به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، هر آدمی قصهای دارد، قصهای که زندگیاش روی آن ساخته شده، تفاوت آدمها با هم، تفاوت همین قصههاست، وگرنه به قول سعدی همه چشم و دهان و گوش و بینی داریم، اما داستان ما با هم فرق دارد.
حالا از میان قصههای آدمها، برخی قصهها معنادارتر هستند، معنادارتر یعنی اینکه نسبت عمیقتری با مفاهیم انسانی دارند، مفاهیمی که ما برای آن آفریده شدهایم. مفاهیمی که خداوند در بیان فرستادگانش به آن توصیه کرده و مردم را دعوت به حضور در مسیر آن مفاهیم کرده است.
در واقع تفاوت قصهها، از یک منظر تفاوت در همین مسیرهاست. اصل مسیر، حق و باطل است. اما مسیر حق برای رسیدن به خدا متنوع است، مسیر باطل هم همینطور.
بیان زندگی آدمهایی که در مسیر حق قرار گرفتهاند، برای دیگرانی که چندان به این مسیر آگاهی ندارند یا اینکه در ابتدای مسیر زندگی هستند میتواند بسیار مفید و موثر باشد.
اگر با یک نگاه کارشناسی و توام با واکاوی به هنرهای تصویری به ویژه سینما و برنامهسازی تلویزیون در جهان نگاهی داشته باشیم، میبینم که کشورها، بر اساس سیاست حاکم بر جغرافیای آن کشور، سعی میکنند در هنرهای تصویری، سینما، تلویزیون و ... آثاری تولید کنند که همخوان با ایدئولوژی آنها باشد. به بیان دیگر، آنچه از جهان تصویری یک کشور بیرون میآید، بازتابی از رخدادهایی است که در آن کشور وجود دارد، از این روست که سینمای هالیوود بیش از آنکه ترویج دهندۀ مفاهیم انسانی و الهی باشد، مروج نگاهی پر از خشونت، تردید، خیانت، شیوارگی انسان و ... است. بنابراین برای آنکه بشود برای انسان معاصر تصویر دیگری از زندگی ارائه کرد، تصویری که سرشار از مفاهیم الهی باشد، باید به ساخت برنامههایی در تلویزیون و سینما روی آورد که ترویج دهنده تصویری از انسان باشد که برای تعالی به این جهان آمده است.
در تلویزیون و سینمای ایران همیشه این دغدغه وجود داشته که انسان را به شکلی تصویر کند که نسبت عمیقی با مفاهیم الهی داشته باشد.
از میان این نوع نگاه به برنامهسازی میتوان گفت «از سرگذشت» یکی از موفقترینهاست. به بیان دیگر، «از سرگذشت» دقیقا در برنامهسازی بر همین مدار ایستاده است. جایی که آدمها میخواهند از داستانی حرف بزنند که از سر گذرانده و در مسیر حق شکوفا شدهاند. البته لزوما تمام قصهها اینطور نیست که آدمها از مسیر ناصواب به مسیر صواب آمده باشند، بلکه به این معناست که آنجایی که ایستادهاند، مسیر صواب و درست است و حالا باید تلاش کنند این جایگاه را به دیگران هم ارائه دهند تا جهان زیستی همه پر از آرامش و معنویت باشد.
حالا سوال این است که با دیدن این برنامه چه حسی خواهند داشت؟ به بیان دیگر، مخاطب تلویزیون در مواجهه با این روایتها چه خواهد کرد؟
پاسخ این است که مخاطب بعد از دیدن این آدمها، مشخصاً شرایط زندگی خود را با آدمهای این روایت مقایسه میکند، تلاشها و رنجها و مصائب این آدمها را میبیند و در مییابد که برای رسیدن به مقصد و مقصود باید تلاش کند، از همه مهمتر در مییابد که راه حق، راهی است که حلاوت عمیق به زندگی میبخشد و هر که در این مسیر باشد، زندگی معنادارتری را تجربه میکند.
اما شکل روایت این داستانها هم اهمیت زیادی پیدا میکند و نیاز به فرم و پیچیدگیهای مخاطبشناسی دارد تا تنها به یک واگویه ساده تبدیل نشود، «از سرگذشت» این فرم را بهگونه طراحی کردهاست که مداخله مخاطب با روایت بیشتر باشد و گاهی سوالات و چالشهایی که در ذهن دارد از زبان مهمان شناختهشدهتر برنامه بشنود، این مداخله حس همذاتپنداری را برای مخاطب بیشتر میکند.