از تأسیس بازار تا سرشماری نفوس
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، برای بررسی نحوه اداره حکومت توسط پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) و همچنین آشنایی با سیاستهای پیامبر در مدیریت جامعه با دکتر سعید طاووسی استاد تاریخ اسلام دانشگاه علامه طباطبایی به گفتوگو پرداختیم.
بخش اول این گفتوگو با عنوان «روایت یک استاد تاریخ از فرمان پیامبر(ص) به جهاد با یهودیان جنایتکار» منتشر شد و بخش دوم این گفت وگو را در ادامه میخوانید:
جوهره دین عبادت است و اولین اقدام پیامبر(ص) تأسیس مسجد بود
اولین اقدام پیامبر بعد از ورود به مدینه چه بود؟
طاووسی: مدیریت پیامبر علاوه بر مدیریت قانون، مدیریت اخلاق، کرامت و محبت است و این ویژگی خود را پیمانهای برادری نشان میدهد. در همین راستا اخلاق و کرامت و محبت کافی نیست، بلکه عبادت و بندگی هم لازم است. جوهره دین عبادت است و اساسا پیامبر برای عبادت آمده است و به همین دلیل پیامبر در اولین گام اقدام به تاسیس مسجد میکنند. چند ماه زمان برد تا مسجد ساخته شود.
برخلاف روایت فیلم الرساله که گویا در یک نیم روز مسجد النبی ساخته میشود.
طاووسی: البته روایت فیلم روی دور تند است. اما نکته این است که مسجد پیامبر بنای خیلی سادهای داشت ولی با امکانات آن روز، احداث همان مسجد هم مقداری زمان میبرد. اگر فرض کنیم مسجد النبی همان قسمت روضه رضوان بوده است، در مقایسه با وسعت مدینه آن روز، بنای بزرگی بوده است چون وسعت مدینه در آن دوران، تقریبا اندازه کل مسجد النبی در دوران امروز بوده است.
یعنی آن زمان فضای کل مدینه به اندازه مسجدالنبی امروز است؟
طاووسی: البته داخل شهر مدینه و نه قبایل اطراف. وسعت مدینه در زمان پیامبر کمی بیشتر از محدوده مسجدالنبی بوده است. این نکته بسیار مهمی است چون وقتی امروز درباره شهر مدینه صحبت میکنیم، عدهای وسعت شهر را به اندازه شهرهای امروزی تصور میکنند. در حالی که منهای قبایل اطراف مدینه، شهر مدینه بزرگ نبوده است و وقتی میگوییم حضرت زهرا(س) را در خانهاش دفن کردهاند، خیلی عجیب نبوده است چون شهر مدینه کوچک بوده است.
البته بنا به سنت، پیکر مطهر حضرت را به روضه رضوان نبوی میبرند و در آنجا بر پیکر مبارکشان نماز میخوانند و دوباره به خانه بازمیگردانند و به همین دلیل مردم تصور میکنند قرار است فردا حضرت را دفن کنند.
البته روایتهایی داریم که طبق آنها، حضرت زهرا در بقیع دفن شدهاند و امیرالمومنین برای اینکه بارگاه ایشان مشخص نشود، چندین قبر در کنار آن درست میکنند.
طاووسی: اینکه امیرالمومنین چند قبر در بقیع درست میکنند، روایت درستی است و این برای رد گم کردن است و روایات تاریخی نشان میدهد حضرت زهرا را در بقیع دفن نکردهاند. روایت صحیح السندی از امام هشتم در کهنترین و معتبرترین منابع شیعه هم آمده که نشان میدهد حضرت در خانهشان دفن شدهاند. البته این موضوع به بحث اصلی ارتباطی ندارد.
اگر این را فرض بگیریم که کل مدینه زمان پیامبر اندازه محدوده مسجد النبی و بقیع است، این سوال به وجود میآید که آن حدود چندصد نفری که از مکه به مدینه مهاجرت میکنند، چگونه در مدینه جای میگیرند؟ آیا این مهاجرت باعث افزایش وسعت و محدوده مدینه نمیشود؟
طاووسی: تاحدی میشود اما نه آنقدری که ما تصور میکنیم. مثلاً پیامبر و کبار صحابه در کنار همین مسجد زندگی میکنند که حجرات پیامبر بود. حدیث سد ابواب به همین منظور نازل میشود. همین اماکن مانند سقیفه بنی ساعده که محل استقرار خزرجیان است و اصحاب صُفّه در کنار همین مسجد بودهاند. در مجموع کل مدینه زمان پیامبر کمی از محدوده فعلی مسجد النبی و محوطه اطراف آن بزرگتر بوده است. این را بنده از تصورات خودم بیان نمیکنم زیرا در کتاب مدینهشناسی سید محمدباقر نجفی که در نوع خودش بینظیر است دقیقا جغرافیای مدینه را مشخص کرده است.
