شبکهای مخصوص نمایش پولداران!
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، امروزه یکی از بزرگترین مصیبتهای فرهنگی که شاید بتوان بهعنوان اولویتی دو فوریتی برای دولت سیزدهم تعریف کرد، ایجاد سازمانی برای نظارت و ارزیابی دقیق محتواهای شبکه نمایش خانگی است. هرچند که مفاهیم ضدارزشی فراوانی از مجموعه این شبکه نمایش وجود دارد که رسیدگی و عنوان کردن هرکدام نیاز به مبحث جداگانهای دارد و تمام دلسوزان فرهنگی بارها این مفاهیم ضدارزشی را مورد بحث، بررسی و نقد جدی قرار دادهاند؛ اما کوچکترین تغییر مثبتی در فرآیند این سریالها دیده نشد!
فارغ از ضدارزشهایی مانند آرایشهای غلیظ، بدحجابی و پوشیدن لباسهای نامتعارف و نامناسب که بهنوعی ترویج همین فرهنگ در جامعه بهحساب میآید، دزدی ناموس و عشقهای مثلثی و مربعی، همگی جامعهای منفور و مضمحل را پیش چشمان مخاطب به نمایش میگذارد. نکته مهمتری که در تمام این سریالها نشان داده میشود، جامعهای مرفه، پولدار و ظالم است که هیچ تناسبی با جامعه اصیل ایران ندارد.
شبکه نمایش خانگی با نمایش جامعهای مرفه، با افزایش مصرف زدگی، نوعی دلسردی را در مخاطب بهوجود میآورد؛ چرا که مخاطب هرچه بخواهد کوشش کند، با اوضاع اقتصادی امروز، هیچگاه نمیتواند به زندگی مرفه نمایش داده شده در شبکه نمایش خانگی برسد. فیلمهای فراوانی که اوج لانگشات دوربینهایش منطقه ونک به بالای تهران را میبیند و هیچ توانایی در نمایش زندگی درست و اصیل ایرانیها را ندارد.
وقتی بهصورت دقیقتری بخواهیم به این معضل بنگریم، نمایش این همه قدرت بادآورده در نهایت به تخریب یک موضوع دینی مهم منجر شده است. برای مثال در سریال شبکه نمایش خانگی آقازاده، نیما که فردی مستبد، خودخواه، بیادب، خشن، عصبانی و از مفاسد اقتصادی بزرگ بهشمار میرفت، در آخر فیلم مخاطب میفهمد که نام واقعی نیما، ابوذر و از سادات است. همچنین در این فیلم مفهوم ازدواج موقت وسیله و ابزاری برای مشروعیت بخشیدن به فسادهای جنسی مانلی یا راضیه تبدیل شده و پدر نیما به عنوان یکی از مسؤولان رده بالای نظام نیز با یک دختر کم سن و سال ازدواج کرده و حتی حاضر نیست اجازه بدهد که کسی بیرون از منزل او و همسرش را باهم دیگر ببینند.
نکته مهمی که در تولید این قبیل سریالها حائز اهمیت است، بودجه و منابع مالی تولید این گونه سریالهاست. صدا و سیما بهعنوان یک نهاد حاکمیتی با بودجه فراوان، لوکیشنهای در اختیار و خریداری شده با محدودیت تولید روبروست؛ اما چگونه است که شبکههای نمایش خانگی در لوکیشنهای گران قیمت مختلف با هزینههای فراوان در این اوضاع اقتصادی بهصورت قارچی تولید میشود؟ آیا مانند قصه نیما و تابلوهای جعلیاش، پای پولشویی در میان است یا موضوع فراتر از این بحثهاست؟
سریالی مانند قورباغه که از همان ابتدا حرمت پدر را میشکند و بهترویج خشونت میپردازد تا سریالهایی مانند دل و عاشقانه که مروج فساد و فحشا و تخریب مقوله غیرت در جامعه است، چگونه مجوز میگیرند و بهراحتی با فاز پولداری به تخریب مهمترین و باارزشترین مقولات دینی و فرهنگی جامعه میپردازند؟
بهراستی وقتی که شبکه نمایش خانگی با سریالی مانند شهرزاد با پولی که منشاء آن از راه حرام تأمین شده بود، راه اندازی شود، باید شاهد چنین آثار مبتذل، سخیف و سبکی در حوزه تولیدات خود باشیم. در این یادداشت امکان نداشت از سریالهای دیگری مانند زخم کاری، سیاوش، میخواهم زنده بمانم، خوب بد جلف، ملکه گدایان، مانکن و ... صحبت کنیم که هر کدام به نوعی مخرب فرهنگ و هنر اصیل اسلامی، مفاهیم و ارزشهای انقلاب بهشمار میروند؛ اما آنچه که پیداست خط تخریب یکی است!