۱۹ مهر ۱۴۰۴ - ۱۷:۵۲
کد خبر: ۷۹۳۹۸۰
کارشناس فرق و ادیان مطرح کرد؛

طاهری؛ مرد هزارچهره

طاهری؛ مرد هزارچهره
حجت‌الاسلام کشانی در گفت‌وگو با خبرگزاری رسا، هشدار داد: محمدعلی طاهری، بنیان‌گذار عرفان حلقه، با استفاده از نقاب‌های گوناگون از «معنویت بدون خدا» تا «طب مکمل» و «شبکه شعور کیهانی»، می‌کوشد چهره‌ای علمی و فرا‌دینی از خود ارائه دهد و با استفاده از مفاهیم مختلف در حوزه معنویت برای گسترش فرقه خویش استفاده می‌کند.

اشاره: با گسترش روزافزون جریان‌های موسوم به «معنویت‌های نوظهور»، شاهد آن هستیم که بخش قابل‌توجهی از جامعه، به‌ویژه جوانان و قشر تحصیل‌کرده، در معرض برداشت‌های سطحی و فریبنده از مفاهیم عمیق معنوی قرار گرفته‌اند.
یکی از برجسته‌ترین نمونه‌های این روند، جریان «عرفان حلقه» است که بامهارت ویژه‌ای از ابزارهای فکری زمانه سوءاستفاده کرده است. این فرقه با پوششی ظاهراً علمی و استفاده از اصطلاحاتی پیچیده مانند «شبکه شعور کیهانی»، موفق به فریب مخاطبان خود شده است.
ترفند اصلی عرفان حلقه، تلفیق گمراه‌کننده شبه‌علم و معنویت است. در این ترکیب، آموزه‌های بی‌ریشه و ساختگی در زیر چتر واژگان علمی (فیزیک، انرژی و زیست‌شناسی) مشروعیت کاذبی پیدا می‌کنند. نتیجه این فرایند، ترویج نوعی «معنویت سکولار» یا «معنویت بی‌خدا» است که در قالب فعالیت‌هایی چون انرژی‌درمانی و طب مکمل عرضه می‌شود و نیاز فطری انسان به معنویت را با یک سراب فکری جایگزین می‌کند.

ازاین‌رو خبرنگار گروه فرق و ادیان خبرگزاری رسا، با حجت‌الاسلام کشانی کارشناس فرق و ادیان به گفت‌وگو نشسته که مشروح آن در ادامه ذکر می‌شود.

رسا: چرا با وجود آشکار شدن انحرافات عرفان حلقه، هنوز هم شاهد جذب جوانان، حتی دانشجویان و افراد تحصیل‌کرده، به این جریان هستیم؟

این سؤال در واقع یک پیش‌فرض دارد و آن اینکه انحرافات عرفان‌واره حلقه آشکار شده است. به نظر من این پیش‌فرض، چندان درست نیست. ممکن است نهادهایی مانند مؤسسه بهداشت معنوی، معاونت‌های فرهنگی حوزه‌های علمیه، یا نهادهایی مانند نهاد نمایندگی ولی‌فقیه در دانشگاه‌ها، جلساتی برگزار کرده باشند؛ اما این جلسات به آن معنا که عموم جوانان ما بدانند «عرفان‌ حلقه چیست؟»، تأثیرگذار نبوده است.

در واقع، این تلاش‌ها اگرچه ارزشمند و جهادی بوده؛ اما بیشتر در سطح فعالیت‌های فردی و محدود باقی‌مانده است؛ بنابراین نمی‌توان گفت انحرافات عرفان حلقه برای جامعه آشکار شده است. اکثریت مردم شناخت دقیقی از این جریان ندارند. چه‌بسا اگر همین امروز در جایی کلاس یا برنامه‌ای از حلقه برگزار شود، عده‌ای فکر کنند این هم نوعی جلسه معنوی است که حرف‌های خوب و مثبتی در آن گفته می‌شود؛ حتی ممکن است تصور کنند که برنامه‌ای دینی یا مذهبی است.

