۱۲ دی ۱۳۸۹ - ۱۰:۴۲
کد خبر: ۹۴۶۱۶
نقد مقاله:

رابطه شعور شهروندی با تقلید و ولایت پذیری؟

خبرگزاری رسا ـ وقتی میرزای شیرازی، ضد قرارداد استعماری «رژی» قیام و حرمت استعمال تنباکو را اعلام کرد، برخی بودند ـ و هنوز هم هستند ـ که آن قرارداد را به نفع ایران و لغو آن را به ضرر ایران می دانستند!
قلم
حجت الاسلام مهدی عبداللهی


خبرگزاری رسا ـ حجت الاسلام سروش محلاتی چندی پیش، مقاله ای با عنوان «رابطه شعور شهروندی» در سایت خود منتشر کرده که در سایت های خبری نیز انعکاس یافت. حجت الاسلام مهدی عبداللهی این نوشته را به نقد نشسته که متن آن در پی می آید . خبرگزاری رسا در راستای تحقق جنبش نرم افزاری و بررسی مبانی اندیشه دینی و حکومت اسلامی، و نیز ایجاد فضای علمی گفتگو و تضارب آرا، پذیرای مقالات اندیشمندان به ویژه اساتید و قلم ورزان حوزوی است. 


سخنی با عنوان
«رابطه شعورشهروندی باتقلید و ولایت پذیری؟» به تاریخ 5 دی ماه در  یکی از سایت های خبری منتشر شده و نویسنده آن ، محمد سروش محلاتی است.
بنده آشنایی چندانی با آقای سروش محلاتی ندارم؛ می گویند اهل فضل است و در همین نوشته هم استاد دروس خارج فقه و اصول حوزه علمیه معرفی شده است. اگر این معرفی ها درست باشد این نوشتار با مقام فضل ایشان تناسب ندارد؛ چه بسا فرد مغرض یا کم سوادی این نوشته را به وی نسبت داده است!

نکاتی که از این نوشته استفاده می شود به قرار زیر است:

1. جامعه دینی برخلاف جوامع عرفی، بسته و محدود است و انسان در آن از آزادی های جامعه عرفی ـ بخوانید غربی ـ برخوردار نیست و از چپ و راست حکم و تکلیف است که بر سرش می بارد!
2. در جامعه امروز که مردم، روشن و فرهیخته شده اند درک و شعور شخصی بر فتوای فقیه و حکم حاکم مقدم است!
3. در عصر حاضر باید فتوا با ذهن مقلدان که با تجربه گرایی و داده های علوم انسانی غربی هماهنگ است، سازگار شود و گرنه مردم بی دین می شوند! خلاصه این که فقه باید عرفی شود.

اکنون تأملی در باره این نکته ها:

1. جامعه عرفی که مردم از آزادی قابل ستایش برخوردارند و قانون تنها سند معتبری است که تکلیف شهروندان را معین می کند در کدام قسمت کره زمین قرار دارد؟! بلی ! اگر منظور آزادی حیوانی است ممکن است در برخی کشورها تصور کرد، اما کشوری که از جهات اجتماعی و انسانی، آزادی مقبولی داشته باشد و حداقل، بهتر از کشور ما باشد کجاست؟! مگر این که شخص تحت تأثیر رسانه ها و تبلیغات مستکبران چشم خود را بر تبعیض ها و جنایات آنان نسبت به مخالفان عقیدتی و سیاسی و نیز گروه های اقلیت مذهبی و نژادی ببندد.

2. تقدم درک شخصی بر فتوا که در این زمینه به فتاوی برخی بزرگان هم استناد شده است با اطلاعات ناقص و با یقینی که بدون مقدمات لازم به دست آمده باشد، صحیح نیست. بلی! اگر مقلد در مسأله ای تحقیق کامل کند و منابع آن و قواعد مربوط را در نظر بگیرد و به این نتیجه برسد که فتوای مرجع تقلید در آن مسأله اشتباه است در این جا تشخیص فرد، مقدم است، در تشخیص موضوع و تعیین مصداق نیز درک و یقین شخصی بر نظر مرجع مقدم است مثلا اگر مجتهدی فتوا دهد که الکل صنعتی نجس است ولی مقلد خود تشخیص دهد نوع الکل صنعتی از نوع مسکر و مست کننده نیست، این جا هم نظر او مقدم بر نظر فقیه است.

