به گزارش سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، رهبر حکیم انقلاب اسلامی در پیامشان به همایش بینالمللی یکصدمین سالگشت بازتأسیس حوزه علمیه قم، ضمن بیان تاریخچهای از تشکیل حوزه، ابعاد مختلف رسیدن به حوزه «پیشرو و سرآمد» را تشریح فرمودند.
بر همین اساس و با هدف تبیین بیشتر بیانات معظمله در این ابلاغ تاریخی، سراغ حجتالاسلام علیرضا پیروزمند، عضو هیئت علمی و قائممقام فرهنگستان علوم اسلامی قم رفتیم و با او در این زمینه همکلام شدیم.
در ادامه مشروح گفتوگو با این استاد حوزه و دانشگاه از نظر میگذرانیم:
منشور حوزه پیشرو و کارآمد؛ نقطه عطفی در تاریخ تحولات حوزه علمیه
حجتالاسلام پیروزمند در بخش نخست اظهارات خود ضمن اشاره به جایگاه و اهمیت فراوان پیام اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی گفت: منشوری را که مقام معظم رهبری بهمناسبت صدمین سالگرد بازتأسیس حوزه علمیه قم ارائه فرمودند، باید نقطه عطفی در تاریخ تحولات حوزه دانست. این منشور غنی میتواند برای مدیران و نخبگان حوزه امیدآفرین باشد تا در آینده حرکت منسجم و هدفمندتری را دنبال کنند. بهنظر میرسد که رهبر معظم انقلاب اسلامی در منظومه فکریشان طرح کلانی را برای حرکت انقلاب اسلامی ترسیم کردهاند و بر اساس این طرح کلان، طرح جامعی را هم برای حوزه علمیه مطرح فرمودهاند، بنابراین ابتدا باید این طرح جامع را فهم کرد و سپس نسبت به اینکه موانع و بایستههای تحقق آن چیست، اندیشید.
پیوند حوزه پیشرو و سرآمد با زنجیره تمدنسازی اسلامی
او افزود: رهبر معظم انقلاب در این بیانیه ارزشمند به بخش عمدهای از محورها پرداختهاند، هرچند مخاطب این منشور، حوزه علمیه است و مباحث کلانتر مربوط به طرح جامع مدنظر ایشان در بیانیه مطرح نشده است، اما با توجه به حلقه پیوندی که میتوان میان طرح کلان زنجیره تمدنسازی اسلامی و طرح جامعی که معظمله برای حوزه علمیه مطرح فرمودهاند، تشخیص داد، بهتر است تبیین و تحلیل منشور ایشان را از اینجا آغاز کنیم که طرح کلان مقام معظم رهبری برای انقلاب اسلامی این است که گامهای پنجگانه در مسیر تکاملی انقلاب اتفاق بیفتند. ایشان میفرمایند که ما مرحله انقلاب و نظام اسلامی را پشتسر گذاشتهایم و اکنون در مرحله دولت اسلامی قرار داریم، پس از آن باید به مرحله نظام اسلامی برسیم و در نهایت وارد مرحله تمدن اسلامی شویم، به همین دلیل در مرحله کنونی تأکید و تلاشششان بر این است که دولت اسلامی بهمعنای واقعی کلمه محقق شود و جامعه بتواند بهخوبی از این مرحله هم عبور کند، چون مرحله دولت اسلامی مرحلهای است که در آن ارتباط حکمرانان با یکدیگر و با مردم تنظیم میشود و در مرحله جامعه اسلامی این امر باید در مقیاسی فراگیرتر تحقق پیدا کند؛ یعنی ارتباط مردم با هم، با نظامات جامعه و... نیز برقرار شود. در مرحله تمدن اسلامی باید کشور و انقلاب اسلامی نسبت به منطقه و فراتر از آن الهامبخش باشند و همانطور که در بیانیه حوزه پیشرو و سرآمد نیز آمده است، بتوانند بدیلی را برای تمدن منحط مادی که اکنون دنیای غرب سردمدار آن است، ارائه کنند.
