غزه در محاصره سکوت عربی

به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، دو سال است که آسمان غزه، به جای باران، آتش میبارد. دو سال است که کودکان بیگناه پیش از آنکه خواندن و نوشتن بیاموزند، طعم مرگ را در آغوش مادرانشان میچشند. نزدیک به شصت هزار زن و مرد و کودک بیپناه در میان سکوت جهان به خاک و خون کشیده شدهاند. اما، سخن از جهان نیست؛ سخن از "امت عربی"است؛ همانهایی که زبانشان زبان قرآن است و تاریخشان گره خورده با سرگذشت قدس. پرسش این است کجایند مردم مصر، تونس، اردن و سایر کشورهای عربی؟
مگر غزه، همزبان این ملتها، همدین وهمخون آنها نیست؟ اما در مقابل این قتلعام تاریخی، نه ارتشی به حرکت درآمد، نه مرزی شکسته شد، نه حتی خط قرمزی ترسیم شد! مردم غزه نه تنها از رژیم اشغالگر در محاصرهاند، بلکه در محاصره «سکوت عربی» خفه میشوند. دروازه رفح، این نفسگاه خسته غزه، بیشتر از آنکه به قفل دشمنان بند باشد، به بیتفاوتی برادران عرب بسته شده است.
چرا دولتهای عربی سکوت کردهاند؟ پاسخ روشن است؛ 1. وابستگی سیاسی و اقتصادی به غرب: این دولت ها را به اسارت کشانده، برای همین ترجیح میدهند از حمایت عملی از فلسطین خودداری کنند. 2. ترس از موجهای مردمی و انقلابی: کشورهایی مانند مصر و اردن از هر گونه موج مردمی در حمایت از غزه هراس دارند، چون ممکن است به سمت اعتراضات علیه خودِ حکومتها سوق پیدا کند. 3. عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی: برخی دولتهای عربی در روند عادیسازی روابط با اسرائیل هستند (توافقات ابراهیم، سفرای متقابل و...) لذا این روند دهانها را بسته و قلبها را یخزده کرده است. 4. ضعف مشروعیت سیاسی و فاصله با ملتها: بسیاری از این حکومتها نماینده واقعی مردم خود نیستند و صدای ملت شان را خفه می کنند. اگر حاکمان این کشورها منتخب واقعی ملت بودند، احتمالاً واکنشها شدیدتر و حمایتها جدیتر میبود.
اما درد اصلی کجاست؟ چرا مردم این کشورها نیز ساکت ماندهاند؟ این روزها دیگر هیچکس نمیتواند بگوید: نمیدانستم. شبکههای اجتماعی، ویدیوها و عکسها، صدای کودکان مجروح، مادران داغدار و امدادگران خسته، هر روز و هر لحظه در دسترس همگان است. هر گوشی هوشمند، پنجرهای به جهنم غزه شده؛ اما چرا با وجود این همه آگاهیشاهداین همه بیتفاوتی هستیم؟
دلایل این بیتفاوتی مردم چیست؟
1.عادیسازی درد: تکرار فاجعه، درد را به یک تصویر روزمره تبدیل کرده. نسل جدید در بسیاری از این کشورها، با "مرگ فلسطینی" مثل یک خبر معمولی برخورد میکند.
2. ناامیدی عمیق: احساس بیقدرتی سیاسی و اجتماعی باعث شده بسیاری گمان کنند هیچ اقدامی فایده ندارد.
3.فقدان رهبری مردمی الهامبخش: جنبشهای مردمی در بسیاری از این کشورها یا سرکوب شده یا مصادره، و خلأ رهبری برای ایجاد تحرک اجتماعی دیده میشود.
4.نفوذ رسانههای عادیساز و نرمالیزهکننده جنایت: رسانههایی که بیشتر از اخبار جنایات صهیونیستها، نگران ثبات روابط دیپلماتیک هستند.
راه نجات چیست؟ نقش خواص و فرهیختگان درآگاهیبخشی و حمایت از مردم غزه در کشورهای عربی، نقشی کلیدی، حساس و تاریخی است؛ نقشی که میتواند سد سکوت سیاسی و بیتفاوتی اجتماعی را بشکند و موجی از وجدان عمومی را به حرکت درآورد. در ادامه به تبیین این نقش از ابعاد مختلف میپردازیم:
۱. احیای وجدان عمومی و خروج از عادیسازی جنایت؛ فرهیختگان، روشنفکران، علماء، اساتید دانشگاه، نویسندگان، شاعران، هنرمندان و فعالان رسانهای، در خط مقدم مبارزه با «عادیسازی درد» قرار دارند. آنان میتوانند: جنایات غزه را از زوایای انسانی و اخلاقی بازنمایی کنند. مردم را از «بیحسی رسانهای» و«تکرار بیاثر اخبار» بیرون آورند.با شعر، تصویر، تحلیل و هنر، مخاطب را به درد غزه حساس کنند.
