چرایی مانور جدید ضدایرانی رسانههای غربی
به گزارش خبرگزاری رسا، به طور میانگین هر روز چندین خبر کذب از ناحیه رویترز در خصوص ایران منتشر می شود، اخباری که همه ریشه در مسائل اقتصادی دارد و به دنبال نشان دادن این است که فشارهای آمریکایی ها علیه ایران، اقتصاد ایران را رو به ورشکستگی برده است. برای مثال یک روز این خبر در رویترز منتشر می شود که کره جنوبی واردات نفت از ایران را متوقف کرده است، یک روز این خبر مخابره می شود که ایران در قبال صادرات نفت خود به هند از این پس فقط کالای هندی می تواند وارد کند، یک روز این خبر مخابره می شود که ایران روزانه 700 هزار بشکه نفت بیشتر نمی تواند به کشورهای دیگر صادر کند، یک روز این خبر که ترکیه در حال کاهش واردات نفت از ایران است، یک روز این خبر که ژاپن به دنبال این است تا به جای نفت ایران، نفت آمریکا را وارد کند، یک روز این خبر که کشتی های بین المللی نفت ایران را بدون بیمه حمل می کنند و از این دست اخبار که هر روز در رویترز یک نمونه مهم و قابل توجه آن نشر و بازنشر می شود.
مسئله ی که در اینجا وجود دارد این است که چرا رویترز و در سطح وسیع تری رسانه های آمریکایی و انگلیسی این حجم از اخبار خلاف واقع در خصوص ایران را خصوصا در یک برهه زمانی خاص در بین افکار عمومی ترویج می دهند. در پاسخ می توان به برخی از مسائل توجه داشت که عبارتند از: تلاش برای بهبود وضعیت ترامپ در مواجهه با ایران، تلاش برای از بین بردن فضای امنیت روانی در ایران، تلاش برای ایجاد مسیرهای فشار علیه ایران و نهایتا مطالبه عربستان و صهیونیست ها از رسانه های غربی برای مانور علیه ایران.
نخست؛ تحکیم مواضع ترامپ در برابر ایران
اولین هدفی که این رسانه ها به دنبال رسیدن به آن هستند، تلاش برای بهبود وضعیت ترامپ و در سطحی وسیع تر غرب، علیه ایران است. خواسته های نابجا و نامشروع ترامپ که هم توسط خود او در تاریخ 18 اردیبهشت (8 می) علیه ایران در بیانیه خروج از برجام مطرح شد و هم توسط وزیر امور خارجه تندروی او در 12 شرط معروفش علیه ایران قرائت شد، برای افکار عمومی دنیا خواسته هایی نامعقول و زیاده خواهانه بوده است. در چنینی وضعیتی ترامپ به دنبال این است تا افکار عمومی بین المللی را نیز با خود همراه کند و برای رسیدن به این موضوع، ابتدا از سطح واسطه ای به نام «رسانه های موثر و با نفوذ» استفاده می کند.
ترامپ می داند تا اتحادیه اروپا، کانادا، چین، ژاپن، کره، هند و ترکیه را با خواد همراه نکند، امکان عملی کردن تحریم ها و به طور کلی تر فشارهای خود علیه ایران را نخواهد داشت. در این بین منطق ترامپ منطق با حاصل جمع جبری صفر است. او نمی خواهد معادله و مواجهه با ایران دو سویه باشد و به دنبال قطع ارتباطات بین المللی با ایران به طور کامل است. ترامپ به هیچ وجه به دنبال این نیست که آمریکا را در مواجهه با ایران تنها ببیند.
به همین دلیل است که مواضع اتحادیه اروپا هر روز نسبت به روز قبل سردتر و بی تعهدتر می شود. پیش تر نیز پیش بینی می شد هر چه از فضای احساسی و مواضع سریع مقامات اروپایی در ابتدای کار خروج از برجام بیشتر فاصله می گیریم، آمریکایی ها بهتر و بیشتر می توانند بر روی اروپایی ها برای اقناع آن ها به منظور فشار بر ایران اقداماتی انجام دهند.