کمااینکه خود جریان عرفان‌واره حلقه در آغاز، در بسیاری از موارد با همین پوشش فعالیت می‌کرد؛ یعنی جلسات مذهبی یا آموزش‌های معنوی ظاهراً سالم تشکیل می‌داد و در ادامه، افکار و آموزه‌های خود را منتقل می‌کرد؛ بنابراین هنوز هم بسیاری از افراد ممکن است ندانند با یک جریان انحرافی روبه‌رو هستند و تصور کنند حلقه یک حرکت معنوی معمولی است.

اما در پاسخ به اینکه چرا جوانان یا دانشجویان و افراد تحصیل‌کرده جذب این فرقه می‌شوند، باید گفت این مسئله چند علت دارد.

اول اینکه، فرد چه جوان باشد، چه دانشجو، و چه از اقشار دیگر، انسان به‌صورت طبیعی گرایش به معنویت دارد. حتی سازمان ملل هم در برخی اسناد خود، نیاز به معنویت را یکی از نیازهایِ اساسیِ زیستی انسان دانسته است. ازاین‌رو، افراد به‌صورت فطری به دنبال پاسخ به نیاز معنوی خود هستند. حال اگر این نیاز در محیط‌های سالم دینی یا فرهنگی تأمین نشود، ممکن است به سراغ جایگزین‌های دیگر بروند؛ ولو اینکه آن جایگزین‌ها سراب باشند. در واقع، چون این تشنگی معنوی وجود دارد، زمینه جذب به هر نوع معنویتی، حتی معنویت‌های کاذب، فراهم است.

اما اینکه چرا افراد تحصیل‌کرده جذب عرفان‌واره حلقه می‌شوند، علاوه بر بعد معنوی، دلایل خاصی دارد.

اول اینکه این جریان با ظاهری آموزشی و نظام‌مند وارد میدان شده است. شما وقتی وارد حلقه می‌شوید، با ساختاری ظاهراً آموزشی مواجه می‌شوید: گفته می‌شود هشت ترم وجود دارد، هر ترم شامل شش جلسه است که به طور میانگین سه ساعت برگزار می‌شود. سپس دوره‌هایی مانند «سایمنتولوژی»، «مربی‌گری» و «مستری» هم مطرح می‌شود که در مجموع ده ترم را تشکیل می‌دهد. حتی یک ترم با عنوان «تشعشع دفاعی» هم از ترم پنجم به بعد اضافه می‌شود.

فرد تحصیل‌کرده که سال‌ها در نظام آموزشی ترمی و ساختارمند تحصیل‌کرده است، وقتی با چنین نظمی روبه‌رو می‌شود، احساس می‌کند با یک برنامه فکری و آموزشی حساب‌شده مواجه است. او می‌بیند جزوه و فایل PDF و متون آموزشی وجود دارد، احساس می‌کند با یک مسیر علمی و فکری روبه‌روست که هم آموزش دارد، هم معنویت. این برای او مأنوس است.

از طرف دیگر، رهبر این فرقه ادعا دارد که کتاب ها نوشته یا مقالاتی دارد (البته هیچ کدام در مجله‌های علمی داوری و چاپ نشده)، فرد تحصیل‌کرده وقتی چنین ادعایی می‌شنود، ناخودآگاه تصور می‌کند که این فرد حتماً دانش و پشتوانه علمی دارد. هرچند در واقع، هیچ‌کدام از این مقالات در مجلات علمی معتبر چاپ نشده است.

به این نکته باید افزود که حلقه از چهره‌های شناخته‌شده نیز بهره می‌گیرد.

فرض کنید فردی که هم استاد دانشگاه است و هم در تلویزیون درباره عرفان و معنویت صحبت می‌کند، از این جریان حمایت کند. وقتی مخاطب می‌بیند چهره‌ای دانشگاهی و رسانه‌ای در این زمینه سخن می‌گوید، ناخودآگاه اعتمادش بیشتر می‌شود. از سوی دیگر، چون تلویزیون به‌عنوان رسانه رسمی کشور شناخته می‌شود، مردم تصور می‌کنند هر چیزی که از آن پخش شود، مورد تأیید حاکمیت است؛ بنابراین، استفاده این جریان از افراد مشهور، استادان دانشگاه و چهره‌های رسانه‌ای، برایش نوعی تأیید اجتماعی به همراه دارد و همین باعث فریب افراد بیشتری می‌شود.

