۲۱ دی ۱۳۹۴ - ۱۵:۳۶
کد خبر: ۳۱۰۴۶۸
حجت الاسلام و المسلین احمدی:

هجمه‌ها علیه روحانیت فراتر از گذشته است/ اگر به گذشته برگردم، باز هم طلبه می‌شوم

خبرگزاری رسا ـ حجت الاسلام و المسلین احمدی با بیان این که هجمه‌ها علیه روحانیت فراتر از گذشته است، گفت: اگر به گذشته بازگردم، بازهم طلبه می‌شوم؛ البته این مسیر پستی و بلندیهایی نیز داشته که قطعاً قصور از من بوده است، اما با این وجود بهترین مسیر محسوب می‌شود.
حجت الاسلام احمد احمدي

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، حجت‌الاسلام والمسلمین احمد احمدی رییس سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت) و از شاگردان علامه طباطبایی(ره)، جوانی روستایی که با حرکت در مسیر طلبگی و بهره‌گیری از تلألوهای ستارگان آسمان درخشان علم و فقاهت، مس وجودش به طلایی تمام عیار تبدیل گشت و فیلسوف و اندیشمندی عیان شد. وی را باید از مصادیق نماد وحدت حوزه و دانشگاه دانست که علاوه بر آموختن و آمیختن دین و فلسفه، به تدریس در این دو نهاد علمی نیز پرداخته و شاگردان بسیاری را در نیم قرن معلمی، تربیت کرده است.

 

دکتر احمدی از اعضای برجسته و باسابقه شورای عالی انقلاب فرهنگی با حضور 34 ساله در این نهاد تصمیم‌گیری فرهنگی کشور و از بانیان اصلی و محوری دانشگاه تربیت مدرس است که با تأسیس سازمان «سمت»، یادگار ماندگاری از خود برجای گذاشته که به گفته وی تاکنون حدود 38 میلیون نسخه کتاب عرضه کرده است. از جمله آثار ارزشمند او می‌توان به ترجمه کتابهای تأملات در فلسفه اولی، نقد تفکر فلسفی غرب، تأسیس مابعدالطبیعه اخلاق و تألیف بن‌لایه‌های شناخت و پادزهر در نفی انکار نزول وحی و نگارش بیش از 80 مقاله اشاره کرد.

 

*استاد بفرمایید از چه زمانی طلبه شدید و چه سِیر علمی را در حوزه‌های علمیه گذراندید؟

از سال 1331، در حالی که 18 سال داشتم، به مدرسه بروجرد رفتم و پنج سال در آنجا درس خواندم. البته پیش از عزیمت به بروجرد، به خاطر علاقه زیاد و استعداد و آمادگی خوبی که داشتم، «جامع المقدمات» را با زحمت فراوان شروع کرده و تا «صمدیه» پیش رفته بودم.

 

در بروجرد تقریباً «سطح» را خوانده و به «کفایه» رسیده بودم؛ بخشی از «رسائل» و قسمت عمده‌ای از «مکاسب» نیز باقی مانده بود که در سال 1336 به حوزه علمیه قم آمدم و دروس تفسیر و فلسفه اسلامی در سطوح عالی (اسفار و شفاء) را در محضر استاد علامه طباطبایی (ره) و فقه و اصول را در محضر حضرات آیات عظام بروجردی، مرعشی نجفی، محقق داماد، مشکینی، سلطانی و امام خمینی (ره) تلمذ کردم.

 

*سیر علمی تحصیل در دانشگاه را از چه زمانی آغاز کردید؟ با توجه به اینکه در آن زمان مرسوم نبود که طلاب از حوزه به دانشگاه بروند، چطور شد که به دانشگاه رفتید؟

در سال 1341 به دانشگاه تهران رفتم و بیشتر قصد داشتم با فلسفه‌های جدید آشنا شوم. پس از گذراندن دوره کارشناسی در دانشکده الهیات دانشگاه تهران، دبیر شدم و در سال 1346 مجدداً بعد از پذیرش در آزمون ورودی به دانشگاه تهران رفتم و رشته فلسفه غرب را در مقطع کارشناسی ارشد آغاز کردم و دو سال بعد نیز این رشته را در مقطع دکتری ادامه دادم.

 

مقطع دکتری در زمینه فلسفه‌های مختلف غرب بود که بیشتر شامل فلسفه کانت و دکارت و مشهورترین فلاسفه غرب می‌شد و در سال 1358 از رساله خود که ترجمه، تعلیق و مقدمه‌ای بر کتاب «تأسیس مابعدالطبیعه اخلاق» اثر «امانوئل کانت» بود، دفاع کردم.

