«زن خانهدار» در رسانه تحقیر میشود/ مردان آموزش همسرداری ببینند
اشاره: به دنبال تحولاتی که در جامعه ایرانی بعد از انقلاب روی داده است یکی از مهمترین تحولات حضور پررنگ زنان در سطح جامعه و مشارکت امور اجتماعی است در حالی که قبل از انقلاب قریب به اتفاق جمعیت زنان در خانه حضور داشتن و به تربیت فرزند و خانهداری مشغول بودند.
حال که ما با این نگاه که آموزههای دینی بهترین مسیر برای سعادت بشر است و جامعه با عمل به آموزههای اسلام بهترین عملکرد را خواهد داشت انقلاب اسلامی را شکل دادیم و اسلام را بر جامعه حاکم کردهایم انتظار این بود که جامعه ما بر اساس دین شکل بگیرد ولی در برخی از موارد عملکرد ما بر خلاف آموزههای دینی بوده است و یکی از این موارد تسهیل حضور زنان در فعالیتهای اجتماعی است که نتیجه آن بر زمین ماندن وظایف اصلی بانوان از جمله تربیت فرزند و همسر داری شده است و آسیبهای زیادی را برای جامعه به دنبال خواهد داشت.
به گفته بسیاری از کارشناسان مذهبی و جامعهشناس ورود زنان به عرصه اجتماع آسیبهایی را هم برای خود زن و هم برای جامعه به دنبال خواهد داشت که این آسیبها در مسیر غربی شدن جامعه و رخت بربستن فرهنگ دینی از جامعه خواهد بود و نه تنها به پیشرفت ایران نخواهد انجامید بلکه میتواند مانعی برای پیشرفت و توسعه کشور باشد.
با توجه به دغدغه مذکور خبرنگار خبرگزاری رسا، گفتوگویی را با حجتالاسلام جواد ترکاشوند، مشاور و پژوهشگر عرصه خانواده انجام داده است.
حجتالاسلام ترکاشوند معتقد است که چهار عامل تربیت خانوادگی، ضعف ایمان، رسانهها و رفتارهای مردان سبب شده است که زنان نسبت به خانهداری تمایلی نداشته باشند و به کار بیرون از خانه و یا حداقل حضور بیشتر در خارج از خانه ترغیب شوند.
متن کامل این گفتوگو در ذیل تقدیم خوانندگان رسا میشود.
رسا ـ با توجه به این که فرهنگ دینی و ایرانی ما وظایفی مانند تربیت فرزند و همسری را برای زن ارزش میداند به نظر شما چه چیزی باعث شده است که امروزه زنان میل به ماند در خانه ندارند؟
یک نگا ه کلان است که دنیا عوض شده و ما تحت تأثیر فرهنگ غرب قرار گرفتیم و تهاجم فرهنگی اتفاق افتاده ولی اینها دردی از ما دوا نمیکند؛ تهاجم فرهنگی در نگاه کلان و سیاستهای کلی میتواند مفید باشد که ما متوجه شویم که آسیبهایی از بیرون برای ما عارض شده است ولی ما در خانواده حضور زن را ضروری میدانیم و دام خانواده و سلامت خانواده را با حضور زن میدانیم.
به نظر من چهار عامل کلی وجود دارد که سبب بیمیلی زنها برای حضور در خانه میتواند مؤثر باشد.
خانوادهها دختران را برای کار در بیرون از خانه تربیت میکنند
اولین عامل بیرون کشیده شدن زنان از خانه تربیت خانوادگی است زیرا دختری که الآن در خانوادهها تربیت میشود برای این که در آینده مادر باشد و خانهدار باشد تربیت نمیشود؛ امروز اکثر پدرها و مادرها فرزند خود را با این هدف تربیت میکنند که خانم دکتر بشود و خانم مهندس بشود و شاغل باشد و اساساً فرزندان خود را برای یک زندگی مستقل تربیت میکنند.
بنابراین ریشه این که زنان میل به خانهداری ندارند برمیگردد به گذشته او در حالی که در گذشته اینگونه نبوده بلکه یک مادر به دخترش خانهداری و همسر داری و لوازم اینها را یاد میداد؛ مثلاً مادرها به دختران خود خیاطی یاد میدادند و نگهداری از بچه را آموزش میدادند و خود مادر الگوی عملی برای دختر بود؛ وقتی در گذشته خانم یک تعامل متواضعانه و مؤدبانه با شوهرش داشت دختر که مادر خود را به عنوان یک مدل میبیند که از زندگی رضایت دارد این مدل را جذب میکند ولی الآن چیزی که اتفاق میافتد این است که زن یا در خانه نیست و در بیرون از خانه شاغل است و یا اگر در خانه هم حضور دارد به نارضایتی است و نمیتواند الگوی خوبی برای دختر خود باشد و این دختر در حال رشد یک الگوی زن سالم را نمیبیند.