در نتیجه، فرد دانشجو یا تحصیل‌کرده در مواجهه با چنین ترکیبی از ظواهر علمی، ادعاهای فکری و چهره‌های معتبر، ممکن است به‌راحتی فریب بخورد و به سمت این فرقه کشیده شود.

نکته مهم دیگری که باید بر آن تأکید کنم، استفاده از «شبه‌علم» در عرفان‌های نوظهور است. این فرقه‌ها سعی می‌کنند میان مفاهیم علمی و مفاهیم عرفانی پیوندهای ظاهری برقرار کنند تا سخنان خود را موجه جلوه دهند. در جامعه ما، معمولاً پزشکان، فیزیک‌دانان و شیمی‌دانان در حوزه تخصصی خود فعالیت می‌کنند، و روحانیون یا پژوهشگران معنوی هم مسیر دیگری دارند؛ یعنی میان علم تجربی و معرفت دینی مرز مشخصی وجود دارد.

اما در عرفان‌های نوظهور، به‌ویژه در عرفان‌واره حلقه، این مرزها عمداً مخدوش می‌شود. محمدعلی طاهری و امثال او تلاش می‌کنند از مفاهیم علمی ظاهری، اصطلاحات فیزیک، زیست‌شناسی، انرژی، روان‌شناسی استفاده کنند تا سخنان خود را علمی جلوه دهند. همین تلفیق ظاهراً علمی از معنویت، برای بسیاری از تحصیل‌کردگان جذاب است، چون احساس می‌کنند در حال تجربه نوعی «معنویت علمی» هستند.

به همین دلیل، می‌توان گفت عرفان‌واره حلقه و جریان‌های مشابه، با ترکیب سه عنصر ـ نیاز طبیعی به معنویت، ظاهر آموزشی و ساختارمند، و استفاده از شبه‌علم ـ توانسته‌اند حتی افراد تحصیل‌کرده را به دام خود بکشانند.

مخاطب ما همیشه این‌طور بوده که کسانی که در حوزه ساینس و علوم‌تجربی فعالیت می‌کردند، یک قشر بودند و کسانی که در حوزه معنویت کار می‌کردند، قشر دیگری. روحانیون مثلاً در بخش معنوی فعال بودند. حالا وقتی فردی پیدا شود که به‌ظاهر بتواند بین این دو حوزه، یعنی علم و معنویت، جمع کند، برای قشر تحصیل‌کرده بسیار جذاب می‌شود. کمااینکه محمدعلی طاهری دقیقاً از همین روش استفاده می‌کند و سعی دارد از مباحث شبه‌علم به نفع خود بهره ببرد.

به‌عنوان شاهد سخنم، این جریان کمیته‌هایی تحت عنوان‌هایی مانند «دین‌پژوهی»، «عرفان»، یا حتی «موسیقی» «دامپزشکی» و «حقوقی» تشکیل داده بود. یعنی سعی می‌کردند از قشرهای مختلف دانشگاهی افرادی را جذب کنند و مباحث علمی را در ظاهر به کار گیرند. در واقع، محمدعلی طاهری خود چندان با خروجی‌های علمی آشنا نبود، اما برای جذب مخاطب، از این کمیته‌ها استفاده می‌کرد تا بتواند از تخصص‌های متنوع دانشگاهی در جهت پیشبرد اهداف خودش بهره ببرد.

این ظاهر علمی، باعث می‌شد قشر تحصیل‌کرده دچار توهم شود که این مباحث، علمی به معنای واقعی علوم‌تجربی هستند. ازاین‌جهت، حلقه به‌خوبی از این ظاهر استفاده کرده و همین موضوع یکی از عوامل جذب جوانان و دانشجویان است.