۲. افشاگری علیه خیانت نخبگان مزدور و رسانههای دروغپرداز؛ در بسیاری از کشورهای عربی، بخشی از نخبگان در خدمت عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی قرار دارند. فرهیختگان مستقل و متعهد وظیفه دارند: الف- نقاب از چهره این خواص بیخاصیت یا خائن بردارند. ب- رسانههای همدست با اشغالگران را افشا کنند. ج- نشان دهند که خیانت، فقط با امضای معاهده نیست، بلکه می تواند با سکوت خواص همراه باشد.
۳. پیوند زدن سرنوشت فلسطین با عزت ملتها؛ نخبگان میتوانند با بازتعریف آرمان فلسطین، آن را از «یک مسئله قومی» به «آزمون عزت و کرامت انسانی» تبدیل کنند. آنها باید ثابت کنند که: سرنوشت فلسطین، سرنوشت جهان عرب و اسلام است. اگر غزه سقوط کند، نوبت قاهره، امان و ریاض خواهد رسید. سکوت امروز، شرمساری فرداست.
۴. فشار اجتماعی بر حاکمان و تصمیمسازان؛ فرهیختگان میتوانند با بسیج افکار عمومی، به ابزاری برای فشار مدنی بر دولتها تبدیل شوند: 1) امضای بیانیههای روشنفکران و علمای عرب در حمایت از غزه 2) برگزاری نشستهای علمی، فرهنگی و هنری با محوریت مقاومت. 3) حمایت از کمپینهای تحریم، تظاهرات و حرکتهای دانشجویی.
۵. ایجاد پیوند با جبهه مقاومت و نخبگان آزاد جهانی؛ خواص اصیل عرب باید با جبهه مقاومت و نخبگان آزاده در جهان اسلام و غرب پیوند برقرار کنند: ایجاد جبهه نخبگانی فرامرزی برای دفاع از غزه. ترجمه آثار مستند، مقاله و روایتهای مقاومت به زبانهای گوناگون. تقویت دیپلماسی نخبگانی و مردمی در برابر دیپلماسی رسمی و خیانتکار. اگر خواص و نخبگان عرب، به مسئولیت تاریخی خود در قبال مردم غزه عمل کنند، میتوانند شکاف میان ملتها و دولتها را پر کرده، قطار خیانت را متوقف سازند. درعصرارتباطات، سکوت نخبگان نهتنها خیانت، بلکه همدستی با اشغالگران است.
6. بیدارسازی وجدانها از درون: باید در فضای مجازی و حقیقی، ملتها را از حالت انفعال بیرون کشید.. تصویرسازی مؤثر روایتگری از زاویه انسانی، و بازگویی جنایات به زبان مردم، گام اول است.
7. احیای امت واحده از پایین به بالا: وقتی دولتها خیانت میکنند، این مردماند که باید امت را زنده نگه دارند. تظاهرات، کمپینهای حمایتی، اعتصابهای مردمی و تحریم کالاهای صهیونیستی ابزار فشارند.
8. اتکا به جبهه مقاومت و الگوی آن: همانطور که غزه در بدترین شرایط، هنوز ایستاده است، جهان اسلام باید باور کند که مقاومت تنها راهِ سرافرازی است، نه مذاکره با جلاد.
9. افشاگری علیه عادیسازی: باید در فضای رسانهای عربی و جهانی، روند عادیسازی را رسوا کرد و نشان داد که این مسیر، خیانت به خون کودکان فلسطینی است.
آنچه امروز در غزه میگذرد، تنها یک جنگ نیست؛ ترازوی وجدان جهانی است و تأسفبارترین قسمت ماجرا آن است که این ترازوی سنگین خون و آوار، دول عربی را هیچ تکانی نمیدهد.اگر ملتها بیدار نشوند، اگر غیرت مردمی در مصر و اردن و تونس شعله نکشد، روزی خواهد رسید که آتش غزه، به مرزهای بیتفاوتی خواهد رسید؛ و آن روز، دیگر هیچ دیواری مانع نخواهد شد. 4/5/1404
مجتهدزاده مستشاربازنشسته دیوانعالی کشور