از نظر شناختی هم خانوادههای امروز به فرزند خود شناخت درستی نمیدهند و به او نمیگویند که تو خلق شدی که همسر باشی و مادر باشی و این دو اتفاق مقدس در خانه میافتد؛ بنابراین عامل تربیت خانوادگی برای نقش مادری و همسری متأسفانه کمتر دیده میشود.
رسا ـ به نظر شما چرا این اتفاق افتاد است که زنان و مادران امروزی از ماندن در خانه احساس نارضایتی میکنند؟
ضعف ایمان از مهمترین عوامل کشیده شدن زنان به بیرون از خانه است
سیر تربیتی نسل به نسل در رفتار مردم تأثیر بیشتری میگذارد ولی این که زنانی که الگوی مناسبی داشتهاند و مهارتهای همسری و مادری را هم آموختهاند چرا احساس نارضایتی میکنند هم چند عامل دارد که یکی بحث عوامل درونی خود فرد مانند ایمان است؛ الگوهایی که در دین معرفی شدند مانند حضرت زهرا(س) و حضرت خدیجه(س) برای کسانی که ایمان قوی دارند و برنامه دین را بهترین برنامه زندگی میدانند به عنوان الگو انتخاب میشوند زیرا پایبندی به این مدلها ایمان میخواهد و چون معتقد است که حضرت زهرا(س) معصوم بوده و برای جامعه مفید بوده رفتارهایشان صحیح بوده ایشان را الگوی خود قرار میدهد ولی ضعف ایمان باعث میشود که از الگوهای دینی الگو نگیرد و لذا مدلهای دیگری را جایگزین میکند.
انسانها به هر چیزی که ایمان و اعتقاد داشته باشند از همان پیروی میکنند و الگوبرداری میکنند بنابراین اگر به ماهواره ایمان داشته باشد از ماهواره الگو میگیرد و اگر به حرف مردم ایمان دارد مدلی که مردمپسند باشد را انتخاب میکند؛ لذا ضعف ایمان کاری کرده است که دیگر مدلهای دینی و اصیل مورد استفاده قرار نمیگیرند.
کار دیگری که ضعف ایمان انجام میدهد از این جهت است که وقتی زن در خانه است و خودش را به همسر و فرزندان و خانواده محدود میکند دین در قبالش پاداشهای زیادی را در این دنیا و در آن دنیا برایش تصویر میکند؛ بنابراین ضعف ایمان این جا را هم خراب میکند و کسی که از لحاظ ایمانی ضعیف است پاداشهای دینی برایش معنادار نیست و اگر ما به زنان بگوییم که شما در خانه باش و فرزندان را تربیت کن یک سؤال برایش ایجاد میشود که چرا من باید عمر خود را در خانه بگذرانم؟ کسی که از نظر ایمانی قوی است جواب این سؤال را میداند زیرا این کار او را به سعادت میرساند و مسیری به بهشت است ولی کسی که ضعف ایمان دارد درک نمیکند که بهشت یعنی چی.
ضعف ایمانی به زندگی معنوی هم آسیب میزند و مدل زندگی دیگر مدل معنوی نیست؛ مثلاً وقتی به زنی میگوییم که حضور در بیرون آسیبزا است؛ بخش عمدهای از این آسیبها در دین معنا پیدا میکند؛ مثلاً وقتی دین نباشد و یا ایمان ضعیف باشد نگاه نامحرم که یکی از آسیبها به شمار میآید نامفهوم میشود و اتفاقاً چون لذتبخش است ممکن است ارزش هم محسوب شود؛ ولی اگر زن دیندار باشد این آسیبها هم معنا پیدا میکند.
پاساژ گردی زنان فینفسه چیز بدی نیست که یک نفر در خیابان راه برود و مغازهها را نگاه کند ولی با نگاه دینی این که خود را در معرض نگاه دیگران قرار دهیم آسیب به دنبال دارد و ضعف ایمان این جا را هم خراب میکند و بخشی از آسیبهای دینی را بیمعنی میکند.