این استثنا که مطرح شد فقط در مورد فتوا است و در مورد حکم جریان ندارد مثلا وقتی میرزای شیرازی، ضد قرارداد استعماری «رژی» قیام و حرمت استعمال تنباکو را اعلام کرد، برخی بودند ـ و هنوز هم هستند ـ که آن قرارداد را به نفع ایران و لغو آن را به ضرر ایران می دانستند. یا هنگام فرمان امام به فرار سربازها از پادگان های طاغوت و نیز فرمان شکستن حکومت نظامی چه بسا برخی تشخیص می دادند این دستورات به مصلحت نیست و به خون ریزی می انجامد.

در این گونه موارد اگر بنا باشد هرکسی به تشخیص و درک خود عمل کند، مفهومی برای حکم باقی نمی ماند پس حکم را از این جهت نمی شود با فتوا هم ردیف کرد و گفت امروزه عقلا این گونه موارد را نمی پسندند و نمی پذیرند.
ای کاش آقای نویسنده که به چند جمله امام برای تایید مطلب خود استناد کرده، به حکم قتل سلمان رشدی مرتد هم اشاره می کرد و آن را با عقل خود می سنجید!!

3. اما لزوم هماهنگ کردن فتوا  و حکم با ذهنیت مقلدان و درواقع تقلید مرجع از مقلدان به هیچ وجه صحیح نیست، آن چه بر مجتهد لازم است مراعات همه جوانب از جمله شرایط زمان و مکان و نهایت تلاش در به دست آوردن حکم خدا است و باید بین خود و خدا برای هر فتوایی حجت داشته باشد، نه با هوای نفس فتوا دهد و نه با هوای مقلدان. « فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِکَ لَا یَکُونُ إِلَّا بَعْضَ فُقَهَاءِ الشِّیعَةِ لَا جَمِیعَهُمْ» [1]
پس هر فقیهى که مراقب نفسش بوده و حافظ دین خود است و با نفس خود مخالف است و مطیع امر مولى مى‏باشد، بر عوام است که از چنین فقیهى تقلید کنند، و این شرائط تنها مشمول برخى از فقهاى شیعى مى‏گردد نه تمامشان [2]

تعبیر عوام در این جا به مفهوم فرد جاهل و بی سواد نیست. هرکس در علوم دینی تخصص ندارد باید در احکام شرعی به مجتهد مراجعه کند چنان که مجتهد نیز در صورت نیاز به علوم دیگر به متخصص آن مراجعه می کند.

پس آن چه در مرجع لازم و ضروری است مسأله عدالت و تقوا است نه فتوا دادن طبق خوشایند مردم و مقلدان وگرنه از اسلام و احکام قرآن چیزی باقی نمی ماند به ویژه در این زمان که افرادی از عالم و جاهل، مبهوت و مفتون ترقیات مادی و تبلیغات جهان غرب شده و چنین می پندارند« هرچه آن خسرو کند شیرین کند» ! اینان که صددرصد ریزه خوار و مقلد افکار غربی شده اند، تقلید از مراجع دینی را که بارها ضربه های مهلک به استعمار زده است، بر نمی تابند، اگر بتوانند تیشه به ریشه آن می زنند چنان چه که دیدیم و شنیدیم برخی ازخودبیگانگان، مردم متدین و مقلد مراجع را میمون قلمداد کردند؛ و اگر نتوانستند به هر اندازه که ممکن باشد مسئله تقلید و مرجعیت را سست و ضعیف می کنند. مانند همین نوشته که به نام سروش محلاتی ارائه شده است.

ملاک شرعی، ملاک غربی

مشکل این گونه افراد این است که ملاک های شرعی و دینی را کنار گذاشته و به ملاک های عرفی و غربی تکیه می کنند. مثلا این ها خوانده اند و فهمیده اند و پذیرفته اند که قدرت مطلق، فساد می آورد و چاره آن دوره ای کردن و محدود نمودن دوره زمامداری است؛ از این رو آقای جرج دبلیو بوش به دلیل همین محدودیت، مانند مسیح، منادی آزادی و انسانیت شد و نتوانست بیش از یک میلون نفر بکشد! و اکنون آقای برلوسکونی به جهت همین دوره ای بودن، همچون یک قدیس، مشغول خدمت به اهالی ایتالیا است و از هرگونه فساد و خیانت مبرا !

