«ققنوسها» هرگز نمیمیرند

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از فارس، وقتی قصد میکنیم از حادثه غمبار «پلاسکو» بنویسیم، قلم جز کلمات متأثرکننده و غمناک چیز دیگری را برنمیگزیند، گویی فرهنگنامه این صحیفه حزنآلود، مملو از واژههای غمانگیز و تأسفباری است که روح و روان آدمی را همچون سوهانی میآزارد.
باید به دنبال واژگانی گشت تا بتواند در این منظومه پریشان حال، مرهمی بر آلام بیانتهای آن سفرکردگان باشد و دل داغداران و مصیبزدگان آنها را التیام بخشد.
آری! «تراژدی پلاسکو» که به اذعان همگان، از نوادر حوادث ناگوار کشورمان در عصر حاضر است، چنان روح و روان آدمی را میآزارد که از دایره دلبستگیهای وابستگان نسبی و سببی و هممیهنان آنها خارج شده و قلبهای همنوعان در کشورهای دیگر و هر آن کس که انسانیت را درک میکند، به درد آورده است.
هرکس به طریقی سعی در بیان احساسات و تألمات روحی خود داشت؛ یکی شاخه گل میداد، آن یکی دلنوشته و عرض تسلیتی، دیگری دعا میخواند و فرد دیگری نثار روح بلندشان خیرات میداد و انگار دنیایی از شور و احساس نوعدوستی، در پس هجرت جمعی قهرمان به وجود آمده است.
حوادث بزرگ باعث «زایش اسطورهها» میشوند و اسطورهها میآیند تا این حوادث را تفسیر کنند.
با نگاه اسطوره شناسانه به رخداد ساختمان «پلاسکو» نمیتوان از «آتش» و «سوختن» غافل شد. واقعیت این است که همواره میان «آتش» و «اسطوره» پیوند عمیقی است؛ زیرا، آتش میسوزاند و هم زنده میکند؛ «اسطوره آتش» میتواند بازنمای یک زندگی مجدد باشد.
در این معنا «اسطوره آتش» ما را به «اسطوره ققنوس» رهنمون میکند. «ققنوس» در دل آتـش میسوزد تا دوباره زنده شود؛ همانگونه که آتشنشانهای ما ققنوسوار سوختند و در عین حال، زنده شدند و به سوی ابدیت پرکشیدند.
از نمادهای دیگر تداعی کننده آتش، شمع است؛ شمعی که میسوزد و روشنایی بخش است.
آتشنشانهای ما سوختند، اما معنای انسانیت و ایثار را معنا کردند؛ بنابراین میتوان گفت: «آنها سوختند، اما زنده شدند»! این بار زندگانی والاتر و ابدیتر.
آری! آتشنشانی شغل نیست؛ بلکه فرهنگ است و میتوان از آن فداکاری آموخت، آتشنشانها باعث ایجاد معنای تازه در شهر شدند.
پلاسکو فرو ریخت، اما از دل فرو ریختنها، آتشنشانهای قهرمان زاده شدند و آتشموجب شد، اسطورههای آتشنشان رشد کرده و شکوفا شوند.
اگرچه پلاسکو اعتماد ما را از ساختمانها سلب کرد، اما باعث اعتماد ما به انسانها و انسانیت شد.
اینکه هنوز ایثار و شهادت رنگ و بویی تازه دارد و اسطورهساز است و اسطورهها زنده هستند و به صورت فرشتگان زمینی میانمان زندگی میکنند.
آتشنشانها قربانی شدند تا موجب انسجام بخشی به جامعه شوند و تزریق کنند،حس نوع دوستی و شفقت را.
آنها سوختن، اما این ایثار و شهادتشان انسانیتها را ساخت و معنای دیگری تفسیر کرد. جان دادن، اما جانبخش جاودان گشتند.
آری! سوختن و ساختنی شدند!...
