یادداشت؛
باخت ترامپ ودوستان
ترامپ پس از روی کار آمدن در سال ۲۰۱۶ از تغییر نظام ایران سخن میگفت، اما اخیرا در چرخشی آشکار اعلام کرده که به دنبال براندازی نظام جمهوری اسلامی نیست!
به گزارش خبرگزاری رسا، روزنامه حمایت در یادداشتی به قلم پرویز سروری با اشاره به سخنان اخیر ترامپ در مورد ایران آورده است:
۱. درحالیکه شاهبیت رئیسجمهور آمریکا پس از روی کار آمدن در سال ۲۰۱۶ بر تغییر نظام (Regime Change) استوار بود و «جان بولتون»، مشاور امنیت ملی ترامپ در جمع منافقین آرزو کرده بود که جشن کریسمس ۲۰۱۹ را در تهران برگزار کند، کلیددار کاخ سفید در چرخشی آشکار نسبت به مواضع گذشته خود، از سرزمین چشمبادامیها اعلام کرد که اساساً به دنبال براندازی نظام جمهوری اسلامی نیست! طی روزهای اخیر هم واسطههایی از کشورهای مختلف که حامل پیام التماس ترامپ برای مذاکره بودند به دربسته خوردند وبا اقتدار ایران اسلامی مواجه شوند. برای پاسخ به این سؤال که چرا آمریکا از گزینه «براندازی» و «نظامی» به گزینه «عجز و لابه برای مذاکره» شیفت کرده، باید کمی به عقب برگردیم.
سبک و سیاق آمریکاییها علیه همه کشورهای معارض هژمونی واشنگتن ازجمله جمهوری اسلامی از ابتدا بر پایه «راهبرد چماق و هویج» بوده و تلاش کردهاند که با تبلیغات سنگین رسانهای، جو وحشت و ارعاب را بهزعم خود بر کشورها حاکم سازند تا از این رهگذر، بدون کمترین هزینهای، امتیازات مدنظر خود را کسب کنند.
چنانچه کشور موردنظر با تشر و اخم آنها تسلیم شود که چهبهتر، ولی اگر گزینه «چماق» کارگر نباشد، به سراغ «هویج» میروند تا از طریق مشوقهایی، دولتهای غیرهمسو را به انجام مطالباتشان تشویق کنند که این سیاست، در خصوص ایران اسلامی سالهاست که در دستور کار قرار دارد. آنچه، اما در این میان از اهمیت بسزایی برخوردار است و راهبرد یانکیها را عقیم گذاشته، اقتدار کشور است که عزت، آقایی و آورده نظام را تضمین میکند.
۲. در ماههای گذشته شاهد بودیم که کاخ سفید با فضاسازی رسانهای سنگین و همراهی فریبخوردگانی که قبله آمال خود را غرب و آمریکا قرار دادهاند، درصدد برآمد که با به راه انداختن موجی از ارعاب و وحشت، موضوع جنگ را حتمی و حداقل، قریبالوقوع جلوه دهد و با پوشش لحظهبهلحظه ورود ناو آبراهام لینکلن به منطقه یا فرود بمبافکنهای راهبردی بی-۵۲ در فرودگاههای کشورهای همسایه، اینگونه وانمود کند که این ناو هر زمان که بهجایی اعزامشده حتماً جنگی رخداده تا جمهوری اسلامی را به مذاکره از موضع ذلت و اقتدار از جانب خود وادار نماید، اما با اقتدار ملی از یکسو و ارشادات رهبر حکیم انقلاب از سوی دیگر، توهم «مذاکره زیر سایه جنگ»، نقش بر آب شد.
۳. افزون بر نقش مقام معظم رهبری در اتخاذ مواضع بسیار شفاف و صریح که هدایتگر افکار عمومی در غائله بمباران رسانهای اخیر بود، نباید از نقش اثرگذار و پرحجم مردم در خنثیسازی جنگ روانی حریف غافل شد.
تحلیل آمریکاییها این بود که با این موج روانی، جامعه دچار تشتت و نگرانی زائدالوصف میشود، اداره کشور از منظر داخلی از کف مسئولین میرود، مردم به سمت فروشگاهها و مراکز خرید هجوم برده و کالاها را احتکار خواهند کرد، اما برخلاف میل آنها، بیاعتنایی مردم به این موج ساختگی همچون پتک بر سر آنها فرود آمد و به تصمیم گیران و تصمیم سازان ثابت کرد که ملت ایران به چنین نمایشهای مضحکی وقعی نمینهند. هرچند عدهای تقلا کردند که به تلاشهای نافرجام ترامپ و تیم متوهمش وزن و ضریب بدهند، اما دیدیدم که مردم بدون اعتنا به این تهدیدات، فضا را مدیریت کرده و حتی چنین تحرکاتی را سوژه طنز خود قرار دادند، کما اینکه برای ناو آبراهام لینکلن، آگهی فروش منتشر کرده و روی آن قیمت گذاشتند!