تحقق تمدن نوین اسلامی؛ فصل مشترک بیانیههای گام دوم و حوزه پیشرو و سرآمد
این استاد حوزه و دانشگاه بیان کرد: رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانیه گام دوم نیز افق آینده گام دوم را حرکت در مسیر دستیابی به تمدن نوین اسلامی بیان فرمودهاند و بهنظر میرسد بیانیه حوزه علمیه و هدفگذاریای که معظمله در بیانیه مذکور مطرح میکنند نیز بر همین اساس قابل فهم است. مطالبه، چشمانداز و مفهوم اصلی که رهبری معظم با عبارات مختلف در بیانیه حوزه پیشرو و سرآمد مطرح میفرمایند، تمدن نوین اسلامی و نقشی است که حوزه علمیه در دستیابی به این تمدن باید ایفا کند، نقشی که حوزه علمیه در اداره اسلامی جامعه باید داشته باشد، نقشی که در پاسخ به پرسشهای معطوف به حکمرانی اسلامی باید داشته باشد، بر همین اساس، ایشان وظایفی مانند شناخت، تبیین، گفتمانسازی، فرهنگسازی و زمینهسازی برای تحقق تمدن نوین اسلامی را برای حوزه علمیه برمیشمارند و میفرمایند کلاننظام معرفتی که در معارف اسلامی وجود دارد باید ابتدا فهمیده شود و سپس زمینههای تحقق آن فراهم آید، حوزه علمیه باید به این مسئله بهعنوان یک اولویت توجه کند، این گام اول است.
کوشش امام(ره) و مقام معظم رهبری برای اقناع جریانات حوزوی مخالف
حجتالاسلام پیروزمند ادامه داد: مطالبه مرکزی که مقام معظم رهبری مطرح میفرمایند، تابع این است که توجه به این مسئولیت مورد وفاق کلی و عمومی حوزههای علمیه کشور قرار گیرد، البته خیل کثیری از طلاب و فضلا از بدو انقلاب اسلامی و پس از آن به حرکت امام(ره) و انقلاب اسلامی ملحق شدند، به همین دلیل در پیروزی انقلاب و حل مسائلی که پس از انقلاب اسلامی اتفاق افتاد، مشارکت داشتند، با وجود این، هم در زمان امام(ره) و هم حالا، جریاناتی در حوزه علمیه وجود دارند که این حرکت را برنمیتابند. بخشی از تلاش امام(ره) و مقام معظم رهبری در راستای ایجاد تفاهم و اقناع با جریاناتی است که چنین مسئولیتی را متوجه حوزه علمیه نمیدانند. برای اینکه حوزه علمیه این مسئولیت مهم را متوجه خود بداند و آن را بهعنوان یک مسئله اساسی پیشِروی خود ببیند، حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری از دو راه کوشیدهاند با جریانات مختلف حوزه وارد تفاهم و اقناع شوند؛ راه نخست، توجه به ظرفیت نظام معرفتی منابع اسلامی است. رهبر معظم انقلاب در بیانیه اخیر به این ظرفیت توجه میدهند که اگر در منابع معرفتی اسلامی غور کنیم، درمییابیم که این منابع فقط به مسائل عبادی و فردی نپرداختهاند؛ بلکه بخش عمدهای از معارف اسلامی معطوف به روابط اجتماعی و مواجهه با نظام شیطان و استکبار است. از منظر رهبر معظم انقلاب، علما مسئولیت مشارکت در اقامه قسط را بهعهده دارند و نمیتوانند نسبت به این مهم بیتفاوت باشند، این یک محور در اثبات مدعای مذکور برای اقناع ساختن جریانات حوزوی است که چنین حرکتی را برنمیتابند.
