۱۲ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۰:۱۸
کد خبر: ۹۶۹۹۴
آیت الله تهرانی:

شیطان و نفس اماره عوامل بیرونی و درونی فریب انسان است

خبرگزاری رسا ـ آیت الله تهرانی با اشاره به عامل های بیرونی و درونی فریب انسان اظهار داشت: شیطان فریبندگی زیادی دارد لذا در قرآن از او تعبیر به غَرور می شود، کار شیطان، راه گم کردن است.
آيت الله مجتبي تهراني



به گزارش خبرگزاری رسا، جلسات درس اخلاق آیت‌الله مجتبی تهرانی با عنوان «امام حسین (ع) مصلح غیور و انسان ضد غرور» به مناسبت دهه آخر ماه صفر از روز سه‌شنبه 5 بهمن آغاز شده است و به مدت 10 شب ادامه دارد.

موضوع مباحث آیت‌الله تهرانی در ایام محرم و صفر سال‏های اخیر، «بررسی ابعاد مختلف قیام و انقلاب امام حسین (ع)» بوده که امسال نیز 12 جلسه آن در ماه محرم برگزار شد و 10 جلسه دیگر نیز در ماه صفر برپا می‌شود. متن، صوت و فیلم این دروس در پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله مجتبی تهرانی به نشانی
www.mojtaba-tehrani.ir در دسترس کاربران قرار می‌گیرد.

گزیده جلسه پنجم این سلسله‌ سخنرانی‌ها در ماه صفر که در واقع جلسه سیزدهم در این سال قلمداد می‌شود، در پی می‌آید:


مروری بر مباحث گذشته
بحثِ ما راجع به قیام امام حسین(ع) بود و عرض کردم که این قیام، صحیفه دروسی در ابعاد گوناگون معنوی، معرفتی، فضیلتیِ انسانی، دنیوی، اخروی، فردی و اجتماعی برای ابنای بشر بود. امام حسین(ع) مُصلحی غیور و انسانی ضد غرور بود؛ نه خود مغرور بود و نه کسی را مغرور کرد، بلکه می خواست مغرورین را از ورطه غرور نجات دهد. در اوّلین خطبه‌ای که در روز عاشورا بیان فرمود، همین مساله را مطرح کرد. در جلسه گذشته بحث ما به اینجا رسید که انسان طالب زیستنِ دائمی و طالب بهتر زیستن است؛، هم کمّاً و هم کیفاً. بقا می خواهد آن هم نه هر نوع بقایی، بقایی همراه با خوشی؛ می گوید باشم و با صحّت و سلامتی و خوشی هم باشم. هم چنین عرض کردم انسان وجداناً در دنیا، جاودانگی و خوشی مطلق را نمی بیند و درک این مطلب از سنخِ امور عقلی بود. طلب بقا بیجا نیست، پس معلوم می‌شود خداوند چنین مخلوقی را خلق کرده است که طالب بقا باشد، لذا خودش، برای انسان هم زیستِ جاودانگی و هم بهتر زیستن را در نظر گرفته است.

آخرِ جلسه گذشته گفتیم حالا که خدا زیستِ جاودانگی و بهتر زیستن را خلق کرده است، آیا این دو را به ما می دهد یا خیر؟ وعده کرده است که می دهد، خدا هم از قولش تخلّف نمی کند. من چند آیه دیگر در این موضوع می خوانم، بعد می روم سراغ این‌که چرا ما در انتخابمان اشتباه می­کنیم.

وعده خدا به خوشی جاودانه
ما در این زمینه آیات متعدِّده‌ای داریم که من فقط به عنوان نمونه، دو آیه را عرض می کنم؛ جهت هم دارد چون می­خواهم این آیات را با فرمایش امام حسین(ع) ارتباط دهم. در سوره فرقان می فرماید: «قُلْ أَ ذلِکَ خَیْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتی‏ وُعِدَ الْمُتَّقُون‏»بگو این دنیا بهتر است یا بهشت جاودان که به پرهیزکاران وعده شده است؟ از این آیه معلوم می شود که خداوند جاودانگی را برای انسان در نشئه دیگر وعده کرده است. برای چه کسانی وعده کرده است؟ اسمشان را هم برده است، می‌فرماید: برای کسانی که اهل تقوا هستند. در سوره رعد دارد: «مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتی‏ وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ أُکُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها تِلْکَ عُقْبَى الَّذینَ اتَّقَوْا وَ عُقْبَى الْکافِرینَ النَّار» عاقبت کار کسانی که متّقی هستند، این‌چنین است.