 

*استاد چگونه رساله دکتری خود را که از آثار «کانت» بود، ترجمه کردید؟

در مدت تحصیل، زبان آلمانی خوانده بودم و آن رساله را از متن آلمانی ترجمه کردم؛ اگرچه آن‌قدر مسلط نبودم و از زبانهای انگلیسی و عربی نیز در ترجمه رساله دکتری کمک گرفتم. اگر عمری باشد، ترجمه رساله را بازبینی و با نقد، چاپ خواهم کرد.

 

*چطور شد به تحصیل در رشته فلسفه روی آوردید؟ با توجه به اینکه در گذشته چندان روی خوشی به این رشته نشان نمی‌دادند.

احساس نیاز می‌کردم که باید تفکر غربیها را در حد توان فراگرفته و نقد کرد؛ اگرچه ما فرصت غربیها را نداریم که یک عمر صرفاً روی یک مسئله تمرکز کنیم.

 

*در دوران گذشته، نگاههای سنگینی به فلسفه در حوزه وجود داشت. آیا هنوز هم نسبت به فلسفه این نگاه وجود دارد؟

بنده الان در حوزه نیستم که بتوانم قضاوت کنم، اما همیشه گروهی از آغاز با فلسفه مخالف بودند. به یک معنا می‌توان گفت حق داشتند و تصورشان این بود که افراد با خواندن فلسفه نسبت به دین، بی‌اعتنا می‌شوند.

 

این نگاهها در زمان مرحوم امام خمینی (ره) که خود فیلسوف، عارف و استاد فلسفه و اسفار بود نیز مطرح می‌شد؛ ایشان یک‌بار فرمود: «در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفی از کوزه‌ای آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه می‌گفتم».

 

اکنون نیز برخی افراد هستند که می‌گویند قرآن و حدیث کافی است و می‌خواهید از فلسفه خواندن چه چیزی یاد بگیرید. عده‌ای هم تفکیک می‌کنند و می‌گویند فلسفه بخوانید، اما با مسائل دینی مخلوط نکنید. تفکیک بدین معناست که فلسفه را با دین نیامیزید و دین را با زبان خود و فلسفه را نیز با زبان خود بیاموزید.

 

* با توجه به این که سالیان متمادی فلسفه اسلامی و فلسفه غرب را در حوزه و دانشگاه تدریس کرده‌اید، نظر شما در این زمینه چیست؟

بنده معتقدم باب حکمت و علوم عقلی را نمی‌توان بست؛ چرا که دنیا در اختیار ما نیست؛ ما باید آشنا شویم، بخوانیم و با زبان دنیا با مردم جهان به خصوص مغرب‌زمین که فلسفه را از زمان ارسطو در چهارصدسال پیش از میلاد در یونان داشته و سیر کرده تا به امروز رسیده است، بحث کنیم.

 

شما نمی‌توانید این مسئله را نادیده بگیرید؛ باید بخوانید و اگر نقصی پیدا کردید، پاسخ دهید؛ چرا که فلسفه غرب نقص هم دارد. فلسفه و علوم عقلانی همواره باید خوانده شود؛ اما کار هرکسی نیست، چرا که امکان گمراهی افراد وجود دارد.

 

*یادگیری فلسفه اسلامی را در حوزه توصیه می‌کنید؟

فلسفه اسلامی با علم اصول آمیخته است؛ مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی وقتی درس می‌فرمود، گاهی به مباحث فلسفی نظیر مسئله ماهیت می‌رسید.

 

بهتر این است که گروه خاصی فلسفه اسلامی را بخوانند و گروهی نیز یادگیری مقدمات را داشته باشند؛ البته شنیده‌ام همه طلاب به صورت عمومی باید قدری فلسفه بخوانند که مراحل ابتدایی است و با خواندن آن مطالب، هیچ‌کس گمراه نمی‌شود. در حقیقت علامه طباطبایی(ره) با خواندن همین مسائل علامه شد و المیزان و اصول فلسفه و روش رئالیسم را نوشت.

 

* توصیه‌ای به طلاب جوان برای آموختن فلسفه دارید؟

اگر کسی استعداد دارد و احساس احتیاج به فلسفه می‌کند، به این رشته وارد شود؛ در غیر این صورت ضرورتی ندارد.

 

*استاد از فلسفه بگذریم. چطور شد که مرکزی در حوزه در راستای تربیت طلاب برای تحصیل و تدریس در دانشگاهها راه‌اندازی کردید؟

بعد از بازگشایی دانشگاه، این مسئله مطرح شد که استاد معارف به دانشگاهها اعزام کنیم؛ همه طلبه‌ها آمادگی این مسئله را نداشتند، چرا که اصولاً مقداری فرهنگ و زبان دانشگاه متفاوت از حوزه بود و باید پیش از ورود به دانشگاه، مسائلی را می‌دانستند.