قداست حوزه علمیه با ورود به سیاست و حکمرانی مخدوش نمیشود
قائممقام فرهنگستان علوم اسلامی قم یادآور شد: دومین محوری که رهبر معظم انقلاب در بیانیه اخیر بدان توجه دادهاند، این است که میفرمایند بهرغم آنکه برخی فکر میکنند ارتباط حوزه علمیه با سیاست، حکمرانی، جامعهپردازی و مسائلی از این قبیل، قداست حوزه را مخدوش میسازد، اعتبار معنوی حوزه و استمرار هویت آن به این است که بتواند ارتباطش را با مسائل مردم تقویت سازد، به همین دلیل، راه دومی که در اثبات اصل این مسئولیتپذیری مورد توجه قرار میدهند، این است که استمرار اعتبار و هویت حوزه، یا بهتعبیری دیگر، فلسفه وجودی حوزه اقتضا میکند که به این طیف از مسائل هم بپردازد، بر این اساس، اصل مسئولیت حلوفصل مسائل معطوف به تمدنسازی نوین اسلامی و نیز حکمرانی اسلامی متوجه حوزه علمیه است.
دو جریان مانعتراش برای حوزه علمیه
او اضافه کرد: اکنون، پرسش اینجاست؛ مانع پرداخت حوزه علمیه به این مسئله چیست؟ بهنظر میرسد که دو جریان یا تفکر مانع از پرداخت مناسب حوزه علمیه به این مسئلهاند؛ یک جریان، مانع آن است که حوزه در قبال این مسئله احساس مسئولیت پیدا کند و جریان دیگر، مسئولیت حوزه را میپذیرد اما مسیری را برمیگزیند که انحرافی است و حوزه را از مسیر اصلی خود دور میسازد. جریان اول که مانع از اصل مسئولیتپذیری حوزه میشوند، مقدسنماهایی هستند که مبتلا به تحجرند و حاضر نیستند در مسیر فهم صحیح معارف اسلامی حرکت کنند و از ظرفیت تاریخی پدیدآمده برای بسط اسلام و اقامه دین، بهره مناسبی ببرند. امام(ره) از این افراد ذیل عنوان «مقدسنماها و جاهلان متنسک» یاد میکرد و در ادبیات خویش با این افراد برخوردهای تندی داشت و چهبسا اگر در آن مقطع هرکس دیگری غیر از امام(ره) بود، جرئت نمیکرد از چنین تعابیری استفاده کند. متأسفانه اکنون هم با چنین جریانی مواجه هستیم؛ جریانی که حضور روحانیت در صحنه سیاسی و همکاریاش برای اداره جامعه را برنمیتابد؛ چراکه معتقد است در چنین حالتی قداست حوزه علمیه از بین میرود و این روند هم به حوزه، هم به دین و هم به دینداری لطمه میزند.
عالمان متهتک و مسئله خوشبینی به مظاهر تمدن غرب!
حجتالاسلام پیروزمند عنوان کرد: جریان دومی که مانع از پرداختن حوزه به تمدنسازی نوین اسلامی میشود و حضرت امام(ره) از آنها با عنوان «عالم متهتک» یاد میکنند و مقام معظم رهبری هم در بیانات مختلفشان به این جریان پرداختهاند، جریانی است که ورود به عرصههای اجتماعی، سیاسی و جامعهپردازی را از منظر دین میپذیرد اما متأسفانه دچار انفعال نسبت به تمدن غرب و مظاهر این تمدن است؛ انفعال نسبت به همان تمدن منحطی که بر مبنای اندیشه مادی و کنار زدن دین در عرصه زندگی اجتماعی بنیانگذاری شده است. تصور این طیف، چنین است که حلوفصل مسائل تمدنی یک سرفصل مشترک جهانی است و در این مسیر ما باید از تجارب مشترک جهانی استفاده کنیم، البته باید از تجارب جهانی بهره برد اما این نگرش که ما کلّیت تمدن غرب را خنثی بپنداریم و جرئت نکنیم از آن بهعنوان تمدنی مادی یاد کنیم، محل تردید است. طبیعتاً نمیتوان به ابزارها، دانشها، فناوریها، قوانین و نظاماتی که توسط نظام سلطه بنیان نهاده شده است، با دیدی خوشبینانه نگریست، پس برای اینکه حوزه در مسیر تحقق کلانطرح انقلاب اسلامی قرار گیرد، ابتدا باید بتواند بر این موانع فائق آید.