*تأسیس بازار و سرشماری دو اقدام مهم حکومت پیامبر(ع)
میخواهیم یک مقدار به تعبیر امروزی درباره ساختار سیاسی و حکومتی دوره پیامبر صحبت کنیم. آیا در زمان پیامبر تقسیمبندی کارها و نهادسازی حرکت میکنند؟
طاووسی: ببینید، حضرت به سمت نهادسازی میروند و مقدمات آن را هم ایجاد میکنند. مثلا یکی از کارهای مهمی که در زمان حکومت پیامبر انجام شد، آمارگیری بود. تعداد مردان، زنان، کودکان و... مشخص شد. پیشنیاز هر برنامهریزی آمار است و پیامبر این را انجام دادند. در حوزه اقتصادی، اقدام به تأسیس بازار کردند تا مسلمانان از بازار یهودیان بنی قینقاع مستقل شوند.
اساساً یکی از علل اصلی غزوه بنی قینقاع به این خاطر بوده که روزی یک زن مسلمان برای خرید به بازار میرود. عدهای از یهودیان مدینه لباس او را با میخ به زمین وصل میکنند وقتی حرکت می کند، لباس آن زن مسلمان میافتد و یهودیان به واسطه این اتفاق او را مسخره میکنند. به خاطر هتک حرمت زن مسلمان، پیامبر با آنها برخورد میکنند. البته نه اینکه به این خاطر فقط جنگ شده باشد اما اگر به همین دلیل هم بوده باشد، ارزش دارد. مساله اینجا بود که قبیله بنی قینقاع با مسلمانان توافقاتی کرده بودند و باید به آن پایبند میبودند اما رعایت نمیکردند و در این حادثه به صورت علنی کینه آنها آشکار میشود.
نکته دیگر اینکه، پیامبر به دلایل اقتصادی، فرهنگی و سیاسی اقدام به تاسیس بازار میکنند. اما در حوزه نظامی ارتش تأسیس نمیکنند و شرایط به شکل فعلی نبوده است.
آیا به این دلیل بود که جهاد ماهیت عمومی داشت و همه مردانی که توان رزم داشتند وظیفه شرکت در جهاد را داشتند؟
طاووسی: دقیقا. وقتی حکم جهاد داده میشد همه شرکت میکردند پیامبر ارتش دائمی ایجاد نمیکنند اما افراد را برای جهاد تربیت میکردند. مثلاً پیامبر مسابقه سوارکاری و اسب سواری برگزار میکردند. مثلا همین احادیثی که توصیه به تیراندازی، سوارکاری و شنا دارد را بیان میکردند. این احادیث تبلیغ فرهنگی برای تربیت نیرو بود. اما اینکه افرادی باشند مثل و شورا و مجلس و سمتهایی داشته باشند، خیر اینگونه نبود. اما عدهای بودند که وظایفی داشتند.
*نقش گفتوگو و مشورت در حکومت نبوی
در واقع ساختار شورایی مثل شورای سنهدرین در رم باستان وجود نداشت؟
طاووسی: به صورت قانونی خیر اما پیامبر همه را در امر مشورت شرکت میداد. جلسات مشورتی پیامبر در مسجد و با حضور اقشار مختلف، علیالخصوص بزرگان و سران قبایل برگزار میشد. باتوجه به ساختار اجتماعی آن زمان، نیازی به تفکیک مردم هم نبود.
