هیأتیها چک سفید امضاء به من دادند
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از خبرنگار حوزه مسجد و هیأت خبرگزاری فارس، حمید منتظر، مداح اهل بیت و رئیس کانون مداحان استان تهران اظهار داشت: ۳۰ سال پیش برای محرم، افرادی ما را به مجالس مختلف دعوت میکردند که من به ۶ هیأت قول داده بودم. با موتور به این مجالس میرفتم و تا حدود ساعت ۲ شب، اداره این مجالس طول میکشید. آن سال یک خانه کوچکی خریده بودیم و بسیار بدهکار بودم.
هیأتیها چک سفید امضاء به من دادند
وی گفت: حدود ۲۰ روز مانده به محرم، از هیأتی در شهرستان به واسطهای گفتند ما تهران در منزل مزاحم شما شویم و کاری با شما داریم. به همسرم گفتم: من امروز چند مهمان دارم. ایشان آن طرف منزل، حرف ما را گوش میداد. آنها گفتند: بنا داریم شما را برای محرم به فلان شهرستان دعوت کنیم. یک چک سفید امضا هم به من دادند و گفتند هر چقدر دلت میخواهد بنویس، فقط محرم امسال ما را دریاب!
امسال هیأت ما را بترکان
منتظر با اشاره به اینکه آن زمان، چیزی نمیفهمیدم فقط این در ذهن من بود که این چک را بنویسم تا تمام بدهکاریهایم برطرف شود و برای این ۶ هیأت هم مداح جور کنم، گفت: خیلی خوشحال بودم از این موضوع و گفتم چَشم! هر میزان دلم میخواست میتوانستم در این چک بنویسم؛ زیرا آنها گفته بودند هر چقدر دلت میخواهد بنویس. ما مشکل مادی نداریم. فقط امسال هیأت ما را بترکان. آن مهمانان را بدرقه کردم و به داخل خانه برگشتم.
همسرم گفت: به این نتیجه رسیدم که با یک تاجر ازدواج کردهام
این مداح اهل بیت(ع) اضافه کرد: به داخل خانه برگشتم و بنا داشتم حساب و کتاب داشته باشم و با دقت عدد چک را بنویسم، اما دیدم خانمم که در حال تمیز کردن خانه و جمع کردن زیردستیهای میوه است، ناراحت است. از او پرسیدم چیزی شده؟ نگاهی به من کرد و گفت: من تا الان فکر میکردم با نوکر امام حسین(ع) ازدواج کردهام، اما الان به این نتیجه رسیدم که با یک تاجر ازدواج کردهام.
شما با خون امام حسین(ع) تجارت میکنی!
وی گفت: از ایشان پرسیدم تاجر کیست؟ ایشان گفت: شما با خون امام حسین(ع) تجارت میکنی! بعد ادامه داد: شما برای محرم امسال ۶ هیأت را قول دادهای، اما وقتی چشمت به این چک افتاد، همه را جمع کردی؟ شما هنوز اربابت را نشناختهای! من کارهایم را انجام دهم، به خانه مادرم میروم.
چک را پس دادم
منتظر افزود: حرفهای همسرم مرا به هم ریخت. او درست میگفت. چک را برداشتم و به دفتر آن فرد که واسطه بود، رفتم و گفتم برای امسال نمیتوانم؛ اگر برای سال بعد خواستید، درخدمتم، اما امسال نمیتوانم. او گفت: هر مقدار میخواهی بنویس، گفتم: بحث پول نیست. من نمیتوانم و حالم خوش نیست.
این مداح اهل بیت(ع) گفت: از همان جا سر خاک پدرم (مرحوم مهدی منتظر، مداح روشندل اهلبیت علیهمالسلام) رفتم و گفتم: نمیدانم کجای کار اشتباه کردهام که همسرم به من میگوید: من با یک تاجر ازدواج کردم، نه نوکر امام حسین(ع).