۰۹ مرداد ۱۳۹۱ - ۰۰:۳۵
کد خبر: ۱۳۴۱۰۲
اخلاق معاشرت (7)؛

برجسته‌ترین خصلت نیک‌مردان و آزادگان کرم و سخاوت است

خبرگزاری رسا ـ حجت‌الاسلام جواد محدثی در کتاب اخلاق معاشرت می‌نویسد: از برجسته‏ ترین خصلت‌ها‌‌ى نیکمردان و آزادگان، کرم و سخاوت ‏است. و همین آزادگى از تعلقات و خوى بذل و بخشش است که ‏دیگران را اسیر محبت و احسان می‌کند.
اخلاق معاشرت

به گزارش خبرگزاری رسا، حجت‌الاسلام جواد محدثی، نویسنده و پژوهشگر حوزوی، در کتاب«اخلاق معاشرت» مجموعه‌ای از رهنمود‌های اخلاق دینی در معاشرت با دیگران را ارائه کرده است.

بر اساس این گزارش، در بخشی از این کتاب با عنوان«دید و بازدید» می‌خوانیم: از برجسته‏ترین خصلت‌ها‌‌ى نیکمردان و آزادگان، کرم و سخاوت ‏است. و همین آزادگى از تعلقات و خوى بذل و بخشش است که ‏دیگران را اسیر محبت و احسان می‌کند.

«ضیافت‏» و داشتن دستى باز و سفر‌‌ها‌‌ى گشوده و عطایى پیوسته و مهمان‏دارى و مهمان‌‏نوازى، از نشانه‏‌‌ها‌‌ و جلوه‏‌‌ها‌‌ى این روحیه فتوت و جوانمردى است.

معاشرت‌‌ها‌‌، دید و بازدید‌‌ها‌‌ و رفت و آمد‌‌ها‌‌، گاهى به صورت‏«مهمانى‏» است. از این رو آشنایى با آداب ضیافت و رسوم دینى مهمانى،در محدوده «اخلاق‏» معاشرت می‌گنجد. این موضوع، دو جنبه و دوطرف دارد: یکى کسى که مهمان می‌کند، دیگرى آن که مهمان می‌شود. و هر کدام را آداب و روش و حد و حدودى است، قابل بحث.

مهمان، برکت‏خانه

بعضى، از مهمان گریزانند. برخى هم مهمان‏دوستند. هر کدام هم‏نشان‌‏دهنده خصلت درونى افراد است. حضرت على(ع) را اندوهگین‏دیدند. پرسیدند: یا على! سبب اندوه شما چیست؟ فرمود: «یک هفته ا‌ست که مهمانى برایم نیامده است!...» (1)

این کجا؟ و آن که آمدن مهمان را نزول بلا می‌شمارد و کوه غم بردلش می‌افتد و عزا می‌گیرد، کجا؟ برکت‏خانه، در آمد و شد مهمان‏است. مهمان رحمت الهى است و پذیرایى از مهمان، توفیقى ارجمند است که نصیب هر کس نمی‌شود. مهمان حبیب خداست. درضرب‏المثل‌‌ها‌‌ى ایرانى است که: «مهمان، روزى خود را می‌آورد.» (2) البته این‏ضرب‏المثل، از احادیث اسلامى گرفته شده و ریشه‏اى دینى دارد. ازحضرت رسول(ص) روایت است که: «الضیف ینزل برزقه .. مهمان،روزى خود را نازل می‌کند.» (3) البته اضافه بر این، گنا‌ها‌ن صاحبخانه و میزبان را هم می‌زداید و این برکتى شگفت است. باز هم در این زمینه‏حدیثى از امام صادق(ع) بشنویم که به یکى از یارانش به نام «حسین بن‏نعیم‏» فرمود:

- آیا برادران دینى‏ات را دوست دارى؟

- آرى.

- آیا به تهیدستان آنان سود می‌رسانى؟

- آرى.

