فیلم "سوء تفاهم" مرز نامرئی فرا واقعیت و وانمایی
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، اصل داستانگویی و فیلمسازی در بستر فلسفی اتفاق خوبی است، چیزی که در سینمای ایران کمتر دیده می شود. معتمدی در آثار بصری و مکتوب خودش همواره سعی کرده که این بستر را در قالب سینما تجربه کند. مشکل اصلی، خمیره مایه ابتر فیلم است که در تمام صحنه های سوتفاهم سریان ندارد، بعضی از جاها قصد خودنمایی دارد اما موفق نیست.
معتمدی منطقی برای جهانِ داستان خود به مخاطب خاص هم ارائه نمی دهد، پس مخاطب هم، از بیرون به جهان او به صورت مبهم می نگرد. وقتی به آثار فاخر سینمای فلسفی و حتی سورئال نگاهی می کنیم، بدون تردید شاهد هستیم که فیلمساز شرائطِ سفر مخاطب را در دل داستان فیلم فراهم می سازد.
سکانس های فیلم سوء تفاهم از هم پاره و به هم متصل نیستند، حتی اگر مبنا را کتاب فیلمنامه نویسی لیندا سینگر بدانیم، معتمدی نتوانسته در ذیل آن هم بگنجد. تنها جایی که فیلم برایم جالب شد، ورود فخیم زاده و بازی تکرارشونده آمدن پلیس به خانه بود. آخرین ساخته معتمدی به نام سوء تفاهم که ظاهرا بر مبنای جمله بودریار فیلسوف فرانسوی طرح شده بود، از همان پرده اول از مسیر خود خارج شد.
باید توجه داشت که ما در حین دیدن فیلمِ سوءتفاهم، کاری به این نداریم که بودریار چه گفته است، بلکه دنبال چگونه گفتن این جمله از زبان سینما هستیم که معتمدی در ارائه آن ناموفق بود. نمونه موفق در فیلم آپوکالیپتو، ساخته مل گیبسون است که جمله ی ویل دورانت به نحو درخشانی در کل اثر نمایان است./۸۴۱/پ۲۰۲/س
سید صدرالدین فردوسی، فعال رسانه ای حوزه علمیه قم