از دلایل دیگر جذب، کارهای خارق‌العاده و ماورایی است که در این جلسات انجام می‌شود. مثلاً ممکن است فردی عملی خارق‌العاده انجام دهد و همین برای مخاطب تأثیرگذار باشد.

طاهری؛ مرد هزارچهره

یک نکته تکمیلی درباره قشر تحصیل‌کرده این است که تحصیل‌کرده بودن به معنای داشتن آموزش لازم در حوزه‌های دینی و معنوی نیست. ممکن است فردی حتی مدرک دکتری داشته باشد، اما فقط در رشته تخصصی خود تحصیل‌کرده باشد و هیچ آگاهی یا آموزشی در زمینه معنویت و دین نداشته باشد. این کمبود باعث می‌شود که فرد در زمینه‌های ماورایی ساده‌اندیش شود و اگر با پدیده‌ای خارق‌العاده مواجه گردد، به‌راحتی مقهور آن شود.

نکته بسیار مهم که اصرار دارم حتماً موردتوجه قرار گیرد، مسئله اعتبارسنجی «شبه‌علم» است. چنین معنویت شبه‌علمی برای قشر تحصیل‌کرده جذاب است؛ چون ظاهراً هم علمی است و هم معنوی. اما سؤال اساسی این است که ملاک تشخیص شبه‌علم چیست؟

در ابتدا ممکن است بگوییم شبه‌علم یعنی حرفی که دقیق و علمی نیست، هرچند شبیهِ علم است. درست است؛ اما باید ملاک روشن‌تری ارائه دهیم به  این صورت که اول باید ببینیم هر ادعای شبه علمیّ در چه حوزه تخصصی است و به متخصص همان علم ارائه شود. این صحبت روشن و بدیهی، هنگامی که در عمل وارد می‌شویم حتی افراد تحصیل‌کرده دچار اشتباه می‌شوند. می‌گویند آقای دکتر تأیید کرد! اما آقای دکتر متخصص چه گرایشی از یک علم تخصصی بود؟

برای مثال، فردی که فیزیک خوانده، وقتی با مباحث روان‌شناسی روبه‌رو می‌شود، چون اطلاع تخصصی ندارد، ممکن است آن مباحث را مطابق با علم روان‌شناسی تلقی کند. اگر کسی مثلاً دکترای علوم کامپیوتر داشته باشد، معنایش این نیست که می‌تواند درباره فیزیک یا روان‌شناسی یا شیمی قضاوت کند. او تنها در حوزه تخصصی خود صاحب‌نظر است و در رشته‌های دیگر، ممکن است به‌راحتی فریب ظواهر شبه‌علمی را بخورد. یا کسی که شیمی خوانده، اگر از فیزیک یا روان‌شناسی چیزی بشنود، برایش جذاب می‌شود. درحالی‌که اگر همان حرف را در برابر متخصص همان رشته بگذاریم، او فوراً متوجه می‌شود که آن سخن نادرست است؛ بنابراین، ملاک تشخیص شبه‌علم این است که وقتی در برابر متخصص واقعی آن حوزه قرار گیرد، نادرستی آن آشکار می‌شود.

علت‌های دیگری نیز می‌توان برشمرد. در ابتدای سخن اشاره کردم که نیاز طبیعی انسان به معنویت یکی از مهم‌ترین دلایل است. اما عرفان‌وارة حلقه علل مهم دیگری هم دارد؛ از جمله «تعهد به شبکه شعور کیهانی» که پیروان موظف‌اند خود را به آن متعهد بدانند.

نکته دیگر، ساختار سازمانی و هرمی فرقه است. شما در سازمان‌هایی مانند سازمان مجاهدین خلق یا فرقه‌هایی مثل بهائیت، این ساختار به‌صورت سازمانی و لایه‌لایه وجود دارد. حلقه نیز دقیقاً چنین ساختاری دارد. هر فرد پس از گذراندن چند ترم، به سطح «مستر» می‌رسد و خودش مربی افراد جدید می‌شود. در نتیجه شیوه تبلیغ هرمی دارد و به‌صورت سازمانی اداره می‌شود.
از طرف دیگر، ادعای انجام کارهای خارق‌العاده و ماورایی نیز در این فرقه رایج است که پیش‌تر به آن اشاره کردم. این عوامل در مجموع باعث می‌شوند عرفان‌واره حلقه برای افراد، به‌ویژه قشر تحصیل‌کرده، جذاب جلوه کند.

