"پارادایس" بهشتی که از واقعیت دور است
باشگاه نویسندگان حوزوی خبرگزاری رسا، حسین رحیمی
قبل از فیلم
یکی از مصادیق اساسی و تعیین کننده در نقد فیلم، پوستر تبلیغاتی آن است. اهمیت پوستر فیلم به اندازهای است که برخی منتقدین سینما از زاویه تطابق پوستر با فیلم، اثر را مورد بررسی قرار میدهند. چرا که پوستر، خلاصهای تمام عیار از روایت، نتیجه و پیام فیلم است؛ و همین حرفهای نهفته پوستر است که نظر مخاطب را برای دیدن فیلم جلب کرده و او را به گیشه میفرستد. به عبارتی سادهتر، میتوان پوستر تبلیغاتی فیلم را، تله فیلمساز برای جذب بیننده دانست؛ تلهای که بعضاً مخاطبان غیر علاقهمند به سینما را به دام انداخته و پای روایت فیلم مینشاند. این پتانسیل، گاه سازندگان فیلم را برآن میدارد که با استفاده از فنون گرافیکی حس یا پیامی غیر واقعی و جذاب را به مخاطب القا کرده و با فریب و نامردی، صندلیهای خالی تماشای فیلم را، پر کنند.
پوستر فیلم پارادیس، درکنار جذابیتهای بصری خوبی که دارد، متاسفانه از فریب برای جذب مخاطب استفاده کرده است؛ که این خود ضعف بزرگی به حساب میآید. استفاده از بازیگران مشهور طنز در پوستر فیلم در کنار خانم بازیگر بدون حجاب خارجی که خندهای شیطنت آمیز بر لب دارد، این تلقی را در ذهن مخاطب ایجاد میکند که باید منتظر یک فیلم طنز باشند؛ انتظاری واهی. البته شخصیتهای طنز مشهور فیلم که در پوستر از تصویرشان استفاده شده، فیلمهای جدی زیادی بازی کردهاند، اما همچنان در جامعه بعنوان بازیگران طنز شناخته میشوند و مخاطب از بودن این دو شخص در نقشهای اصلی فیلم، خندیدن را انتظار دارند. گرچه فیلم در موقعیتهای معدودی سعی بر تولید موقعیتهای طنز دارد، اما در نگاهی دقیقتر این فیلم به هیچ وجه یک فیلم طنز به حساب نمیآید.
فریب دیگری که در پوستر نهفته است تصویر روحانی معممی است که انگار در حال گرفتن عکس سلفی از خود است؛ همچنین توجه و نگاه بازیگر کناریاو به موبایل روحانی، این برداشت را تقویت میکند. برداشتی که به مخاطب میگوید موضوع فیلم در مورد حضور روحانیون در فضای مجازی است، در صورتی که این نه تنها موضوع فیلم بلکه موضوع بخشی از فیلم هم نیست. از آن بدتر اینکه در اواخر فیلم میبینیم که آن روحانی در حال فیلمبرداری از جایی است نه عکس سلفی گرفتن از خود.
بعد از نقد
به نظر میآید، قبل از پرداختن به نقد و بررسی فنی فیلم، بیان چند نکات محتوایی خالی از لطف نباشد؛ ظاهراً فیلمساز محترم بیان اعتراضات اجتماعی امروز جامعه که مردم با آن دست و پنجه نرم میکنند را دستمایه همراهی مخاطب و فروش بیشتر کرده است. البته شکی نیست که پرداختن به مشکلات مردم و جامعه امر پسندیدهایست منتها به شرطی که صرفاً بیان مشکل نبوده و حالت افیونی و تخدیری به خود نگیرد و فقط برای خنک کردن دل مخاطب نباشد.
