تقی زاده از باستان گرایی تا عامل انگلیس
اشاره
استاد قاسم تبریزی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران و مسئول کتابخانه تخصصی انقلاب اسلامی کتابخانه مجلس شورای اسلامی در سلسله گفتگوهایی با خبرنگار خبرگزاری رسا به جریان شناسی تاریخ نگاری در ایران معاصر پرداخته و 5 جریان غالب تاریخ نگار در ایران را معرفی و تحلیل کرده است. این 5 جریان تاریخی عبارتند از: تاریخنگاری کمونیستی در ایران، تاریخنگاری ناسیونالیستی در ایران، تاریخنگاری غربگرا در ایران، تاریخنگاری شرقشناسی در ایران و تاریخنگاری اسلامی در ایران.
استاد قاسم تبریزی در قسمت پانزدهم سلسله گفت و گوهای خبرنگار خبرگزاری رسا درباره تاریخ نگاری غربگرایی در ایران معاصر به معرفی و تبیین ابعاد دوازده گانه سید حسن تقی زاده می پردازد. این ابعاد شخصیتی تقی زاده عبارتند از: روشنفکر سکولار، روزنامه نگار، موسس حزب دموکرات، سیاستمدار، فعال مشروطه خواه، دولتمرد، مورخ، استاد دانشگاه، ادیب و سخنور، نماد غربگرایی، فراماسون، جریان ساز. در این مصاحبه با 6 مورد از موارد بالا آشنا می شویم.
سیری در اندیشه و ویژگیهای تقی زاده
در بین رجال معاصر، سید حسن تقیزاده یکی از رجال چندبعدی است که باید به ابعاد مختلف شخصیتی او پرداخت. در جامعه ما بعضی شخصیتها چند بعدی هستند؛ چه شخصیتهای مثبت و چه منفی. این شخصیتها گاهی یا خودشان جریان هستند یا جریانسازند. میلیونها نفر از یک تاریخی متولد میشوند و در یک تاریخی میمیرند، ولی بعضی از شخصیتها، فعال بودند و تأثیرگذار و جریانساز، که بعد از مرگشان نیز تفکرشان جریان داشت. تقیزاده از جمله افرادی است که حتی بعد از مرگش (در سال 1348) به عنوان یک جریان سیاسی و فکری همچنان ادامه دارد.
برای اینکه در نقد و بررسی و تحلیل شخصیتها، عدالت رعایت شود، باید ابعاد گوناگون این شخصیتها را تقسیمبندی کنیم؛ بنابراین در یک نگاه کلی میتوانیم تقیزاده را در دوازده بُعد شخصیتی ترسیم کنیم و در هر بعدی از این ابعاد، عملکرد و کارنامه او را مورد دقت قرار دهیم؛ بهخصوص که او بیش از نود سال عمر کرد و نزدیک به هشتاد سال تأثیرگذار بود. او از نوجوانی در تبریز فعال بوده است.
ویژگیهای دوازده گانه تقیزاده
یکم. روشنفکر سکولار
اولین ویژگی تقیزاده این بود که او یک روشنفکر سکولار و مدافع جدایی دین از سیاست بود. اگر یک سکولار، ماتریالیست باشد ضد دین میشود، و اگر ماتریالیست نباشد مدافع جدایی دین از سیاست است، و به دلیل تفکر سکولارش هر کجا که دین حضور داشته باشد با آن مبارزه میکند؛ چون او دین را یک امر خصوصی و شخصی میداند. لذا در خصوصیات روشنفکری و سکولاریستی، این مسئله را باید مطرح کرد؛ تقیزاده یکی از کسانی است که در مجلس اول، بحث جدایی دین از سیاست را مطرح کرد، همچنین در حزبش در روزنامه «ایران نو».
بحث جدایی دین از سیاست، یک تفکر استعماری است که در جهان اسلام به انواع و اقسام مختلف القاء شد. جدایی دین از سیاست: «در جریاناتی که استعمار ساخت»؛ مانند بابیگری، بهاییگری، قادیانیگری، اسماعیلیه، آقاخانیه، وهابیت، و «در رجال روشنفکر و احزاب سیاسی» یک اصل بود.