- سزاوار است که دوستداران خدا را دوست‏بدارى. به خداسوگند، نفع تو به هیچ یک از آنان نمی‌رسد، مگر آنکه دوستشان بدارى.راستى، آیا آنان را به خانه خودت دعوت می‌کنى؟

- آرى. هرگز غذا نمی‌خورم مگر آنکه پیش من دو سه نفر یا کمتر وبیشتر از برادران هستند.

حضرت فرمود:

- آگاه باش که فضیلت آنان بر تو، بیش از برترى تو بر آنان است!

(راوى که با شنیدن این سخن به تعجب آمده بود، پرسید:

- فدایت‏شوم! من به آنان طعام می‌دهم، مرکب خویش را دراختیارشان می‌گذارم، با این حال آنان برتر از منند؟

- آرى! چون وقتى آنان به خانه تو وارد می‌شوند، همراه خود،آمرزش تو و خانواده‏ات را همراه می‌آورند و چون می‌روند، گناهان توو خانواده‏ات را با خویش می‌برند. (4)

کسى که خانه‏اى وسیع، امکاناتى فراوان و دستى سخاوتمند دارد، شکرانه نعمت‌ها‌ى الهى را گاهى باید با انفاق و صدقه، گاهى با اطعام ومهمانى، هدیه، دستگیرى از بینوایان، کمک به محرومان و ... ادا کند، وگرنه شهرت و ثروت و مال، وبال او خواهد شد.

«ولیمه‏»، یک سنت دینى

در باره اینکه کى باید سور و اطعام داد، و به چه کسانى و چگونه، در دستور‌ها‌ى دینى، آداب و نکات فراوانى آمده است که به بعضى‏اشاره می‌شود.

موارد مهمانى

از توصیه‏‌ها‌ى حضرت رسول به امیرالمؤمنین(ع) یکى هم این‏بود:

«یا على! لا ولیمة الا فى خمس: فى عرس او خرس او عذار او وکار او رکاز، یا على! جز در این پنج مورد، ولیمه‏اى (اطعام و مهمانى‏دادن)نیست: ازدواج و عروسى، تولد نوزاد، ختنه کردن کودک، ساختن یاخریدن خانه، بازگشت از سفر حج.»(5)

در این موارد، سزاوار است که انسان به این بهانه و مناسبت،سفره‏اى بگسترد، ذبحى کند و مؤمنان را به مهمانى دعوت کند.

در حدیث دیگرى از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمود: هر کس‏مسجدى ساخت، گوسفند چاقى را ذبح کند و از گوشت آن به محرومان‏بینوا اطعام کند و از خداوند بخواهد که شر سرکشان جن و انس وشیطان‌ها‌ را از او دور کند. (6) .

مهمانى براى هر یک از موارد یاد شده، سنتى اسلامى است که دل‌ها‌را به هم مهربانتر و صفا و صمیمیت میان جامعه را بیشتر می‌کند و اقوام‏و دوستان، یکدیگر را می‌بینند و آشناتر می‌شوند، روح‌ها‌ شاداب‏تر وزندگی‌ها‌ بانشاطتر می‌شود.

در زندگى اولیاء دین و پیشوایان معصوم نیز، نمونه‏‌ها‌ى فراوانى ازاین گونه ضیافت‌ها‌ دیده می‌شود. از جمله به این نمونه دقت کنید: امام‏هفتم، حضرت کاظم(ع) براى تولد یکى از فرزندانش ولیمه و اطعام‌‏داد و به مدت سه روز در مسجد‌ها‌ و کوچه‏‌ها‌، در ظرف‌ها‌یى به مردم‏«فالوده‏» داده شد. برخى پشت‏سر، این کار را بر حضرت عیب گرفتند. وقتى امام کاظم شنید، در پاسخ آن عیبجویى، به سنت انبیا و روش‏پیامبر اکرم(ص) استناد نمود. (7) .

