حرّ ریاحی؛ اسوه ادب و عاقبتاندیشی
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، سیره و زندگی بزرگان تاریخ کربلا، درسها و مدلهای الگویی زیبایی برای تربیت جامعه بشری به همراه دارد. حربنیزید ریاحی از جمله دانشآموختگان دانشگاه حسینی است که سیره رفتاری و عملی او الگویی برای تربیت نسل توحیدی است.
شناختنامه حر بن یزید ریاحی
حُرّ بْن یَزید ریاحی یربوعی، از فرماندهان نظامی و جنگاوران مشهور کوفه بود که پیش از واقعه عاشورا ماموریت یافت با سپاهی هزار نفری، مانع حرکت امام حسینعلیهالسلام به سوی کوفه و همچنین مانع بازگشت ایشان شود.[1] درباره زندگی وی و افکار و عقایدش تا پیش از واقعه عاشورا، اطلاعات اندکی وجود دارد.[2] وی از طایفه بنیتمیم است که در زمان جاهلیت و در دوره اسلام، از خاندان بزرگ عرب شمرده میشدند.[3] در روایتی تردیدآمیز، بلعمی او را از شیعیانی دانسته است که تشیع خود را مخفی میکرد.[4]
بنابر نقل سخنی از او، هنگامی که از قصر ابن زیاد در کوفه خارج شد تا به سمت امام حسینعلیهالسلام حرکت کند، سه بار ندایی را پشت سر شنید که به او میگفت: «ای حرّ! تو را به بهشت بشارت باد» با اینکه او کسی را پشت سر ندید، اما در هنگام ملاقات با امام، داستان را بازگو کرد و حضرت به او فرمودند: «تو به واقع به پاداش و نیکی راه یافتهای.»[5] وی در حوالی قادسیه به کاروان امام حسینعلیهالسلام رسید و نخست نه تنها مخالفتی با امام نشان نداد، بلکه با لشکریانش نماز را به امامت آن حضرت بهجای آورد،[6] پس از رسیدن نامه عبیدالله به او، از ادامه حرکت امام به کوفه ممانعت نمود و مأموریت پیدا کرد تا حضرت را دستگیر و تحویل عبیدالله دهد.[7]
علت عدم مخالفت حر با امام به سبب آشنایی وی با مقام و منزلت ممتاز حضرت بود و لذا آشکارا از درگیری پرهیز میکرد.[8] در نهایت حرّ، با نهایت ادب از جایگاه امامت در روز عاشورا جانانه دفاع نمود و جان خود را تقدیم ولی و رهبر خود کرد.
حر بن یزید ریاحی اسوه ادب
از لحظه ملاقات وی با امام حسینعلیهالسلام جلوههای زیادی از ادب را میتواند از او دید. در اولین ملاقات با امام علیهالسلام در قادسیه، نمازخود را پشت سر امام اقامه نمود.[9] در تمام مدتی که امام را نیز مشایعت میکرد تا مانع ورود حضرت به کوفه شود، یک مورد هم نسبت به حضرت جسارت لفظی و عملی به خرج نداد.
برای نمونه وقتی حرّ مانع امام از برگشتن به مدینه شد، حضرت او را خطاب قرار داد و فرمود: «ثَکَلَتْکَ اُمُّکَ!؛[10] مادرت در سوگت بگرید! چه قصدی داری؟ حر با رعایت تمام ادب پاسخ داد: «اگر جز شما در این حال با من چنین سخنی میگفت از او در نمیگذشتم! ولی به خدا سوگند نمیتوانم از مادر شما جز به نیکی یاد کنم.» این خویشتن داری لفظی و عملی در رفتار و کردار حرّ، حاکی از طینت پاک و فطرت زلال وی دارد و او تنها نیاز به تلنگری داشت تا راه حق و حقیقت را پیدا کند و خود را به بالاترین درجات عالی برساند. البته کلام امام، به معنای نفرین شدید نیست؛ بلکه نوعی سرزنش و عتاب است، جملهای است که در عرف عرب آن دوره در میان افراد مرسوم بوده است.[11]
حر بن یزید ریاحی اسوه بصیرت و عاقبتاندیشی
دنیا، جولانگاه جولانِ دنیا پرستانی است که گاهی برای رسیدن به پولهای بیارزشی، انسانهای پاک و والایی را به مسلخگاه قربانی فرستاده و آنان را طعمه گرگ صفتان خون آشام نمودند. حادثه عاشورا، صحنهگاه آزمایش انسانهایی بود که حق را دیدند و شناختند، اما بین انتخاب مال بیارزش دنیوی و پاداش اخروی مردد شدند و همین تردید آنان را از ملحق شدن به راه حق بازداشته و در نتیجه نه به دنیا رسیدند و نه به آخرت؛ بلکه تنها سیاهی و ننگ تاریخ را برای خود رقم زدند.
