نانوازاده دانشمند
به گزارش خبرگزاری رسا، محمدمهدی شریعتمدار: نمىخواهم به رسم معمولِ نگارش درباره بزرگان، به پیشینه و تلاش علمى او بپردازم، اما محمد محمدى رىشهرى، از معدود یا بىمانندچهرههایى است که در چهل و سه سال از حیات خود در سایه انقلاب اسلامى ایران، حکمرانى و سیاست و قضاوت و مدیریت اجتماعى را توأمان با تلاش فوقالعاده علمى و پژوهشى و تولید آثار ماندگار و اثرگذار در حوزه معارف اسلامى و شیعى، در اعلادرجه شایستگى تمرین کرده و کارنامه منحصربهفردى از خود به جاى گذاشته است. به حق مى توان گفت که این نانوازاده دانشمند، مجد و عظمت کهن سرزمین رى را که روزگارى مهد بزرگترین عالمان و نخستین محدثان و فقیهان شیعى بوده و مى توان آن را کانون انتشار تشیع در ایران قرون نخستین پس از اسلام دانست، از نو برساخته و احیا کرده است.
تا سال ١٣٧٠ که براى نخستین بار، توفیق حج گزارى همراه با او و آشنایى از نزدیک را یافتم، تمام تصویر موجود از او در قاب ذهنى من، به چند برداشت نه چندان دلپذیر منحصر مى شد:
سابقه پرخاش به احدى از متهمان دادگاه انقلاب اسلامى ارتش -ولو از کسانى بوده که دستش به جنایات رژیم شاه آلوده باشد؛سمت او به عنوان بالاترین مقام اطلاعاتى و امنیتى کشور که براى من بیگانه با این فضا و طبعا گریزان و ناسازگار با آن،فاصله اى وسیع ایجاد مى کرد؛ خاطره محاکمه مرحوم شریعتمدارى که اگرچه از پیش از انقلاب منتقد او بوده ام، اما به عنوان متدینى که در محیط نزدیک به عالمان و مراجع دینى رشد کرده بودم و مسایل پیرامون خود را با دیدگاه سیاست و قدرت و امنیت نمى سنجیدم، حس مظلومیت او را در دل من برانگیخت و این دغدغه را ایجاد کرد که مقوله مشهور مرحوم دکتر شریعتى درباره نزاهت عالمان دینى، نقیضى در عیار یک مرجع مشهور یافته است؛
ماجراى رسیدگى به پرونده سیدمهدى هاشمى که در آن، رى شهرى به جاى اعلام صریح مسؤولیت خود در رسیدگى مقدماتى، در مصاحبه مشهورش، آن را به دستور امام راحل حوالت داد که به نوعى پنهان شدن در پشت سر امام تلقى شد و بالاخره احساس این که رى شهرى به اطراف خود توجه نمى کند، روابط اجتماعى بسته اى دارد که شاید ناشى از مقام اطلاعاتى آن روز او بوده باشد و چهره اى درهم کشیده دارد و البته بعدها یکى دو مورد از خشم او را هم دیدم، همه آن سابقه بود.
اما در کنار همه اینها، دو خاطره بسیار دلپذیر و یگانه از او هماره در ذهن خود داشتم:
-کتاب گرانسنگ میزان الحکمة که پس از الحیاة فرزانه فقید محمدرضا حکیمى، ما را از غور در کتب حدیث که در آن روزگار فاقد فهارس و نمایه سازى ها و تنقیح و تبویب و توثیق رایج روزگار ما بود، کمى رهایى بخشید و انصافا در یافتن روایتى مناسب، در نوشتن مقالات و انجام مطالعات آن زمان که از نعمت دنیاى دیجیتال امروز محروم بودیم، کمک بسیارى کرد.