فرهنگ آن موقع میپذیرفت کسی که ریش سفید نیست یا رئیس و سران قبیله نیستند در جلسات شرکت کنند و مشورت بدهند؟
طاووسی: ببینید، از نظر عرفی مردم خودشان قواعدی مثل حرمت بزرگتر را رعایت میکردند اما اینگونه نبود که کسی غیر از سران و بزرگان را از حضور در جلسات مشورتی منع کنند. مثلا پیامبر بعد از پیمان عقبه با مردم یثرت (مدینه) و قبل از هجرت به آن شهر، جوانی به نام مُصعَب بن عُمیر را مامور میکند به یثرب برود و مردم را به اسلام دعوت کند. مصعب هم جوان خوش سیما و برازندهای بود و به زبان امروزی، خیلی خوشتیپ بود. درواقع ریشسفیدان اوس و خزرج قرار بود به صحبتهای مصعب گوش دهند. در اواخر عمر شریف پیامبر، حضرت، اسامة بن زید را فرمانده سپاه قرار میدهد. اسامه جوانی 18 ساله و پدرش رومی و مادرش حبشی بود. این نشان میدهد پیامبر تلاش داشت این ساختارهای شکل گرفته را بشکند.
بنابراین حضرت برنامهریزی و اقداماتی دارد اما این اقدامات را نباید شبیه به امروز تصور کنیم بلکه باید در فضای همان جامعه آن را فهم کنیم. پیامبر نظام ارزشها در حوزه اجتماعی و فرهنگی را تغییر داد و این اتفاق بسیار بزرگی است.
*پیامبر احکام دین را به صورت تدریجی در مدینه اجرا کرد
بررسی تاریخ اسلام و روایات نشان میدهد یک سری احکام در زمان پیامبر به صورت تدریجی اعلام میشود. عدم رعایت آن حکم شرعی که مجازات اجتماعی هم دارد، مانند شرب خمر، چگونه اجرا میشد؟
طاووسی: حضرت شخصا به این جرایم رسیدگی میکردند. مثلا قصاص، حق ولی دم است اما اجرای آن حق ولی دم نیست و حاکم شرع باید آن را اجرا کند. مواردی مانند قصاص، حد و تعزیر تحت اداره و هدایت حضرت رسول انجام میشد.
مثلا احکام دیگری مانند جمعآوری زکات را خود حضرت اجرا میکرد یا قوانینی برای آن تعیین میکردند. احکام زکات در قرآن خیلی روشن است اما ایشان تدریجی آن را اجرا میکردند. به مردم سخت نمیگرفتند. مثلا زید بن حارثه برای پرداخت زکات خود یکی از اسبهایش را میآورد. حضرت اسب را میگیرند و دوباره به او پس میدهند و میفرمایند زکاتت قبول. زید پسری داشت، حضرت میفرمایند پسرت را بر این اسب سوار کن. به این ترتیب پیامبر زکات را میگیرند و دوباره به میبخشند.
بنابراین احکام اسلام در زمان پیامبر به صورت تدریجی و ملایم اجرا میشدند. شرب خمر هم همینطور است. قرآن هم آن را تدریجی نازل کرده است. شروطی هم برای آن تعیین شده اما وقتی اثبات میشد، حضرت خودش آن را اجرا میکرد. هدف از مجازاتها، بازدارندگی بود.
*ماجرای قصاص حارث بن سُوید
مثلا ماجرای قصاص حارث بن سُوید خیلی جالب است و تعهد پیامبر به قوانینی که وضع کرده است را نشان میدهد. حارث در حین جنگ یکی از مسلمانانی که در جبهه خودی بود را به خاطر کینهای که از زمان جاهلیت به او داشت، میکشد. پیامبر میفرمایند حارث را بیاورید. وقتی میآورند، دیگر جنگ تمام شده است. حارث میگوید پشیمانم، یکباره یاد زمان جاهلیت افتادم و عصبانی شدم. اما اکنون پشیمان هستم. بعد میگوید دیهاش را میدهم، استغفار هم میکنم، برده هم آزاد میکنم و 60 فقیر را طعام میدهم. همه این کارها را انجام میدهم. حضرت میفرمایند همه این کارها را انجام بده و توبه کن و انشاالله خدا تو را میبخشد. اما بعد دستور میدهند او را ببرید و قصاص کنید. چون قصاص ربطی به توبه ندارد. اگر قرار باشد قانونی که گذاشتهایم را نقض کنیم، دیگر امکان اجرا ندارد.
در واقع قصاص هم خودش راهی برای بخشش گناه است. فردی یک نفر را میکشد، وقتی قصاص میشود در آخرت دیگر به این خاطر عذاب نخواهد شد.