تطبیق خطبه امام حسین با آیات قرآن کریم
حسین(ع) در همان اوّل خطبه گفت: «عبادَ اللهِ اِتَّقوا الله» یعنی آن چیزی که در نهاد شما است، یعنی زیستن دائم و بهتر زیستن، با تقوا حاصل می‌شود. شما راه را گم کرده اید. جمله کوتاه اوّلش این است: «عباد الله اتقوا الله». بعد می فرماید: «و کونوا مِن الدنیا علی حَذَرٍ» نشئه جاودانگی جای دیگر است؛ این دنیایی که شما می­بینید، تقاضای شما را برآورده نمی­کند. حضرت شروع می کند دنیا را شرح می دهد؛ چون حالات دنیا جزو وجدانیات و واقعیاتِ خارجی بود و خودشان می توانستند ببینند، لذا حضرت وارد شرح دنیا شد. پس چرا در عین حال که می بینیم، باز به همین دنیا دل می بندیم؟! با این که می بینیم دنیا ناپایدار است، می‌خواهیم از این دنیا، برای خودمان پایداری به دست آوریم. خودمان داریم می بینیم که دنیا آمیخته به ناخوشی است، با این حال می خواهیم از آن خوشی بگیریم. این حماقت از کجا آمده است؟ این تعبیرهایی که می کنم، همه متن روایات است؛ من نمی‌خواهم ادبیاتِ بد داشته باشم، این تعبیر در روایت علی(ع) است که فرمود: «أحمقُ الحُمَق الإغترار»

شیطان بیرون و شیطان درون
معارف ما در آیات، روایات و دعاها است. هم آیات، هم روایات و هم ادعیه، دو عامل را برای مغرور شدن انسان مطرح می کنند. طبق معارف ما «دنیا و حیات دنیا» عامل غرور است. در این مجموعه یک عامل درونی و یک عامل بیرونی را مطرح می کنند. حالا من تحت عنوان شیطان درون و شیطانِ بیرون بحث را ارائه می‌دهم؛ چون می خواهم آیات را برایتان بخوانم. در سوره نساء دارد: «وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبیناً یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاَّ غُرُوراً»هر کس به جای خدا، شیطان را ولیّ خود بگیرد، خسارت آشکاری را متحمّل شده است. شیطان به آنها وعده می‌دهد و برایشان آرزو می‌پروراند؛ و البته که جز فریب، وعده‌ای نمی‌دهد. این آیه می گوید: وعده های شیطان فریبنده است، یعنی تو را به هدفت نمی رساند. کار شیطان، راه گم کردن است. در سوره اسراء می فرماید: «و ما یَعدهم الشیطان الا غُرورا» در این جمله کار شیطان را مطرح می کند.

در سوره حدید دارد: «غَرَّتْکُمُ الْأَمانِیُّ حَتَّى جاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَ غَرَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُور»در اینجا دو عامل را می آورد، هم امانیّ و آرزوهایِ بی پایه و کاذبِ درونی فریبت می دهد که مربوط به نفس است، «و غرَّکُم باللهِ الغرورُ» و هم غَرور بر وزن فَعول، که از نام های شیطان است. شیطان فریبندگی زیادی دارد. لذا در قرآن از او تعبیر به غَرور می شود. در سوره لقمان می فرماید: «یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ وَ اخْشَوْا یَوْماً لا یَجْزی والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ والِدِهِ شَیْئاً إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ» در سوره فاطر نیز دارد: «فَلاتَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَلایَغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُور؛ إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا»

اگر کسی خواست در ادعیه این مطلب را ببیند، بهترین کتاب برای مراجعه صحیفه سجادیه است. امام سجاد در دعای سی ویکم صحیفه شان همین مطالب را دارند. در خطبه اوّل نهج‌البلاغه هم این مطلب آمده است. بحث، بحثِ بسیار مفصلی است و من فقط برای اشاره یک جمله از نهج‌البلاغه را می خوانم. وقتی جنگ نهروان تمام شد، علی(ع) بین این چند هزار نهروانی ها که کشته شده و روی زمین بودند، می رفت؛ چون کشته شدگان از اصحاب علی(ع) به تعداد انگشتان هم نرسید. حضرت نگاهی به اینها می کرد، آن انسان کامل، این جمله را فرمود: «لَکُمْ لَقَدْ ضَرَّکُمْ مَنْ غَرَّکُمْ» میدانی چه کسی به اینها ضرر زد؟ کسی که اینها را فریب داد، به اینها ضرر زد. «فَقِیلَ لَهُ مَنْ غَرَّهُمْ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ؟» پرسیدند چه کسی اینها را فریب داد؟ «فَقَالَ الشَّیْطَانُ الْمُضِلُّ» یک، شیطان؛ «وَ الْأَنْفُسُ الْأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ غَرَّتْهُمْ بِالْأَمَانِیِّ» دو، نفس امّاره. حضرت به هر دو عامل بیرونی و عامل درونی اشاره کردند.