مهمان‏نوازى

گرچه بادیه‏نشینان عرب به مهمان‏نوازى معروفند، همچنین ‏عشایر خودمان در ایران، ولى در بسیارى از شهر‌ها‌ و مناطق، باجلوه‏‌ها‌ى زیباى مهمان‏دوستى مواجه می‌شوید. شاید شما هم نام‏برخى از شهر‌ها‌ و مناطق را به عنوان مهمان‏نواز و مهمان‏دوست‏شنیده‏اید که در این خصلت، مشهورند و زبانزد خاص و عام. این نیزریشه در فرهنگ دینى و باور‌ها‌ى مذهبى دارد و تعلیمى است که ازقرآن و دین فرا گرفته‏اند. اساسا دین ما، یکى از مؤثرترین عوامل‏شکل‏دهنده به «فرهنگ عمومی‌« در جامعه ایرانى و اسلامى است.

در روایات اسلامى، حتى فصلى به عنوان «باب اقراء الضیف واکرامه‏» (8) وجود دارد که به تکریم و گرامى داشتن و احترام و پذیرایى ازمهمان سفارش می‌کند و مهمان‏دوستى را خوش می‌دارد و خوشحال‏شدن از آمدن مهمان را بسیار نیکو می‌شمارد و خانه بى‏مهمان را دور ازفرشتگان می‌داند.

امام باقر(ع) به نقل از پدرانش از قول حضرت پیامبر(ص) فرموده‏است:

«اذا دخل الرجل بلدة فهو ضیف على من بها من اهل دینه، حتى یرحل‏عنهم ... هرگاه کسى وارد شهرى شد، او مهمان همدینان خودش در آن‏شهر است، تا آنکه آنجا را ترک کند.» (9)

وقتى تازه‏واردى به یک شهر، مهمان مردم آنجا محسوب شود و آنان وظیفه اکرام و مهمان‏نوازى دارند، ورود مهمان به خانه شخصى‏یک مسلمان، ضرورت اکرام و پذیرایى بیشترى را داراست. از همین‏جاست که اگر شهرى پذیراى مهمان‌ها‌ى خارجى، سیلزدگان، آوارگان‏جنگ، آسیب‏دیدگان از زلزله و حوادث و آوارگان از یک کشورهمسایه باشد، به حکم وظیفه انسانى و به دستور اخلاقى اسلام، وظیفه ‏آن شهروندان است که با آغوشى باز و گرم و برخوردى کریمانه وبزرگوارانه، مهمان‏نوازى کنند. از پیامبر اکرم(ص) روایت‏شده است که‏فرمود: «اکرموا الضیوف و اقروا الضیوف، مهمان‌ها‌ را اکرام و پذیرایى کنید.‏» (10)

پرهیز از اسراف و ریا

هر عمل خیر و شایسته‏اى، گاهى دچار برخى آفت‌ها‌ می‌شود. با همه‏ ستایشى که از پذیرایى شایسته از مهمان شده، اگر جنبه تعادل رعایت‏نشود و به مرز اسراف و ولخرجی‌ها‌یى برسد که اغلب، روى چشم وهم‏چشمى است، یا ریشه در خودنمایى و تفاخر دارد، ناپسند است و همین کار مقدس و خداپسند، از قداست و محبوبیت نزد خدا می‌افتد.

اطعام، با همه ارزشى که دارد، آنجاست که «فى‏الله‏» و «لله‏» باشد و به‏ قصد سیر کردن شکمى گرسنه یا شاد کردن برادرى مؤمن یا تقویت‏رابطه‏‌ها‌ى خویشاوندى و صله رحم باشد.

درست است که از نعمت الهى باید بهره گرفت، اما با حفظ حد ومرز ارزشى آن و فراتر نرفتن از مرز اعتدال، و انجام دادن آن کار به‏صورتى خردمندانه و شرع پسند و عرف‏پذیر!

روزى حضرت امیر(ع) به «علاء بن زیاد» که خانه‏اى وسیع و مجلل‏براى خود ساخته بود، فرمود: با این خانه بزرگ، در این دنیا می‌خواهى‏چه کنى؟ تو در آخرت، به چنین منزل وسیعى بیش از دنیا نیاز دارى; مگر آنکه بخواهى از همین خانه وسیع دنیوى، به آخرت برسى، مثل‏اینکه در این خانه از مهمان پذیرایى کنى، صله رحم نمایى، به بستگانت‏برسى، حقوقى را که از این خانه بر گردن دوست تو ادا کنى. در این‏صورت، از همین خانه به آخرت می‌رسى! ... (11) .

