تحلیل هفته
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، و اما مرگ هیچگاه خبر نمیکند؛ در هفتهای که گذشت به اذعان بزرگانی که پیام تسلیت صادر کردند، جبهه انقلاب اندیشمندی پرتلاش و مجاهد را از دست داد که قطعا جای خالی او احساس خواهد شد. مرحوم استاد محمد حسین فرج نژاد نه فقط در قم و در حوزه علمیه بلکه در کل کشور و در دانشگاهها نیز شناخته شده و فعال بود.
از همین رو با دانشگاههایی که سعی بر تخطئه افراد و تفکر انقلابی داشتند مقابله میکرد و از تمام ظرفیتها برای آگاه سازی افراد جبهه انقلاب استفاده میکرد. اگر کسی تنها یک صبح تا شب را با ایشان میگذراند، بعید بود جذب علم، اخلاص و شخصیت او نشود. امروز و در این زمان نیاز است که شخصیت چنین عالم مخلص و پرتلاش معرفی شده تا جوانان و نوجوانان الگوی عملی و عینی برای خود داشته باشند.
در نهایت باید باز هم با تأسف لفظ «حجاب معاصرت» را به کار برد. پس از وفات او از اقصی نقاط کشور این پیام دریافت شد که چرا تا کنون ایشان را نمیشناختند.
ماهی گیری از آب گل آلود خوزستان
هفته گذشته حجاریان در توییتی با نیش و کنایه جمهوری اسلامی را قاتل مردم خوزستان معرفی کرد و خود را دلسوز. همچنین حمیدرضا جلاییپور از فعالان ستادی اصلاحطلب گفته: مشکلات امروز خوزستان یک نمونه «قابل رویت» است و غفلتها ادامه یابد، میتواند فردا مشکل همه ایران باشد! محمود صادقی نیز ادعا کرده که نظام مردم خوزستان را هدف گلوله قرار داده است.
نمایش جزع و فزع این آقایان به بهانه مشکل خوزستان، به دلیل ناکارآمدی دولتی است که همین افراد در دامن رأی مردم گذاشتند. این جماعت امروز به جای عذرخواهی، به جای پذیرش مسئولیت و به جای قبول اینکه حسن روحانی بلایی بود که اصلاحات به جان مردم انداخت، مشغول دمیدن بر آتش دشمن میشوند و خود را دایه مهربانتر از مادر جلوه میدهند.
اینها که همه از متهمین امنیتی سال 88 هستند امروز قصد دارند گزینه «پیگیری عقلانی حل مشکلات» را از ذهن مردم خارج کنند و البته در پشت پرده میخواهند تفکیک بین دولت و نظام را از بین برده و مشکلات فعلی را نتیجه نظام جلوه دهند نه دولت و قوه مجریه. امیدواریم با به سر آمدن این دولت مشکلات مردم رفع شود تا دیگر کسی نتواند آب را گلآلود کرده و از آن ماهی بگیرند.
بنبست اصلاح طلبی
عباس عبدی، از نظریهپردازان اصلاحطلب در گفتوگو با روزنامه شرق گفت: برداشت من این است که این انتخابات بنبست اصلاحطلبی به معنای گذشته آن را نشان داد. این بدان معنی نیست که اصلاحات از اول غلط بوده، خیر. از ۷۶ تا ۸۴ کارکرد خودش را داشت و دوره خوبی هم بود. اما بعد از آن به دلیل انحرافاتی که رخ داد یا ناتوانی در تطبیق با شرایط نتوانست خودش را نجات دهد. هم ۸۴ و هم ۸۸ اینها شکست کامل برای راهبرد اصلاحات بود.
فارغ از اینکه هیچگاه اصلاحات اظهار ندامت نمیکند ولی این را پذیرفته که اکنون هیچ جایگاهی بین مردم ندارد و از همین رو، عدهای دست به عملیاتهای انتحاری زده و به بهانههای مختلفی نظام و افراد مختلف را مورد هجمه قرار میدهند و به زیر میز میزنند؛ در این بین عدهای پذیرفته اند که فعلا جایگاهی ندارند و از دور میز کنار رفته تا با قدرت بیشتری باز گردند.
اگر در این چهار سال آقای رئیسی بتواند مملکت را به خوبی اداره بلکه جهش دهد قطعا تیر خلاصی بر پیکره اصلاحات وارد آورده و اگر به هر دلیلی این امر صورت نپذیرفت فرصتی است که اصلاح طلبان بتوانند با چهره نئواصلاح طلبی خود را باز سازی کرده و با افراد جدید و جوان با سردمداری سید حسن خمینی و چهرههای جوانی مثل آذری جهرمی خود را به دور میز برگردانند.
از ۱۴ مردادماه که رسما دولت جدید آغاز به کار میکند بهار جبهه انقلاب نیز آغاز میشود؛ یعنی نه تنها از طرف مسئولین چوب لای چرخشان گذاشته نمیشود بلکه میدان را برایشان باز میکنند و در هر عرصهای نیروهای مردمی انقلاب میتوانند سرمایههای اجتماعی انقلاب را بازسازی کرده و گامی به سوی تمدن اسلامی بردارند.
أین الفاطمیون؟!
شاید هرکسی نباید در مسأله کلانی همانند طالبان اظهار نظر کند ولی خب این را همه میدانند که ایران برای ایجاد منطقهای امن و به دور از سیطره آمریکا در تلاش است. از طرفی اخباری هم که از ناحیه طالبان در مذاکرات و در عمل مخابره میشود این است که خوی تکفیری را ندارند و مذهب رسمیشان حنبلی است نه سلفی.
نکتهای که ما اینجا بیان میکنیم یک آینده نگری در سطح راهبردی است و آن استفاده هوشمندانه از ظرفیت به وجود آمده توسط حاج قاسم در بین جوانان افغانستانی است؛ یعنی لشکر فاطمیون. این مسأله همیشه در اندیشههای رهبری معظم به چشم میخورد که مردم یک منطقه خودشان باید برای بهبود وضعیت خود تلاش کنند نه اینکه دیگری برای آنها تعیین و تکلیف کند چه دوست و چه دشمن.
در افغانستان نیز این نکته جاری است و قطعا رهبری اجازه نخواهد داد جمهوری اسلامی دخالتی در امور مردم افغانستان بکند ولی انقلاب روح الله به عنوان مرکز اندیشه مقاومت این قدرت را دارد که نیروهای افغانستانی خود، یعنی فاطمیون را با برنامهای بلند مدت و دقیق به افغانستان برده و همانند حزب الله در لبنان به یک قدرت بومی تبدیل شود. برای روشن شدن بیشتر این تحلیل از خوانندگان تقاضا میشود کتاب «خدمات اجتماعی حزب الله؛ به مثابه یک منبع قدرت» را مورد مطالعه قرار دهند.
با ما همراه باشید...