اما ملاک های شرعی که در این زمینه به آن توجه نکرده اند و در مرجعیت و فتوا شرط است: اجتهاد، عدالت و حریص نبودن به دنیا است. ببین تفاوت ره از کجا به کجا ؟!

یکی دیگر از ملاک های غربی که آن را وحی منزل تلقی می کنند و لازم می دانند احکام شرعی با آن سازگار شود، حقوق بشر غربی است از این رو برای متفکران غربی و جوجه های شرقی آن ها به هیچ وجه قابل پذیرش نیست دست یک انسان را به سزای دزدی قطع کنند یا زناکار قاتلی را به چوبه دار بیاویزند! این گونه کارها ضد حقوق بشر، ضد انسانیت و ضد آزادی است و آن قدر وحشیانه و دردناک است که چندین رییس جمهور، صدر اعظم و وزیر در کشورهای متمدن و آزاد، وارد ماجرا شده موضع گرفته و برای از بین بردن این احکام ضد انسانی، سینه چاک می کنند و رسانه هایشان میلیون ها صفحه مطلب درباره این وحشی گری نگاشته و عرضه می کنند.

البته اگر با انصاف باشیم غربی ها هم گاهی اشکالات بسیار کوچکی پیدا می کنند که چندان قابل توجه و مقایسه با احکام خشن دینی نیست. برای نمونه حمله بی مجوز سازمان ملل به عراق و به خاک و خون کشیدن بیش از یک میلیون نفر یا حمله به افغانستان، پاکستان و غزه که همچنان ادامه دارد یا شکنجه های غیر قابل تصور در زندان های گوانتانامو، ابو غریب و غیره. یا کشتن و آتش زدن دسته جمعی پیروان برخی فرقه های دینی در آزادترین کشور جهان و زیر پا گذاشتن حقوق مسلم اقلیت های دینی و نژادی اشکالات بسیار کوچکی است که حقوق بشر غربی دارد و چندان قابل اعتنا و بیان نیست از این رو در رفتار و گفتار اندیشمندان غرب و پیروان شرقی آن ها و نیز رسانه و تبلیغات آن ها چندان مورد توجه قرار نمی گیرند.

احتمالا این عراقی ها، افغان ها، فلسطینی ها و سیاهان جزء انسان ها نباشند و مزایای حقوق بشر شامل آن ها نگردد! حتی حقوق حیوان ها هم که در غرب محترم است شامل شان نمی شود زیرا آن حقوق مسلم که در بهشت آزادی غرب وجود دارد برای آن هایی است که انسان یا حیوان باشند اما این گروه هایی که مطرح کردیم مشخص نیست از کدام نوع هستند از این رو حقوق خاصی برای آن ها در نظر گرفته نشده است!

به همین جهت مشکل کوچکی که درباره زندان گوانتانامو پیش آمده بود و می رفت باعث برچیده شدن آن گردد برطرف گردید و قرار شد دژخیمان، کماکان به شکنجه های وحشتناک خود ادامه دهند و کسی هم حق حرف زدن نداشته باشد.

اکنون توجه کنید به سخنی که به آقای سروش محلاتی منسوب است آن جا که می نویسد: « مباحثی از نوع بحث های «حقوق بشر»، هر چند به لحاظ مبانی نظری، از «قطعیت» برخوردار نیست، ولی نمی‌توان انکار کرد که گاه این مسائل در باور و ذهنیت یک نسل چنان وجاهت و اعتبار پیدا می‌کند، که هر حکم مخالف آن، بی اعتبار جلوه می‌کند.»

فاعتبروا یا اولی الابصار!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الإحتجاج على أهل اللجاج/ طبرسی ج‏2، ص: 458
2. احتجاج - ترجمه جعفرى، ج‏2، ص: 553/


701/ح
ارسال نظرات