گاهى اصل مهمانى‏دادن، ریاکارى است. گاهى نوع غذا و محل‏ اطعام و کیفیت ‏سفره‏چیدن، تظاهر و خودنمایى است. گاهى مهمان‌ها‌ى‏خاص و مدعوین، شایسته اطعام نیستند، یا با انگیزه‏‌ها‌ى ریاکارانه و حسابگرانه و مصلحت اندیشانه دعوت می‌شوند.

همه این‌ها‌ نارواست و هدر دادن نعمت‌ها‌ى الهى. پیامبر خدا(ص)فرمود: هرکس طعامى را از روى ریا و خودنمایى اطعام کند و مهمانى‏دهد، در روز قیامت، همانند آن را خداوند از طعام‌ها‌ى دوزخى به اومی‌خوراند. (12)

و امام باقر(ع) فرمود: «ولیمه‏»، در حد یکى دو روز، کرامت وبزرگوارى است، بیشتر از آن، ریا و سمعه است:

«الولیمة یوم او یومین مکرمة و مازاد ریاء و سمعة.» (13)

البته این‌ها‌ در سوردادن‌ها‌ و مهمانی‌ها‌ى رایج و مرسوم به مناسبت‌ها‌ى ‏یاد شده است. اما اصل مهمان‏دوستى و کرم و اطعام به محرومان،سخاوتى است که هرچه بیشتر و مستمرتر باشد، بهتر و زیبنده‏تر است.

«هاشم‏»، جد بزرگ رسول خدا، همیشه سفره‏اى باز داشت و غذاى‏آماده او و خانه مهیایش براى عامه مردم، او را به سیادت و آقایى قریش‏رسانده بود.

«حاتم طایى‏»، سخاوتمند معروف عرب، خانه‏اى داشت که ملجامردم و محل امید بینوایان و مسافران و مهمانان مختلف بود.

امام حسن مجتبى(ع) مهمانخانه‏اى در منزل داشت که به طورمعمول، از طبقات مختلف، بویژه افراد غریب و بى‏خانه و بینوا ومسافران و یتیمان و محرومان، پیوسته از آن بهره‏مند می‌شدند.

 

براى کریمان بلندهمت، «اطعام‏» لذتى بیش از طعام خوردن دارد وحظ روحى آنان از این رهگذر است.

چه زیباست این کلام مولا على(ع) که فرمود:

«قوت الاجساد الطعام، و قوت الارواح الاطعام، قوت و غذاى جسم، غذا خوردن است، ولى غذاى روح، اطعام وغذا دادن‏» (14)

کسى می‌گفت: بزرگترین لذت روحى من وقتى است که عده‏اى‏نیازمند و تهیدست را به مهمانى دعوت کنم و آن‌ها‌ سر سفره نشسته ومشغول خوردن باشند و من از دور، این صحنه را نگاه کنم و لذت ببرم!

در «قابوسنامه‏» چنین توصیه می‌کند:

«چون میهمان کنى، از خوبى و بدى خوردنی‌ها‌ عذر مخواه، که این طبع‏بازاریان باشد، هر ساعت مگوى که فلان چیز بخور، خوب است! یا چرانمی‌خورى؟ یا من نتوانستم سزاى تو کنم، که این‌ها‌ سخن کسانى است که یک بارمیهمانى کنند.» (15)

آداب مهمانى

ضیافت و مهمانى دو طرف دارد:

یکى مهمان می‌شود، دیگرى میزبان است.

یکى بر سر سفره دیگرى می‌نشیند و طعام می‌خورد، دیگرى‏سفره می‌گسترد و اطعام می‌کند. لذت یکى در غذا خوردن است، ودیگرى در طعام دادن.

اصل مهمانى و ضیافت و مواردى را که در اسلام، توصیه به‏مهمانى دادن شده است، بحث کردیم و با میزبانان سخن گفتیم. اینک‏سخن با مهمان است و آداب مهمانى رفتن.

