کلمه حقی که اراده اش باطل است
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، اگر در گذشته، یعنی حدودا 40 سال و به قبل کسی سخنی میگفت و از کسی یا چیزی دفاع میکرد، خط فکری اش مشخص میشد و مردم به راحتی میتوانستند فقط با شنیدن یک سخنرانی و یک مرتبه نشستن پای منبر آن شخص، بفهمند انجمنی است، درباری است، انقلابی است، ضد فلسفه است و یا هر طیف دیگری که وجود داشت؛ به عبارت دیگر تشخیص خط فکری افراد راحتتر بود و پیچیدگیخاصی نداشت.
اما به صورت جدی پس از پیروزی انقلاب و ارتقاء درجه روحانیت مردمی_سیاسی_انقلابی در بین مردم، هر طیفی که وجود داشت سعی کرد به نوعی خود را اینگونه جلوه دهد و شاید بشود گفت گرگها به دنبال لباس میش میگشتند تا برای خود مقبولیت درست کنند. از همین رو تمییز بین آخوند انقلابی سیاسی با آخوند انقلابی نمای سیاسی کمی سخت شد و صرفا با شنیدن سخنرانی و سخنان افراد نمیشود آنها را پذیرفت؛ چه بسیار کلمات حقی که از آنها اراده باطل شده است!
امروز و با گذشت 4 دهه از انقلاب و مندرس شدن لباسهای میش گرگها، شیوه مواجهه نیز جدید شده است. اگر در گذشته افرادی همانند سروش، ملکیان، کدیور و... تئوری عدالت میدادند، همه میدانستند اینها خارج از کشور اند و از آنجا تغذیه میشوند ولی خب وقتی رؤسای جمهور وقت حامیشان است، خب کاری نمیشود کرد. اکنون اما صادق زیباکلام دیگر نفوذی ندارد، حنای حجاریان و تاج زاده رنگ باخته، افراد حلقه کیان نفوذ خود را از دست دادهاند و طیف جدیدی وارد شده اند که دیگر ظاهرشان نه ساختگی بلکه ذاتی است.
سرنخ مرجعیت سازی در قم
مرجع سازی
اینکه بیان شد چهرهشان ساختگی نیست بلکه ذاتی است را اگر بخواهیم توضیح دهیم، باید به مصادیق برجسته آن اشاره کنیم. در صدر جریان مذکور باید به سید مصطفی محقق داماد، نوه دختری شیخ عبدالکریم حائری، سید جواد علوی بروجردی، نوه دختری آیت الله بروجردی و سید حسن خمینی، نوه حضرت امام اشاره کرد. جد بزرگوار اینها از مردم و برای مردم بود و خواه ناخواه، بهرهای از آن وجهه به اینها نیز رسیده است و دیگر نیازی به آراستن ظاهر ندارند. در تحلیل و بررسی این جریان سخن زیاد است اما در اینجا به بررسی یادداشتی از مصطفی محقق داماد که 21 دی ماه در روزنامه اطلاعات منتشر شد، اشاره و آن را بررسی میکنیم.
وی در ابتدای این یادداشت نوشته: در سیمای جمهوری اسلامی دیدم که در مناطقی از کشور عزیزمان ایران، عدهای از خیرّین موادغذایی را بستهبندی کرده و در مقابل دوربین آورده بودند تا بین مردم تقسیم کنند؛... بسیار متأثر شدم و برعمر رفته تأسف خوردم و با تأمل از خویش پرسیدم: آیا سرانجام عزت اسلامی این بود؟! سپس به دو سؤال، اول آنکه پس چه باید کرد؟ و دوم آنکه در قرآن بارها مؤمنین توصیه به انفاق شدهاند، از نظر خود پاسخ داده است.
او در پاسخ به سؤال اول توپخانه خود را به سمت حوزه نشانه رفته و با تقطیع سخنان مراجع، آنچه خودش میخواسته را بیان کرده است. در جریان شناسی اول یادداشت بیان شد که اکنون لیبرالهای داخلی حرف خود را از زبان اینگونه افراد میزنند و یکی از اصلیترین حرفهای لیبرالها، سکولاریسم است؛ یعنی جدایی دین از امور زندگی و تحبیس دین در مسائل عبادی و فردی. وی با نقل این جمله از آیت الله شبیری که «ما اهل فن نیستیم» و این جمله از آقای جوادی که «اقتصاد یک کار علمی است»، سعی داشته از ورود حوزه به علم اقتصاد جلوگیری کند.
صف سبد کالا
خب شما وارد سیاست نشوید!