این حرکت فداکارانه یادآوری میکند آن روزهای حماسه و دلاورمردی مردان بیادعای دفاع مقدسمان که جانانه به صف متجاوزان میشتافتند و قاطبه مردم کشورمان بیدریغترین احساسات و عواطف بیانتهای خود را نثار جانفشانی آنان میکردند و در بدرقه آن حماسهسازان به جبههها و مشایعت بدنهای مطهرشان، حماسه سترگ آفریده و خالق زیباترین مناظر میشدند.
آری! امروز وعدهگاه و میعاد ملت با بزرگمردان و بدنهای مطهر شهدای آتشنشانی است که همچون مجاهدان سالهای دفاع مقدس جانانه در معرکه آتش و فولاد، ذیقیمتترین ثروت خود؛ یعنی بدن و حیات خویش را به مسلخ عشقبازی با معبود خود روان ساختهاند و به آرزوی دیرینه و ابدی خود «شهادت» به بهترین وجه ممکن نائل شدند.
آنها که وقتی خطر را با تمام وجود احساس کردند و حال همنوعان و هموطنان خود را در خطر دیدند، فارغ از خود و حیات خویش شده و ندای جاننثاری و یاری کردن را در راه معبود سر دادند و چه زیبا سمفونی زیبا و دلنشین شهادت و باقی شدن در راه خالق را سرودند و بر تارک صحیفه زیبای انسانیت و ایثار جای گرفتند.
شهیدانی که با همه عُلقه و تعلق خاطری که مانند هر انسانی به حیات خویش داشتند، برترین راه را برگزیدند و قدم به میدان گذاردند و مثنوی زیبای رشادت و جوانمردی سرودند.
از جوان شهید (بهنام میرزاخانی) بگوییم که شهادت تنها آرزویش بود و نجوای پیدا و پنهان و همیشگیاش. تا روحیه مثال زدنی مادران و همسران شهدای آتشنشان که همچون حماسهساز کربلا، «زینب کبری (س)» صبوری کرده و میکنند، تا فرزندان بیپدری که دیگر دلیلی برای چشم به راهی پدر ندارند.
آری! چه زیباست از خود گذشتن و دل کندن از دنیای فانی و چه پرمعناست مشاهده آتشنشان قهرمانی که در بحبوحه آتش و سوختن، نگران جان دیگر همکاران خود میشوند و دغدغه این را دارند که آنها را در برابر آسیبها ایمنی بخشد.
حالا وعدهگاه مادران این شهدا هر روز در کنار سنگ ریزههای قبور مطهر و ماندگار فرزندان شان است و خاطرات خوش و جای خالی شان در کنار همکاران به خوبی احساس میشود.
امروز گامهای استوار مردان بیادعای ملت اگرچه در دنیای مادی و خاکی که در کنار ما شنیده نمیشود اما روح بلند آنها برقامت شهرمان که نه، این کره خاکی سایه ابدی انداخته است و گویی هرجا نظاره میکنیم، چهره متبسم آنها و رشادتهای بیبدیلشان را مشاهده میکنیم.
ملت چه حضور ماندگاری دارند، در بدرقه این فرشتگان آسمانی و کبوترهای خونینبار و چگونه خلق کردند صحنههای به یادماندنی قدردانی از مجاهدتهای آنها را.
شهدایی که امتدادبخش طریق فداکاری و از خودگذشتگی شهدای دفاع مقدس بودند و نشان دادند که ایثار و جانفشانی شاهرگ حیات هر ایرانی است و میدان حوادث مختلف بهترین آزمون نوعدوستی.
پاس میداریم و حرمت مینهیم فداکاری این عزیزان را و بوسه میزنیم بر دست پدران و مادرانی که پرورشدهنده چنین گوهران انسانی بودند و با خود عهد میبندیم که تا ایران و ایرانی زنده و باقی است، یاد و نام این بزرگمردان را بر بلندای قلبمان حک کرده و پاسدار این میراث ماندگار باشیم و بدانیم ققنوسها هرگز نمیمیرند.../1325//102/خ