مهمان یا دردسر؟

در فرهنگ دینى ما، مهمان حبیب خدا و مایه برکت است، هدیه‏اى‏از سوى پروردگار و عامل افزایش رزق و سبب آمرزش گناهان‏صاحبخانه و سبب نزول مغفرت الهى است. این‌ها‌ همه بجا و درست،چرا که فرموده معصومین و تعالیم مکتب است. اما در همین جا «هزارنکته باریکتر ز مو» وجود دارد که اگر مهمانى رفتن ما سبب زحمت ورنجش صاحبخانه شود و او را به درد سر بیندازد، آن وقت چه؟ باز هم‏رحمت است؟!

البته همه یکسان نیستند و روحیه‏‌ها‌ متفاوت است. بعضی‌ها‌ آمادگى‏پذیرش مهمان ندارند. برخى از وضع مالى مناسبى براى مهمان‏نوازى وخرج ضیافت‏برخوردار نیستند. بعضى از نظر جا و منزل و امکانات‏پذیرایى آبرومندانه از مهمان در مضیقه و فشارند. بعضی‌ها‌ اشتغالاتى‏دارند که مهمانى مزاحم وقت و یا کارشان خواهد شد. اینجاست که‏خود مهمان باید مراعات حال طرف را بکند، انتظار بیش از حد نداشته‏باشد، بى‏خبر و بى‏دعوت نرود، دیروقت و نابهنگام بر سر صاحب‏منزل فرود نیاید و او را به تکلف و زحمت نیفکند (البته فرود‌ها‌ى‏اضطرارى مستثنى است!...).

سفارش معاشرتى قرآن به مؤمنان در باره ادب مهمان شدن درخانه پیامبر(ص) چنین است:

«اى کسانى که ایمان آورده‏اید!

بدون اذن و اجازه و دعوت براى طعام، وارد خانه پیامبر نشوید،

و هر گاه دعوت شدید، داخل شوید،

و چون غذا خوردید، پخش شوید (و بروید) و براى حرف زدن (و گپ زدن)ننشینید، این کار شما سبب اذیت پیامبر است و از شما خجالت می‌کشد، ولى‏خداوند از گفتن حق، حیا نمی‌کند!» (16)

در مهمانى اگر آداب و سنن اسلامى مراعات شود، دیگر مهمان،اسباب زحمت و بار خاطر نخواهد شد، بلکه مایه برکت و سبب‏خوشحالى خواهد بود و از همین جاست که به مساله «تکلف‏»برمی‌خوریم که پیامد‌ها‌ى بدى دارد و مایه تلخکامی‌ها‌یى در زندگى‏است.

«تکلف‏» یا «ماحضر»؟

در مثل‌ها‌ى زیباى فارسى است که: «رسیده، رسیده خورد»،

یا اینکه: «مهمان، هر که باشد، در خانه هر چه باشد». (17)

چیزى به نام «حفظ آبرو» یا «حیثیت‏»، براى برخى چنان تکلف‏آور ومشقت‏بار است که براى آن خود را به زحمت‌ها‌ى بسیار دچار می‌کنند وبه هر قیمتى شده از مهمان پذیرایى می‌کنند، مبادا که آبرویشان برود.البته توقعات نابجاى برخى مهمانان هم در این مساله دخالت دارد.

این گونه مهمان که میزبان را به «تکلف‏» و زحمت می‌افکند، نه تنها رحمت نیست که شوم است. اگر میان مردم و خویشاوندان صفا وصداقت و صمیمیت‏باشد و مهمانى از راه برسد و دیروقت‏یا نابهنگام‏باشد، باید به هر چه که «هست‏» قناعت کرد. نه مهمان توقع زیادى داشته‏باشد و نه صاحبخانه خود را به دردسر بیفکند. در این صورت، دوستی‌ها ‌و رفت و آمد‌ها‌ تداوم می‌یابد.

اما رفت و آمد‌ها‌ى هزینه‏ساز و خرج‏تراش و تکلف‏آور، سبب‏کاهش دید و بازدید‌ها‌ و مهمانی‌ها‌ و موجب قطع رابطه‏‌ها‌ یا کاهش وسردى آن می‌گردد. درسى از امیر مؤمنان(ع) بیاموزیم:

مردى حضرت على(ع) را به خانه دعوت کرد. حضرت فرمود: به‏سه شرط می‌آیم. آن مرد پرسید: آن شرایط چیست؟ امام پاسخ داد:

یکى اینکه از بیرون خانه چیزى برایم تهیه نکنى.