دوباره در جملات علی(ع) است که فرمود: «مَنِ اغتَرَّ بِنَفسِهِ أسلَمَتهُ إلَی المَعَاطِبِ»هر که به خود مغرور شود، خودش را تسلیم سرزنش ها کرده است. حضرت در اینجا غرور به نفس را مطرح می کند. در خطبه صدوسی وسه نهج البلاغه ای که دست من بود، دارد: «لَقَدِ اسْتَهَامَ بِکُمُ الْخَبِیثُ وَ تَاهَ بِکُمُ الْغُرُورُ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى نَفْسِی وَ أَنْفُسِکُمْ» شیطان ناپاک، شما را سرگردان نمود و گمراه کرد. شیطان را به خبیث و ناپاک، توصیف می کند. درون اینها نکات خیلی ظریفی خوابیده است، ولی من نمی خواهم وارد بحثهای مفصل شوم، فهرست وار اشاره می کنم و رد می شوم.

چگونه فریب می‌خوریم؟!
حالا چه می شود که انسان فریب می خورد؟ مهم این است که این را بفهمیم. مقدماتی را که تا الآن بیان کردیم، فهرست وار می گوییم و بعد نتیجه‌گیری می‌کنیم. خیلی هم روشن است. اوّل؛ همه انسان ها زیستِ دائمی و بهتر زیستن را می خواهند. منشأ هم خودخواهی و حبّ به بقا است. می­خواهم از بین نروم، باشم و خوش باشم. دوم؛ انسان از نظر حدوث، در دامن مادّه است. من و شما می‌فهمیم که به دنیا آمدیم، زائیده دنیاییم و داریم می‌بینیم که زندگی دنیا دوام ندارد. این را می‌بینیم و شهود ماست. امام حسین و آیات قرآن همین مشاهدات ما را بیان می‌کند. این را کنار آن خواسته درونی بگذار، می بینی که قابل جمع نیست ولی چون این جلوات مادیّت جذبه دارد و با تمایلات درونی و حیوانی من نیز هم‌سو است، لذا من مجذوبش می‌شوم. مطلب خیلی واضح است و هیچ پیچشی ندارد.

اشتباه، سرآغاز فریب خوردگی
همان‌طور که می‌بینیم دنیا دوام ندارد و خوشی‌هایش ناخالص است و این یک امر وجدانی واقعی است که شهود می‌کنیم، این هم همان‌طور است و نمی‌توانیم انکار کنیم که حدوث ما در بستر مادّه بوده و ادامه‌اش نیز در همین بستر است. از آنجا که مادّه این همه برای من جلوه دارد و این جلوه‌ها با تمایلات درونی من همسو است، لذا من مجذوبش می‌شوم. چرا مجذوبش نشوم؟ کسانی که مغرور می‌شوند، دلیل دارند. نعوذبالله خیال نکنید که می‌خواهم از مغرورین حمایت کنم! نه؛ بحثم را می‌خواهم جلو ببرم.

در باب غرور یک بحث مهم مطرح است که این هم وجدانی است. غرور، مغرور شدن و فریب خوردن درونش مسأله اشتباه خوابیده است؛ اشتباه در انتخاب. همیشه غرور در جایی اتفاق می‌افتد که انسان بر سر دوراهی قرار می‌گیرد‏. قبلاً به آن اشاره‏ کردیم که «این ره که تو میروی به ترکستان است» تحقق غرور بر سر دو راهی و اشتباه کردن است. هرگاه انسان بر سر دو راهی قرار می‌گیرد و می‌خواهد راهی را با نیروی اختیار خود انتخاب کند، باید راه‌ها را بسنجد و ببیند با کدام راه به مقصد می‌رسد.

