نجات انقلاب اسلامی از انحراف تاریخی

به گزارش خبرنگار گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا، نامه ۶ فروردین ۱۳۶۸ امام خمینی (ره) به آقای حسینعلی منتظری یکی از مهمترین اسناد تاریخ انقلاب اسلامی است که نشان از درایت، بصیرت و آیندهنگری رهبر کبیر انقلاب دارد، این نامه که با دلی شکسته و قلبی پر از غم نگاشته شده پرده از انحرافات و خیانتهای منتظری برمیدارد و نقشههای دشمنان اسلام را که از طریق او در حال اجرا بود افشا میکند؛ امام خمینی (ره) با صراحت اعلام میکند که منتظری صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده را از دست داده است چراکه او کشور را به دست لیبرالها و منافقین میسپارد.
امام راحل در طول انقلاب همواره بر مقابله با دشمنان داخلی و خارجی تأکید داشتند و هیچگاه اجازه نداد که فریبخوردگان یا خائنان به سرنوشت ملت مسلط شوند، اما آقای منتظری برخلاف این مسیر با سادهلوحی و غفلت بستری برای نفوذ دشمنان فراهم کرد؛ یکی از نکات کلیدی این نامه اشاره به حمایتهای نابجای منتظری از عناصر خائن و جنایتکاری همچون مهدی هاشمی است؛ فردی که دستش به خون بیگناهان آلوده بود اما مورد حمایت بیچون و چرای او قرار داشت؛ امام خمینی (ره) با روشنبینی مثالزدنی خود این خطر را شناسایی کرد و در برابر آن ایستاد.
امام خمینی (ره) در این نامه از تلخی خیانتها و بیوفاییها سخن میگوید و با شجاعت اعلام میکند که از ابتدا با انتخاب منتظری مخالف بوده است و منتظری را فردی سادهلوح معرفی میکنند که توانایی مدیریت و رهبری نظام اسلامی را ندارد و اگر مسیر خود را اصلاح نکند عاقبتی تلخ در انتظار او خواهد بود؛ این نامه نشان از قاطعیت، بصیرت و آیندهنگری امام خمینی (ره) دارد که حتی در واپسین روزهای عمر شریفشان نیز در برابر انحرافات ایستادند و از حق و حقیقت دفاع کردند؛ اگر نبود این تصمیم تاریخی،شاید انقلاب اسلامی در مسیر انحرافی خطرناکی قرار میگرفت؛ اما به لطف تدبیر امام راحل نظام اسلامی از این تهدید بزرگ عبور کرد و در مسیر اصلی خود باقی ماند.
تاریخ گواهی میدهد که امام خمینی (ره) همواره در دفاع از اسلام و انقلاب ثابتقدم بود و هیچگاه در برابر خیانت و نفاق سکوت نکردند و امروز این نامه یادگاری ارزشمند از بینش و حکمت بینظیر رهبر کبیر انقلاب است که برای همیشه در صفحات تاریخ ماندگار خواهد ماند.
متن کامل نامه امام خمینی(ره) بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای منتظری
با دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمه ای برایتان می نویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامۀ اخیرتان نوشته اید که نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدم می دانم؛ خدا را در نظر می گیرم و مسائلی را گوشزد می کنم. از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین می سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آیندۀ نظام را از دست داده اید. شما در اکثر نامه ها و صحبتها و موضعگیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که می گفتید دیکته شدۀ منافقین بود که من فایده ای برای جواب به آنها نمی دیدم. مثلاً در همین دفاعیۀ شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و می بینید که چه خدمت ارزنده ای به استکبار کرده اید. در مسئلۀ مهدی هاشمیِ قاتل، شما او را از همۀ متدینین متدینتر می دانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پیغام می دادید که او را نکشید. از قضایای مثلِ قضیۀ مهدی هاشمی که بسیار است و من حالِ بازگو کردن تمامی آنها را ندارم. شما از این پس وکیل من نمی باشید و به طلابی که پول برای شما می آورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمدالله از این پس شما مسئلۀ مالی هم ندارید. اگر شما نظر من را شرعاً مقدم بر نظر خود می دانید ـ که مسلماً منافقین صلاح نمی دانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی می شوید که آخرتتان را خرابتر می کند ـ با دلی شکسته و سینه ای گداخته از آتش بی مهریها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت می کنم دیگر خود دانید: 1ـ سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرالها نریزد. 2ـ از آنجا که ساده لوح هستید و سریعاً تحریک می شوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد. 3ـ دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هر چه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند. 4ـ نامه ها و سخنرانیهای منافقین که به وسیلۀ شما از رسانه های گروهی به مردم می رسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان ـ روحی له الفداء ـ و خونهای پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید؛ برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند.
والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده لوح می دانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیل کرده که مفید برای حوزه های علمیه بودید و اگر اینگونه کارهاتان را ادامه دهید مسلماً تکلیف دیگری دارم و می دانید که از تکلیف خود سرپیچی نمی کنم. والله قسم، من با نخست وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی می دانستم. والله قسم، من رأی به ریاست جمهوری بنی صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.
سخنی از سرِ درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشم پوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بسته ام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمی دارم.
من کار به تاریخ و آنچه اتفاق می افتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفۀ شرعی خود عمل کنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بسته ام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تأثیر دروغهای دیکته شده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش می کنند نگردند. از خدا می خواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هر چه هست اوست. والسلام.
یکشنبه 6 / 1 / 1368
روح الله الموسوی الخمینی