دیگر نکته آنکه فیلم، در صدد ارائه دادن خوانشی متفاوت از اسلام است که ظاهراً مخاطب آن جوانان غربی هستند، اما در عمل تأثیر پذیران این خوانش را طلاب و روحانیت نشان میدهد؛ که این شاید به این معنی باشد که مشکل اسلام در دنیا، برداشت غلط و متحجرانه روحانیون از اسلام است که اگر اصلاح شود جوانان غربی به اسلام روی میآوردند (رجوع کنید به صحنه آخر فیلم که خانمی اروپایی در مسجد حوزه علمیه و در جمع برادران طلبه درحال گفتن شهادتین است). این خوانش شاید در ظاهر بی اشکال به نظر برسد، اما در واقع شباهتهای زیادی به قرائت اسلام رحمانی از دین دارد؛ از جمله اینکه چیزهایی را که شارع مقدس برایان اهمیت قائل شده را بی اهمیت یا کم اهمیت جلوه میدهد؛ از جمله این موارد میتوان نگاه انتقادی فیلم به دستگیری دو جوان دختر پسر را در اولین سکانس فیلم نامبرد؛ که در آن صحنه، راننده مشروبات الکلی مصرف کرده است و میدانیم که در همه جای دنیا با چنین رانندهای رفتاری جز بازداشت نمیشود که فیلم خیلی ناجوانمردانه نگاه انتقادیاش را متوجه لباس خاکی و چفیه بسیجی ایست بازرسی میکند؛ همچنین از این موارد میتوان تصویر زمینه موبایل طلبه متحجر و سر به زیر و عاشق پیشه فیلم (عکس معشوقه خارجیاش) را نام برد که نه تنها شرعاً دارای اشکال است بلکه عرفاً نیز از یک طلبه (آن هم با آن حجم از تقوای ظاهری که حتی به صورت خانمها در اروپا نگاه نمیکند) چنین رفتاری متصور نیست.
نکتهای دیگری که در کلیت فیلم به چشم میخورد این است که تقریباً روح حاکم بر فیلم، تطهیر کردن و خوب جلوه دادن غرب است. اگرچه فیلم در دیالوگها، سعی بر تنقیص غرب دارد و چهره استکباری غرب را به رخ میکشد، اما بدیهی است که قدرت تصویر به مراتب بیشتر از دیالوگ است. البته به نظر میآید این دوگانگی دیالوگ و تصویر عامدانه باشده چرا که دانستن تفاوتهای رسانهای سینما و داستان یا سخنرانی (که بر پایه بیان و کلمه استوارند) از بدیهیترین خصوصیات یک فیلمساز است. احتمال میرود دیالوگها برای دور زدن ممیزی و اخذ مجوز اکران، به فیلمنامه تزریق شده است.
ایراد و اشکال دیگری که در میان پیامهای فیلم به ذهن تبادر میکند این است که، در ایران (بر خلاف کشورهای غربی) اشخاص فراتر از قانونها هستند. با این توضیج که بعضاً وضع کنندهگان قوانین، (در ایران) به قوانینی که خود وضع نمودهاند عمل نمیکنند چرا که آن قوانین را قبول ندارند، ولی آنها را نیز حذف نکرده و یا تغییر نمیدهند؛ اما در غرب قانون حرف اول را میزند و همه به قانون باورمند و ملزم هستند. به نظر میآید برقرار کردن این تقابل و دوئل بین قانونگریزی ایران و قانونمداری غرب از اساس اشتباه است، زیرا ممکن است در برخی موارد در ایران اشخاصی به غلط و خلاف خود را حاکم بر قانون کرده باشند، اما رعایت قانون در بین غربیها نیز وضعیتی به مراتب بدتر از ایران دارد و این مسئله از چشم رسانههای دنیا پوشیده نیست. شاهد این مدعا، ممانعت مستخدم حوزه علمیه از تصویربرداری توریستها از حوزه علمیه است که مدیر مدرسه این اجازه این تصویربرداری را صادر کرده و در جواب سؤال مستخدم که میپرسد چرا تابلوی فیلمبرداری ممنوع را اینجا نصب کردهاید میگوید «اعتبار من از تابلو بیشتر است» در صورتی که انتظار میرفت (وقتی قانون را قبول ندارد) بگوید تابلو را بردارید. از طرفی دیگر ما شاهد صحنهای در آلمان هستیم، که پلیس وارد هتل شده و به دلیل گزارشی خلاف واقع مبنی بر کشف مواد مخدر در هتل، قصد بازدید از اتاق شخصیتهای ایرانی داستان را دارد؛ کارکنان هتل نه تنها از پلیس دلیل بازدید را سؤال نمیکنند بلکه پلیس را راهنمایی کرده و آدرس اتاق را به آنها میدهند.
