آیتالله تهرانی:
ایثار در دعا بالاترین مرتبه ایمان است
خبرگزاری رسا ـ استاد اخلاق حوزه علمیه تهران گفت: ایثار بالاترین مرتبه ایمان است و مؤمنان کسانی هستند که در سختی و آسانی به برادرهای خود نیکی میکنند و بهترین نیکیها دعا کردن در حق غیر است.
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیتالله حاج آقا مجتبی تهرانی، نهمین شب از سلسله نشستهای درس اخلاق و معارف اسلامی با موضوع دعا، در خیابان ایران کوچه شهید ملکی برگزار شد.
مروری بر مباحث گذشته
گفته شدکه افضل اعمال در ماه مبارک رمضان، یکی تلاوت کلام الهی است که از مصدر وحی برای ابنای بشر نازل شده است و دیگری دعا و راز و نیاز کردن با خداوند و درخواست کردن از او است، چه دعای مأثور باشد و چه دعای غیر مأثور، این دو عمل از افضل اعمال در ماه مبارک رمضان است، بحث ما در جلسه گذشته درباره روشهای دعا بود که معصومان(ع) در دعاهای مأثوره به ما آموختهاند، از پیغمبر اکرم(ص) نقل کردم که آنچه را که برای خود میخواهید، همان را برای غیر هم بخواهید، در آخر جلسه گذشته، وارد بحث تقدّم و تأخّر نسبت به دعا برای غیر شدم و گفتم در دعا برای غیر سه حالت تصویر کردهاند.
صور سهگانه دعا برای غیر
صورت اوّل این بود که حاجتی را برای خودش بخواهد و همان را برای غیر هم بخواهد و بین خودش و دیگری فرقی هم در دعا نگذارد، گفتیم که این کار مانعی ندارد، البته در غیر از غفران، باید دیگری را مقدم کرد، اما در غفران همیشه خودم مقدم هستم، آیات قرآن هم همین را مطرح کرده بود.
صورت دوم این است که غیر را بر خودم مقدم بدارم و اصلاً حاجت خودم را ذکر نکنم و فقط از خدا حاجت او را بخواهم، چرا این کار را میکنم؟ جهتش این است که از معصومان(ع) به ما رسیده است که اگر شما از خدا حاجتی را برای غیر بخواهید، خداوند چندین برابر به شما عنایت میکند، پس انگیزه من از اینکه غیر را بر خودم مقدم میدارم و خودم را حذف میکنم، این است که میخواهم چندین برابر نصیبم شود، این همان چیزی است که من از آن به «سوداگری» تعبیر کردم.
در این مورد جلسه گذشته یک روایت خواندم، این جلسه هم یک روایت میخوانم، روایت از پیغمبر اکرم(ص) است که فرمود: «مَا مِنْ عَبْدٍ دَعَا لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ إِلَّا رَدَّ اللَّهُ عَلَیْهِ مِثْلَ الَّذِی دَعَا لَهُمْ مِنْ کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ مَضَى مِنْ أَوَّلِ الدَّهْرِ أَوْ هُوَ آتٍ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة» هیچ بندهای نیست که برای مرد یا زن مؤمنی دعا کند، مگر این که خداوند از جانب هر مرد و زن مؤمنی که در گذشته بوده است یا در آینده تا روز قیامت میآید، مانند آنچه را که دعا کرده است به او باز میگرداند، چنین کسی انگیزهاش از حذف خود در دعا این است که نمیخواهد چند برابر دعای تضمینشده را رها کند.
ایثار در دعا
اما صورت سوم که گفتم بالاتر از همه است، «ایثار در دعا» است، شاید این تعبیر را نشنیده باشید، «ایثار در دعا» یعنی فقط برای غیر بخواهم و هیچ نظری به خود نداشته باشم، برای این که مطلب روشن شود، مثالی میزنم؛ ما در روابط اجتماعیمان اینطور هستیم که وقتی به یک شخص خاصی شدیداً علاقهمند میشویم و بعد میفهمیم که مریض شده، میگوییم خدایا از عمر من بکاه و به عمر او بیافزا! در این دعا چیزی برای خود نمیخواهیم، بلکه از خود مایه میگذاریم، یکوقت میگویی خدایا بر عمر او بیافزا، بعد هم میدانی هر سالی که به عمر او اضافه شود، طبق روایات چند برابر به عمر خودت اضافه میشود! این همان سوداگری است، اما در این مثال میگوییم از عمر من بکاه و به عمر او بیافزا معنایش این است که در اینجا هیچ نظری نسبت به خودم ندارم و به دنبال سوداگری و جلب منفعتی به خودم نیستم، بلکه برای او میخواهم، امّا نه برای این که چیزی نصیب من شود، چه بسا خود طرف نسبت به دیگری به همین حاجت نیازمندتر هم باشد، ولی با این حال هیچ نظری به خودش ندارد، این نوع خاصی از دعا است که از آن به «ایثار در دعا» تعبیر میکنیم.