متغیرهای الگوی تحول در حوزه علمیه
عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم افزود: وقتی حوزه علمیه این مسئولیت را متوجه خود دانست و آن را پذیرفت و بر موانع تحققش فائق آمد، باید به این پرسش پاسخ داد که حوزه چگونه میتواند این مسئولیت را انجام دهد. برای انجام این مسئولیت در یک کلمه، میتوانیم از بخش عمده فرمایشات مقام معظم رهبری در بیانیه اخیر ذیل عنوان «نیازمندی به الگوی تحول در حوزه علمیه» یاد کنیم، البته ایشان چنین تعبیری را در بیانیه حوزه علمیه بهکار نبردهاند اما مابهازای آن را استفاده کردهاند. الگوی تحول یعنی منطق و نرمافزاری که متغیرهای تحولآفرین را میشناسد و بر این اساس میتواند بهوسیله آن به معادله و برنامه ایجاد بالندگی درون حوزه و ارتقای تأثیرگذاری در بیرون حوزه توجه کند. آنچه بنده ذیل عنوان الگوی تحول از آن یاد میکنم، دارای متغیرهایی است؛ در برش اول، باید تحولی درون حوزه اتفاق بیفتد، باید تحولی در ارتباط حوزه با فضای بیرون خود رخ دهد. در عین اینکه حوزه در سده گذشته بهویژه سالهای پس از انقلاب اسلامی، همواره در مسیر تحول قرار داشته و حوزه علمیه امروز با حوزه علمیه پیش از انقلاب (هم در نوع مدیریت و هم در محتوای دروس و هم در حجم کمّی و کیفی نیروی انسانی که اینک در این نهاد وجود دارد) قابل مقایسه نیست، اما از یک سو متناسب با ظرفیتی که انقلاب اسلامی در اختیار حوزه علمیه قرار داد و از سوی دیگر، ناظر به مسائل نوپدیدی که بهفراخور پیروزی انقلاب و اداره کشور متوجه حوزه علمیه شد و نیز مسائل نوپدیدی که برآمده از تحولات جهانی است، فاصله معناداری را احساس میکنیم. رهبر معظم انقلاب هم به این نکته اهتمام داشتهاند؛ به همین جهت ضمن حفظ اصالتهای گذشته، باید با جرئت بگوییم که به یک گام بلند احتیاج داریم تا بتوانیم از آن تحت عنوان تحول یاد کنیم، بنابراین یک برش از تحول معطوف به درون حوزه است و برش دیگر آن معطوف به ارتباط درون حوزه با بیرون آن است.
لزوم تحول درونی و بیرونی حوزه
این مدرس حوزه و دانشگاه تصریح کرد: تحولی که درون حوزه علمیه باید رخ دهد، وقتی بهتر فهم میشود که ما بتوانیم مسئولیت بیرونی حوزه را بهدرستی ترسیم کنیم و بر اساس آن، بگوییم که باید چه آمادگیهایی درون حوزه ایجاد شود. مسئولیتی که در بیرون، متوجه حوزه علمیه است و رهبری معظم هم در پیامشان با بیانهای مختلفی به آن توجه داشتهاند، عبارت است از مسائلی که جمهوری اسلامی در حکمرانی اسلامی با آنها روبهروست و اتفاقاً معظمله فهرستی از آنها را هم بهعنوان نمونه مورد اشاره قرار دادهاند؛ مثل مسئله عدالت، مسئله نقش مردم، دولت و مسئولیتهای دولت در قبال مردم، اقتصاد و مسائل مختلف دیگر که جزو مسائل معطوف به حکمرانی اسلامی و اداره جامعه بهشمار میآید.