حر بن یزید ریاحی در آغاز از جمله همین افراد بود اما در میانه راه، با تلنگر رهبر خود در روز واقعه عاشورا که فرمود: «أَ مَا مِنْ مُغِیثٍ یُغِیثُنَا لِوَجْهِ اللَّهِ أَ مَا مِنْ ذَابٍ یَذُبُ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ؛[12] آیا دادرسى نیست که براى رضاى خدا به داد ما برسد؟ آیا دفاعکنندهاى نیست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟»
حر بن یزید ریاحی وقتی مورد تلنگر حضرت قرار گرفت، بیدار شد، لرزه بر اندامش افتاد. راه حق را پیدا کرد و به امام ملحق شد و با ادبی توأم با سرافکندگی و پشیمانی و سر به زیری امام خود را چنین خطاب قرار داد: «فدایت شوم، من همانم که به همراه تو بودم و نگذاشتم تو بازگردى و کار را بر تو تنگ گرفتم، اما گمان نمیکردم که این مردم کار را با تو تا به این حدّ خواهند رساند و من اکنون به سوى خدا بازگشتهام؛ آیا توبه مرا پذیرفته مىبینى؟» امام در پاسخ به ایشان فرمودند: «بله، خداوند توبه تو را میپذیرد، از اسب پیاده شو.»
حر بن یزید ریاحی که از شرم نمیدانست در مقابل این محبت و لطف امام چه کند به حضرت گفت: «سواره بودنم بهتر است تا پیاده شدن و پایان کارم به پیاده شدن میانجامد ... چون من نخستین کس بودم که راه تو را گرفتم اجازه بفرما تا اولین شهید راه تو من باشم؛ شاید فردای قیامت از افرادی باشم که با جدّت محمدصلیاللهعلیهوآله مصافحه کنم.»[13]
این جملات حر نشان میدهد که او از نفس و حب دنیوی کنده و آماده پرواز به سوی معشوق و جان فدایی در راه ولی و رهبر خود شده است. پروازی که سرانجام به ثمر نشست و با جملهای عارفانه و حکیمانه از امام اوج معرفت او به نمایش گذاشته شد که در حق او فرمود: «أَنْتَ الْحُرُّ کَمَا سَمَّتْکَ أُمُّکَ حُرّاً فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ؛ همچنان که مادرت تو را حرّ نامید، واقعاً تو در دنیا و آخرت آزاد هستی»[14]
درنهایت بر هوای نفس غلبه پیدا کرد و راه بهشت را که راه حسین و حق بود انتخاب نمود و برای انتخاب این راه تمام سختیها را حتی پاره پاره شدن، سوزاندن پیکر و کشتن را به جان خرید ... .
محمد زاهدی مقدم
پینوشت
[1] طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص 392 - 427.
[2] محمدزاده، شهیدان جاوید، ص 323 - 324.
[3] ابن حزم الاندلسی، جمهرة انسابالعرب، ص 227.
[4] بلعمی، تاریخنامه، ج4، ص 704.
[5] قمی، نفس المهموم، ص 231 - 232.
[6] طبری، همان، ج5، ص 401 - 402.
[7] همان؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج3، ص 189.
[8] همان، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص 401.
[9] ابن اعثم، الفتوح، ج5، ص 79.
[10] همان، ج5، ص 78.
[11] صهیب عبدالجبار، المسند الموضوعی الجامع للكتب العشرة، ج 1، ص 266؛ ج8، ص 390.
[12] قمی، نفس المهموم، ص 577.
[13] عطاردی، مسند الإمام الشهيد أبی عبد الله الحسين بن علی(ع)، ج2، ص 48.
[14] همان.