آغاز مرحله ای جدید از مواجهه تمدنی
جمهوری اسلامی ایران در تجهیز تسلیحاتی حزب الله لبنان و مبارزان فلسطین نقش اساسی داشت؛ شهید حاج قاسم سلیمانی در رساندن مهمات جنگی به لبنان و فلسطین جان فشانیها کرد و از سال ۲۰۰۱ با لو رفتن یکی از محمولههای سلاح نام قاسم سلیمانی توسط رژیم صهیونیستی رسانهای شد اما جمهوری اسلامی در این خصوص موضع چندانی را به طور رسمی اتخاذ نکرد.
اوج تقابل نیروهای مقاومت در جنگ ۳۳ روزه بروز یافت که بازهم سردار رشید اسلام در مناطق عملیاتی حضور داشت و نقشآفرین بود اما جمهوری اسلامی ایران به طور واضح و شفاف در خصوص نقش خود و نیروهایش در جنگ ۳۳ روزه تا مدتها سخنی نگفت.
در هنگام آغاز بحران سوریه و حضور نیروهای تکفیری که ابتدا در پوشش مبارزان مدنی حاضر شدند، نیروهای ایرانی به فرماندهی سردار پرافتخار اسلام حضور داشتند اما ۳۰ماه این حضور مخفی بود و شهدای مدافع حرم در این مدت به طور مخفیانه دفن میشدند؛ ایامی که هنوز عنوان مدافع حرم را نداشتند.
دشمنان نظام اسلامی از همه اینها آگاه بودند اما چرا نظام حضور خود را به طور علنی اعلام نمیکرد؟ در هنگام جنگ ۸ روزه غزه این حضور به طور علنی اعلام شد و همه اقدامات محافظه کارانه رسانهای پیشین کنار گذاشته شد؛ نیروهای فلسطینی موشکهای به کار گرفته شده را ساخت ایران معرفی کردند.
در هنگام بحران سوریه وقتی که کار سخت شد، به بمباران و موشکباران هوایی نیاز شد اما با وجودی که جمهوری اسلامی توان انجام بخش زیادی از این بمباران را داشت، از روسیه خواست که چنین اقدامی را انجام دهد. چرا؟
در خصوص همه موارد بالا میتوان قدرت سیاسی را در مقام تحلیل به عنوان علت معرفی کرد. در هنگام جنگ ۳۳روزه جمهوری اسلامی قدرت سیاسی لازم را در مجامع بینالمللی نداشت تا به طور علنی اعلام کند که در یک جنگ فراتر از مرزهای خود حضور تسلیحاتی و نظامی دارد. اما پس از شکست فتنه گران ۸۸ و تثبیت قدرت هستهای در سال ۹۰ این قدرت سیاسی افزایش یافت و نظام توانست با کم کردن هزینه اعلام موضع، موضع خود را اعلام کند.
پس از حمله داعش به مجلس شورای اسلامی و حرم امام خمینی عملیاتی در شب هنگام ماه رمضان شکل گرفت و موشکهایی به مقر تروریستهای داعش شلیک شد و رهبری معظم نیز به نیروهای آن عملیات نشان فتح دادند؛ حمله داعش توجیه سیاسی بزرگی برای اقدام علنی موشکی آن هم در سطح حمایت علنی شخص اول کشور بود.
هفته گذشته با حضور طلاب و مبلغان حوزه علمیه سخنرانی بیسابقه و حائز اهمیتی از سوی رهبر معظم انقلاب ایراد شد که حکایت از آغاز جبهه نبردی جدید داشت؛ با استفاده از شواهد و گزارههای تحلیلی میتوان خطاب قرار دادن حوزه علمیه توسط رهبری را امر مهمی تلقی کرد.
با وجود دستگاههای تبلیغی نظیر صداوسیما، سازمان تبلیغات، دفتر تبلیغات، سازمان اوقاف و تشکلها و سازمانهایی با هدف تبلیغ بینالمللی این بار حوزه علمیه خطاب امر تبلیغ قرار گرفت به طوری که باید تبلیغ را نقش اول خود بداند؛ اگر توجه به تبلیغ را یک تغییر در وظیفه حوزه بدانیم باید گفت این تغییر راهبردی و تاکتیکی است. راهبردی از آن جهت که انتشار و اشاعه معارف دین در زمانه حاضر بیش از هر زمان دیگری اهمیت پیدا کرده و تاکتیکی نیز از آن جهت است که رهبری نظام از این امر مقصود خاصی را دنبال میکند.
نزدیک دو سال پیش مسأله جهاد تبیین از سوی رهبر انقلاب مطرح شد و توجه خوبی حداقل در ظاهر نسبت به آن صورت گرفت و بسیاری از مردم و هسته سخت طرفدار نظام نسبت به آن حساس شدند. پس از ایجاد این حساسیت در طول دو سال گذشته حال حوزه علمیه لازم است در میدان آمده و عَلَم این حرکت را به دست بگیرد. تاکتیک استفاده شده توسط رهبری در اینجا برجسته میشود.