بهبیاندیگر، مثلث رهبری، مردم و نیروهای مسلح، برونداد اقتدار و برخورد با ابرقدرت جهان از موضع عزت بود، ضمن اینکه سیگنالهای پرقدرت گروههای مقاومت منطقه نیز هشدار باش سختی به آمریکا دادند؛ مبنی بر اینکه اگر ایران ناامن شود، بهطور حتم منطقه و بلکه منافع نظام سلطه نیز در منطقه از امنیت برخوردار نخواهند بود.
حملات پهپادی یمن به تأسیسات نفتی، فرودگاههای نظامی و سامانه پدافند هوایی پاتریوت آل سعود که ضربات مهلکی را به عربستان و اعوانوانصارش وارد کرد، پاسخی بود به تحرکات ضدایرانی آمریکا با هدف ارعاب و وحشت. نکته اینجاست که این تاکتیک واشنگتن، دقیقاً از استراتژی «ایجاد وحشت» صهیونیستها علیه فلسطین و لبنان اقتباسشده بود، درحالیکه جریان مقاومت به حمایت از ایران، استراتژی وحشت را به «موازنه وحشت» تبدیل کرد؛ به این معنا که اگر حریف برای ایجاد وحشت مصمم است، در مقابل، باید منتظر موج ترس و نگرانی شدید از جانب مقابل نیز باشد.
۴. این موازنه و معادله به نظر نگارنده این سطور، برنامههای از پیش تدوینشده کاخ سفید علیه ایران را برهم زد و تا حدی مؤثر بود که ناوگان آمریکایی را متوقف کرد، موجب چرخش ۱۸۰ درجهای مواضع ترامپ شد و حداقل در ظاهر، باعث اختلاف پمپئو و بولتون گردید. رئیسجمهور آمریکا که تیم خود را بسیار مقتدر و متحد نشان میداد، اکنون از رویکردهای ضدایرانی خود بهشدت عدول کرده و روزی نیست که قاصدی به نیابت از کاخ سفید، و پیام درخواست و التماس واشنگتن را به مقامات کشورمان تسلیم نکند.
۵. از سوی دیگر باید یادآور شد که اصرار شدید و بیسابقه آمریکا برای مذاکره به این معنی نیست که کدخدا از خر شیطان پائین آمده و حالا میتوان با وی پالوده خورد، خیر! مذاکره با آمریکا وفق ارشادات سکاندار انقلاب، «سم» و با دولت فعلی «سم مهلک» است.
آمریکاییها بارها اعلام کردهاند که منظور آنها از مذاکره، کوتاه آمدن ایران از توان موشکی و حضور منطقهای است، چراکه به عینه مشاهده کردند که عقبه استراتژیک جمهوری اسلامی بسیار قدرتمند و آمادگی نیروهای مسلح ما برای اختلال در انتقال انرژی و برخورد با هر مهاجمی خدشهناپذیر است، لذا به دنبال خلع سلاح جمهوری اسلامی هستند.
نکته اینجاست که اگر در برجام باآنهمه تضمین و تشویق و پشتوانه بینالمللی، از بسیاری از فعالیتهای هستهای کشورمان دست کشیدیم و واشنگتن در عوض، یکجانبه زیر همه تعهداتش زد، در مذاکره موشکی و منطقهای که آمریکای بدعهد و بدذات تنهاست، انتظار دارند که مؤلفههای قدرتمان را با چه چیزی معاوضه و مبادلهکنیم؟!
علاوه بر این باید گفت که سیاست کاخ سفید در قبال ایران، دقیقاً مطابق همان روالی است که در قبال لیبی طی کردند و جالب اینکه در آن زمان، مسئولین آمریکایی وعده کردند که در ازای دست کشیدن طرابلس از برنامه هستهای و موشکی، این کشور را به جامعه بینالمللی راه دهند و امروز ترامپ میگوید که اگر ایران به برنامه هستهای «نه» بگوید، میتواند از مواهب اقتصادی و ورود به بازارهای جهان بهرهمند شود؛ و بالاخره اینکه این تغییر فاحش موضع کاخ سفید و سرازیر شدن سیاست ترامپ از گزینه نظامی به درخواست برای مذاکره، از ضعف مفرط آمریکا با ابرقدرت منطقه حکایت دارد و ثابت میکند که جمهوری اسلامی ذرهای از مواضع خود کوتاه نیامده و این آمریکاست که باید سیاستهای خود را با مواضع ایران تطبیق دهد، نه برعکس!/۱۰۱/۹۶۹/م
منبع: حمایت
ارسال نظرات