-و نیز جلسات مکرر او با مرحوم آیت الله موسوى اردبیلى رئیس شوراى عالى قضایى و دیوان عالى کشور در دهه شصت که در هر بار حامل پرونده هایى از متهمان براى طرح موضوع با قاضى القضاة ایران و دریافت مجوز تعزیر آنان بود و من که در آن روزگاران رئیس روابط عمومى قوه قضائیه بودم و فرصت دیدارها و حتى گعده هاى مکرر با مرحوم موسوى اردبیلى داشته ام که بیان خاطرات آنها مجال دیگرى مى طلبد، شاهد آن بوده ام که چگونه بالاترین مقام اطلاعاتى کشور، با دقت و وسواس تمام، مجوز تعزیر را از بالاترین مقام قضایى دریافت مى کند.
سال ها گذشت، تا آن که توفیق تشرف به حج را همراه با بعثه در سال ١٣٧٠ یافتم. حج سال ١٣٧٠ را مى توان حج تاسیسى تلقى کرد، زیرا پس از چند سال محرومیت ایرانیان از تشرف، بعد از فاجعه خونین مکه، نخستین حجى بود که در دوران پس از امام ره برگزار مى شد و فرماندهى میدان با انسانى ذاتا منظم که از تجربه سازمان دهى مهم ترین نهاد اطلاعاتى کشور، آن هم از میان چند نهاد ناهمگون برخوردار بود و انصافا یادگار بى مانندى از خود در کنار هم نشاندن صاحبان اندیشه ها و مشرب هاى سیاسى متفاوت و حتى رودرروى هم، آن هم در کار اطلاعات و امنیت که هماهنگى تمام و کمال مى طلبد، از خود به یادگار گذارد و تا امروز که متاسفانه شاهد جامعه کاملا دوقطبى و لجبازى هاى برآمده از آن هستیم که همدلى و همراهى و همکارى انقلابیون دیروز را با تهدیدات و توقف جدى مواجه ساخته، اما همه رقباى سیاسى امروز بر ارادت به او همدل و هم داستانند. حج پس از ریشهرى نماد کاملى از یک نظم و سازمان و مدیریت بى مانند بود که جا دارد، درباره آن تجربه نگارى و تحلیل ابعاد گسترده آن صورت پذیرد.
بارى، معمولا هرچه به افراد نزدیک تر شویم، نقائص و نقاط ضعف آنان را بیشتر مى یابیم. در مورد رى شهرى اما، گواهى مى دهم که هرچه نزدیک تر شدم، به فضائل و محاسن او بیشتر پى بردم.
شاید از آن رو بود که رى شهرى همواره در چهره کلیشه وار حاکم شرع و رئیس دادگاه انقلاب ارتش و وزیر اطلاعات و بعدها دادستان کل کشور و دادگاه ویژه روحانیت مطرح شده بود و تازه من فرصت آن را یافته بودم که در پس آن چهره گرفته، صفات حمیده درون او را بکاوم و ببینم و شیرینى آن را حس کنم.
او حتى در برخورد با ماموران امنیتى سعودى همراه هم مهربان و رؤوف بود، نه تنها از سر سیاست و کیاست و تدبیر، که از سر انسانیت و تالیف قلوب. پس از نخستین حضور همراه با او در حج، دانستم که آن اخم و بى توجهى به اطراف، ریشه در توجه درونى او به عالمى دیگر و نیز دغدغه هاى علمى و مدیریتى او داشت، هرچند که کتمان نمى کنم، خاطره خشم او در ماجرایى که شاهد آن بوده ام و نیازى به بیان آن نمى بینم، جز غفلت ناشى از خستگى و انبوه مسؤولیت هاى دشوار توجیهى ندارد.