اما بعد مهم این سخنرانی مسأله حمله به مبانی فکری طرف مقابل بود؛ وقتی در بیانات چهارشنبه حضرت آیت الله خامنهای تأمل بیشتری صورت گیرد معلوم میشود که منظور ایشان از طرف مقابل دستگاه استکبار است که در پشت صحنه بسیاری از وقایع قرار دارد و حوزه علمیه با این فرمایش ولی امر مأموریت یافته است سطح تبلیغ خود در روش و محتوا را به سطحی برساند که توان هماوردی با چنین دستگاهی را داشته باشد.
حال سؤال پیش میآید حوزه به عنوان جزئی از کلیت نظام جمهوری اسلامی ایران، چگونه میتواند در مقابل کلیت نظام استکبار که متشکل از چندین دولت است وارد مخاصمه اینچنینی شود؟
وقتی رهبری معظم به زیرسؤال رفتن مبانی نظام اسلامی اشاره میفرمایند، این اقدام را از طرف مقابل که یک دستگاه حکومتی است معرفی میکنند و در ادامه نیز میفرمایند: «مبارزه، مبارزهی تمدّنی است، مبارزهی جهانی است. خب تقابلها اینها است. البتّه همهی بحث این نیست؛ در این تقابل بینالمللی، کارهای دیگری هم میکنند؛ برای اینکه از آسیبهای این تقابل کم کنند، افرادی هستند، موظّفند، کارهای دیپلماسی و از این قبیل کارها میکنند؛ با حفظ اصول اشکالی هم ندارد، باید بشود، امّا بدانیم با چه کسی مواجهیم، با چه کسی طرفیم؛ تبلیغ بدون این درست انجام نمیشود.»
این فرمایشات نشان میدهد که حوزه باید در پازل دستگاه حکومتی قرار بگیرد؛ البته با توجه به بخشی دیگر از فرمایشات آقا مبنی بر استقرار حاکمیت اسلام و در اختیار گرفتن حاکمیت توسط نمایندگان دین باید گفت در این مهم حوزه ابزار حاکمیت را برای اقامه دین در اختیار داشته و نظام نیز ابزار حوزه علمیه را برای مقابله و مبارزه تمدنی در اختیار دارد.
برگردیم به سؤال اصلی این مقال؛ چرا شخص اول نظام اسلامی با وجود در اختیار داشتن دستگاههای مهمی که میتوانند وظیفه تبلیغی را انجام دهند از حوزه خواسته است که در تبلیغ به طور جدی آن هم در قواره یک مواجهه تمدنی وارد شود؟
بر اساس تحلیل نگارنده پاسخ در کلمه «قدرت» خلاصه میشود؛ حوزه علمیه با جدی گرفتن وظیفه تبلیغ دین در میدان مواجهه تمدنی با دستگاه چندحکومتی استکبار لازم است برای نظام اسلامی تولید قدرت کند؛ در شرایطی که چندین دولت غربی به خود اجازه دادند علنا و عملاً از مفاسدی مانند همجنس گرایی حمایت کنند و دستگاه امپریالیسم فرهنگی غرب در حال ترویج چنین منکری است و «اگر غفلت بکنیم، از گناهان بزرگ قبحزدایی میشود، از کبائر قبحزدایی میشود، عادی میشود.» لازم است نظام اسلامی نیز قدرت مقابله با این جبهه عظیم را برای صیانت از حریم دین داشته باشد.
در همین ایامی که رهبری معظم چنین فرمایشاتی داشتند رئیس جمهور اسلامی ایران در اوگاندا از اقدام رئیس جمهور این کشور علیه همجنس گرایی حمایت میکند؛ اگر قرار است نظام اسلامی با ابزارهای خود علیه نظام استکبار جهانی و «دستگاه گناه افزون» غربی مقابله کند لازم است حوزه با مبارزه خود تولید قدرت کند.
همانطور که اشاره شد توجه به جهاد تبیین موقعیتی را به وجود آورده که موضوع این تبیین گسترش یافته و سطح این جهاد ارتقاء پیدا کند. حوزه علمیه لازم است با استفاده از محتوای به روز و شیوههای نو سنگرهایی را فتح کند تا نظام بتواند همانند دستگاه حکومتی طرف مقابل خود را خرج این مبارزه کند.
وقتی در همه محافل غربی انحرافات جنسی حق بشر معرفی میشود باید به این مبنا حمله شود به طوری که صدای آن نیز در بین صداهای گوناگون بلند باشد؛ وقتی دستگاه تولید فکر یک نظام دینی بتواند صدای خود را محکم و رسا به همه نقاط دنیا برساند طوری که کسی نتواند این صدا را نادیده بگیرد، دستگاه سیاسی این نظام دینی نیز میتواند سلاح خود را حرکت داده و رجزخوانی کند.
علی شاهرخ