خداوند راه درست را نشان داده است
این‌طور نیست که خداوند راه درست را برای من مشخص نکرده باشد. یک راه، آن راهی است که هم عقل ـ‌که حجّت درونی من است‌ـ به من می‌گوید درست است و هم وحی می‌گوید که حجت بیرونی است و خالق من است. یک راه دیگری هم هست که از طرفی هم هواهای نفسانی من مجذوب آن شده است. حال چه باید کرد؟! من متحیّر شدم و نمی‌دانم کدام را باید انتخاب کنم! از این طرف انبیا و اوّلیا آمده‌اند و به من می‌گویند: نگاه کن این دنیا نه برایت جاودانگی می‌آورد و نه خوشی دائمی! هیچ‌کدام را در بر ندارد؛ خودت هم داری میبینی. از آن طرف هم وعده آخرت است که من آن را ندیده‌ام امّا این نامشهود، چیزی است که عقلم آن را پذیرفته و نمی‌توانم انکارش کنم.

نیاز حقیقی، پاسخ واقعی دارد
خداوند گفته است: این نیاز و گرایشی را درون تو گذاشتم و تو طالب جاودانگی خوشی دائم هستی، همه‌اش را برای تو خلق کرده‌ام و قول می‌دهم که آن را به تو می‌دهم. من هم کسی نیستم که از وعده خودم تخلف کنم. «اِنَّ وَعدَ اللهِ حَقُّ» حالا ای مردم فریب دنیا را نخورید! چقدر زیبا است! می‌فرماید: «یا اَیُّها الناس اِنَّ وَعدَ اللِه حقٌّ » ای بر سر دوراهی متحیّر مانده‌ها! تخلف نکنید! این چیزی را که می‌خواهید به شما می‌دهم. یک وقت فریب شیطان را نخورید! هدف گیری‌تان درست بود هدفی را هم که خواستید من برایت درست کرده‌ام، لذا به حرف آن کسی که در گوشتان می‌خواند: راه از این طرف است، گوش ندهید! او دارد شما را گول می‌زند. عجیب این است هم فریب‌کار بودن او را می‌گوید و هم نمونه‌های فریب خوردگان را می‌گوید تا با چشم خودت ببینی. آیا این حرف‌ها برای ما نیست؟! آیا این مطالب در معارف ما نیست؟!

فریب خوردگانی از حیوان بدتر!
واقعاً می‌شود گفت بعضی‌ها از چهارپا هم بدتر بودند. چون اگر به یک بزغاله علف نشان بدهی، دنبالت می‌دود؛ حیوان است دیگر! حالا حیوان یک وقت دنبال کسی می‌دود و او هم کمی علف به آن حیوان می‌دهد تا قدری بخورد و دنبالش برود، یک وقت علف را فقط به او نشان می‌دهند و به دنبال خود می‌کشد. بعضی افراد از این هم بدتر هستند، نه علف را می‌دهند که بخورد و نه چیزی نشانش می‌دهند؛ فقط لفظش را می‌گویند، او هم دنبال آنها راه می‌افتد. در گوشش می‌گویند: علف علف! او هم دنبالش می‌دود. حیوان این‌طور نیست و تا نبیند دنبال کسی راه نمی‌افتد. عمر سعد از آنها است که «وعده حکومت» را به او دادند.

روی سخن با دین‌داران است
مسأله این است. یعنی بعضی از فریب‌خوردگان دنیا آن‌قدر سست عنصر هستند که با دیدن و شهود این مسائل و این واقعیت‌ها باز هم دنبال دنیا می‌روند. بحث ما راجع به کسی که می‌گوید: من به مبدا و معاد اعتقادی ندارم نیست. ما بحثمان درباره دو سپاه رو به روی هم است که هر دو می‌گویند: ما به مبداء و معاد معتقدیم. در اینجا چه اتفاقی افتاده است؟ خیلی روشن است و آن مسأَله سوءاستفاده از نیروی انتخاب و اختیار است. «و ما یَعِدُهُم الشَیطانُ الّا غُروراً» آیات و روایات ما دقیق و حساب شده است. اینها ذهنی و فرضی نیست، واقعیت‌گرایی است. حضرت هیچ کدام از خواسته‌های درونی انسان را انکار نمی‌کند و می‌گوید: هدف گیری‌ات درست است امّا راه گم کرده‌ای. سر دو راهی قرار ‌گرفته‌ای و راه گم کرده‌ای. اگر دنیا را انتخاب کنی بدتر از حیوان عمل می‌کنی. نمی‌شود گفت که چنین کسی انسان است. چرا این ودیعه الهیّه عقلانیه‌ای را که به تو دادم به کار نبستی و راه درست را انتخاب نکردی؟! حیف این گوهر گرانبهایی که به تو دادم! تو قابلیت نداشتی و از آن استفاده نکردی! /901/د102/ع

ارسال نظرات