تفسیر پژوهی های جامع

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، پایان نامه «تفسیر پژوهی های جامع» پژوهشی از «سید هدایت جلیلی شریفی» به بررسی و شناخت تفسیر پژوهی های جامع اهتمام ورزیده است.
بر اساس این گزارش، در چکیده این پایان نامه میخوانیم:
چکیده:
چهارده سده کوشش برای فهم متن قرآنی، میراث سترگ و گوناگون تفسیر را پدید آورده است و چند دهه کوششهای اخیر برای شناخت و تبیین این میراث گوناگون و متکثر، پیدایی متون تفسیر پژوهانه را رقم زده است. کوشش مسلمانان در این حوزه مسبوق به پژوهشهای غربیان است. اما قرآن پژوهان مسلمان در پی ارائه روایتی بومی و بر پایه سنت قرآن پژوهی اسلامی از آن برآمده و گونههای مختلفی از تفسیر پژوهی را پدید آوردهاند. در این میان «تفسیر پژوهی های جامع» پایه گونههای تفسیر پژوهی قلمداد میشود و تحلیل و نقد آنها تا حدود زیادی میتواند تصویری از جریان تفسیر پژوهی مسلمانان را آشکار کند.
از این رو این پرسش که «کوششهای تفسیر پژوهانه مسلمانان بر چه پایه از بضاعت روش شناختی و معرفت شناختی ایستاده است؟ و چه میزان در تبیین واقعیت متکثر تفاسیر قرآن کامیاب و کارآمد بوده است؟» شایسته هرگونه تأملی است. تحلیل و نقد شش الگوی تفسیر پژوهی جامع تفسیر پژوهان مسلمان (زرقانی، ذهبی، طباطبایی، معرفت، فهد رومی و بابایی) نشان میدهد که در بحث از چیستی تفسیر، به جای تبیین پدیده تفسیر، به تحلیل واژگانی «تفسیر» روی آوردهاند و کوشش آنها در تمایز بخشی میان «تفسیر» و «غیر تفسیر» پاسخگوی پرسشها و نیازهای امروز نیست.
این الگوها بر هیچ تبیینی از «ژانر تفسیر» و مؤلفههای آن استوار نیستند و از حیث ترمینولوژی و مفهوم پردازی آشفته، مضطرب و ناکارآمدند و در به دست دادن مؤلفههای یک اثر تفسیری ناکامند. در این الگوها نه گونه شناسی کارآمدی از روشهای تفسیری صورت پذیرفته است و نه دسته بندی قابل دفاعی از روشها و گونههای تفسیری عرضه شده است و نه تعریف و مرزبندی روشن و شفاف از آنها به دست داده شده است و نه ملاک و سنجش عینی و فیصله بخشی در مقام تعیین مصادیق تفاسیر از حیث روشهای تفسیری عرضه شده است. این الگوها رویکردی انحصارگرا به مقوله تفسیر دارند و پدیده تکثر و تنوع تفاسیر را عارضه نامطلوب و فرزند نامیمون کاستیها و کژی های جریانهای تفسیری میدانند.
این آثار، صورت بسط یافته و مستقل مقدمه نویسی تفاسیر و ادامه آن سنت با همان خصلتها و کارکردها هستند و ماهیت مفسرانه و درجه اول دارند. تفسیر پژوهی ها در کنار رویه و کارکرد «معرفتی»، کارکردهای «غیرمعرفتی» مهمی دارند. بن مایه آنها اعتباربخشی به یک جریان تفسیری و اعتبار زدایی از سایر جریان هاست. آنها با رویکرد تجویزی و ارزش داورانه خود نوعی نابرابری میان تفاسیر و روشهای تفسیری میافکنند و در جریان تفسیر اثر میگذارند. فرایند تفسیر پژوهی از نقطههای آغازین آن تا به امروز (از ذهبی تا بابایی) تفاوت معناداری را از حیث روش شناختی نشان نمیدهد و در این باره نمیتوان از تکامل و پیشرفت سخن گفت. الگوهای مورد بررسی به لوازم و مقتضیات بین رشتهای بودن تفسیر پژوهی ملتزم نبوده اند. ناکارآمدی طبقه بندیهای جامع که تاکنون به دست داده شده است، پرسش از امکان چنین کاری را موجه میسازد.