 

تعدادی طلبه را آماده کردیم و خود بنده در قم قبل از دایر کردن این مرکز، حدود 30 طلبه را دعوت کردم و گفتم باید زبان فارسی را به خوبی بدانید و چگونه تدریس کنید و زمینه ابتدایی حضور در کلاس تدریس دانشگاه چیست. 25 بند برای آنها نوشتم که بعداً به دستورالعمل تبدیل شد و هر طلبه‌ای که می‌خواست برای تدریس به دانشگاه برود، آن بندها را مطالعه می‌کرد.

 

در واقع تجربه چندساله خودم از حضور و تدریس در دانشگاه بود؛ بنده هنگامی که دانشگاه رفتم، واقعاً محیط را نمی‌شناختم و همین که کسی مقدماتی را در مورد دانشگاه یاد دهد، بسیار مهم بود؛ چرا که موجب شناخت بیشتر می‌شد.

 

در مدرسه دارالشفاء کلاسهایی را برای تربیت طلابی که قصد تحصیل و تدریس در دانشگاه داشتند، راه‌اندازی کرده و فراخوان دادیم. حدود 120 نفر طلبه در ابتدای امر شرکت کردند و حدود 90 واحد درسی مانند زبان انگلیسی، فلسفه غرب، اقتصاد و کلام و ... را در مدت دو سال و نیم می‌آموختند و پایان‌نامه‌ای نیز می‌نوشتند و در سه سال، تمام می‌کردند.

 

تعدادی از آن 120 نفر از بانوان بودند که کلاس جداگانه‌ای در خارج از دارالشفاء برای آنها تشکیل می‌شد. خودم نیز هشت واحد درسی فلسفه غرب را تدریس می‌کردم. از آن تعداد، حدود 70 درصد دانش‌آموختگان، فارغ‌التحصیل شدند و به دانشگاهها رفتند و چندین سال این کار ادامه پیدا کرد.

 

ادامه این فعالیتها به مرکزی در خیابان آذر قم انتقال یافت که در قالب سه رشته «فلسفه تطبیقی»، «علوم قرآنی» و «کلام» در مقطع دکتری بود و این اواخر کل فعالیتهای این دو مرکز به دانشگاه قم منتقل شد.

 

شماری از آن دانش‌آموختگان در هر دانشگاهی از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب کشور حضور دارند که ورزیده هم شده‌اند و بعضی از آنها رئیس دانشکده و گروه هستند و جایگاهی در دانشگاه دارند.

 

*همان‌گونه که اشاره کردید، از شاگردان مراجع عظام و اساتید برجسته‌ای در حوزه بودید که هریک ستاره‌ای در آسمان فقاهت و مرجعیت هستند.

بله. بنده حدود دو سال در درس مرحوم امام خمینی (ره) حضور داشتم که متأسفانه رژیم پهلوی امام (ره) را تبعید کرد و ما محروم ماندیم. همچنین در درس مکاسب آیت‌الله مشکینی حضور داشتم و دو سال نیز در خدمت آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی بودم. حدود یک سال در خدمت آیت‌الله محقق داماد بودم و در محضر آیت‌الله سلطانی طباطبایی کتاب کفایه خواندم و بسیار تحت تأثیر اخلاق ایشان بودم. حدود 18 سال نیز در محضر علامه طباطبایی (ره) در کلاسهای روزانه و جلسات شبانه حضور داشتم و از ایشان استفاده‌های علمی و معنوی کردم.

 

البته آنچنان که باید، نتوانستم از محضر این بزرگان استفاده کنم؛ چون حضور در تهران و قم و تدریس و مشکلات گوناگونی که آن زمان بود، ظاهراً بیش از این اجازه نمی‌داد.

 

با این همه، زبان انگلیسی را تکمیل و کتابهایی را که ترجمه کردم از بهترین ترجمه‌هاست؛ همچنین یادگیری زبان آلمانی را تا نیمه راه رفتم اما نشد که تمام کنم؛ اکنون نیز فرصت نیست، اما حیف است که همچنان ناتمام بماند؛ آدم این چنینی طبیعی است که نمی‌تواند آنچه را که آغاز می‌کند، به سرانجام برساند.

 

*استاد یکی از نکات خیلی جالب این است که شما با وجود حضور در دانشگاه و تحصیل در فلسفه غرب همواره اصالت طلبگی خود را حفظ کرده‌اید.

بنده کار مهمی نکرده‌ام؛ اگر کسی بیست و چند سال در محضر اعاظم حوزه و دین باشد، خیلی جفاست که بخواهد مشی خود را عوض کند. این آدم باید خیلی بهتر از این می‌شده که نشده است، چه رسد به تغییر مسیر!

 

البته خدا نعمتی به من داده که هیچ وقت دستم را به سوی کسی دراز نکردم و توان این را داشتم که به هر زحمتی شده، زندگی را اداره کنم و خودِ این خیلی تأثیر داشته است.

