مقایسه دینداری مردم ایران قبل و بعد از انقلاب اسلامی
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، حکومت غیر دینی دست نشانده ای در رأس امور بود و از آنجایی که می دید مسائل دینی مانعی در راه سلطه گری و استبداد است، به سمت رواج فرهنگ ابتذال و بی قیدی و لائیسیته کردن ایران گام بر می داشت، چون تمدن را در جدایی دین از سیاست و رواج فرهنگ منحط غرب می دانست. البته در آن زمان امکانات ارتباطی به این حد گسترده نبود و خانواده ها بیشتر سنتی و مقید به چارچوب خانواده بودند.
حضور زن ها و دختران، در جامعه خیلی محدود بود و حتی خیلی ها مانع تحصیل دخترانشان در مدارس می شدند، زیرا به مراکز تحصیل اعتماد نداشتند. به خاطر ظاهر و علنی بودن مفاسد در جامعه و غالب مراکز تفریحی مثل پارک ها و سینماها، مردم از آنها دوری می کردند، به همین خاطرجوانان خانواده های متدین از آسیب و گزند آفات دینی و اعتقادی مصون می ماندند. که این بیشتر بخاطر محدودیت ها بود نه اعتقاد قوی و محکم. هر چند که مظاهر فسادبطورآزادانه مشغول به کار بودند.
در بسیاری از مناطق روستایی برق نبود و وسائل ارتباطی و فرهنگی محدود بود، لذا جوانان و نوجوانان، کمتر دچار شبهه و تزلزل در اعتقادات می شدند و بعضا به تبعیت از پدر و مادر فرائض دینی را انجام می دادند. از سویی، به خاطر این که حکومت در دست نیروهای مذهبی نبود، آنان فرصت بیشتری برای رسیدگی به امور فرهنگی داشتند. در آن دوران پسران از سنین نوجوانی بدنبال حرفه و کاری می رفتند و آنانی هم که به تحصیل می پرداختند، اوقات فراغت خود را به کار می پرداختند، زیرا مانند امروز کارها صنعتی نشده بودوبسیاری ازکارهابه وسیله نیروی انسانی انجام می شد. جوانان در اوان جوانی با کمترین وسائل زندگی، ازدواج می کردند، زیرا سطح توقعات و امکانات کم بود. خلاصه، اینها موانعی بود که نمی گذاشت جوانان اوقات بیکاری پیدا کنند تا آزاد باشند و برخی به تفریحات ناسالم بپردازند که موجب دوری از مذهب و دین شود. هر چند که رژیم منحوس پهلوی نهایت تلاش خود را در رواج فساد و فحشا، که از بین برنده اعتقادات دینی است، می کرد و تاثیرخود را هم می گذاشت.
موانع برای تحول فرهنگی بعد از انقلاب
بعد از انقلاب اسلامی حکومت، بدست نیروهای انقلابی افتاد که کارهای اجرایی، فرصت زیادی از آنان می گرفت و به خاطر این که خط مشی این نظام برای ابرقدرتان روشن شده بود. دشمنان خارجی و داخلی تعدادی از اندیشمندان مهم انقلاب مانند شهیدان مطهری، بهشتی و مفتح را به شهادت رساندند. این در حالی بود که باید همه چیز تغییر و تحول می یافت: قانون اساسی، مجلس، قوه قضاییه، صدا و سیما و سایر نهادها، در ضمن این که هنوز مدت کوتاهی از تحقق انقلاب اسلامی نگذشته بود که جنگی ویرانگر به ما تحمیل شد و در طول آن بسیاری از نیروهای مخلص، وفادار و مذهبی را از ما گرفت و فرصت و مجال کافی را برای تحول فرهنگی از بین برد.
همچنین تهاجم فرهنگی از سوی دشمنان خارجی نظام نسبت به نسل جوان، بسیار گسترده شد و ته مانده های رژیم سابق نیز در ابقای فرهنگ فاسد و منحط رژیم سابق که مدت های مدیدی، تأثیر سوء گذاشته بود، بی تأثیر نبودند. پس هر چند که حکومت، اسلامی شد، اما این گونه نبود که موانعی در راه انقلاب و تحول فرهنگی نباشد، بلکه شکل مشکلات به گونه ای دیگر و شاید حتی قوی تر شد. و باید توجه کرد که تغییرات فرهنگی نسبت به تغییرات سیاسی و اقتصادی، همیشه کندتر صورت می پذیرد و نیازبه زمان طولانی تری دارد.
پاسخ به شبهه کاهش دینداری مردم
وقتی از وضعیت دینداری در یک فرآیند صحبت میکنیم، بهصورت مقایسهای و نسبی میخواهیم اوجگیری یا افول آن را نشان بدهیم. برای نقطه مبدأ باید یک عدد و آماری داشته باشیم و برای نقطه منتها هم ارقام و آمار نیاز است تا بتوان آنها را مقایسه کرد.
دوم اینکه خود دین دارای سطوح، ابعاد و لایههای مختلفی است؛ وقتی که حتی با گونهها و انواع دینداری مواجه هستیم یا وقتی که میخواهیم وضعیت دینداری را مقایسه کنیم باید به این سطوح، ابعاد، گونهها، انواع و هویت آنها توجه داشته باشیم.