دوم آنکه آنچه را در خانه دارى، پنهان و ذخیره نسازى (هر چه‏دارى بیاورى).

سوم آنکه به خانواده‏ات اجحاف و فشار وارد نیاورى.

مرد گفت: باشد، می‌پذیرم.

حضرت قبول کرد و مهمان خانه او شد. (18)

این حدیث، درس‌ها‌ى عظیم و نکات ظریفى را بیان می‌کند. بعضی‌ها‌به خانواده و همسر خویش زحمت‏بسیار می‌دهند و تهیه بساط و موادیک سفره و پخت و پز را به او تحمیل می‌کنند تا یک مهمانى آبرومند برپا شود. زحمتش را خانم می‌کشد، ولى پزش را آقا می‌دهد. این نوعى‏ستم به خانواده است و روا نیست که از سوى مرد انجام گیرد.

در مهمانى رفتن، هم مهمان نباید متوقع باشد که براى او چنین وچنان کنند و به «ماحضر» - هر چه که موجود است - قانع باشد، و هم‏صاحبخانه خرجى را بر خود و رنجى را بر عیال، تحمیل نکند.

رسول خدا(ص) فرمود: مهمان تا دو شب مورد اکرام و پذیرایى‏قرار می‌گیرد. اگر شب سوم فرا رسید، دیگر او از اهل خانه محسوب‏می‌شود، هر چه که بود، می‌خورد. (19)

نیز از آن حضرت روایت است:

به خانه دیگرى چنان وارد نشوید و مهمان نروید که چیزى نداشته‏باشند تا خرج و انفاق کنند. (20) این براى حفظ آبرو و عزت صاحبخانه‏است که نزد مهمان شرمنده و سرافکنده نشود. در ضرب‏المثل‌ها‌ى‏فارسى است که: «مهمان دیروقت (یا: ناخوانده) خرجش به پاى خودش است‏».

سلمان و مسلمانى

روش مسلمانى را باید از حضرت «سلمان‏» آموخت که اهل قناعت‏و ساده‏زیستى بود و پرهیز از تکلف و تجمل. از این‏رو سلمان فارسى‏در فضیلت‌ها‌ و ارزش‌ها‌ از «اهل‏بیت‏» به شمار می‌آمد. (سلمان منااهل‏البیت). بارى، نقل خاطره‏اى از سلمان مناسب این بحث است:

یکى از مسلمانان صدر اسلام به نام «ابووائل‏» می‌گوید: من به اتفاق‏دوستم به خانه سلمان فارسى رفتیم و مدتى نشستیم. هنگام غذا فرارسید. سلمان گفت: اگر نبود آنکه رسول خدا(ص) از تکلف وخویشتن را به زحمت افکندن نهى کرده است، برایتان غذاى خوبترى‏فراهم می‌کردم. سپس برخاست و مقدارى نان معمولى و نمک آورد وجلوى مهمانان گذاشت. رفیقم گفت: کاش همراه این نمک، مقدارى‏سعتر (مرزه و آویشن) بود! سلمان رفت و ظرف آب خویش را «گرو»نهاد و کمى مرزه فراهم کرد و سر سفره نهاد. وقتى غذا خوردیم،دوستم گفت: خدا را شکر که به روزى خدا قانعیم! سلمان گفت: اگر به‏رزق خدا قانع بودى، الآن ظرف آب من در گرو نبود!... (21)

 

سلمان اهل تکلف نبود. ولى وقتى مهمان، خواسته‏اى را بر زبان‏آورد و تمناى غذا و طعامى داشت، سلمان ناچار شد که براى رضاى‏خاطر مهمان آن را تامین کند، هر چند با «رهن‏» گذاشتن وسیله زندگى!