در آن سفر معنوى، در مدینه منوره معمولا در کنار خانه حضرت زهرا سلام الله علیها نمازهاى یومیه را به امامت امام مسجدالنبى برگزار مى کردیم و من که توفیق همراهى مستمر با او را داشتم، به رغم آن که پیش از آن، شش بار توفیق تشرف داشته ام، اما حس مى کردم، کنون که در نزدیک ترین موقعیت به مرقد مطهر پیامبر اکرم ص، همه نمازهایم را اقامه مى کنم، تشهد و سلام به پیامبر رحمت در چند قدمى او طعم و بو و حلاوت دیگرى دارد. شیرینى و خشوع سلام بر پیامبر، در چند قدمى او که از دید ما زنده است و کلام را مى شنود و رد سلام مى کند، از یادگار آن سفر است که هنوز، پس از بیش از سى سال، هرگاه توجهى باشد، لرزه خضوع بر اندام مى اندازد. در مکه مکرمه، نماز صبح را همراه ایشان بر پشت بام مسجد الحرام، به امام مسجد اقتدا مى کردیم. فارغ از فتواى شرعى اقتدا در آن مکان، دقایق پس از نماز، در آن فضاى روحانى فراموش نشدنى است. تهجد و ذکر و دعاى همراه با تضرع و گریه رى شهرى از یاد نمى رود. پشت سر او که مى نشستیم، از تکان و لرزش شانه ها در هنگام گریه و تضرع هیچ نشانى نمى یافتیم اما کافى بود، دمى چهره او را از روبرو ببینیم تا سیل اشک جارى که محاسن او را خیس کرده بود، درجا میخکوب و متعجبمان کند. من که اکنون در دهه هفتم عمر خود به سرمى برم و تقدیر چنین بود که توفیق درک محضر بسیارى از علما و مراجع را ازنجف تا قم و مشهد بیابم و همه شخصیت هاى انقلاب را از نزدیک ببینم، گواهى مى دهم که در تهجد و تقید به ذکر و تضرع و مداومت بر ادعیه و زیارات، کسى را مانند او ندیده ام.
مواظبت بر مطالعه و تحقیق که گفته مى شود، در طول سالهاى پس از انقلاب، به رغم مسوولیت هاى سنگین، حتى در زمان هاى سفر و تفریح خانوادگى، سه ساعت مطالعه روزانه او ترک نشده است؛ دقت علمى بى نظیر و تتبع و تلاش براى فراهم آوردن فضا و امکانات تحقیق و اعتماد به اهل تتبع و نکوداشت و حمایت آنان و عدم مجامله در اعلام نتایج پژوهش، حتى اگر مغایر با باور مألوف و موجب شماتت این و آن باشد؛ و مدیریت و نظم بى چون و چرا و پیگیرى بى مهابا و گاهى موجب شرم و ملال و حتى آزار اطرافیان که در انجام ماموریت به پاى او نمى رسیدند، مى شد، از دیگر ویژگى هاى کمتر شناخته شده اوست.
تمایز دیگر او جامع الاطراف بودن اوست، هم در تنوع اقدامات و هم در تکثر مشارب سیاسى اطرافیان که روزگارى از پورنجاتى و حجاریان و امین زاده تا حضرات آیات قم و سرامدان جریان اصول گرا را شامل مى شده و البته گاهى هم موجد چالش هایى شده است که او از آنها باکى به خود راه نداد و به یاد مى آورم، در سخنرانى آیین تودیعش، پس از استعفاى از نمایندگى مقام رهبرى در حج و زیارت، در بیان خاطره افسر خلبان کودتاچى که به فضل تسامح و رحمانیت و فرصت سازى انقلاب، شهید قهرمان حمله به مواضع دشمن در دفاع مقدس شد، او گفت: ما باید از کودتاچى شهید بسازیم، نه آن که از فرزند شهید، مخالف انقلاب!