در ذیل آیه شریفه «وَ یُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَة» روایتی از امام صادق(ع) داریم که حضرت فرمود: «هُمُ الْبَرَرَةُ بِالْإِخْوَانِ فِی حَالِ الْعُسْرِ وَ الْیُسْرِ الْمُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِم» آنها کسانی هستند که چه در حال عُسر و چه در حال یُسر به برادرهایشان نیکی میکنند، بالاترین نیکی هم دعا کردن در حقّ غیر است، با اینکه خودش محتاج و بلکه احوج به دعا است، ولی برای خود نمیخواهد و نظری هم به خود ندارد.
ایثار، بالاترین مرتبه ایمان
ما در باب ایثار تعابیر جالبی میبینیم! این تعبیر از علی(ع) است که: «الإیثار أحسن الإحسان» ایثار بالاترین احسان و نیکویی است، «و أعلى مراتب الإیمان» ایثار بلندمرتبهترین درجه ایمان است، دو تصویر قبل هم با ایمان رابطه برقرار کردهاند، ولی اینجا میفرماید اینکه انسان در تقدیم غیر در دعا چنین حالتی داشته باشد، از بالاترین مراتب ایمان است، احسانی بالاتر از این نیست و مرتبه ایمانی بالاتر از این نیست.
لذا آیه شریفه هم راجع به حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) است که میفرماید: «وَ یُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَة» پس در باب دعا نسبت به غیر داشتیم که آنچه برای خودت میخواهی، برای دیگران هم بخواه، بعد به نحوه خواستن و بعد هم به مقدّم داشتن غیر بر خود رسیدیم، تا اینجا همینطور سلسلهوار بحث کردم و گام به گام پیش آمدم.
دو تذکر
اما اینجا دو تا تذکر دهم، تذکر اوّل؛ مثالی که زدم برای توضیح دادن مفهوم ایثار در دعا بود، اما آنگونه دعا کردن ناشی از دیدگاه محدود من و شما است، ما به خاطر شدت علاقه و از روی ایثار در دعا میگوییم خدایا از عمر من بکاه و به عمر او بیافزا، اما این دیدگاه نسبت به خداوند ناقص است، چون این دیدگاهِ مادّی است که بر روی روح هم اثر گذاشته است، گویا خدا نمیتواند به عمر او بیافزاید بدون این که از من بکاهد! خداوند میتواند عمر او را اضافه کند و از عمر من هم کم نکند، درست است که این نحو دعا کردن «ایثار در دعا» است، اما از نظر دیدگاه و بینش الهی ناقص است، این کاشف از دیدگاه ناقص من نسبت به خدا است، این تذکر را دادم که آنهایی که اهل دقت هستند، یکوقت اشتباه نکنند.
تذکر دوم؛ منافاتی ندارد که ایثار در دعا باشد و اثر دعای بر غیر نیز بر دعای من مترتّب شود، این یک بحث دیگر است، من وقتی دارم برای غیر دعا میکنم، «بینی و بینالله» هیچ نظری به اثر مترتّب بر دعا برای غیر ندارم، چون معنای ایثار در دعا همین است که انسان هیچ نظری به خودش نداشته باشد و فقط و فقط حاجت او را از خدا بخواهد، اما این حالت منافاتی ندارد با اینکه خدا آن اثر را به من بدهد، این مطلب دقیقتری بود، گرچه من برای این که چیزی نصیب خودم شود برای او دعا نکردم، اما این منافات ندارد با اینکه خدا اثر دعا برای غیر را بر دعای من مترتب کرده و به من عنایت فرماید.
آثار ایثار در دعا
حالا من یک روایت میخوانم، در روایتی است که حمّاد از اصحاب امام صادق(ع) میگوید: «قُلتُ لِأبیعَبدِالله(ع) أَشْغَلُ نَفْسِی بِالدُّعَاءِ لِإِخْوَانِی وَ لِأَهْلِ الْوَلَایَةِ فَمَا تَرَى فِی ذَلِکَ» به حضرت عرض کردم من خودم را به دعای برای برادرانم و پیروان اهلبیت مشغول میکنم؛ کارم این است که برای آنها دعا میکنم و هیچ نظری به خودم ندارم، شما درباره روش من چه میفرمایید؟
حضرت ابتدا در جواب فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَسْتَجِیبُ دُعَاءَ غَائِبٍ لِغَائِبٍ» خداوند دعای شخصی را که دارد پشت سر دیگری دعا میکند، مستجاب میکند بعد هم فرمودند: «وَ مَنْ دَعَا لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ لِأَهْلِ مَوَدَّتِنَا رَدَّ اللَّهُ عَلَیْهِ مِنْ آدَمَ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ لِکُلِّ مُؤْمِنٍ حَسَنَة» هر کس برای مردان و زنان مؤمن و برای دوستداران ما دعا کند، خداوند از زمان آدم تا قیامت به ازای هر مؤمن ثوابی به او عنایت میکند، در اینجا بحث حاجت مطرح نبود؛ نمیفرماید خدا حاجاتت را بر طرف میکند؛ چون من که تا قیامت نیستم و از زمان آدم هم نبودهام، به همین دلیل تعبیر به «حسنه» میکند.
