ریش سفیدان و خانواده قاتل تا آخرین لحظات قبل از اجرای حکم هم برای گرفتن بخشش ادامه دارد و آن روز هم قصه بر همین مدار میچرخید. اما این بار دو نفر از مسئولان قضایی آمده بودند با یک حرف تازه برای مادر. قبل از اجرای حکم کنار مادر ایستادند. آنها میگفتند و این اشکهای مادر مقتول بود که صورتش را پر کرده بود. مجری اجرای حکم هم آمد. جوان را پای چوبه دار بردند. مادر در آخرین لحظات جلو آمد و خطاب به پسرجوانی که فرزندش را کشته بود گفت:« میبخشم به احترام حاج قاسم!، به خاطر حضرت زهرا (س) و برای دل مادرت!» و باز هم گریه امانش را برید.
جوان ۲۷ ساله که تا پای چوبه دار رفته و چند قدم بیشتر تا پایان زندگیاش نمانده بود، هاج و واج نگاه میکرد به صورت مادر رنج کشیده. این نام برایش آشنا بود؛ حاج قاسم.
وقتی خبر شهادت حاج قاسم را آوردند جوانک در زندان بود. یادش بود که آن روز ولولهای به راه افتاده بود در همه بندها. حاج قاسم را همه دوست داشتند حتی بزهکاران بند جرائم کیفری و...
قاتل فکرش را هم نمیکرد که یک روز این مرد دوست داشتنی واسطهای شود برای شنیده شدن صدای ندامتش و بهانهای شود برای بخشیده شدنش. در روزهای سرد زمستانی دی ماه امسال، اتفاقی که در روز اجرای حکم در زندان سیرجان کرمان گذشت و رییس زندان سیرجان راوی آن بود، در زندان شهرهای دیگر ایران هم تکرار شد. از تهران و خراسان تا ارومیه و اهواز و ... خیلیها به احترام حاج قاسم و به عشق او گذشتند از حقشان، از جانشان و مالشان و ما ماندیم و روایتهای زیبای این بخشش تا بماند به یادگار در تاریخ ایران.
سومین سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی گذشت اما برکت نام او، دی ماه امسال را تبدیل به یکی از ماندگارترین ماه های سال پیش رو کرد. خدا میداند این شهید آسمانی در زمان زنده بودنش چه کرده که حتی سالگرد شهادتش هم می شود منشأ این همه خیر و برکت. چطور و چرایش را اگر بپرسید دعوتتان می کنیم به مرور این روایت های ناب از چهارگوشه ایران در اولین ماه فصل زمستان.
ماجرا از این قرار بود که امسال، مرکز توسعه حل اختلاف کشور و ستاد ملی صبر که همیشه در مناسبتها، پویشهای مختلف مردمی را برگزار میکند و با پویش «به حرمت علی (ع) میبخشم» و «به عشق حسین (ع) میبخشم» در همین سال جاری اتفاقات خوبی را رقم زد، در ماه دی پویشی برگزار کردند به نام «به احترام حاج قاسم می بخشم». همه تلاش دست اندرکاران پویش آن بود که از ظرفیت ملی و از عشق مردم به این شهید آسمانی برای ایجاد سازش و صلح و برطرف شدن گرههای کور استفاده کنند که الحق و الانصاف هم نتیجه باور کردنی نبود.
*سرنوشت پرونده محکومان به اعدام چه شد؟
سه سال است که ماه دی برای مردم ایران رنگ و بوی دیگری دارد و یادآور یک اتفاق تلخ است به وقت نیمه شب؛ شهادت سردار دلها. اما امسال، اولین ماه فصل زمستان برای بسیاری از خانوادههای داغ دیده و جوانهایی که از سر غفلت و ندانم کاری خطایی نابخشودنی کرده بودند و جانی را ستانده بودند هم تلخ بود و هم شیرین. چرا و چطورش را باید از سرانجام ۵ پرونده قتل و قصاص نفس و حکم اعدام در آذربایجان غربی پرس و جو کرد.
در ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی ۵ پرونده قصاص نفس تنها در یک استان با حضور ریش سفیدان، مسئولان قضایی و تقاضای خانوادههای محکومین به اعدام، ختم به خیر شد و اولیای دم از حق قصاص گذشتند و به جای کشیدن چهارپایه، طناب انتقام را از گردنشان بیرون کشیدند و زندگی را هدیه دادند به قاتلان فرزندانشان.
این نوع گذشت راحت نیست. دل بزرگی میخواهد و یک جرقه که امسال جرقهاش را مسئولان ستاد ملی صبر با یادآوری بزرگی و بزرگواری حاج قاسم سلیمانی در دل صاحبان حق انداختند و این جمله طلایی را به یادشان آوردند که میگوید: «لذتی که در بخشش هست در انتقام نیست.» شنیدن خبر گذشت اولیای دم در ۵ پرونده قصاص نفس، از زبان رییس کل دادگستری آذربایجان غربی، دی ماه ۱۴۰۱ را تا همیشه ماندگار کرد.