رى شهرى امتیاز کم نظیر دیگرى هم داشت: اقدامات تاسیسى و بنیان گذارى نهادها و روش هاى نوین. در همین تولیت حرم حضرت عبدالعظیم حسنى، به رغم فراز و فرودهایى، روش تاسیس و تفاوت در رویه ها را از مدیریت و نظم و آراستگى همه بخش ها، تا مهمانسرا و تقدیم عزتمندانه غذاى روزانه که ظاهرا در سال هاى اخیر متوقف شده، تا توسعه فیزیکى و مکان یابى فعالیت ها در فضاهاى اطراف حرم و پالایش آنها از کژى ها و وضعیت نامناسب حرم، تا اهتمام به کتابخانه و دیجیتال کردن و نمایه سازى همه کتاب ها در زمانى که هنوز این رویه چندان رایج نبود و مى توان گفت بنیان این کارها از سوى او نهاده شد و... تا تاسیس دارالحدیث و دانشگاه قرإن و حدیث و کوشش مأجور و بى مانند تجمیع و تبویب مجامیع روایى و تراث شیعى و اسلامى در حدیث و تاریخ و فقه و نمایه سازى و ماشینى کردن آنها و شروع انتشار موسوعه ها و مجموعه هاى موضوعى برگرفته از حدیث و تلاش براى احیاى سنت اجازه روایت حدیث و اعطاى اجازات، همه کارهاى تاسیسى ماندگارى است که پایه و بنیانى براى اقدامات و مطالعات پسین و الگوى مدیریت اسلامى خواهد بود.
در تاریخ، محدثان بسیارى داشته ایم، و نیز عالمان و بزرگانى که بنیاد موسسات علمى را گذاشته اند، اما حجم سترگ تولیدات علمى او و یارانش، جز توفیق الهى دلیل دیگرى نمى تواند داشته باشد و این توفیق هم مهم ترین نشانه خلوص و صفاى این مرد الهى است که چه بسا آن را از پدرش و آموزه هاى دینى به دست آورده است.
قدر و ارج رى شهرى شاید در پس ماموریت هایش در امنیت و قضا پنهان مانده، بلکه حتى مایه تعریض به شخصیت او از سوى دشمنان شده است، همچنان که سعه صدر او بعضى غافلان را خوش نیامده است.
بى گمان، کمتر کسى را مى توان یافت که در حکمرانى و سیاست و قضاوت و مدیریت و نیز در علم و معرفت و پژوهش و تولید آثار گرانسنگ، جزء سرامدان باشد و در عین حال، در عرصه اطلاعات و امنیت هم بى نظیر و بى حاشیه باشد. رى شهرى نمونه کامل جمع این اضداد است. فهم و دقت اطلاعاتى او و کاربست ملاحظات امنیتى، حتى در زندگى عادى و علمى او هم مشهود بود.
از دوره همراهى چندین ساله در ایام حج و ارجاعاتى که گاهى در مورد بعضى کتاب ها و کارها به حقیر مى کرد و به دلیل نظم و مدیریت و پیگیرى آهنینش که با عدم استقرار در زندگى من ناسازگار بود ولذا از قبول همکارى مستقیم همواره امتناع کرده بودم و نیز از سفر تاریخى او به لبنان در زمان ماموریت حقیر در آن دیار بهویژه ملاقات با رهبر مقاومت، علامه سید حسن نصرالله و از دیدارهایى که گاهى رخ داده و شاهد محبت هاى او بوده ام و متاسفانه در این ماههاى اخیر به دلیل کسالت ایشان محروم مانده بودم و قرار بود، با احدى از دوستان مشترک قرارى بگذاریم که فرصت آن را نیافتیم؛ از همه اینها خاطرات شیرین بسیارى دارم که براى همیشه، آن تصویر ذهنى پیشین را تصحیح کرد.
و سخن آخر این که قضاوت عجولانه درباره انسان ها را کنار بگذاریم و سرمایه اجتماعى ارزشمند خود را پاس بداریم و از رویه تلخى که متاسفانه در تخریب چهره ها و تحقیر ملى رایج شده دست برداریم. کاش کتابخانه ملى فرصت پیدا مى کرد، مراسم نکوداشت او را در زمان حیاتش برگزار کند. شاید هم خلوص و صفاى او برنتافت که چنین شود، اما ما در انتظار آیین تکریم او خواهیم ماند.
خاطره او همواره در یادها خواهد ماند و آثار او در اختیار محققان چون گوهرى بى بدیل خواهد درخشید.