رسا: شخص محمدعلی طاهری چه نقشی در شکل‌گیری و گسترش این انحراف دارد؟ 
به نظر شما او صرفاً یک فرد ساده‌دل گرفتار توهم معنویت بود یا عامدانه در پروژه‌ای طراحی‌شده برای ایجاد آشوب فکری و عقیدتی در جامعه نقش‌آفرینی کرد؟

به نظر حقیر این مسئله چندان تفاوتی ندارد که او عامدانه این مسیر را انتخاب کرده یا از روی ساده‌دلی گرفتار توهمات شده است. در هر دو صورت، چه عامدانه و چه غیرعامدانه، آسیب‌های فراوانی به افراد مختلف جامعه وارد کرده است.

بنابراین، اینکه بخواهیم دنبال انگیزه شخصی او بگردیم چندان فایده‌ای ندارد. همان‌طور که می‌دانید، یکی از مغالطات رایج، ورود به انگیزه‌های افراد است. انگیزه هرچه که باشد، مهم این است که خروجی کار او آسیب‌زا بوده است. حالا حتی اگر نیت اولیه او خوب هم بوده باشد، اما در عمل به جامعه، خانواده‌ها و جوانان ما آسیب رسانده و حتی اگر فردی ساده‌لوح هم باشد و یا دچار توهمات، باز هم اثر منفی رفتار او پابرجاست؛ بنابراین، من وارد این مبحث نمی‌شوم که عامدانه بوده یا نه چون فایده چندانی ندارد.

اما نکته‌ای که می‌خواهم تأکید کنم، مربوط به شخصیت محمدعلی طاهری است.

می‌دانیم که پیروان حلقه‌ای سعی می‌کنند او را فردی نخبه جلوه دهند. آنان می‌کوشند نشان دهند که ایشان دارای استعداد علمی و فکری ویژه‌ای بوده است. مثلاً به ساخت اسلحه‌ای که منسوب به اوست اشاره می‌کنند، یا در خاطرات آقای هاشمی، سعی می‌کنند ردی از او بیاورند و بگویند نزد ایشان رفته است. یا به عکسی اشاره می‌کنند که گویا محمدعلی طاهری بدنه‌ هواپیمایی را مانند کاردستی ساخته و مدعی می‌شوند او مخترع یا سازندة آن است! همچنین مصاحبه‌هایی با مجلات و انجمن‌هایی منتشر می‌کنند تا نشان دهند که او فردی علمی و نخبه بوده است. در پرانتز عرض کنم آقای طاهری در همه این‌ها ناکام بوده و ناتمام رها کرده.

طاهری؛ مرد هزارچهره

اما واقعیت این است که آقای طاهری حتی نتوانسته مدرک دیپلم خود را ارائه دهد و مدعی شده که مدرک دیپلم در آتش‌سوزی مدرسه گم شده است. عنوان‌هایی مانند «مهندس»، «دکتر» یا «مهندس» که برای او به کار برده می‌شود، در اول کتابش یا در جلسات، همگی جعلی‌اند. ایشان  تحصیلات دانشگاهی ندارد. مدت کوتاهی در یک دانشگاه ترکیه می‌رود؛ اما باز ناتمام و ناکام رها می‌کند.یکی از جرایم او نیز جعل عناوینی مثل دکتر و مهندس است.  در نوشتة خودش، با عنوان « بخشی از دفاعیات من» جلد اول صفحه 55  حکم دادگاه مبنی بر جعل عنوان را می‌آورد.

