به نام خدای مقاومت
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از روزنامه جوان، کبری آسوپار طی یادداشتی در این روزنامه نوشت: هنوز در یک ناباوری برای پایان داعش و پیروزیمان هستم. کمکم که فکر میکنم، یاد روزهای آزادی جنوب لبنان میافتم؛ 17 سال پیش، مگر باورمان میشد که اسرائیل هم شکست میخورد؟ اما مقاومت، همه چیز را ممکن کرده بود؛ درست مثل همین الان... بزرگترهای ما اما خاطرات دیگری هم دارند؛ یاد روزهای شکنجه در زندانهای پهلوی، مگر کسی باورش میشد مردمی با دستهای خالی به رهبری طلبهای ساده از قم، حکومت پهلوی را که پشتوانهاش همه ابرقدرتها بودند، سرنگون کنند؟ اما شد و انقلاب اسلامی سربازان خمینی جهانی را تکان داد. بزرگترهای ما یاد روزهایی میافتند که خرمشهر در اشغال بعثیها بود و ایرانیها دستانشان از تسلیحات خالی بود. مگر باورشان میشد ارتش پر قدرت بعثی شکست بخورد؟ اما شکست خورد و امام گفت خرمشهر را خدا آزاد کرد. مثل آقا که همین پریروز در جواب نامه قاسم سلیمانی برای اعلام پایان نبرد با داعش، این پیروزی را «نصرتی الهی و مصداق وَ ما رَمَیتَ اِذ رَمَیتَ وَ لکنَّ اللهَ رَمی» دانستند.
پیروزی حق ما بود؛ خدا خودش در سورهای که نام خاتم پیامبران بر آن است، گفته بود که « یآ ایهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ آن تَنصُرُواْ اللَّهَ ینصُرْکُمْ وَ یثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ، اى کسانى که ایمان آوردهاید! اگر خدا را یارى کنید، شما را یارى مىکند و گامهایتان را استوار مىسازد. » و این یاری کردن را خدا در کجا میخواهد؟ در نبرد با کفار محارب، آنجا که در آیههای قبلی میفرماید که «فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ... » پسران ما خدا را یاری کرده بودند؛ در گمنامی سالهای نبرد با سوریه، در ماههایی که حتی روی سنگ مزارشان هم محل شهادت ذکر نمیشد. در ماههایی که خیلی نزدیکانشان هم نمیدانستند آنها در سوریه و مشغول نبردی سخت هستند.
دختران ما خدا را یاری کرده بودند، همان وقتهایی که بی صدا کوله جنگی همسرشان را میبستند، در خود گریه میکردند و دم نمیزدند تا سایه سرشان از نبرد در خط مقدم جنگ با تکفیریها برگردد و بعد، تابوت همسرانشان برمیگشت؛ اما حتی در ماههای آغازینی که تشییع شهدای مدافع حرم در خلوتی و بی خبری برگزار میشد، لبی به شکایت نگشودند،. مادران و پدران ما خدا را یاری کرده بود، در روزهایی که فرزندانشان را راهی دمشق میکردند و بعد پیکری پاره پاره برمیگشت یا حتی همان هم برنمی گشت و آنها میگفتند برای دختر امیرالمومنین جوانمان را هدیه دادیم. کودکان ما خدا را یاری کرده بودند، وقتی بیقراری هایشان برای پدری که نبود، باید آرام این میشد که پدر رفته است تا دین و شرف و ناموس مان نرود، آنها همه این سالها که باید در یتیمی بزرگ شوند تا معنای دین و شرف و ناموس را یاد بگیرند، با دردهای یتیمیشان در یاری خدا شریک شدهاند.
ایران همه شش سال گذشته را پای جنگ با محاربین ایستاد؛ لبنان هم، سوریه و عراق و فاطمیون افغانستانی و زینبیون پاکستانی هم. خدا هم به وعدهای که داده بود، عمل کرد و یاری مان کرد و گامهای ما را در مسیر مقاومت استوار کرد و امروز ما پیروز هستیم؛ صدق الله العلی العظیم. /۱۳۲۵//۱۰۳/خ