عشق به نام سجاد گره خورده است
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، باز هم ولوله ای در آسمان می پیچد، سقف آسمان می شکافد و نقش اسلیمی عشق بر طاق افلاک، مُهر محبت می زند.
قنداقه ای بر دستان ملائک می درخشد و خانه حسین(ع) این دردانه هستی، میزبان بزم سرور فرشتگان می شود.
سجاده نشین عرفان، عالم را به قدومش منور می کند و کائنات در گوش زمین نغمه تکبیر سر می دهد.
گلی در گلستان نبوی می شکفد که گلواژه عشق در حضور او می شکفد و عاشقی در پیشگاه او معنا می یابد.
دشت های سرسبز بندگی از عطر حضورش مست می شوند و شمیم بهشتی وجودش با نسیم بندگی در اقلیم عرفان استشمام می شود.
بهار عشق، نوید شکفتن غنچه ای در باغ احمدی می دهد و ثانیه های بی قراری به یمن قدومش قرار می یابند.
سجاده عرفان با نام او عجین می شود و نبض زمین و زمان در سینه او می زند.
خیل ملائک، تکبیر گوی ماه رویش می شوند و هلهله کنان بر آستان الهی سجده شکر به جا می آورند.
کائنات در مقدمش آذین عشق می بندند؛ افلاکیان بزم شیدایی برپا می کنند و زمینیان خاک قدومش را توتیای چشمان خویش می سازند.
طفلی پای بر عرصه گیتی می گذارد که مایه فخر زمینیان بر اهل آسمان است، او که خورشید از نور وجودش وام می گیرد و ماه از نور رویش، خجلت زده در پس ابر پنهان می شود.
«سجاد» می آید تا توفان عشق وزیدن گیرد و باران محبت بر کویر عاطفه ببارد و شمیم بهشتی عرفان در پهنه گیتی گسترده شود.
چشم ها بر جمال رویش خیره می ماند؛ دلها بر گرد رخش به طواف بر می خیزند و عقل ها در طریق عشقش سامان می یابند.
نسیم بر جای پایش بوسه می زند و ابرها از شوق وصلش اشک شوق می ریزند و گل ها معطر به شمیم بهشتی وجودش می شوند.
ستارگان همه به پیشوازش می شتابند و فرشتگان بر گرد وجودش هلهله می کنند و آواز عشق سر می دهند.
آسمان در گردش چشمان شهلایش حلقه می زند؛ کلمات در وصف رخش بیت غزل می خوانند و پنجره ها به تماشای قدومش گشوده می شوند.
زمین قنداقه بهشتی اش را در آغوش می کشد و حس آسمانی بودن را به تجربه می نشیند و پیچک ها بر مطاف عشقش قد می کشند.
غنچه ها از لبخند لبش می شکفند؛ ماه در نور رخش غرق می شود و خورشید از گرمای وجودش جان تازه ای می یابد.
او آمده است تا رودها به دریای عشقش وصل شوند و به اقیانوس بی کران محبتش گره بخورند، باران در شوق وصالش به هیجان درآید و گلواژه محبت معنایی دوباره یابد.
او آمده است تا زینت عارفان شود و سرزمین عرفان به پای امام خود ایستاده قیام کند.
او آمده است تا زمین آرزوی جاودانگی را فریاد زند و آسمان در پای محبتش به سجود آید.
«سجاد» آمده است تا خروش عشق در رگ زمان بجوشد و نسیم، شرح عشق را برزن به برزن در اقلیم عاشقی فریاد زند.
چهارمین دلیل روشن الهی تابیدن می گیرد و پنجره های خواب آلود زمان از شوق حضورش برخاسته و قفل دل می گشایند.
آسمان ایستاده به انتظار رویش و زمین برخاسته به پیشواز قدومش؛ نسیم قاصد ظهورش می شود و مژده وصلش را در گوش شهر زمزمه می کند.
التهاب ثانیه ها قرار از کف زمان برده است و آینه ها تصویرگرِ شرح دلدادگی افلاک شده اند.
بهار به میهمانی رویش آمده است و گلها به پیشوازش می شتابند تا عطر دل انگیز بهشت را از شمیم وجودش به عاریت گیرند.
دلها همه انیس مهر و عطوفت «سجاد» می شود و شادباش تولد گل بوستان حسین(ع) را به بزم عاشقی می نشینند.
مژده رسیدنش دهان به دهان شهر میچرخد و هوا بوی نسیم میگیرد و دل من نیز هم پای اهل آسمان و زمین به پیشواز قدوم مبارک زینت بندگان خدا می شتابد./872/ت300/ی