یکی از آثار ضعف ایمان بی هدفی است
یکی دیگر از آثار ضعف ایمان بیهدفی است؛ بر اساس تحقیقاتی که در غرب انجام شده است بیش از 70 درصد مردم بیهدف زندگی میکنند به این صورت که وقتی صبح از خواب بیدار میشوند نیاز به غذا خوردن دارد و برای غذا خوردن نیاز به درآمد دارد لذا به دنبال کار میرود و این چرخه نیاز و کار ادامه پیدا میکند و ضعف ایمان اینجا را هم خراب میکند؛ چون دین به زندگی انسان هدف میدهد کسی که ضعف دین دارد به دنبال گذراندن زندگی به هر طریقی میرود که نتیجه آن ممکن است خیابانگردی و یا هر چیز دیگری باشد.
ضعف ایمان با این مکانیسمها باعث میشود که زن در خانه بند نشود؛ منظور از این که زن باید در خانه باشد به خاطر این است که چون وظایفی که بر عهده زن است مانند همسری و مادر در خانه محقق میشود وقتی زن در خانه نباشد این وظایف هم انجام نمیشود و این یک آسیب کلی است.
رسا ـ فارغ از نگاه دینی به مسأله در خانه ماندن زنان؛ آیا در خانه ماندن زن برای جامعه و خود او هم فوایدی دارد یا خیر؟
در فعالیت اجتماعی مشترک زن و مرد حتماً زن آسیب میبیند
اصل این که زنها برای خارج از خانه طراحی نشدهاند درست است؛ اقتضای فیزیولوژی زن این است که از آن محافظت شود زیرا زنها به صورت متوسط قد و وزن و اندازه قلب و مغز و ماهیچهها و همه اندازههای فیزیکیشان به صورت متوسط از مردها ضعیفتر است بنابراین اصلاً ساخته نشدهاند تا در یک فضای مشترک با مردها تردد داشته باشند و در این فضا کسی که آسیب میبیند حتماً زن خواهد بود.
از نظر روحیات هم زنها به لحاظ لطافتها و ظرافتهای روحی که دارند برای کارکردن و مبارزه کردن و پول در آوردن طراحی نشدهاند؛ ولی این که ما از نگاه دینی به مسأله در خانه ماندن زن نگاه میکنیم به این خاطر است که با نگاه فیزیولوژیکی صرف میشود با افزایش راهکارهای امنیتی این مشکل را حل کرد؛ مثلاً در اروپا که زن را از خانهها بیرون آوردند به مشکلاتی برخوردند و سعی میکنند با یک سری مکانیسمهایی آن مشکلات را جبران کنند؛ مثلاً برای مشکل جمعیتی که پیداکردهاند دو سال مرخصی بارداری و زایمان میدهند.
ولی اگر نگاه ما فکری و عقیدتی باشد و زن ببیند که ماندن در خانه هم برای این دنیا و هم برای آن دنیایش مفید است خودش میلی به بیرون رفتن ندارد؛ بنابراین بهترین راهکار برای در خانه ماندن زنان تقویت ایمان آنان است.
رسا ـ به غیر از تربیت خانوادگی و ضعف ایمان دیگر چه عواملی میتواند در تغییر میل بانوان به کار در بیرون از خانه دخیل باشد؟
جامعه هم در بیرون کشیدن زنان از خانه خیلی اثرگذار بوده است و بخش عمده هم رسانهها هستند و رسانهها در سالهای اخیر کاری کردند که زنان تمایل پیداکردهاند که از خانه بیرون بیایند؛ غربیها خیلی خوب بلدند که اهداف خود را به پیش برند و یکی از ابزارهایی که برای اهداف خود استفاده میکنند رسانه است و اصحاب رسانه ما هم خیلی از این قصه سر در نمیآورند و ناخودآگاه به دنبال اهداف غرب افتادهاند.
در غرب هیچوقت شمشیر را زیر گلوی زنان نگذاشتند که باید از خانه بیرون بروی بلکه با کمک رسانه کاری کردن که خودش به این نتیجه رسیده است که من باید از خانه نجات پیدا کنم و ماندن در خانه بیگاری است و من هم باید از زندگی لذت ببرم.
باید مهندسی معکوس رسانه ای انجام دهیم
ما هم اگر میخواهیم کارکنیم باید مانند غربیها کارکنیم و یک تمهیداتی در رسانه بدهیم و مهندسی معکوس رسانهای را در کار رسانهای به کار ببریم و از همان مسیری که آنها زنان ما را از خانه بیرون بردند ما هم از همان مسیر زنان را به داخل خانه بیاوریم.
