۱۶ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۵:۰۸
کد خبر: ۲۵۳۱۶۸
خوان حکمت؛

عظمت زن در اسلام از دیدگاه آیت‌الله جوادی آملی

خبرگزاری رسا ـ در تاریخ کنونی گوشه ای از مزایا و مظاهر اسلام تجلّی کرده است و آن گرامیداشت مقام والای « زن» است.
آيت الله جوادي آملي

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، در طلیعه اسلام عظمت زن در حجاز ظهور کرد، اعراب و غیر اعراب که به خُوی جاهلی آشنا بودند، با فروغ دین بیدار شدند و مقام والا و نامی زن را تشخیص دادند. کم کم که بیگانگان غبار استعمار را بر چهره الهی اسلام افشاندند و این چهره را غبار آلود کردند، مقام والا و منیع زن به دست نِسیان سپرده شد تا در انقلاب کبیر اسلامی ایران به رهبری امام راحل (رض)؛ با انقلاب اسلامی ایران بسیاری از مظاهر دین جلوه کرده است که یکی از آن مظاهر، عظمت زن است.

 

عظمت زن در عظمت انسان است. عظمت انسان در سایه ارتباط با پروردگار است که او ربُّ العالمین است. چون هر بزرگ بِالغیری باید به بزرگ بالذّات منتهی بشود. اگر انسان بزرگ است، برای اینکه خلیفه خداست که او ربُّ العالمین است. انسانی که از خود هستی ندارد، عظمت نخواهد داشت. انسان که در آینده نزدیک یا دور پیکر او رخت بر می بندد و می میرد و به خاک سپرده می شود، عظمت نخواهد داشت؛ مگر عظمت را به جان خود بدهد، اوّلاً و عظمت جان را در پرتو ارتباط با عظمت ربُّ العالمین بداند، ثانیّاً. اگر این دو مسئله روشن شد، آنگاه مقام والای زن ظهور می کند.

 

عظمت انسان از دیدگاه اسلام

زیرا زن و مرد مربوط به بدن است، نه مربوط به روح. یعنی جان انسان مجرّد است و موجود مجرّد نه مرد است و نه زن. نه مذکّر است و نه مؤنث! این بدن است که متفاوت است، نه جان. آنکه جان است، نه مرد است و نه زن و آن جان، خلیفه خداست و آن جان عظمت خود را از ناحیه استخلاف دریافت می کند. آنچه زن است به نام بدن، این خلیفه نیست، این ابزار کار است و این دستاویز آن روح است. اصل اسلام و همچنین انقلاب اسلامی این مسئله را به جهان عرضه کرده است. 

 

چون تاریخ کنونی درباره زن به بازنگری دیگری موفق شده است، باید مجدّداً به متون اصلی دین که قرآن و سنّت معصومین (علیهم السَّلام) است برگردیم تا ببینیم قرآن، عظمت انسان و فرق بین زن و مرد را در چه می داند و آیا باید برای زن و مرد حقوق متساوی قرار داد یا حقوق متعادل!

 

اسلام عظمت انسان را به روح او می داند و روح او را به خدا ارتباط می دهد و بدن او را ابزار می شمارد.

 

درباره آفرینش انسان چنین می فرماید: إنّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِینٍ. فَإذا سَوَّیتُهُ وَ نَفَختُ فِیهِ مِنْ رُوحی. یعنی من پیکر او را از طین و طبیعت می آفرینم، روح او به خدا ارتباط دارد و در اینجا بین زن و مرد فرقی نیست. بدن زن و مرد به طبیعت بر می گردد، جان زن و مرد به ماوراء طبیعت بر می گردد؛ این مسئله اوّل درباره انسان شناسی است.

 

لازمه پرهیزکاری

مسئله دوّم آن است که روح به خدا مرتبط است. این اضافه به خدا، اضافه تشریفی است. این اضافه ای است که خلیفه نسبت به مستخلفِ عنه دارد. اضافه ای که جانشین نسبت به اصیل دارد. گاهی انسان در اثر تبهکاری این اضافه را قطع می کند، به حال خود رها می شود، انسان مداری می اندیشد و خود را محور قرار می دهد. چنین انسانی از آن مقام والای انسانیّت هبوط کرده و خود را فریب داده و نیرنگ دیگران در او سوء اثر گذاشته و خود را ارزان فروخته و به دام تباهی افتاده است. یک وقت انسان پرهیزکار است، هرگز خود را ارزان نمی فروشد، عظمت خود را باز می یابد؛ می گوید: هستی من در پرتو ارتباط با خداست. عظمت من هم در سایه این پیوند باید محفوظ بماند. لذا خلافت را درک می کند. خلافت درک کرده را اعتقاد پیدا کند، خلافت اعتقاد پیدا کرده را در جان خود متخلّق می سازد، جان خود را به آثار خلافت متخلّق می سازد و تخلّق آثار خلافت را در سراسر بدن و زندگی و کارش پیاده می کند.

 

پس اوّل معرفت است، بعد عقیده است، بعد تخلّق است، بعد عمل. این عناصر محوری چهارگانه را در خود زنده نگه می دارد، می شود پرهیزکار و این خلافت، او را فروغ می بخشد. در این بخش بین زن و مرد فرقی نیست. چون آنچه خلافت می کند یا آنکه خلافت می کند، گوهر روح است و گوهر روح نه زن است و نه مرد. و بدن که ابزار کار است، دو نحو ساخته می شود.

 

مطلب دیگر آن است که نمونه هائی که در ادیان الهی، در حقیقت شرایع الهی و در دین اسلام به این معارف والا بار یافته‌اند، آنها را هر مکتبی برای خود به عنوان اسوه معرفی می کند و مکتب اسلام از این نمونه‌ها فراوان دارد که بعضی از اینها زن هستند و بعضی از اینها مرد! بر قلّه تاریخ انسانیّت و خلافت انسانیّت نام زنانی می دُرخشد، همانطوری که نام مردانی می تابد و می دُرخشد.