بسیارى اوقات، نه تنها در مهمانی‌ها‌، بلکه در مجموعه رفت و  آمد‌ها‌ و روابط، توقعات بیجاى افراد از یکدیگر، بار سنگینى را به‏دوش دیگران می‌گذارد و این هیچ پسندیده و اسلامى نیست! مهمان‏خوب کسى است که وقتى به خانه کسى می‌رود، بخصوص اگر بدون‏اطلاع دادن قبلى باشد، همان جا که کفش‌ها‌یش را از پا در می‌آورد، توقع‏و انتظار را هم از خود جدا کند و بیرون در بگذارد و وارد شود، تاجاى‏هیچ گله‏اى نباشد. وقتى بارى بر دوش میزبان سنگینى نکند، این گونه‏مهمانى بى‏زحمت و رنج است و اگر خدا کمک کند و همراه مهمان،روزى او را هم بفرستد که چه بهتر.

در حدیث است: «لا تکلفوا للضیف‏» یا «لا یتکلفن احد لضیفه ما لایقدر، براى پذیرایى از مهمان، خود را بیش از حد توان به زحمت ومشقت نیندازید.» (22)

می‌بینید که مساله، ظریف است و مرز‌ها‌ گاهى آشفته می‌شود. هم‏دعوت به پذیرایى از مهمان کرده‏اند، هم نهى از تکلف! هم مهمان راموهبت الهى شمرده‏اند و مایه رزق و برکت‏خانه دانسته‏اند، هم ایجاداذیت و سختى براى میزبان را نهى کرده‏اند. شناخت تکلیف صحیح،هم براى مهمان هم میزبان، دقت و ظرافت می‌طلبد.

مهمان ناخوانده

روابط مودت‏آمیز در جامعه اسلامى و میان برادران دینى وخانواده‏‌ها‌، باید در سطحى باشد که رفت و آمد‌ها‌ گرم، و مهمانى‏دادن‌ها‌صمیمى، مهمانى‏رفتن‌ها‌ بى‏تکلف، و پذیرایی‌ها‌ خودمانى و بى‏گله باشد. این مطلوب نها‌یى است، ولى رعایت آدابى خاص، بویژه آنجا که ‏محبت‌ها‌ و صمیمیت‌ها‌ در حدى نیست که «هیچ آدابى و القابى مجوى‏»، ضرورى است. یکى از این نکات، بى‏دعوت به مهمانى نرفتن است، یکى هم همراه دعوت شده را با خود نبردن! گرچه میزبانان معمولامی‌گویند: «خوب، چه می‌شد مهمانتان را هم می‌آورید، غریبه که نیستید،می‌آورید و دور هم بودیم و ... .»

اما توصیه اسلام به پرهیز از این مساله است. حتى همراه بردن‏ کودکان به مهمانى، اگر دعوت نشده‏اند، گاهى اشکال شرعى هم‏پیدا می‌کند، بویژه اگر در دعوتنامه قید شده باشد که: «لطفا از آوردن‏بچه ... .»

امام صادق(ع) از رسول خدا نقل می‌کند که فرمود: «هر گاه یکى ازشما به مهمانى و طعامى دعوت شدید، فرزند خود را همراه نبرید، اگر چنین کنید،کارى ناروا و غاصبانه کرده‏اید.» (23) این همان عادت ناپسند «طفیلى‏» و «قفیلى‏»بردن همراه است. و ... سومى را هم که صاحبخانه می‌شناسد!

در حدیث دیگرى پیامبر اسلام به حضرت على(ع) در ضمن‏وصایایى فرمود:

«یا على! هشت گروهند که اگر مورد اهانت قرار گرفتند، خودشان را سرزنش‏کنند، نه دیگرى را. یکى از آنان کسى است که به مهمانى‏اى که دعوت نشده برود وبر سر سفره ناخوانده بنشیند:

«الذاهب الى مائدة لم یدع الیها ... .» (24)

گله نداشتن

مشهور است که: «سفره نینداخته یک عیب دارد. سفره انداخته هزارعیب!» این مثل همان کلام دیگر است که می‌گویند: دیکته نوشته نشده،غلط ندارد!