رسانه چند تا کار منفی کرده است برای مثال در رسانه الگوهای زن موفق ارائه میشود به این صورت که نیامدند به زنان بگویند که از حضرت زهرا(س) الگو نگیر بلکه آمدند چند الگوی جذاب به زنان ارائه دادند و زنانی را به عنوان الگوی موفق میآورند و با افتخار میگوید من استاد دانشگاه هستم و یا مهندس هستم و زنان شاغل را آنقدر موفق و جذاب نشان میدهند که هر زنی در داخل خانه با دیدن آنها تمایل به کار پیدا میکند؛ پس یکی از کارهایی که رسانه کرده است این است که الگوی جدید ارائه کرده است از زنانی که خارج خانه هستند.
الگوی زن خانهدار در رسانه تحقیر میشود
من اصلاً تا به حال در تلویزیون ندیدم که نشان دهد زن موفق کسی است که در خانه همسر خوبی است و فرزندان خوبی تربیت کرده است و حتی در قالب طنزها الگوی زن خانهدار در رسانه تحقیر میشود؛ مثلاً وقتی میخواهند الگوی خانم دکتر را نشان دهند بسیار متشخص و باکلاس و تروتمیز و جذاب و بهدردبخور که همه به او نیاز دارند ولی هر وقت میخواهند زن خانهدار را نشان دهد میرود به پایین تهران در یک خانه بههمریخته یک زنی که چادر به کمربسته و با یک وضع آشفتهای در خانه کار میکند و با این الگو زن خانهدار را تخریب کردهاند.
این شیوهای که در رسانهها در رابطه با زن خانهدار کار شده است در مورد هر کس و هر شغل دیگری که کار کنند جواب میدهد و اگر حتی در مورد کارکردن مردان هم این شیوه را پیاده کنند دیگر تمایلی برای کارکردن باقی نمیماند.
رسا ـ نقش رسانهها در تضعیف جایگاه مردان در خانواده را چطور ارزیابی میکنید؟
الآن متأسفانه در برخی سریال های تلویزیون اینطور است که مردها یا آدمهای چشم هیز هستند، یا آدمهای زنباره هستند، یا آدمهای بیکار و بیفکر و احمقی هستند؛ بهطورکلی مدلی که از مردها ارائه میشود آدمهای ناتوان است که فقط به درد پول درآوردن از هر طریقی که شده میخورند و هیچ خاصیت دیگری ندارند و ارائه این مدل از مرد هم جایگاه مرد را در جامعه و خانواده ضعیف کرده است.
برنامههای رسانه ملی هدف دینی ندارند
با وجود این که رسانه ما رسانه دینی است و توانستهاند برخی از آسیبها مانند مسائل جنسی را کنترل کنند اما آسیبهای بزرگتری را در خود دارد و یکی از آن آسیبها این است که هیچوقت دین در رسانه ما جایگاهی ندارد و فقط هرازگاهی به خاطر این که آماری بدهند برنامههایی با محتوای دینی تولید میکنند؛ برنامههای تلویزیون هدف دینی ندارد بلکه فقط محتوای دینی دارد؛ مثلاً در برنامه کودک بعد از یک ساعت و نیم که کارتونهای با فرهنگ غربی را دیدهاند یک نفر با زبان بچگانه یک حدیث میخواند مثلاً میگوید پیامبر(ص) فرمودند «قبل از غذا بسمالله بگویید» و این را به عنوان آمار ارائه میدهند که این تعداد برنامه با محتوای دینی پخش کردهایم در حالی که این برنامه محتوایش دینی بود ولی اهداف دینی ندارد.
ما میدانیم که بچه 5 تا 8 ساله به لحاظ رشد شناختی به تفکر انتزاعی نرسیده است و وقتی مفهومی را از زبان پیامبر(ص) به او میگوییم محتوا دینی است ولی بچه چیزی از آن نفهمیده است؛ در حالی که کودک یک ساعت و نیم کارتونی را دیده است که قهرمان این کارتون یک دختر بوده یک حدیث میخوانیم که بهترین کار برای زن خانهداری است؛ مفهوم غیردینی را در قالبی که کودک 5 ساله میتواند بفهمد در ذهنش کردهایم و برنامهای که اسم دینی روی آن گذاشتهاند هیچ تأثیری روی او نداشته است.
بنابراین رسانه ما رسانه سالم نیست و با وجود این که رسانه ما دینی است الگوی دینی ارائه نمیدهد و هدف دینی ندارد.