 

بهره مندی سه پیغمبراز کرامات مریم (س)

یکی از آن بانوانی که در قلّه تاریخ بشریّت نام آنها می دُرخشد، وجود مبارک مریم (س) است. قرآن کریم مقام والای این بانو را چنان تبیین می کند که سه پیغمبر از پیغمبران بزرگ خدا در ارتباط با مریم (س) فیض جدیدی برده‌اند، روح تازه ای در آنها زنده شده است یا آن روح قبلی خود را باز یافتند و توفیق تازه ای نصیب آنها شده است.

 

اوّلین پیغمبری که در سایه پیوند با این بانو، بازنگری نصیب او شده است، وجود مبارک زکریا (ع) است. این پیرمرد در عین حال که از انبیای الهی است، در عین حال که فروغ نبوّت و رسالت را درک کرده است، امّا کفالت مریم را به عهده داشت.

 

هر وقت وارد می شد، می دید غذاهای غیر منتظَر در حضور مریم (س) حاضر است:کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیها زَکَرِیَّا المِحرابْ وَجَدَ عِندَها رِزقاً، قالَ یا مُریَمُ أنّا لَکِ هذا، قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللهْ إنَّ‌الله یَرزُقُ مَنْ یَشآءُ بِغِیرِ حِسابْ. غذای منتظَر یا میوه های غیر فصل را زکریّا در حضور مریم (س) می دید و از آن بانو می پرسید: میوه های غیر فصل از درهای بسته چگونه به حضورت می آید ؟ این بانو جواب داد: خدا هر که را بخواهد، در هر شرائطی تأمین می کند.

 

وقتی کرامت مریم را، استجابت دعای مریم را، پیوند عمیق مریم با مریم آفرین را زکریا‌(ع) دید، از آن به بعد اشتیاقی در او جوانه زد که خوب است ما هم چنین فرزندی داشته باشیم.اگر زکریا دعا کرد و از خدا فرزند طلب کرد، بعد از مشاهده چنین فرزند صالح و با کرامتی بود:هُنالِکَ دَعا زَکرِیّا رَبَّه.

 

زکریا در دوران فرتوتی و کهنسالی به سر می برد و همسر او هم کهنسال و فرتوت بود. زکریا به خدا عرض کرد: رَبِّ إنّی وَهَنَ العَظمُ مِنّی وَاشتَعَلَ الرَأسُ مِنهُ شِیباً. پروردگارا! استخوان بدن که محکم ترین عضو از اعضای بدن است، به منزلة ستون بدن است، این پوک شد و ضعیف شد، چه رسد به سایر اعضاء و اندام من! ولی هر قدرتی که فرض بشود در توان توست و هر کاری که فرض بشود در اختیار قدرت توست. من فرزند صالح طلب می کنم. خود من هم پیر ام، موی سرم سفید شد، و همسر من هم در دوران کهنسالی و فرتوتی است. آنوقت هم که در دوران زایمان بود و جوان بود، نازا بود: وَ کانَتْ اِمرَأتِی عاقِراً. در بخش دیگری دارد: وَامْرَأتِی عاقِرْ. امّا در این آیاتی که تلاوت می شود، دارد: وَ کانَتْ اِمْرَأتِی عاقِراً. یعنی‌ آنوقتی که زنم جوان بود و دوران زایمان همسالان او بود، این نازا و عقیم بود، الآن که پیر است! ولی حکم آنچه تو اندیشی، لطف آنچه تو فرمائی!

 

این دعا را از دل بر آورد و در حال نماز دعای او مستجاب شد و فرشتگان در حال نماز به او وعده دادند و بشارت دادند و وجود مبارک زکریا خوشحال شد که به وسیله این دعا صاحب فرزند خواهد شد. پس این دعا و این نیایش و این استجابت دعا و در خواست فرزند صالح برای زکریا و برای همسر زکریا با مشاهده مریم بود.

 

بخش دوّم آن است که وجود مبارک یحیی با همین دعا به دنیا آمده است. یحیایی که شهید شد،متأسفانه به عنوان یحیای زاهد معروف است، ولی در فرهنگ انقلاب، در فرهنگ شهادت آن نام اصلی و وصف رَصین یحیی را باید بازگو کرد. باید گفت: یحیای شهید! آنگاه زهدش در پرتو شهادتش معنا می دهد.این یحیی به وسیله دعای زکریا در سایه مشاهده کرامت مریم به دنیا آمده است. این هم پیغمبر دوّم؛ پیغمبر سوّم وجود مبارک عیسی (ع) است که از انبیای بزرگ الهی و از انبیای اولوا العزم است که او هم از این مریم (س) به دنیا آمده است.عیسی (ع) موظّف بود که در برابر مریم خضوع کند. نسبت به او برّ و نیکی را روا بدارد و این سفارش الهی بود که نسبت به مادرش مهربان باشد، عطوف باشد، متأدّب باشد و مانند آن: اُوصانِی بِالصَّلاهِ وَ الزَّکاهْ مَا دُمتُ حَیّاً. وَ بَرَّاً بِوالِدَتِی وَ لَمْ یَکُنْ جَباراً عَصِیاً. یعنی خدا من را وصیّت کرد، سفارش کرد که نسبت به چنین مادری مهربان باشم و مانند آن. این گوشه ای از زوایای فروغ یک زن در سه پیغمبر! سخنان حضرت‌ آیت الله جوادی آملی(دام عزه) به مناسبت روز زن./907/د101/ح

 

منبع: کیهان

ارسال نظرات