از دشمن شناسی یادگار امام تا دشمن شیفتگی منتسبان
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، یکی از ویژگی های بارز حجت الاسلام والمسلمین سید احمد خمینی، یادگار امام راحل، دشمن شناسی و بصیرت ایشان بود. مرحوم حاج سیداحمد خمینی کوچکترین رخصتی نداد که منافقین بتوانند در بیت امام جای پایی داشته باشند، از این رو منافقین به شدت از حاج احمدآقا دلگیر و خشمگین بودند. اما مصیبتی که اتفاق افتاد این بود که پس از رحلت یادگار امام راحل، کوهی استوار در برابر نفوذیها از بین بیت و منتسبان به امام راحل از دنیا رفت. به گونه ای که امروزه سوگمندانه شاهد برگزاری جلسات برخی از منتسبان به امام با برخی شخصیت های زاوبه دار با نظام، دگراندیشان و دل بستگان به جریان اصلاحات هستیم. مثلا عیسی سحرخیز، مدیرکل مطبوعات در دولت اصلاحات با صراحت تمام میگوید: «اکثر اصلاح طلبان بر خلاف گذشته، علاقهای به آقای خمینی ندارند».[1]
چگونه است افرادی که به اقرار خود ارادتی به امام راحل ندارند، امروزه دور و بر حجت الاسلام سید حسن خمینی را گرفته و باعث شده اند حسینیه جماران به حیات خلوت سیاسی آنان تبدیل شود؟ چگونه حسینیه منتسب به امام راحل که روزی نهضت آزادی را طرفدار جدی وابستگی ایران به امریکا، بی اطلاع از اسلام و فقه می دانست و تأویل های جاهلانه آنان از اسلام را از منافقان بدتر،[2] امروزه فرش قرمز زیر پای امثال بهزاد نبوی و نهضتی هایی مانند فرزندان بازرگان پهن می کند.
سرویس سیاسی خبرگزاری رسا در سالگرد رحلت یادگار پیر جماران، برای حفظ و پاسداشت روایت صحیح از اندیشه و سیره یادگار امام در دشمن شناسی و بصیرت سیاسی، و نیز یادآوری فرزند یادگار امام نسبت به سیره حاج احمد آقا در مقابله با نفوذی های مخالف ولی فقیه، خاطره ای از آن مرحوم درباره دشمن ستیزی ایشان بیان می کند، شاید در نزدیک شدن منتسبان بیت امام راحل و موسسه تنظیم و نشر آثار امام به سوی نیروهای انقلاب، اندیشه های امام و آرمان های نظام و دوری جستن از مخالفان نظری و عملی نظام اسلامی موثر افتد.
«در پاریس آقایان فرنگستان خیلی هم سعی داشتند خودشان را به آقا (امام) نزدیک کنند و در این امر هم موفق شدند، یعنی توانستند خودشان را جزو یاران باوفای امام جا بزنند، چه بنیصدر و چه قطبزاده و چه دیگران تمام تلاششان این بود که به مردم بفهمانند که ما یاران امامیم.
برای خنثی کردن این موضوع چند روزی پس از ورودمان به پاریس این مسأله را عنوان کردیم که امام سخنگو و نماینده ندارند و به چند زبان ترجمه کردیم و به در و دیوار منزل امام چسباندیم، ولی با این وجود روزی نبود که یکی از آقایان خودش را به عنوان نماینده و یا سخنگوی امام جا نزند و مطلبی را نگوید و یا ننویسد و به امام نسبت ندهد.
من بنیصدر را قبل از پاریس ندیده بودم. اصلاً او را در پاریس دیدم. لذا شناخت درستی از او و قطبزاده نداشتم. نه من، سایر افراد هم آنها را آنطور که باید و شاید نمیشناختند و در سه چهار ماهی هم که در پاریس بودیم به قدری شلوغ بود که کسی نمیتوانست از سرّ درون افراد آگاه شود. تمام دوستان در آن موقع آنان را افرادی مبارز و طرفدار امام میدانستند، لذا در شورای انقلاب هم جا گرفتند و یا وزیر و دستاندرکار شدند».[3]
پی نوشت:
[1] kayhan.ir/fa/news/۳۰۳۲۲.
[2] صحیفه امام، ج 20، ص 481.
[3] دلیل آفتاب: خاطرات یادگار امام، ص 9 و 10.