ضرورت ایجاد بالندگی در دانشهای رئیسه حوزه علمیه
حجتالاسلام پیروزمند متذکر شد: توجه به مسائل فرهنگی جامعه متناسب با موج جدید گسترش شبهات فرهنگی، محور دیگری است که حوزه باید از بعد نگرشی به آنها ورود کند و در این زمینه عملگری مؤثری انجام دهد. سرانجام، میدان سوم، میدان بینالملل اسلامی است؛ یعنی اگر ما ایده جهانیسازی اسلامی را دنبال میکنیم، اگر از تمدن نوین اسلامی سخن میگوییم و معتقدیم که این تمدن باید نسخه بدیلی نسبت به فرهنگ منحط غربی ارائه کند، معنایش این است که باید پیام اسلام ناب را در شعاع بینالمللی بروز و نشر دهیم، این امر از یکسو به حرکت سلبی افشاگرانه در نسبت ماهیت تمدن مادی و منحط غرب نیاز دارد و از سوی دیگر، به حرکتی ایجابی نیازمند است تا بتوانیم بدیل مدنظرمان را مبتنی بر اندیشه اسلامی ارائه کنیم، پس این سه میدانی که برای عملگری حوزههای علمیه در بیرون ترسیم میشود، معین میکند که درون حوزه باید چه توانمندیهایی ایجاد شود تا این نهاد انقلابی بتواند در میدانهای مذکور، پرفروغتر ظاهر شود. برای اینکه این اتفاق درون حوزه علمیه رخ دهد، رهبر معظم انقلاب به برخی مؤلفهها توجه میدهند؛ ازجمله به فقه امتساز، به فلسفهای که بتواند امتداد اجتماعی پیدا کند، به علم کلامی که قدرت اقناعسازی نسبت به شبهات مطروحه را داشته باشد، بنابراین بخشی از تحولی که باید در حوزه علمیه اتفاق بیفتد، ایجاد بالندگی در دانشهای رئیسه حوزه یعنی فقه و اصول، فلسفه و کلام، اخلاق و عرفان اسلامی است؛ بدین معنا لازم است این دانشها در میدان و آوردگاه مسائل اجتماعی و تمدنی وارد شوند و بتوانند نقش مؤثر و پیشرونده خود را ایفا کنند.
این انتظار که حوزه علمیه امروز ملاصدرا و شیخ انصاری تربیت کند بجا نیست
این پژوهشگر ادامه داد: آنچه تا اینجا عرض کردم معطوف به تحول دانشی بود، اما بخش دیگری از تحول حوزه علمیه معطوف به «تحول در نیروی انسانی» است. نیروی انسانی که درون حوزه علمیه تربیت میشود و ویژگیها و معیارهایی که برای طلبه تراز انقلاب اسلامی تعریف میکنیم، با دهههای گذشته و بهویژه با سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، تفاوتهای چشمگیری پیدا کرده است. هرچند تصور عدهای این است که حوزه علمیه باید افرادی را تربیت کند که همهفنحریف و در تمام علوم، سرآمد باشند و بتوانند جا پای چهرههای شاخصی مانند شیخ انصاری یا ملاصدرا بگذارند، اما با توجه به تنوع و گستردگیای که شاخههای مختلف علمی پیدا کردهاند و نیازمندیهای جدیدی که به وجود آمده است، شاید آن الگو و آن نوع تربیت، انتظار بجایی از حوزه علمیه نباشد، اما اینکه شبکه انسانی تربیتشده در حوزه علمیه بتواند مجموع این نیازمندیها را پوشش دهد و نسبت به آنها پاسخگو باشد، میتواند مورد انتظار باشد، شرطش این است که علاوه بر حفظ و ترمیم دانش گذشته، بالندگی در دانشها هم اتفاق بیفتد و مهمتر اینکه افراد حوزوی علاوه بر تدریس دانش، از مهارتهای لازم هم برخوردار باشند، لذا در فرازهایی از همین بیانیه، رهبر معظم انقلاب میفرمایند که باید قدرت گفتوگو، شیوههای مکالمه و اقناع به طلاب آموزش داده شود تا بدانند که چگونه باید با اشخاص معارض مواجه شوند و چهسان حتی در برخورد با انحرافات و منحرفین هم انضباط داشته باشند.