رسا ـ آیا به نظر شما رفتار خود مردها هم در بیرون کشیده شدن زنان از خانه مؤثر است؟
بله؛ عامل دیگری که زنان را از خانه بیرون کشیده است خود مردها هستند؛ خود مردها در خانه نتوانستهاند در خانه نیازهای عاطفی همسران خود را تأمین کنند؛ زنی که بالفطره نیاز به دیده شدن و توجه دارد اگر از سوی شوهرش دیده نشود این نیاز از بین نمیرود بلکه در جاهای مختلف مانند خرید کردن و مهمانیها و عروسیها و حتی درس خواندن بروز میکند.
مردان باید به همسران خود توجه و از آنان قدردانی کنند
اگر زن در داخل خانه از طرف شوهرش دیده شود اصلاً این آرزو را نمیکند که کاش من هم مدرک داشتم و همه به من توجه میکردند؛ امروزه متأسفانه غالباً نیازهای عاطفی زنها به وسیله شوهرانشان برآورده نمیشود.
بخش دیگر نیازهای زنان هم قدردانی شدن است؛ این که ما به یک خانم میگوییم تو در داخل خانه مشغول باش و همسرداری و مادری و خانهداری کن و این کار وظیفه تو است این شرایط را نمیتواند تحمل کند؛ و باید حتماً مورد قدردانی همسر قرار بگیرد و قدردانی به انسان انگیزه میدهد که وظیفه خود را بهتر انجام دهد و نمیشود گفت که چون وظیفهاش را انجام میدهد نیاز به قدردانی ندارد.
اگر یک خانم در بیرون از خانه کار کند علاوه بر این که از او قدردانی میکنند ماهبهماه هم به او حقوق میدهند ولی کار در خانه این جذابیتها را ندارد و زن در خانه به اندازه دو کارمند کار میکند ولی قدردانی نمیشود؛ من قدردانی را در پول دادن خلاصه نمیکنم ولی پول دادن هم باید باشد؛ مثلاً کسانی که در خانه به همسر خود پول میدهند این پول را به خاطر خرج خانه میدهند نه پولی که مختص خود و باشد و این فشار روی زنها است.
من در مراجعین خود زیاد میبینم که یک زن چون نیازهای عاطفی و مادیاش در خانه تأمین نمیشود از جایی سر در آورده است که این نیازها برآورده میشود و او را میبینند و از او تشکر میکنند؛ بنابراین مردها اگر بتوانند این جذابیتها را در خانه ایجاد کنند زنان تمایلی به کار بیرون از خانه نخواهند داشت.
رسا ـ با توجه به چهار عامل تربیت خانوادگی، ضعف ایمان، رسانهها و رفتار مردها که سبب بیرون کشیده شدن زنان از خانه شده است شما چه راهکارهایی را برای حل این بحران اجتماعی پیشنهاد میکنید؟
راهکار دادن برای این معضل سخت است زیرا وقتی رسانه را نگاه میکنم( من کسانی که در رأس رسانهها هستند را نمیشناسم) که هرروز دهها مدل جذاب غیربومی و غیردینی ارائه میکند و فرهنگ دینی و ایرانی ما مانند خانهداری و همسرداری مسخره میشود برداشتم این است که آدمهای مغرضی نشستهاند و جامعه را به سمت فرهنگ غیردینی میبرند؛ بنابراین اصلاً دلودماغ راهکار دادن برای معضل رسانه را ندارم.
دینی شدن رسانه دوای همه دردها است
ولی خیلی ساده است که اگر در رسانه از مفاهیم دینی درست استفاده شود دوای همه دردها است؛ رسانه وقتی میخواهد حرف دینی بزند یک مفهوم خام را در اختیار مخاطب قرار میدهد که هیچ جذابیتی ندارد و خواستنی نیست در حالی که یک فیلم هالیوودی یک ساعت و نیم بیننده را نگهداشته و یک فلسفه خاص را از طریق ایجاد جذابیت به او القاء میکند و تنها به مخاطب میگوید که به این موضوع هم فکر بکن؛ من احساس میکنم که در رسانه ما کسی نمیخواهد در این وادی کار کند وگرنه خیلی میشود با رسانه قشنگ کارکرد.
رسا ـ به نظر شما تولیدات غیر دینی رسانه مغرضانه است؟ شاید تولیدکنندههای ما بلد نباشند آثار دینی تولید کنند.
