روحانیت رسالت من است
به گزارش خبرگزاری رسا، کنار جاده دریاچه ارومیه نانوایی کوچکی به نام ملکی سالهاست که با نان روغنی های خوشمزه اش زبان زد است.
این نانوایی را امام جماعت مسجد امام صادق(ع) روستای آلمان آباد که یک روحانی جوان است، اداره میکند.
مغازه ای کوچک و تمیز که سه نسل از خانواده ملکی آنجا کار می کنند، پدر، پسرها و نوه ها که جو زیبایی از اصالت و اتحاد را به تصویر عمل می کشد.
حجت الاسلام ملکی سومین پسر خانواده ملکی است که لباس روحانیت بر تن دارد و آستین های همت خود را برای تبلیغ بالازده است اما معتقد است که رو حانیت و تبلیغ وظیفه شرعی اوست و نمی تواند بدان به چشم شغل بنگرد و می گوید و من نانوا هستم.
در این مغازه کوچک حجت الاسلام ملکی به همراه پدر و برادر و دو فرزندش مشغول کسب روزی حلال هستند و با درآمد حاصل از آن نانوایی کوچک 3 خانواده گذران زندگی می کنند.
حجت الاسلام ملکی می گوید: بهترین لحظه عمرم زمانی است که لباس روحانیت را به تن کرده و بدست مرحوم آیت الله لنکرانی ملبس شدم و از آن روز با خود عهد بستم که تبلیغ دین را رسالت شرعی خود بدانم و روح و جسم خود را با مادیات آلوده نکنم.
وی ادامه میدهد: اگر در مسجد فریاد می زنم و جوانان را به کار و فعالیت تشویق می کنم خودم نیز باید به عنوان یک روحانی بر گفته هایم جامه عمل بپوشانم.
امام جماعت روستای آلمان آباد ارومیه می گوید: این مغازه کوچک را با قرض و تلاش و فروش طلاهای مادر و همسرهایمان 3 نفری روبراه کردیم که دست منت در برابر خلق خدا دراز نکنیم و با توکل و تلاش روزی خود را کسب کنیم.
از زندگی شخصی وی سؤال می کنم، با لبخندی بر لب و لحنی پر از صبر و بردباری جواب می دهد: 3 پسر دارم و به تازگی خانه ای در همین روستا(آلمان آباد) برای زندگی فراهم کرده ام و از خدا می خواهم که همواره تمام جوانان را در مسیر مستقیم الهی هدایت کند.
این روحانی جوان که متولد سال 1360 است و در سال 1381 لباس روحانیت بر تن کرده است، صبح ها مشغول تبلیغ و کار فرهنگی است که ناگفته نماند که این جوان روحانی مدی کانون فرهنگی و هنری فجر روستای آلمان آباد نیز هست.
بعد از ظهرها از ساعت 3 تا وقت اذان در نانوایی مشغول است و زمان اذان که فرا می رسد گوش به فرمان الهی داده و لباس کار از تن درآورده و رخت تبلیغ بر تن می کند و عازم مسجد روستای خود می شود.
دل پری از مسؤولان دارد و می گوید: به داد جوانان سرزمینمان برسیم و با فراهم اوردن زمینه های اشتغال دست یاری به سمت آنها دراز کنیم.
او ادامه می دهد: جوانان ما پاک ترین جوانان هستند ولی باید با زبان خودشان و با توجه به نیاز های روز که منطبق با روحیات جوان امروزی است با آنها وارد مذاکره شویم و مهمتر اینکه باید خودمان عامل باشیم و به گفته های خود عمل کنیم تا جوان نیز یاد بگیرد که هم پای حرفش بیاستد و هم پای کارش!
بعضی از آدمها با یک سطر تمام می شوند و بعضی دیگر با چند صفحه ولی هستند انسان هایی از جنس آب و آهن که با جلد ها کتاب باز هم نمیتوان تمام زیبایی های آنها را نگاشت.
جوانی 37 ساله که می تواند الگوی یک جامعه باشد، جوانی که توانسته است فصل ممیز شغل و رسالت را درک کند و با تمام قوا بر باور خود تسلط دارد.
نانوایی که می گوید هر چقدر هم که دلش می خواهد آرد و مواد اولیه نان روغنی گران شود، من کیفیت را پایین نخواهم آورد!
من کم فروشی نمی کنم!
از کانون مساجد و بچه های مسجدی و کانونی سؤال می کنم، آهی کشیده و می گوید: ما در این روستا با دست خالی کارهای فرهنگی و مذهبی بزرگی را به مرحله اجرا در می آوریم چرا که به کار فرهنگی و تبلیغی خود ایمان داریم و میدانیم هر جوان آگاه و مسجدی می تواند جامعه را مدیریت کند.
کلام آخرش برای مصاحبه پر از گلایه و دلتنگی بود، وقتی پرسیدم و اما حرف آخر، گفت: مسؤولان! آیا وقت آن نرسیده است که به گفته هایتان عمل کنید؟/۸۰۴//۱۰۲/خ