الگوی مدیریت حوزه از حالت متمرکز خارج و به حالت شبکهای تبدیل شود
حجتالاسلام پیروزمند عنوان کرد: دومین محور تحول، محور «تربیت» است که در این بیانیه ذیل عنوان تعلیم و تهذیب از آن یاد شده است. محور سوم، «الگوی مدیریت حوزه علمیه» است. الگوی مدیریت حوزه بهمنظور پویایی بیشتر میتواند از حالت متمرکز خارج شود و به حالت شبکهای سوق پیدا کند تا از این رهگذر، حلقههای میانی بتوانند در حوزه نقش فعالتری را ایفا سازند و جوشش و مسئولیتپذیری بیشتری داشته باشند.
از دیگر جنبههایی که در مبحث تحول مدیریت حوزه مورد توجه است، تحول در منابع مالی و اقتصادی حوزه علمیه است که اکنون بهشدت حوزههای علمیه ما را با مضیقه مواجه ساخته است و از آنجا که طلاب از حیث معیشتی در مضایق جدی هستند، طبیعتاً انتظارات از آنها کاسته شده است. اساساً یکی از عواملی که موجب شده است کسر قابلتوجهی از ورودیهای حوزه علمیه رضایتبخش نباشد، این است که در بحث تأمین مالی حوزه، افق روشنی وجود ندارد. تحول در منابع مالی و ورودیهای حوزه علمیه مستلزم تقویت ارتباط با جامعه، افزایش اعتمادسازی و امید به آینده برای طلابی است که بخواهند با حضور در حوزه علمیه پای در این مسیر مقدس بگذارند.
رهبر معظم انقلاب به تعبیر «بلاغ مبین» وسعت مفهومی بخشیدهاند
قائممقام فرهنگستان علوم اسلامی قم خاطرنشان کرد: نکته دیگری که میخواهم به آن اشاره کنم این است که رهبر معظم انقلاب در بیانیه حوزه پیشرو و سرآمد به تعبیر «بلاغ مبین» وسعت مفهومی بخشیدهاند و تنها آن را بهمعنای اینکه طلاب، دانش معارف اسلامی را فرا بگیرند و آنها را در جامعه تبلیغ کنند، نگرفتهاند؛ بلکه ایشان از دو جهت به بلاغ مبین وسعت بخشیدهاند؛ اول اینکه بلاغ مبین صرفاً معطوف به مسائل فردی و عبادی نیست، بلکه باید فهم مسائل اجتماعی و تمدنی را هم دربربگیرد و ثانیاً اینکه بلاغ مبین فقط بهمعنای بیان نیست؛ بلاغ مبین به این است که شما تا مسیر تحقق کلاننظام معرفتی اسلام، پای کار باشید، مسئولیت بپذیرید و مشارکت کنید. مفهوم وسیعی که رهبر معظم انقلاب اسلامی از بلاغ مبین در این بیانیه مورد توجه قرار دادهاند، راهبردی برای رسیدن به مقصد تمدن نوین اسلامی است که ایشان آن را متوجه حوزه علمیه میدانند.
پیشرانهای سهگانه حوزه علمیه برای حرکت در مسیر تحول
حجتالاسلام پیروزمند در بخش پایانی سخنان خود اظهار کرد: در تحلیل و جمعبندی نهایی، اگر بخواهیم درباره چگونگی انجام این مسئولیت توسط حوزه علمیه صحبت کنیم، در یک کلمه ایشان پیشنهاد و توضیح میدهند که راهبرد حوزه باید بلاغ مبین باشد. معظمله همچنین برای بلاغ مبین طیفی قائل شدهاند؛ طیف مذکور از فهم مباحث اسلامی در کلاننظام معرفتی که بدان اشاره کردیم، آغاز میشود و تا تبیین، فرهنگسازی و زمینهسازی تحقق آن امتداد پیدا میکند. این فرایند، همان چیزی است که رهبر معظم انقلاب اسلامی ذیل عنوان بلاغ مبین از آن یاد میکنند، برای اینکه این اتفاق رخ دهد، هم تحول در بخش مدیریت حوزه علمیه لازم است، هم تحول در محتوای دانشی حوزه و هم تحول در نیروی انسانی که قرار است بهعنوان تربیتیافتگان حوزه علمیه، حاملان این بحث باشند، این سه مورد، پیشرانها و شتابدهندههای حوزه برای حرکت در مسیر تحول مورد انتظار هستند.