۲۱ آبان ۱۳۹۴ - ۰۹:۱۶
کد خبر: ۳۰۱۸۵۸

قربانی مک‌دونالد امریکایی

خبرگزاری رسا ـ سرعت و رشد برخی کشورهای باخترزمینچنان بالا است که دیگر کشورها امکان کاستن فاصله خود از آنها و یا حتی رسیدن به آنها را ندارند، بنابراین چاره‌ای جز پیمودن پابه‌پای راه آنها را ندارند؛ در چنین تفکری، پیشرفت تنها در همان مسیر غرب و با بر جا نهادن پا روی جای گام‌های قدرت‌های موجود ممکن است.
مک دونالد

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، امروزه دانش و فناوری یکی از کانون‌های مولد اقتدار برای دولت‌ها و موجودیت‌های اقتصادی و سیاسی دیگر به شمار می‌آید. چنانکه مشاهده می‌شود دولت‌ها اعم از آنها که در عرف، توسعه‌یافته خوانده می‌شوند و آنها که درحال‌توسعه نامیده می‌شوند، تلاش می‌کنند میزان قابل‌اعتنایی از درآمد ملی خود را مصروف رشد و گسترش اقتدار علمی خود کنند. در این میان جمهوری اسلامی ایران نیز بر اساس اسناد بالادستی خود از جمله سند چشم‌انداز بیست ساله ایران 1404، رتبه اول علمی فناوری در منطقه غرب آسیا را هدف گرفته است که این هدف، جز با تلاشی مداوم و راهبرد پایدار در این زمینه امکان‌پذیر نیست.

 

اما آنچه می‌تواند به شکل‌گیری یک برنامه مداوم و راهبرد پایدار در زمینه پیشرفت علمی بینجامد، وجود گفتمانی مسلط و البته منطبق بر مبانی معرفتی بومی در این راستا است که خوشبختانه کلان گفتمان انقلاب اسلامی بر اساس آموزه‌های اسلام ناب محمدی (ص) تلاش برای اقتدار حداکثری در تمامی حوزه‌ها از جمله دانش و فناوری را توصیه نموده است.

 

در این چارچوب گفتمانی، پیشرفت با نگاه به درون و با تکیه بر توانایی‌های دانشوران بومی رقم می‌خورد و در دنیای پیچیده امروز که قدرت‌های مسلط اجازه رسیدن دیگران به همترازی خود را نمی‌دهند، این نوع نگرش، زمینه‌ای پایدار و مستمر را برای رشد علمی و قدرت برخاسته از آن ایجاد می‌کند.

 

در نقطه مقابل این نگرش، نگاه دیگری نیز وجود دارد که متأثر از موج جهانی‌سازی، مرزهای جغرافیایی را در ذهن خود کمرنگ کرده و مدعی است که با گسترش همکاری با کانون‌های قدرت و ثروت جهانی می‌توان در حوزه‌های مختلف، از جمله دانش و فناوری پیشرفت کرد و به رتبه‌های بالایی دست یافت. طرفداران این نوع نگاه معتقدند صاحبان قدرت در جهان، مایل به رشد همه جهان هستند، ازاین‌رو نه‌تنها به دیگر کشورها - که در راه دستیابی به اقتدار تلاش می‌کنند- اجازه بروز و ظهور را می‌دهند، بلکه آنان را در این راه یاری خواهند کرد.

 

برخی حتی معتقدند سرعت و وسعت رشد برخی کشورهای باخترزمین در این حوزه‌ها، چنان بالا است که دیگر کشورها عملاً امکان کاستن فاصله خود از آنها و یا حتی رسیدن به آنها را ندارند، بنابراین چاره‌ای جز پیمودن پابه‌پای راه آنها را ندارند. در چنین تفکری، پیشرفت تنها در همان مسیر غرب و با بر جا نهادن پا روی جای گام‌های قدرت‌های موجود ممکن است و البته باید تلاش کرد حداکثر استفاده را از همکاری اقتصادی و فنی با غرب نمود.