نقد فیلم
ساختار فیلم پاردایس، دارای اشکالات اساسی زیادی است که به لحاظ سینمایی، این فیلم را تبدیل به یک فیلم ضعیف و فاقد ارزش میکند. تغییر ناگهانی و بیمنطق رفتار شخصیتهای فیلم یکی از برجستهترین و مهترین این اشکالات است، اشکالی که افراد فیلم را از شخصیت به تیپ تنزل داده و در نتیجه سیر داستان و حس مخاطب را مختل میکند؛ به عنوان مثال: شخصیت جواد عزتی که در حوزه علمیه طلبهای بسیار مقید (باعبا و عرق چین) به شئونات طلبگی (به لحاظ ظاهر) است، اما وقتی از ایران خارج میشود شخصیتش به ناگاه تغییر کرده و حتی لباسش نیز شباهت زیادی به طلبهها نداشته و بیشتر در قالب یک جوان مخالفخوان منتقد ظاهر میشود که انگار خیلی هم تقیدات دینی ندارد. البته فیلم چند بار به اینکه او جدیداً طلبه شده است اشاره میکند، اما نکته اینجاست که در واقعیت، طلبههای سال پایین به لحاظ تقیدات و شئونات طلبگی از طلبههای پایه بالاتر، به مراتب جلوتر هستند.
شخصیتهای دیگر فیلم نیز اوضاع بهتری ندارند بعنوان مثال شخصیت محسن نیز تغییری ریشهای و ناگهانی دارد، او که در اولین صحنه فیلم، با لباس خاکی و چفیه، مسئول ایست بازرسی است و جوانان نامحرم را تفتیش میکند ناگهان متنبه شده و از فیسبوک سر در میآورد؛ تغییری که فیلم هیچگاه دلیلی منطقی برایش ذکر نمیکند. گذشته از آن ایراد ایست بازرسی را نیز بیان نمیکند که متنبه شدن محسن منطقی به نظر بیایید.
ایراد بعدی فیلم شعارزده بودن آن است. با این توضیح که فیلم به جای نشان دادن پیام خود از طریق تصویر، مدام آن را از طریق دیالوگ بیان میکند، غافل از اینکه فیلم با سخنرانی متفاوت است و تماشاگر فیلم به دنبال سرگرم شدن است برای همین به تماشای یک فیلم طنز روی آورده است. البته این بدان معنا نیست که در فیلم هیچ پیامی نباید به مخاطب منتقل کرد، بلکه منظور این است که انتقال پیام باید از طریق تصویر و به وسیله برانگیختن احساس مخاطب صورت بگیرد نه صرفاً از طریق بیان خشک و بیروح و حس.
اشکال مهم دیگری که به نظر میرسد این است که فیلم، از شاخ و برگهای شخصیتها و موقعیتها و اتفاقاتی که در نتیجه داستان هیچ تأثیر ندارند رنج میبرد. به عبارتی دیگر، حذف برخی اشخاص، اتفاقات و تغییر برخی موقعیتها نه تنها هیچ خللی به اصل قصه وارد نمیکرد بلکه شاید در پیشبرد هدف فیلم مفید واقع میشد. به عنوان مثال: پسر مترجمی که نه به اشتباه خود (رابطه خارج از موازین شرعی) پی میبرد و نه به خاطر دشمنیاش با محسن، برای او گرفتاری آنچنانیای درست میکند چه تاثیری در پیشبرد هدف فیلم دارد؟ یا همچنین شخصیت جواد عزتی در فیلم چقدر مؤثر است؟ آیا حذف کردن او از فیلم خللی جدیای به اصل قصه وارد میکرد؟ و یا اینکه سردی هوا در اروپا چقدر به هدف فیل کمک میکند؟/918/ی701/س