دعا برای غیر بدون درخواست غیر
من میخواهم بحثم را در این ارتباط بیاورم که اوّلاً؛ در دعاهای مأثوره ما آمده است که انسان آنچه را که برای خود میخواهد، برای غیر هم بخواهد، ثانیاً؛ خواستن برای غیر هم سه صورت دارد، اوّل؛ خودم را بر دیگری مقدم کنم، دوم؛ اصلاً حاجت خودم را مطرح نکنم، امّا با این نیّت که معادل آنچه را که خواستم به من بدهند، سوم؛ ایثار در دعا داشته باشم، اینها روشهای دعا کردن نسبت به غیر است.
در باب دعا تقسیمات دیگری نیز هست که تحت عنوان «دعای به غیر، بدون درخواست او» قرار میگیرد، یعنی طرف نیامده است به من بگوید که آقا من گرفتارم من را دعا کن، بلکه من بدون آنکه او درخواست کند، دعایش میکنم، در این زمینه روایاتی هم بود که بیان میکرد بدون این که کسی درخواست کند، دیگران را دعا کنید، لذا در آیات قرآن و بسیاری از ادعیه مأثوره، به صورت کلّی دعا میکنند و از عبارت «مؤمنین و مؤمنات» استفاده میکنند که کلّی است و جنبههای شخصی در آن مطرح نیست.
توسّل به حضرت قاسم
چون داریم به میلاد کریم اهلبیت نزدیک می شویم، امشب قصدم این است که برویم از آنجا مددی بگیریم، مینویسند روز عاشورا وقتی اصحاب امام حسین(ع) و علی اکبر و بعضی از بنیهاشم شهید شدند، نوبت به برادرزادگان حسین(ع) رسید؛ در مقتل نوشته است که امام حسین(ع) با صدای بلند، ندای غربت سر میداد: «و جعل ینادی وا غربتا وا عطشا وا قلّة ناصرا» با صدای بلند میفرمود وای! غریب شدم، دستم خالی شد، ببین تشنگی دارد چه میکند، دیگر یاوری ندارم، اینجا بود که برادرزادگان حسین(ع) از خیمهها بیرون آمدند و این جمله را میگفتند: «لبیک لبیک یا سیدا» آقای ما، هنوز ما هستیم، پیشاپیش اینها هم برادرزادهاش قاسم بود.
در بحار مینویسد: «هُوَ غَلَامٌ صَغِیرٌ لَم یَبلُغِ الحُلُمَ» یعنی قاسم نوجوانی بود که هنوز به سن بلوغ هم نرسیده بود، «فلّمَا نَظَرَ الحُسَینُ إلَیهِ قَد بَرَزَ اعتَنَقَهُ» وقتی امام حسین(ع) او را دید که آماده نبرد شده، قاسم را به آغوش کشید، «و جعلَا یبکیان حتی غُشِیَ علیهما» آنقدر این عمو و برادرزاده گریه کرند تا اینکه هر دو غش کردند و بیحال شدند، وقتی قاسم به هوش آمد، اذن میدان خواست؛ امّا عمو به او اجازه میدان نداد، اما میدانی چه کار کرد؟ «فلَم یَزَل الغُلَامُ یُقَبِّلُ یَدَیهِ وَ رِجلَیهِ حتَّى أذِنَ لَهُ» قاسم شروع کرد مرتب دو دست و دو پای عمو را بوسید، تا اجازه میدان گرفت.
قاسم به میدان رفت، در بحار مینویسد عمرو بن سعد الازدی(لعنةاللهعلیه) وقتی چشمش به این نوجوان افتاد، گفت من میروم کار او را تمام کنم، راوی میگوید من به او گفتم سبحانالله! این همه آدم اطراف این نوجوان را گرفتهاند؛ آیا کافی نیستند که تو میخواهی بروی؟! میگوید او رفت، امّا «فَمَا وَلَّى حَتَّى ضَرَبَ رَأسَهُ بِالسَّیفِ» یعنی قاسم هنوز چهرهاش را برنگردانده بود که چنان با عمود به فرق قاسم زد؛ «وَ وَقَعَ الغُلَامُ لِوَجهِهِ» قاسم با صورت به زمین افتاد؛ «وَ نَادَى یَا عَمَّاه» عمو را صدا زد.../927/د102/ص
ارسال نظرات