 

به‌نظر می‌رسد خاستگاه چنین تفکری را در پسماندهای فکری دوره استعمار باید جست‌وجو کرد و یکی از مهم‌ترین جنایت‌های استعمارگران در حق ملت‌های مشرق زمین، گرفتن حس اعتمادبه‌نفس ملی از آنها و القای «نمی‌توانیم» به آنهاست. آنگاه‌که «نمی‌توانیم» در مخیله انسان یا جامعه‌ای نهادینه شود، آن فرد یا جامعه یا از پیشرفت کلاً مأیوس می‌شود و یا برای پیشرفت خود سقف محدودی در نظر می‌گیرد و محافظه‌کارانه عمل می‌کند. چنین انسان یا جامعه‌ای جسارت لازم برای پیشرفت را ندارد و خودبه‌خود عقب نگاه داشته می‌شود.

 

بر اساس این گفتمان، اگر دانشگاهی در چنین جامعه‌ای بر پا شود، دانشگاهی است که صرفاً سطوح مقدماتی آموزش عالی را ارائه می‌دهد و خروجی‌های چنین دانشگاهی، برای رشد علمی چاره‌ای جز مهاجرت به غرب (یا به تعبیری فرار مغزها) ندارند. در چنین گفتمانی مؤسسه یا شرکت دانش‌بنیان معنایی ندارد و اگر شرکتی با این عنوان وجود داشته باشد، تنها در پرتو اتصال به کارتل‌های بین‌المللی فعالیت خواهد کرد. البته فعالیت شرکت موصوف، ارائه محصولات دانش‌بنیان نیست، بلکه وظیفه خود دلالی سرمایه انسانی دانش‌بنیان و صادرات (!) به دنیای پیشرفته است.

 

نخبگان معتقد به گفتمان مذکور از هرگونه پیشرفت مأیوس‌اند و برخی که جسارت بیشتری دارند، علناً اظهار می‌دارند که تنها در «قورمه‌سبزی و آبگوشت بزباش توان رقابت با دنیا را داریم!» در این گفتمان چیزی به نام استقلال معنا و مفهوم ندارد و دوره آن منسوخ‌شده است.

 

در چنین گفتمانی به‌خاطر خوشایند کدخدا، ارسال ماهواره ساخته‌شده به فضا به تعویق می‌افتد و سازمان فضایی منحل می‌شود، حتی اگر به قیمت بیکاری تعدادی از دانشمندان این مرزوبوم شود. در چنین گفتمانی، برای رضایت دیگران، سانتریفیوژها به‌سرعت جداشده و انبار می‌شود، حتی اگر به قیمت غیرقابل‌مصرف شدن آنها ناامیدشدن فرزندان دانشور ایران شود. در چنین گفتمانی، بودجه پژوهشی و حمایت از تحقیقات و فناوری کاهش می‌یابد، اما در مقابل کارتل‌های چندملیتی فرش قرمز پهن می‌شود.

 

اگرچند صباح بعد از حاکمیت چنین تفکری بر مسئولیت‌های اجرایی شنیدید که سرعت رشد علمی کشور کاهش‌یافته است، نباید تعجب کرد! حتی اگر کمی بعدتر شنیده شد که با نفوذ شرکت‌های چندملیتی در پوشش فعالیت دانش‌بنیان و دیپلماسی علمی با دانشگاه‌ها و مراکز علمی کشور، «بر آهنگ افزایش فرار مغزها افزوده شد» بازهم نباید شگفت‌زده شد. اگر روزی چشم باز کردیم و دیدیم مراکز تحقیقاتی بومی یک‌به‌یک تعطیل‌شده و جای خود را به شعب دانشگاه‌ها و مراکز جذب نیروی انسانی غربی داده است، اصلاً نباید تعجب کرد!

 

در یک کلام باید گفت نگاهی که معتقد است تنها در قورمه‌سبزی و آبگوشت بزباش مزیت رقابتی دارد، روزی همان آبگوشت و خورش را نیز قربانی مک‌دونالد امریکایی خواهد کرد./998/د102/س

 

منبع : روزنامه جوان

  

 

ارسال نظرات