 

*سیر تألیفات و مقالاتتان، نشان‌دهنده میزان مطالعه بالای شماست.

من هیچ گاه بدون مطالعه نیستم؛ به لطف خدا هیچ مشکلی برای مطالعه ندارم؛ قرآن که می‌خوانم، هر جایی که مسئله‌ای داشته باشم، به تفسیر مراجعه می‌کنم و اگر سوال فقهی پیش بیاید، کتابهای فقه استدلالی را می‌بینم و ....

 

*اثری در دست تألیف دارید؟

در حال تحقیق و پژوهش برای انتشار کتاب عرفان اهل بیت (ع) هستم.

 

*حضور دائم از سال 1360 در شورای عالی انقلاب فرهنگی و راه‌اندازی سازمان «سمت» نیز از جمله فعالیتهای شما در بعد از انقلاب است.

بعد از انقلاب اسلامی هر کاری از دستم برآمده، انجام دادم و از هیچ تلاشی کوتاهی نکردم.

 

*با توجه به سابقه 34 ساله حضور در شورای عالی انقلاب فرهنگی، فکر می‌کنید چرا امروز حوزه و روحانیت آن‌قدر مورد هجمه ملی‌گرایان، سلطنت‌طلب‌ها، لیبرال‌ها و روشنفکرهای غرب‌زده هستند؟

 

همیشه این مسئله بوده و موضوع جدیدی نیست.

 

*اما هجمه‌ها فراتر از گذشته است.

برای اینکه روحانیت زمام‌دار است و مثل گذشته نیست که فقط مسجد برود و چهار مسئله شرعی بگوید؛ امروز روحانیت و حوزه، قدرت را در دست دارد و طبیعی است که دشمنان زیادی نیز داشته باشد.

 

*اگر به گذشته بازگردید، بازهم طلبه می‌شوید و همین مسیر را طی می‌کنید؟

اگر به گذشته بازگردم، بازهم طلبه می‌شوم و همین مسیر را طی می‌کنم؛ البته این مسیر پستی و بلندیهایی نیز داشته که قطعاً قصور از من بوده است، اما با این وجود بهترین مسیر محسوب می‌شود. اگر به آغاز مسیر برگردم، می‌دانم چه کارهایی نباید انجام دهم و چه کارهایی باید انجام دهم.

 

البته این توفیق به همه کسی داده نمی‌شود؛ من این توفیق را مرهون دعای مادرم و علامه طباطبایی(ره) هستم.

 

* اگر طلبه نمی‌شدید، چه شغلی انتخاب می‌کردید؟

استاد دانشگاه می‌شدم.

 

*یعنی بازهم عرصه علم را انتخاب می‌کردید؟

بله، قطعاً. هیچ‌گاه خوشم نیامده که فرد پولداری باشم و همیشه فکر کردم آن فرد پولدار هم یک لقمه نان می‌خورد یا خانه خوبی دارد و این بهترین هدف نیست.

 

*چه توصیه‌ای به طلابی دارید که در ابتدای این مسیر قرار دارند؟

طلبگی کار دشواری است، طلبه‌ها باید همیشه خود را شاگرد امام صادق (ع) بدانند و خدمتگزار آل محمد (ص) باشند؛ اگر این مسئله نصب‌العین طلاب باشد، دیگر فریب مسائل جزئی دنیا را نمی‌خورند.

 

*مهم‌ترین دستاورد عمر 81 ساله خود را چه می‌دانید؟

مهم‌ترین دستاوردم، «معلمی» بوده است. تقریباً 50 سال است که از دبیرستان تا دانشگاه معلم هستم و شاید هزاران شاگرد تربیت کردم که اینها حاصل عمرم هستند.

 

دانشگاه تربیت مدرس را در تهران راه‌اندازی کردم و 14 سال مؤسس و رئیس دانشکده‌اش بودم و دانشجویان زیادی در این دانشگاه تحصیل کردند و استاد شدند. همان‌طور که اشاره کردم، کلاسهایی را در دارالشفاء قم برای تربیت طلاب برای تدریس در دانشگاه ایجاد کردیم و در سازمان «سمت» نیز تاکنون تقریباً 38 میلیون نسخه کتاب عرضه کرده‌ایم.

 

البته اگر این کارها همراه با اخلاص بوده، ارزشمند است، اما اگر وقت‌کُشی بوده، هیچ ارزشی ندارد.

 

*استاد چه آرزویی دارید؟

نهایت آرزویم این است که در دنیا بتوانم احادیث و معارف اهل بیت (علیهم السلام) را در داخل و خارج کشور گسترش دهم و به هنگام مرگ و بعد از آن با رسول خدا (ص) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ائمه معصومین (علیهم السلام) محشور شوم./998/101/ب3

 

منبع: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)

ارسال نظرات