حال سؤال این است که آیا واقعاً او فردی باهوش بوده است یا نه؟ از سوی دیگر، ، اعتراف می‌کند افسرده بوده است در کتاب «بینش انسان» صفحه 26 می گوید افسرده و ناامید بودم و به کوه رفتم و چه و چه شد. دقیقا می‌گوید افسرده بودم یا در اعترافاتش می‌گوید تا کنون چهار بار اقدام به خودکشی کردم. دقیق‌‌تر بگویم آیا مضر به حال جامعه بوده؟؟

اکنون دو گزاره در برابر ما قرار دارد: 
•    یکی اینکه آیا فردی باهوش بوده است یا نه؟ 
•    و دیگری اینکه آیا افسرده بوده است؟  و به طور دقیق‌تر آیا کارهایی به ضرر خود و جامعه انجام داده است؟

طبق گفته خودش، دومی تأیید می‌شود. حال پرسش این است که آیا ممکن است فردی هم باهوش باشد و هم دچار مشکلات باشد و دیگران و جامعه را دچار مشکل کند؟

به نظر من، بله. (البته اینکه می‌گویم بله، منظورم باهوش بودن است نه نخبه بودن. این دو متفاوت است)  فردی که هوش بالایی ندارد، نمی‌تواند چنین تشکیلات و سازمانی را به وجود بیاورد. اما از سوی دیگر، ضریب هوشی بالا به‌تنهایی تضمین‌کننده سلامت روان نیست. اتفاقاً گاهی افراد باهوش، بیشتر در معرض ابتلا به مشکلات برای خود و دیگران هستند؛ زیرا می‌خواهند فراتر از ظرفیت خود عمل کنند. وقتی فردی بخواهد بیش از توان ذهنی‌ و حد خودش باشد، صبر هم نداشته باشد، در نهایت ممکن است دچار بحران شود.

در چنین شرایطی، به‌جای آنکه به سمت «معنویت اصیل» حرکت کند، به سراغ معنویت‌های قلابی و نیروهای ماورایی خطرناک می‌رود. فردی که باهوش است، می‌تواند راه‌هایی برای دستیابی به نیروهای ماورایی ـ هرچند مضر و خطرناک ـ پیدا کند. چنین فردی ممکن است مسیر تهذیب نفس و رشد معنوی اصیل را بسیار سخت و طولانی بداند، چون مستلزم استاد، صبر و سال‌ها مجاهده است؛ لذا برای رسیدن سریع‌تر، به راه‌های تقلبی متوسل می‌شود. به قول خود آقای طاهری با یک بشکن متصل می‌شود؛ اما همین روش‌های اشتباه، هم خودش را گرفتار می‌کند و هم پیروانش را.

برای تقریب ذهن  فرض کنید دزدی بتواند از گاوصندوقی فوق‌العاده ایمن سرقت کند. آیا می‌توان گفت این فرد باهوش نیست؟ چرا، فرد باهوشی است که توانسته چنین سیستم امنیتی‌ای را بشکند. اما آیا کار درستی انجام داده است؟ نه، قطعاً نه. گاهی انسان‌های باهوش به دلیل سوءاستفاده از هوش خود، ضررهای سنگینی به دیگران می‌زنند. چون هوش خود را در مسیر نادرست به کار گرفته‌اند.

همین‌گونه، فردی که از هوش خود در زمینه معنویت استفاده نادرست می‌کند، به‌جای گرایش به عرفان حقیقی، به دنبال کارهای خارق‌العاده‌ای می‌رود که نه‌تنها اصیل نیستند، بلکه مضر و آسیب‌زننده‌اند.

