پرچم فمینیسم بر قله سینمای روشنفکری
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، خاطرههای زیادی با خانه پدری داشتیم و زندگیهای بسیاری از چارچوب در خانه پدریمان شروع شد و بسیاری از حرفهایی که امروز به قانون و قاعده در زندگیمان کاربرد دارد، مرهون همان نصیحتهای خانه پدری است.
فیلم خانه پدری پر از حاشیههای رنگارنگ است، بعد از سه بار توقیفی و حاشیههای فراوان، باز نتوانست فروش خوبی داشته باشد. واکنشها هم نشان از جهتدهی فکری کیانوش عیاری کارگردان فیلم دارد. فراستی در مصاحبهای گفت: این فیلم تنها فیلمی است که موافق توقیف آن هستم. این فیلم ضدملی و ضدایرانی است، یعنی یکی این را ببینید میگوید ما با این وحوش طرفیم؟
محمدرضا شهیدیفر مجری تلویزیون نیز اینگونه واکنش داد: این فیلم خیانت به تاریخ و مردم این سرزمین است. وقتی مردم را اینچنین تعریف کردند به نظرم دیگر در آن هیچ امر قابل اثباتی وجود ندارد. حرف زدن درباره یک دروغ هم باید به نیتی باشد و برای تأثیر که آنهم در فیلم دیده نمی شود، جز اینکه بگوییم ایشان در دورهای فیلم را ساختند که عصبانی و ناراحت بودند و البته این در فیلم نیز دیده میشد. البته این را هم باید اضافه کرد که اصغر فرهادی معتقد است: فیلم «خانه پدری» خیلی خوب بود و من آن را خیلی دوست داشتم.
کل داستان به زن ختم میشود
مسئله سینما و روشنفکری مقولهای است که تلاش در مینیمالیستی کردن اتفاقات دارد و از طرفی بعضی اتفاقات را بزرگتر از آن چیزی که هست به نمایش میگذارد. این اتفاق همان بلایی است که بر سر موضوع زن در سینمای ایران آوردهاند و دقیقا بازتعریف درستی صورت نگرفته و کارگردان با نگاهی فمینیستی از دور برای فرهنگ ایرانی نسخه میپیچید.
خشونت، درگیری، زد و خورد، گهواره، تاب و سیلی محکم به صورت در بخشهای مختلف فیلم به عنوان ابزار مهم درون صحنه به هم پیوند میخورد. خانه پدری راوی چهار نسل از دختران این سرزمین است که هر چند خشونت علیهشان کمتر میشود ولی همواره مورد ظلم و تعدی قرار گرفتهاند.
ایپزود اول، باید ملوک را کشت
کیانوش عیاری، نقش پدر خشمگین و بی مروت را در نگاه بازیگر طنز جانمایی کرده است تا مخاطب از چشمان پر از رحم پدر این خانه که مهران رجبی است، فریب نخورد و خط تعلیق داستان گم نشود. شخصیت اصلی داستان شاید فرد مشخصی همچون مهدی هاشمی یا مهران رجبی نباشد، بلکه شخصیت اصلی زن است با متغیرهای متفاوت.
مفهوم اصلی فیلم ظلم علیه زنان در تاریخ معاصر ایران است. جدای از اینکه باید درباره انگیزه کارگردان سخن گفت، مسئله اینجاست که هدف از ساخت آن چه بود و دقیقا بازنمایی تصویر خانوادههای ایرانی در آن دوران با این سختی و مشقت نشان از برخورد ضدجمعیتی کارگردان با مسئله خانواده دارد.
از ابتدا تا انتهای فیلم درباره ظلمی که به دختران داستان از ملوک گرفته تا خواهر ملوک، سکینه، ربابه و نامزد ناصر هر کدام نماینده یک نسل ظلم دیده هستند که حاضر نیستند در مقابل ساختار مردسالار و سنتی بایستند.
شعارهای سیاه فمینیستی
ملوک رفوکاری فرش را به صورت تجربی به خوبی یاد گرفته است، خواهرش که بعدا همسر علی رضا میشود، همین توان را دارد، ربابه متخصص فرش شده و برای خودش شاگردانی را دست و پا کرده و همسر ناصر پزشکی است که تلاش میکند تا جان محتشم را نجات دهد، محتشمی که با سنگ به سر ملوک زد و او را کشت.
حالا این دور به هم متصل میشود و میتوان داستان را از نو روایت کرد. اما تا کجای داستان محصول ذهن بافنده کارگردان است و تا کجا قرار است واقعیت اتفاقات پیش رو روایت شود؟ آنچه از تاریخ ایران شنیدهایم و گذشته در هم آمیخته از ایران و اسلام برای مردم این سرزمین چه چیزی را سوغات داشته است؟ /882/ 703/
اسم نويسنده کو?
خوب است و حرفه ای اسن که یادداشت با نام نوبسنده و عکس ایشان باشد
و الا معمولا اسم نویسنده می آید