وقتى کسانى مهمانى می‌دهند، بخصوص به صورت دسته‏جمعى‏و عمومى، چیزى به نام «گلایه‏» مطرح می‌شود. البته ما نباید اهل گله‏باشیم که چرا مثلا ما را خبر نکردند، مگر غریبه بودیم که دعوت نشدیم‏و ... . از طرف دیگر هم میزبان باید خود را براى گلایه‏‌ها‌ى احتمالى‏آماده کند.

اما آنچه براى دیگران بسیار کارساز است، «عدم توقع‏» است. نتیجه‏این روحیه، آرامش وجدان و آسایش درون است. اگر کسى از دوستان،بستگان، همسایگان و همکاران، سورى داد و ما جزو مدعوین نبودیم،چه جاى گلایه؟ . .. مگر به ما بدهکار بوده است؟ شاید دسترسى‏نداشته، شاید فراموش کرده که بگوید و از قلم افتاده‏ایم، شاید از نظر جاو غذا، امکانات و ظرفیت نبوده، و ... یا به هر دلیل دیگرى به ما نگفته‏است.

چرا به ما بر بخورد و غبار کدورت بر آینه دوستی‌‌ها‌یمان بنشیند؟!حیف است که حریم و مرز دوستی‌‌ها‌‌ و خویشاوندی‌ها‌ با این گونه‏مسایل، آشفته گردد.

زبان به گلایه گشودن، هم طرف مقابل را شرمنده و رنجیده‏می‌کند، هم نشانه کم‏ظرفیتى و دون‏همتى و حقارت نفس گله کننده‏است.

مناعت طبع، گوهرى است که نباید آن را با سنگ «توقع‌ها‌ى کوچک‏»شکست! اگر به مهمانى هم رفتیم و غذا و جا و شرایط بر طبق میل وانتظارمان نبود، باز هم عیب‏جویى و شکوه، مناسب نیست; زیراگلایه‏‌ها‌ى بعدى، نه عیوب و کاستی‌ها‌ى گذشته را اصلاح می‌کند، نه‏چیزى عاید ما می‌شود. تنها پایین بودن سطح اندیشه و افق فرهنگ‏خویش را با این کار، نشان داده‏ایم.

ایثار و گذشت و بلندنظرى و والاهمتى، مخصوص همین‏جا‌ها‌ست! پس همت‏بلند دار ... مبادا صفاى دوستى و خویشاوندى باچنین توقع‌ها‌یى به کدورت مبدل شود. حیف است!

پى‏نوشت‌ها‌:

1) میزان‏الحکمه، ج‏5، ص‏521.

2) امثال و حکم، دهخدا، ج‏4، حرف میم.

3) میزان‏الحکمه، ج‏5، ص‏520، وسائل‏الشیعه، ج‏16، ص‏459.

4) کافى، ج‏2، ص‏201، حدیث 8 و 9.

5) وسائل‏الشیعه، ج‏16، ص‏454.

6) همان، حدیث 4.

7) همان، ص‏452، حدیث 2.

8) بحارالانوار (بیروت)، ج‏72، ص‏458.

9) همان، ص‏462.

10) کنزالعمال، ج‏9، ص‏245.

11) نهج‏البلاغه، خطبه 209.

12) وسائل‏الشیعه، ج‏16، ص‏455.

13) همان، ص‏456.

14) بحارالانوار، ج‏72، ص‏456.

15) رهنمون، ص‏748.

16) سوره احزاب، آیه 53 (لا تدخلوا بیوت النبى ...).

17) امثال و حکم، دهخدا، ج‏4، کلمه «مهمان‏».

18) بحارالانوار (چاپ بیروت)، ج‏72، ص‏451، حدیث 4.

19) وسائل‏الشیعه، ج‏16، ص‏456.

20) همان، حدیث 2.

21) میزان الحکمه، ج‏5، ص‏525 (به نقل از بحارالانوار، ج‏22، ص‏384).

22) کنز العمال، ج‏16، ص‏248.

23) بحارالانوار، ج‏72، ص‏445.

24) همان، ص‏444، حدیث 1 و ص‏452، حدیث 6./971/د 102/ن

ارسال نظرات