رسا: در سال‌های اخیر برخی کارشناسان معتقدند عرفان حلقه زمینه‌سازی فکری و روانی برای نفوذ جریان‌های صهیونیستی و ضدایرانی است. تحلیل شما چیست؟ آیا می‌توان میان شبکه حلقه و پروژه‌های جهانی نظیر “معنویت بدون خدا” یا “ادیان نوین جهانی” ارتباطی واقعی دید؟

درباره‌ بحث نفوذ جریان‌های ضدصهیونیستی و ضدایرانی، سؤال شما دقیق‌تر است. چون برخی فرضیه‌هایی مطرح می‌کنند مبنی بر اینکه محمدعلی طاهری در مقطعی در ترکیه بوده، آیا سرویس‌های امنیتی ترکیه در این ماجرا نقش داشته‌اند یا نه؟ یا در برهه‌ای که موضوع تجمعات و دستگیری او مطرح بود، شبکه‌های معاند، شبکه‌های ماهواره‌ای و حتی پارلمان‌های خارجی حمایت‌های عجیب‌وغریبی از او کردند. این فرضیه‌ها مطرح است که سرویس‌های جاسوسی در پشت‌صحنة ماجرا هستند.

اما اگر دقیق‌تر نگاه کنیم، گاهی ممکن است این سرویس‌ها بانیِ شکل‌گیری نبوده باشند، اما بعد از بروز ماجرا، بر موج آن سوار شوند. من در بحث امنیتی تخصص ندارم، اما به‌صورت مشهود و واضح می‌توان دید که پس از این حوادث، سرویس‌های امنیتی بیگانه بر موج حلقه سوار شدند و مشکلات امنیتی متعددی برای ما ایجاد کردند. فرضیه‌هایی هم دربارة حمایت‌هایی که از او در کشورهای دیگر شده، مطرح است که این فرضیه‌ها را تا حدی تأیید می‌کند.

اما نکتة بسیار مهم، همان بخش پایانی سؤال شماست: بحث «معنویت‌های جهانی». بعد از اینکه جریان‌های سکولار نخواستند زیر بار خدا بروند و درعین‌حال یکی از نیازهای بشریت را معنویت می‌دانستند، معنویت‌های بدون خدا شکل گرفت. در عرفان‌واره حلقه دقیقاً با چنین وضعیتی مواجهیم؛ یک آشفته‌بازار فکری که از هر جایی چیزی گرفته و ترکیبی درهم و بی‌ریشه ساخته است.

محمدعلی طاهری ویژگی خاصی دارد: سعی می‌کند همة افراد را، از هر دین و مکتبی، به سمت خودش جذب کند. برای همین وقتی می‌خواهد دربارة «اتصالِ» خود صحبت کند، از واژه‌های مختلفی استفاده می‌کند.

یک‌جا می‌گوید «شبکة شعور کیهانی». این برای چه کسانی جذاب است؟ برای طرفداران معنویت‌های بدون خدا، کسانی که به‌نوعی کیهان‌شناسی معنوی باور دارند. در جای دیگر، همین اتصال را «جبرئیل» می‌نامد؛ خب این برای جذب مسلمانان است. جای دیگر می‌گوید «روح‌القدس»؛ این بار برای جذب مسیحیان.

یکی از ترفندهای او همین است که برای جذب گروه‌های مختلف، نقاب‌های متعددی بر چهره می‌زند. همان‌طور که عرض کردم، گاهی خود را «عرفان» می‌نامد، گاهی «معنویت»، و گاهی هم «طب مکمل». مثلاً می‌گوید: «من طب مکمل هستم»، و خودش را در کنار طب سنتی یا طب سوزنی قرار می‌دهد تا مقبول جلوه کند.

این ویژگیِ محمدعلی طاهری است که از مفاهیم مختلف برای گسترش خود استفاده می‌کند. حتی تحقیقاتی هم انجام شده ـ حالا نمی‌دانم چاپ شده‌اند یا نه ـ که نشان می‌دهد او از معنویت‌های دیگر کشورها هم بهره گرفته است. مثلاً مدتی در ژاپن بوده و از نهادها و آموزه‌های ژاپنی استفاده کرده، یا در طرح مبحث «چاکرا»ها از منابع غیراسلامی اقتباس کرده است.

این نقاب‌های متعدد باعث می‌شود که بتواند دامنة نفوذش را گسترش دهد. یکی از همین نقاب‌ها، استفاده از واژه‌هایی مثل «شعور کیهانی» است که دقیقاً در امتداد معنویت‌های بدون خدا قرار می‌گیرد.

ارسال نظرات