شهید هم مگر شهید میشود؟
به گزارش خبرگزاري رسا، حسین قدیانی در یادداشتی نوشت: فقط چند ساعت از سال نو گذشته عجیب دلم هوس تو را کرده؛ 98 شد 99 و من هنوز هم رفتنت را باور نکردهام!
هیچ وقت رفتنت را باور نخواهم کرد، تا این که برگردی! هر روز از خودم میپرسم: «یعنی واقعا حاجقاسم به شهادت رسید؟» و حالا فکر میکنم شهید هم مگر شهید میشود؟
کاش همین امشب ناگهان بیایی در قاب تلویزیون و همین طور بیمقدمه بخندی! از آن خندهها که چشمانت را میبستی و باز میکردی و ناز میکردی و دل از ما میربودی! از آن خندهها که عطر شرق ابواخصیب داشت! از آن خندهها که پر از رایحه خرازی بود! تو برمیگردی باز خنده به لب ما برمیگردد!
ببین چقدر تنها شدهایم؟ آخرین اجتماعمان زیر تابوت تو بود! تابوتی که درونش فقط تو نبودی! همه دلخوشیهای ما بود! و تو بردی با خودت آن همه را! باید هم تنها شویم مایی که ندانستیم قدرت را!
تو در آن واحد، همه شهدا بودی! ما چشم همت را در نگاه تو میدیدیم! زبانت روایت فتح آوینی بود! خندههایت پر از خرازی! غرورت غرور حاج احمد! آرامشت مثل کاظمی! اخلاصت تمثیل باکری! راضی باش سردار! مرتب ادایت را در میآورم! «مهدی عادل نبود!» دست خودم نیست! از بس به هر که زنگ میزنم، قبل از آن که صدای طرف را بشنوم صدای تو میآید؛ «ما ملت شهادتیم!» خیلی غیرعادی بودی! خیلی سیمت وصل بود! خیلی شهید بودی! و من بیشتر با این حال میکردم که عکسهایت از نبرد با داعش، اصلا در فضای جنگ نبود! عمد داشتی بگویی؛ آرام باشید! اصرار داشتی آرامش مخابره کنی! حریفانت از شمر هم بدتر بودند ولی تو عادیترین تصاویر ممکن را مخابره میکردی از خودت! ارزانترین لباسها، سادهترین کفشها، بیقیمتترین کلاهها، راحتترین نگاهها، انگار نه انگار جنگ است!
یک عمر برای امنیت ما بلکه برای امن و امان همه ابنای آدم با تروریستها جنگیدی، دریغ از یک عکس با اسلحه! تو که از آقا مهدی هم غیر عادیتر بودی! و خدا با اسلحهای با نام قاسم با تکفیریها میجنگید! چه میشود اگر همین امسال برگردی، دست آقا مهدی را هم بگیری بیاوری، با هر چه حاجاحمد داشتیم زمان جنگ؟ غیرعادی رفتی! غیر عادی هم برگردی والا دق میکند «ملت شهادت» در فراق لبخندهایت، تنهاتر میشود! بچههای جنگ میگویند: «زمان جنگ، هر وقت میشد که چند روزی فرماندههان را نمیدیدیم یعنی دارند نقشه میکشند، خبرهایی هست!» خبرهایی هست؛ خب به ما هم بگو! کدامتان در یمین سپاه صاحبالزمان (عج) است کدامتان در یسار؟ من که میدانم افتاده در آب قایق عاشورا به اذن خدا! بر قامت که میدانم دلربای مهدی صلوات./1360/