1ـ الگوی تفسیر پژوهی زرقانی:
تفسیر پژوهی زرقانی وارد تقسیم بندیهای تفسیری و مباحث مربوط بدان میشود. مباحث زرقانی از این مقطع تا فرجام بحث، از ساختار استوار و روشنی برخوردار نیست. ارتباط و نسبت سرفصلها و مباحث با یکدیگر چندان روشن و آشکار نیست و طرحی از پیش اندیشیده و راهبردی، بحث فرایند بحث او را پیش نمیبرد. تو گویی مباحث و سرفصلها به فراخور و اقتضای بحث، در فرایند نگارش، یکباره در ذهن زرقانی میجهند و از قلم وی میتراوند. از این رو او بارها به تقسیم بندی تفسیر روی میآورد بی آن که حیث و جهت هر تقسیم بندی را بیان کند و نقطه تمایز تقسیم بندیها را با یکدیگر روشن کند.
2ـ الگوی تفسیر پژوهی ذهبی:
تفسیر پژوهی به مثابه تولید (متن سه) در میان مسلمانان امری نوپا است. در میان آثار نخستینی که دانشمندان مسلمان در قلمرو (متن سه) آفریدهاند، کتاب التفسیر و المفسرون ذهبی نمونه بارز، شاخص، برجسته، ماندگار و اثرگذار است و از آن حیث که اثری مفصل و مستقل است آغازگر و بنیان گذار جریان تفسیر پژوهی در میان مسلمانان به حساب میآید. پیداست این سخن، وجود احتمالی نگاشته هایی پیش از این اثر را در میان دانشمندان مسلمان نفی نمیکند.
3ـ الگوی تفسیر پژوهی طباطبایی:
طباطبایی در قلمرو تفسیر پژوهی اثری مستقل و مفصل ندارد. اما تحلیل وی از تاریخ تفسیر و برآورد او از میراث تفسیری پیشینیان و طرحی که برای چگونگی تفسیر فرا پیش مینهد، نقطه عطف و سرنوشت سازی را برای جریان تفسیر و تفسیر پژوهی رقم میزند و از این روست که تحلیل و نقد الگوی طباطبایی در کنار سایر الگوها ضروری و بایسته مینماید.
4ـ الگوی تفسیر پژوهی معرفت:
کار سترگ وهمت بلند معرفت را میتوان به گام ماندگار و عزم احیاگر سلف وی، ملا محسن فیض کاشانی در «المحجه البیضا فی احیاء الاحیاء» مانند کرد که به عزم احیاء و اصلاح احیاء علوم الدین غزالی پرداخت. باری، التفسیر و المفسرون معرفت هرچند ساختاری کم و بیش همسان با التفسیر و المفسرون ذهبی دارد اما نمیتوان وجه پیرایشی و افزایشی کوشش معرفت را از نظر دور داشت و از گزارش، تحلیل و نقد آن چشم پوشید. از دیگر سو گذر زمان و شتاب تحولات در فاصله چند دههای که میان این دو اثر رخ داده است این انتظار را دامن میزند که اثر لاحق در قیاس با کوشش سابق، از دقت، جامعیت، روشمندی، گستردگی، کارآمدی و روز آمدی بیشتری برخوردار باشد.
5ـ الگوی تفسیر پژوهی فهدرومی:
فهدرومی در دو اثر خود به نحو مبسوط به طبقه بندی و دسته بندی تفاسیر پرداخته است. در بحث فی اصول التفسیر و مناهجه، نگاه او به کل میراث تفسیری مسلمانان است و در اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر، معطوف به جریانها و فرآوردههای تفسیری قرن چهاردهم است. با این حال نظام طبقه بندی و الگویی که در این کتاب پیش مینهد اختصاص به قرن چهاردهم ندارد. فهدرومی افزون بر این، جریان خردگرای نوپدید در تفسیر را جداگانه در کتابی مستقل ـ در دو مجلد ـ با عنوان منهج المدرسه العقلیه الحدیثه فی التفسیر مورد پژوهش قرار داده است.
شایان ذکر است، پایاننامه «تفسیر پژوهی های جامع» پژوهش پایانی «سید هدایت جلیلی شریفی»، برای اخذ مدرک کارشناسی ارشد مرکز تربیت مدرس قم است که در سال 1389 دفاع شده است و استاد راهنمای آن «حجت الاسلام دکتر محمد علی مهدوی راد» و استاد مشاور آن «دکتر محمد کاظم شاکر و دکتر سید رضا مؤدب» است. /9193/پ202/ی