دوم. روزنامهنگار
دومین ویژگی تقیزاده این است که او روزنامهنگار بود. او نود و سه سال قبل، روزنامه کاوه را منتشر کرد. در آن موقع روزنامهنگار زیادی نداشتیم. او در این روزنامه به سه طریق به مقابله با اسلام و دین پرداخت؛ یک، طرح باستانگرایی که در واقع نفی اسلام و تمدن اسلامی بود؛ دو، فتوای تقلید از غرب را داد. در آن روزنامه میگوید اگر ما میخواهیم مترقی شویم، باید روحاً و جسماً، ظاهراً و باطناً غربی شویم؛ سه، روزنامه کاوه، به عنوان یک جریان سیاسی، پاتوق عوامل انگلیس بود. اگر به کارنامه کسانی که از آن روزنامه بیرون آمدند یا در آن روزنامه بودند، نگاه کنیم، شاهد خیانتهای زیادی هستیم؛ ابراهیم پورداوود، محمدحسین کاظمزاده ایرانشهر، محمدعلی جمالزاده و حسینقلیخان نواب؛ البته حسینقلیخان نواب آن موقع سفیر ایران در آلمان بود. او از عوامل انگلیس بود که به آلمانیها نعل وارونه زد؛ او، تقیزاده و جریان پاتوق برلین را، یک جریان ضد انگلیسی معرفی کرد؛ به همین دلیل توانست کمکهایی از آلمانیها بگیرد و کمیته برلین را تشکیل دهد؛ که تقیزاده، رئیسش، و روزنامه، ارگانش بود. انگلیسیها به موازات کمیته برلین، کمیته هند را نیز در آنجا تشکیل دادند. این دو کمیته، که به ظاهر شعار ضد انگلیسی میدادند، دو بازوی انگلیس در برلین بود.
زمانی که روزنامه کاوه منتشر شد، علامه اقبال لاهوری در نامهای مطرح میکند این موهومات چیست که تقیزاده مینویسد؟ پس اسلام کجاست؟ تمدن اسلامی و فرهنگ اسلامی چه میشود؟ یک نامه بسیار جالبی نیز، تاریخنگار عباس اقبال آشتیانی نوشت؛ که گردانندگان کاوه دارند 13 قرن تمدن اسلامی در ایران را نادیده میگیرند و این خیانت بزرگی است که مرتکب شدند.
«کاوه» علاوه بر اینکه به عنوان یک روزنامه روشنفکری، مخاطب داشت، یک الگو و یک جریان فکری نیز بود که بعدها نمونههایش را میتوان پیدا کرد. آدمهایش نیز قابل شناسایی هستند.
سوم. مؤسس و دبیرکل حزب دموکرات
تقیزاده، مؤسس و دبیرکل حزب دموکرات[1] است. میتوان گفت اولین تشکیلات منظم و منسجم در ایران بعد از مشروطه، حزب دموکرات است. قبل از مشروطه، ما جریانات چپ داشتیم که در قالب سازمان، مرکز و انجمن بودند، اما بهصورت حزب نبودند. حزب دموکرات، در «ویرانگری در انقلاب مشروطه»، «انحراف در سیاست جامعه» و «ترور و اغتشاش» نقش داشت. شهید سید عبدالله بهبهانی را، حزب دموکرات ترور کرد.
عجیب این است که در این حزب، شما حیدرخان عمواغلی را میبینید که به ظاهر مارکسیست است؛ تقیزاده را میبینید که همه چیز است و به قول خودش آلت فعل است؛ محمدامین رسولزاده را میبینید که یک پان ترکیسمِ درجه یک است که بعداً پان ترکیسم میشود؛ سلیمان میرزای اسکندری را میبینید که مؤسس حزب توده است. امام(ره) شاید به این دلیل میگوید حزب توده را انگلیسها ساختند.
عملکرد این حزب از سال 1326 قمری تا 1333 در ایران ویرانگر و مصیبتبار است و خیانتها و جنایتهای بسیار خطرناک و هولناکی مرتکب شد. در مجلس، روحانیان را تهدید کرد. البته با شهادت شیخ فضلالله نوری و شهادت آیت الله سید عبدالله بهبهانی، بخشی از روحانیت کنار کشیدند.
روزنامه ایران نو، ارگان این حزب است. همانطور که گفتیم یکی از اصول اصلی این حزب، انفکاک قوه دیانت از قوه سیاست است که به عنوان شعار خود مطرح میکنند؛ این در حالی است که مراجع و آخوند خراسانی انقلاب مشروطه را رهبری میکنند.