چرا بلد نبودنهای تولیدکنندگان و اصحاب رسانه همیشه این طرفی است؟ چرا اشتباهات اصحاب رسانه همیشه به نفع غربیها است؟ کسی که مغرض نیست و از روی نابلدی کار میکند حداقل باید 50 درصد کارهایش دینی باشد نه این که اکثر قریب به اتفاق کارها غیردینی و یا حتی ضد دینی باشد؛ این است که ذهن ما را به سمت مغرض بودن میبرد؛ چند سال پیش یکی از مدیران رسانه ما در مصاحبهای فلسفه اصلی رسانه را سرگرمی و تفریح عنوان کرد؛ کسی که چنین نگاهی به رسانه دارد آدم ناتوانی است؛ مگر میشود رسانه را که عدهای با آن دنیا را میچرخانند سرگرمی و تفریح بدانیم؟
غرب در تعریف رسانه ما را فریب می دهد
در غرب که بر اساس فلسفه خود رسانه را تفریح و سرگرمی تعریف میکنند در حقیقت ما را فریب میدهند زیرا امروزه مهمترین ابزار سیاست و تجارت رسانه است به این معنی که پول و قدرت دست آنها است و ابزار اصلیشان هم رسانه است.
ولی در موارد دیگر غیر از رسانه میتوان کار کرد؛ من معتقدم که اگر ایمان زنها تقویت شود اصلاً نیازی نیست که ما به زن بگوییم بیرون از خانه آسیب است و تربیت فرزند مهم است و همسرداری مهم است؛ همین که آگاهی زن از دین افزایش پیدا کند در روایات ما بیشترین جایگاه برای زن در کنار همسر و فرزندش تعریف شده است و همین که پایبندی مذهبی زن تقویت شود به صورت اتوماتیک خانهداری را به کار در بیرون از خانه ترجیح میدهد؛ البته اگر رسانه باز تخریب و تمسخر نکند.
مردان باید آموزش همسرداری ببینند
تقویت ایمان یک راهکار کلی است ولی یک مقدار جزئیتر بحث آموزش است که اگر مردان ما آموزش ببینند که نیازهای عاطفی زن باید در خانه برآورده شود بخشی از زنها با آرامش خاطر و حال خوب در خانه میمانند؛ زنی که در خانه نیازهای مادی و نیازهای عاطفیاش تأمین شده اگرچه که نیرویی از بیرون او را تحریک کند که بیرون برود تمایلی به بیرون رفتن ندارد.
خانوادهها هم باید آموزش ببینند که چگونه باید فرزندان خود را تربیت کنند؛ من در کلاسهای خود با یک سؤال مخاطبان خود را به چالش میکشم که فرزند خود را برای چه هدفی تربیت میکنید؟ که در آینده چی بشود؟ غالباً میگویند که با هدف این که برود دانشگاه و درس بخواند و آنهایی که خیلی فکر میکنند باهوشترند میگویند میخواهیم آدم خوبی باشد و برای جامعه مفید باشد.
کسانی که میگویند فرزندان خود را برای دکتر شدن و یا مهندس شدن تربیت میکنیم که از اساس غلط است زیرا چنین تربیتی را نه خدا میخواهد و نه جامعه به آن نیاز دارد ولی آنکسانی که میگویند فرزند خود را برای این که برای جامعه مفید باشد تربیت میکنیم باز هم رفتارهایشان بچه را به سمت مستقل شدن و کار بیرون از خانه تشویق میکند؛ مثلاً دختر خود را به کلاس زبان میبرند و یا کلاس کامپیوتر میبرند که اگر بزرگ شد بتواند شاغل باشد و این رفتار بچه را در مسیر بیرون رفتن از خانه و مستقل شدن قرار میدهد.
باید فرزندان خود را برای بنده صالح خدا بودن تربیت کنیم
اگر هدف ما از تربیت فرزند این باشد که بنده صالح خدا باشد اگر پسر باشد وظیفهاش این میشود که به خانواده و جامعه خود خدمت کند و اگر دختر باشد یکی از وظایفش مادر بودن و همسر بودن است؛ وقتی قرار شد دختر را برای ماری و همسری تربیت کنیم یکی از لوازمش این است که دختر را به کلاس خیاطی بفرستیم و کلاس همسر داری و باید بهگونهای در خانه با پدر او صحبت کنیم که او رفتار همسر داری را از مادر خود یاد بگیرد و اینچنین خانوادهای به صورت اتوماتیک بچه را در مسیر سلامت میاندازند./843/گ۴۰۲/س