ترامپ برای رسیدن به این جایگاه نیاز به این دارد که هم رسانه ها و هم افکار عمومی بین المللی را به صف کرده و از آن ها بخواهد تا فشار بر بازار بین المللی برای خروج از ایران را تسریع بخشند. اخباری که هر روز رویترز منتشر می کند موید این است که یک دستگاه فکری برای پمپاژ ناامنی در ایران و ایجاد فضایی از ارعاب بعد از تاریخ های تعیین شده آمریکا برای اعمال مجدد تحریم ها علیه ایران، در حوزه رسانه ای غرب به وجود آمده است و به نظر هم نمی رسد که ترامپ و به طور کلی شبکه امپراطوری رسانه ای آمریکا و غرب از این ابزار دست بکشد.
دوم؛ تلاش برای از بین بردن امنیت روانی در ایران
تمرکز ترامپ و تیم امنیتی جدید او بر روی «تغییر رژیم» و «براندازی» سبب شده است تا بر روی افکار عمومی در ایران تمرکز کنند. ترامپ برای رسیدن به جایگاه تاثیرگذاری بر افکار عمومی غرب نیاز به فشار بر روی جامعه ایرانی نیز دارد. به عبارتی او به دنبال این است تا فشار از بالا را با مطالبه از پائین همراه کند. ترامپ با تغییراتی که در کابینه خود به وجود آورده است، ضدایرانی ترین افراد آمریکا را وارد تیم امنیتی، خارجی و بین المللی خود کرده است، حضور افرادی چون مایک پمپئو، جان بولتون، رودی جولیانی، نیکی هیلی و ... در اطراف ترامپ نشان می دهد که او به دنبال راه های افراطی علیه ایران است. عقیده او این است که می تواند نظام اجتماعی را از نظام سیاسی در ایران جدا کند.
این ایده که پیشتر و در زمان باراک اوباما مطرح شد به دنبال این بود تا تمام بافت های اجتماعی در ایران را از نظام سیاسی جدا کرده و خود را به صورت مستقیم در کنار نظام اجتماعی قرار دهد. تفاوت ترامپ و اوباما این است که ترامپ معتقد است هدف خود یعنی تغییر رژیم امری نزدیک تر است و به همین دلیل صراحت لهجه بیشنری به خرج می دهد.
فشار بر رسانه ها برای ایجاد فضایی که افکار عمومی در ایران تصور کنند، اقتصاد ایران فروپاشیده است، شرکت های بین المللی در حال رفتن از ایران هستند، ایران باید فشارهای آمریکا را بپذیرد و ... دقیقا برای این منظور صورت می گیرد که افکار عمومی تحت تاثیر این روندِ تنظیم شده توسط اتاق های فکری غرب قرار بگیرند و مطالبه از حاکمیت تبدیل به فشار به حاکمیت برای تن دادن به خواسته های نامعقول و نامشروع آمریکایی ها شود.
سوم؛ خواست سعودی و صهیونیست ها
اما سوای از اهداف و سناریو های دونالد ترامپ برای رسیدن به چنین جایگاهی، مسئله فشار و ترساندن شرکت های بین المللی و تاثیر بر افکار عمومی در عرصه داخلی و بین المللی، دو سوی دیگر نیز دارد، نخست شبکه فکری صهیونیستی در رسانه های بین المللی و دوم حمایت مالی شدید از آن ها برای حملات مکرر به ایران. تکلیف صهیونیست ها که مشخص است، اما در خصوص عربستان بایستی به این نکته توجه داشت که بن سلمان چندین ماه است تمرکز خود را بر روی ایران قرار داده است.
آخرین ابزار او نیز فرمانبری از آمریکا در ماجرای افزایش بدون پشتوانه تولید نفت عربستان برای جبران کمبود نفت ایران در بازار بود. همانطور که دکتر ظریف چندی پیش در خصوص انتشار اخبار ضد ایران از پول هایی که یکی از کشورهای همسایه به این خبرگزاری ها برای انتشار اخبار علیه ایران سخن گفته بود، پشت پرده تمام این حمایت های مالی را بایستی در ریاض جستجو کرد.
اخیرا سخنان برخی از مقامات امنیتی آمریکایی و غربی نشان می دهد که عربستان به همراه اسرائیل بر روی «تسریع روند تغییر و براندازی در ایران» تمرکز ویژه ای کرده اند. اگرچه این سه برای رسیدن به این موضوع دچار اشتباهات راهبردی شبیه به «حمایت از منافقین» نیز می شوند، اما به طور کلی این مسئله نشان می دهد که آن ها بر روی تغییر رژیم تمرکز کرده اند و باید منتظر حملات بیشتر و با روش های جدیدتری علیه ایران باشیم./۹۶۹//۱۰۲/خ
منبع: فارس