بر فرض اینکه اصلا بپذیریم حوزه و روحانیت یک نهاد صرفا الاهیاتی است و نباید هیچ کاری به سیاست و اقتصاد و امثالهم داشته باشد؛ چرا این انتقاد و یادداشت در زمان دولت هاشمی که آخوند بود، یا خاتمی یا روحانی بیان و نوشته نشد؟! اصلا مگر در این دولت آخوندهای هم فکر شما کم وارد سیاست شدند و مسئولیت گرفتند؟ شما در آن زمانها کجا بودید؟
و اما اصلا اینکه حوزه نباید در علم اقتصاد دخالت کند و اقتصاد را به اهلش واگذارید و شما فقط الاهیات بگویید، حرفی نابجا است که نسبت دادن آن به مراجع بر نابجا بودن آن میافزاید. مرجعی چون سیدمحمدباقر صدر «اقتصادنا» نوشته و مبانی اقتصاد اسلامی را در آنجا بیان کرده است که بد نیست به این اثر و آثار زیادی که از دل حوزه علمیه بیرون آمده رجوع کنید. اگر خوانندگان محترم خاطرشان باشد چندی پیش، یکی دیگر از اعضای همین تیم روحانیون لیبرال، یعنی علوی بروجردی پیرامون مسأله وجود یا عدم وجود اقتصاد اسلامی با آقای خسروپناه گفتوگویی داشتند که معلوم شد دستشان تهی و اندیشهشان بیمبنا است.
محقق داماد در ادامه به جایگاه انفاق در اسلام اشاره میکند که البته در آن نیز بسیار خدشه وجود دارد ولی در اینجا بدان پرداخته نخواهد شد. منتهی بازهم بر فرض پذیرش نکاتی که وی درباره انفاق و گداپروری خواندن بستههای معیشتی بیان کرده، من از ایشان سؤال میکنم چرا در آن زمانی که کرامت انسانی در دولت روحانی له شد شما ساکت بودید؟ هنوز خاطرات تلخ توزیع سبد کالا به ویژه در دهه فجر سال 92 در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در اذهان عمومی وجود دارد!
مراسم تجلیل از مقام علمی سیدمصطفی محقق داماد با حضور داوری اردکانی، محمدرضا عارف، علی اکبر صالحی، سید محمود دعایی، سیدهادی خامنه ای، مجید انصاری
سؤال اصلی
و هنوز سؤال اصلی ما به منتقدینی که دولت رئیسی را به باد انتقاد میگیرند این است که آیا دولت روحانی از این عیوب مبرا بود؟ وی نوشته: [پس از دیدن پخش کردن بستههای معیشتی] سپس رو به آسمان کرده و به درگاه خدا عرضه داشتم بارپروردگارا! چنانچه من روسیاه ذرهای در این صدقهخورسازکردن ملت ایران سهیم بودهام مرا ببخش و از سر تقصیرم درگذر! باید به او گفت قطعا شما در وضعیت نابسامان فعلی، به علت حمایت از دولت ناتوان پیشین دست داشتید ولی از طرفی هم قطعا بخشیده نخواهید شد تا اولا جبران کنید و ثانیا مردم شما را ببخشند؛ چون حق الناس را مردم میبخشند نه خدا.
در پایان باید اینگونه بحث را جمع کرد که اصلا برفرض اینکه بپذیریم دولت رئیسی عامل همه مشکلات است؛ اما دولت قبلی چه؟ گفتا شیخا! هر آنچه گویی هستم؛ آیا تو چنانکه مینمایی هستی؟ و اما نکاتی بیان شده که در ظاهر خوب است همچون اشتغال زایی و عدالت و پرهیز از گداپروری و... اما اینها کلمات حقی است که باطلی از آن اراده شده است و مردم نباید با ظاهر این سخنان فریب بخورند.
همچنین شایان توجه است که چندی پیش محقق داماد طی اظهاراتی در نشست بررسی کتاب «صدسالگی حوزه قم و مسائل جامعه ایران» گفته است: «حاج شیخ (مرحوم حائری) به این نتیجه میرسد که اگر حوزهای تأسیس شود که سواد و عقل و اخلاق در آن باشد و کاملا از سیاست جدا باشد، روحانیت دوباره در قلب مردم وارد میشود.» این سخن مورد مخالف جدی بزرگان قرار گرفت ولی شاید برخی این حرف را از زبان نوه دختری ایشان بپذیرند! که البته در تحلیل هفته 3 دی به نقد این سخنان پرداختیم.
درنقدافرادبه تفکرواستدلالشان بپردازید یکباره هجمه به فردوبکار بردن کلمات نظیر سکولاروجدایی دین ازسیاست وبرخورد جناحی امر عقلانی ومنطقی واز شما عالمان دینی دور از انتظار است اولا این آقایان که مورد خطاب قراداده شده اندپرورش یافتگان حوزه ومراکز شیعی هستندثانیا اینگونه نقد کردن تخریب افراد را متبادر به ذهن میکندثالثااز حوزویان جدال احسن وبحث منطقی ومستدل وهدایتگرو همراه با رشدواشاعه موازین اخلاقی ورعایت وکرامت مخاطبین مورد انتظار است رابعا اگر انصاف ویک نگاه واقع بینانه داشته باشیم این مصادیقی که شما در نقدتان اشاره کردیدقابل تامل و واز منظری قابل توجه جدی است .... فتامل.....
در ضمن در مناظره آقای علوی و آقای خسروپناه کاملا مشخص شد که .. چرا خودتان را به بیراهه می زنید
عالم؟!! هرکسی که سواد داره که عالم نمیشه؟؟ بابا بس کنید این تقدس بازی رو که اسلام هرچی میخوره از این آخوندهای دوزاری میخوره
سکولاریسم حوزوی حرکت به سوی قهقرا است..