*بخشش زندانی در بستر بیماری به نام حاج قاسم
در چند هفته گذشته بسیاری از صاحبان حق با اسم رمز خاتم سلیمانی، بخشش وگذشت را سرلوحه زندگیشان قرار دادند، حتی پیرزن ارومیهای که همه دارایی و پس اندازش در اثر اشتباه یکی از زنان هم محلی از دست رفته بود و بعد از شکایت و دادگاه و کلی بر و بیا در نهایت متهم مالی محکوم به حبس شد و فرزندان متهم به بهزیستی سپرده شدند. ماجرا ادامه داشت تا همین چند روز قبل که مسئولان اندرزگاه زنان ارومیه و مددکاران اجتماعی به خانه شاکی مالباخته که در یکی از روستاهای ارومیه بود رفتند برای گرفتن رضایت. از وضعیت زندانی برای پیرزن مال باخته گفتند. از بچههایش که ماندهاند بی سرپرست و از او خواهش کردند که بگذرد و ببخشد تا مادرجوان از بند زندان رها شود و دوباره زندگیاش را بسازد. پیرزن در بستر، آماده رضایت شده بود که مددکاران از او خواستند به حرمت حاج قاسم سلیمانی این بخشش را هر چه زودتر ضمیمه پرونده کند و مادر از بند را آزاد. شنیدن نام سردار کافی بود تا پیرزن جان تازه بگیرد و بگوید: «جان ما فدای نام سردار.» و انگشت رضایت را پای پرونده بزند و خلاص... با اعلام رضایت بانوی ارومیهای در بستر بیماری و گذشت از ردمال بیش از ۳ میلیارد ریالی، زندانی زن بعد از مدت تحمل حبس از زندان ارومیه آزاد شد. این روایت یکی دیگر از برکات پویش به احترام حاج قاسم میبخشم بود که شاید مسئولان زندانها هم فکرش را نمیکردند با این برکت همراه باشد.
*مراسم لاکچری اولین سالگرد ترحیم
خبر پویش به عشق حاج قاسم میبخشم دهان به دهان در شهرهای مختلف میپیچد و میرسد به گوش اهلش و حتی پدر داغ دیده را هم هوایی کار خیر میکند برای باقیات و صالحات فرزند مرحومش. مسئول زندانهای شهرهای ایران در دی ماهی که گذشت خبرهای خوبی برای ایران و ایرانی داشتند. مثلاً از یکی از شهرهای آذری زبان خبر رسید که پدر داغ دار با دیدن بنر پویش به عشق حاج قاسم میبخشم، در روزهایی که خانواده در تدارک مراسم اولین سالگرد درگذشت فرزندشان و رزرو سالن و نوشت لیست مهمانها بودند، فکر بکری کرد برای آنکه باقیات صالحاتی شود برای آن دنیای پسرش. به دفتر زندان مرکزی ارومیه رفت و هزینه مراسم ترحیم پسرش را صرف آزادی ۴ زندانی جرائم مالی کرد و ۴ جوان هم سن و سال پسرش را که در بند بودند آزاد کرد. مددکاران اجتماعی زندان از شکات مالی این چهار زندانی دعوت کردند تا به دفتر زندان بیایند، پدر خیر هم حضور داشت. رضایت شکات با وساطت پدر و واسطه شدن مددکاران زندان و گذشت از قسمتی از بدهی جلب شد و سالگرد ترحیم این جوان آذری زبان مصادف شد با آزادی جوانان در بند و چه لذتی شیرینتر از این.
*پزشک شاکی به عشق حاج قاسم کوتاه آمد
سومین سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی، خوب بهانهای داد به دست مددکاران اجتماعی زندانها تا پروندههای خاک خوردهای که متهمانش پشت میلههای زندان بودند را با واسطه کردن سردار دلها ختم به خیر کنند. مثل پروندهای که متهمش محکوم به ۳۴ سال حبس شده بود وشاکی، پزشکی بود که هیچ جوره کوتاه نمیآمد تا اینکه رییس دادگستری دزفول خبرخوبی از این پرونده میدهد و از ختم به خیر شدن آن میگوید؛ «متهم پرونده فردی بود که به اتهام درگیری و آدم ربایی در سال ۹۳ به ۳۴ سال حبس محکوم شده بود و شاکی پرونده هم یک پزشک بود. زندانی بعد از گذراندن هشت سال از دوران محکومیت و اعلام ندامت و تلاش برای جلب رضایت پزشک شاکی از مرجع قضایی درخواست صلح و سازش داشت. اما پزشک شاکی کوتاه نمیآمد که نمیآمد. تا اینکه پرونده به شورای حل اختلاف دزفول ارجاع داده شد. اعضای این شعبه هم با همکاری دادستان عمومی انقلاب و قاضی شعبه اجرای احکام کیفری دزفول زمینه جلب رضایت پزشک شاکی را فراهم کردند. مددکاران در جلسه مصالحه از پویش به عشق حاج قاسم میبخشم گفتند و سعی کردند دل پزشک شاکی را نرم کنند. این واسطه گری نتیجه داد و ارادت شاکی پرونده به سردار سلیمانی، پرونده را بعد از ۸ سال مختومه و ختم به خیر کرد.»
پر بیراه نیست که می گویند هرجایی اثری از شهدا باشد عنایات خاصه خدا هم آنجاست. در ماهی که به پایان آن نزدیک شدیم به برکت خون شهید سلیمانی و به قداست حضرت زهرا (س)؛ با پویش «به عشق حاج قاسم میبخشم» اتفاقات بی نظیری در کشور رقم خورد. به گفته رئیس مرکز توسعه حل اختلاف کشور تنها در دو هفته ابتدایی ماه دی، ۱۶ پرونده قصاص نفس با گذشت شاکیان پرونده ختم به خیر شد و در قالب این پویش ۳ هزار زندانی جرائم مالی و غیر عمد با نیت خیر خیران و گذشت شاکیان پرونده به عشق حاج قاسم، از زندانهای سراسر کشور آزاد شدند.