چهارم. سیاستمدار
تقیزاده یک سیاستمدار است. او در جامعه ما از قبل از مشروطه تا سال 1348 به عنوان یک سیاستمدار در انحراف مشروطه، جریانسازی علیه روحانیت، علیه دین و در دفاع از جریان غربگرا حضور فعالی داشته است؛ لذا حرکتی که اینها کردند نهایتاً منجر به روی کار آمدن رضاخان شد.
پنجم. فعال در انقلاب مشروطه
تقیزاده یکی از فعالان در انقلاب مشروطه بود؛ که برخی به نادرستی، برخی به اغراق و برخی هم متعارف او را از رهبران مشروطه میدانند. در اینکه او از رهبران مشروطه است شکی نیست؛ اما کدام مشروطه؟ مشروطه آخوند خراسانی و... یک مشروطه اسلامی و دینی است؛ مشروطه مشروعة شیخ هم که مشروطهای است برآمده از قرآن و سیره؛ اما مشروطه تقیزاده، مشروطه غربی است. بهطور کلی ما مشروطه بر مبنای اسلام و مشروطه بر مبنای غربگرایی داریم؛ که تقیزاده در جریان غربگرایی قرار میگیرد.
ششم. دولتمرد
تقیزاده یک دولتمرد است. دولتمرد با سیاستمدار فرق دارد. دولتمرد به کسی میگویند که استاندار، وزیر، وکیل و در جای جای مملکت سفیرکبیر باشد. تقیزاده، هم سفیر، هم وکیل و هم استاندار بوده است. یک بار نیز وزیر جنگ میشود؛ چیزی که جایی مطرح نشده است. این هم جای دقت و بررسی دارد. باید عملکرد او در هر دورهای که در جایگاه وزارت، سفارت و مناصب اجرایی بود، بررسی شود؛ که تنها یکی از اقدامات او در زمانی که وزیر دارایی بود، قرارداد 1933 است. متن قرارداد این است که تا 1372 شمسی نفت به انگلیس واگذار میشود؛ یعنی اگر نهضت ملی شدن نفت نداشتیم [نفت ما تا سال 72 در اختیار انگلیسیها بود].
برخی میگویند رضاشاه بهخاطر روحیه دیکتاتوریاش متن قرارداد 1933 را در بخاری انداخت و سوزاند. برخی از رضاشاه دفاع میکنند که او به دنبال پول زیاد برای ساختن ایران بود. برخی تحلیل میکنند که رضاخان را فریب دادند. عدهای میگویند اصلاً مأموریت رضاخان بود که این کار را انجام دهد؛ با همه این تحلیلها، نتیجه یکی میشود. اما پای متن قرارداد، امضای تقیزاده بهعنوان وزیر دارایی است. البته او توجیه میکند که من در آن موقع مجبور بودم و اختیار نداشتم؛ میگوید من آلت فعل بودم و فاعل دیگری بود. البته این را همان اول نمیگوید، بلکه هفت سال بعد از سقوط رضاشاه، یعنی در سال ۱۳۲۷ در جو ملی شدن نفت، زمانی که زیر ضربه مخالفین و معارضین و سیاسیون قرار میگیرد، میگوید. آن هم خیلی مختصر و شتابزده که «من آنجا آلت فعل بودم و فاعل دیگری بود. من مجبور بودم و هر کس غیر از من بود این کار را میکرد» که این عذر بدتر از گناه است.
بههرحال عملکرد او به عنوان دولتمرد باید بررسی شود. او در دو مرحله سفیر ایران در انگلستان بود، حاکم خراسان بود، وکیل مجلس بود که باید آن دوران مورد بررسی قرار بگیرد که نطقهای او در مجلس چه بود؟ آن دوره چه حوادث و وقایعی داشتیم، آیا در مسئله نفت همین یک جمله کفایت میکرد، او نمیتوانست وابستگی رضاشاه را به انگلیس بگوید، دخالت انگلیس را در ایران بگوید، حاکمیت جریان فراماسونری را بگوید؟ که اینها جای بحث دارد.
گفتگو از: محمد مهدی زارع
ویرایش: سید مجتبی رفیعی
[1] نام اصلی این حزب، «حزب عامیون» در مقابل رقیبش «حزب اعتدالیون» به رهبری مرتضیقلی نائینی، سید محمدصادق طباطبایی و دولت آبادی بود.