برای مثال، یکی از سطوح، سطح فردی دینداری است. در سطوح اجتماعی و ساختاری ابعاد گستردهتر از ابعاد فردی است؛ البته بهدنبال آن، بحث انواع دینداری هم مطرح میشود. بعضیها دین را فقط بهگونهای تعریف میکنند که یک امر شخصی و فردی است و آن را ناظر به سطوح اجتماعی نمیدانند اما برخی دیگر سطوح اجتماعی، جمعی، تاریخی، فرهنگی و تمدنی دین را به رسمیت میشناسند. اینها باید از یکدیگر تمایز داشته باشند.
هیچ تحلیل و پژوهش میدانی کاهش دینداری را تأیید نمی کند
در سنجش دینداری مدلهایی که نوعاً به کار میبریم مدلهایی هستند که جامعهشناسان در حوزه علوم اجتماعی در قلمرو جامعهشناسی دین به کار بردهاند و رویکردهای نظری این جامعهشناسان رویکردهای مدرن است. آنان وقتی به سنجش دینداری میپردازند با معنا و نوعی از دین و دینداری مواجه هستند که در جهان غرب مطرح بوده که این معنا و مدل بیشتر نگاه فردی به دین دارد و در حوزه زندگی شخصی و فردی دین را میبینند. پرسشها و سنجهها هم ناظر به همین مسائل است و نه بیشتر. در ایران هم اغلب از همین سنجهها در سطح و لایه گرایشها و عقاید و گاه هم در سطح مناسک با مقداری تعدیل استفاده میشود. ما پیمایشهایی را از دهه ۵۰ نسبتبه وضعیت دینداری ایرانیان داشته و داریم. این پیمایشها بهخوبی نشان میدهد که در هیچ زمانی در همان سطوح عقیدتی و مناسکی، وضعیت دین و دینداری در ایران روبه افول نبوده و در سالهای قبل از انقلاب و بعد از انقلاب، دائماً حالت فزایندهای داشته است. یعنی اگر کسی بخواهد ادعا کند که دین وضعیت روبه افولی داشته، هیچ تحلیل و پژوهش میدانی آن را حتی در سطح فردی تأیید نمیکند.
انقلاب،حضور دین در زندگی عمومی را نشان داد
رویکرد دینی بهعنوان یک پدیده شخصی و فردی در جهان سکولار لحاظ میشد و در آنجا رو به افول بود اما در پایان قرن بیستم، نقطه عطفی به نام انقلاب اسلامی ابتدا در جهان اسلام و در ایران مشاهده شد و مقاومتی سیاسی و اجتماعی در سطح ملی ایجاد کرد. پدیدهای که در چارچوب مفاهیم مدرن و غربی نبود؛ یعنی یک حرکت سیاسی بود و هویت دینی هم داشت. انقلاب حضور دین را در عرصهای فراتر از زندگی شخصی و قلمرو مناسکی در زندگی عمومی نشان داد. همچنین کاملاً نشان داد که دین در عرصه سیاسی رسوخ دارد. طی قرن بیستم، حرکتهای سیاسیای که در کشورهای غیرغربی انجام میشد، مدل خود را در مفاهیم سیاسی مدرن سکولار و غیردینی، مثل ناسیونالیسم، سوسیالیسم و مانند اینها جستوجو میکردند اما انقلاب اسلامی پدیده جدیدی بود که رخ داد و بعد هم بهسرعت امواج خود را در کشورهای مختلف و ازجمله در آمریکای لاتین منتشر کرد که به تبع آن بحث الهیات رهاییبخش مطرح شد.
این سطحی از دینداری است که قبل از انقلاب اسلامی ایران وجود نداشت؛ یعنی انقلاب یک نقطه عطف بود که اگر بخواهید آمار پیش و پس از انقلاب را بسنجید، میتوانید بگویید فراز و فرود وجود داشته است.
شاهدهای فراوان مبنی بر دینداری
در برابر برخی ادعاها باید پرسید کدام روز در این چهل سال گذشته عنصر دینداری ضعیف شده است؟ ما در حوزه مناسکی شاخصها یا نمادهایی را نمیبینیم و نداریم که نشان دهد قلمرو مناسک دینی تضعیف شده، شاهدش مثلاً پدیده اربعین، عزاداری امامحسین علیهالسلام و خیل عظیم مردمی که در این ایام راهی زیارت اباعبدالله الحسین میشوند یا جشنهای عید غدیر که در ایران که اخیرا به صورت معظم و بزرگ و با شرکت گسترده مردم برگزار میگردد و یا همینطور جشنهای مهدویت و یا برگزاری مراسم پرشور اعتکاف و مانند اینها که نظایر آن فراوان است و در این مقال نمیگنجد. امروز ما در عرصه اجتماعی و سیاسی غیبت دین را نمیبینیم، بلکه رقابتهایی را میبینیم که مفاهیم مربوط به خودش را میطلبد.
ما به شناخت پیچیدگیهای این روابط و تقسیمبندی انواع دینداریهایی که مطرح میشوند نیاز داریم. در این زمینه هم ادبیات و تحقیقات مرتبط با دینداری را در دوران معاصر شاهدیم و این خود نشانهای از حضور دین در عرصههای مختلف است.
در نتیجه باید اذعان داشت که دینداری بعد از انقلاب افزایش چشمگیری داشته هم در حوزه فردی و بالاخص در حوزه اجتماعی از این رو ادعای کاهش دینداری پس از انقلاب اسلامی تنها شبههای است از طرف معاندان انقلاب در جهت تضعیف انقلاب اسلامی که هرگز راه به جایی نخواهند برد.
علی حاج آخوند