طاووسی: بله. ضمن اینکه برای اجرا نکردن قصاص فقط یک راه وجود دارد و آن هم بخشش اولیای دم است. اما اگر نبخشیدند چه؟ به همین دلیل حضرت میفرمایند او را ببرید و قصاص کنید.
*مسجد در حکومت پیامبر به مرکزی عبادی، سیاسی، آموزشی و فرهنگی اسلام تبدیل شد
اگر به موضوع تاسیس مسجد توسط پیامبر برگردیم، درواقع می توانیم نتیجه بگیریم که مسجد صرفا محل عبادت نبوده است.
طاووسی: بله، نبوده است. در زمان حکومت پیامبر مسجد به مرکز عبادی، سیاسی، آموزشی و فرهنگی اسلام تبدیل شد. اساسا اولین مرکز آموزشی اسلام مسجد بوده و مهمترین مرکز علمی قرون بعدی هم مسجد بوده است. در زمان فرمانداری جناب سلمان بر مدائن، تصمیم میگیرند آموزش کودکان را به جای مسجد در جایی به نام مکتب منتقل کنند. این کار چند دلیل داشت، اول اینکه جمعیت بیشتر شده بود و دوم اینکه کودکان به خاطر میل به بازی کردن، نظم مسجد را بر هم میزدند و یا گاهی اوقات طهارت مسجد را حفظ نمیکردند.
* بزرگترین مدارس اسلامی همچنان تحت مدیریت مساجد هستند
اما مکتبی که تاسیس می شد باز هم در جوار مسجد بود و درواقع زیرمجموعه مسجد محسوب می شد اما جزء قسمت عبادی مسجد نبود. بعدها که مدارس پدید میآید، باز هم مدارس در درون مسجد بودهاند و به تدریج به خاطر کثرت جمعیت و عوامل دیگری تشخیص داده می شود مدرسه به بیرون از مسجد برود. بزرگترین حوزههای علمیه شیعه در کنار مساجد یا حرم اهل بیت است. در اهل سنت هم مهمترین حوزه یا دانشگاه دینی، جامعه الازهر مصر است که درواقع یک مسجد بزرگ است و مدرسه علمیه یا دانشگاه ذیل این مسجد قرار دارد.
قدیمیترین دانشگاههای جهان که یونسکو هم آن را تایید کرده است، جامعه زیتونه در تونس و جامعه قروین فاس در مراکش است. اینها مسجد بودند که در کنار مسجد یک مرکز علمی شکل گرفته و تا امروز هم بدون توقف به فعالیت خود ادامه داده است.
*تفسیر و تعلیم قرآن یکی از برنامه های فرهنگی عصر نبوی بود
در سرزمینهای مسیحی هم مدارس زیادی تحت نظارت و مدیریت کلیساها شکل گرفته بود. مدارسی که در ذیل کلیسا قرار داشتند.
طاووسی: دقیقا. این ریشه در عهد نبوی دارد. مثلا پیغمبر اکرم قرآن را 10 آیه 10 آیه تعلیم می دادند.
برای حفظ؟
طاووسی: نه. آیات را توضیح میدادند و تفسیر میکردند و این نشان میدهد در زمان پیامبر ترتیب آیات روشن بوده است.
*نقش مبلغان دینی در حکومت پیامبر
نقل معروف تاریخی است که قرآن در زمان خلیفه اول و توسط زید بن ثابت جمع آوری شده است اما شواهد نشان میدهد که ترتیب سورههای قرآن را پیامبر انجام دادهاند. شواهد دیگری هم داریم که مثلا غیر از سوادآموزی که محل تاکید پیامبر بوده است، افرادی که اسلام میآوردند، وقتی میخواستند به قبیله و محل سکونت خود بازگردند، حضرت به آنها جزوههایی را می دادند که شامل احکام نماز، روزه، خمس و زکات و سایر احکام شرعی درج شده بود. به آنها وفد گفته می شد. آنها با این جزوات به محل سکونت خود میرفتند و برمبنای آن خود و خانواده و قبیله را راهنمایی میکردند. سال نهم هجری را عام الوفود میگفتند.
مسجد محل آموزش و قضاوت هم بوده است و کارکردهای متعددی داشته است. این تاکیداتی که در اسلام در مورد نماز جماعت است، حضور در چنین جا و جامعهای مدنظر بوده است. فرق نماز فرادا با نماز جماعت در چیست؟ حضور در مسجد مهم بوده است. اخبار و اطلاعات داده و تبادل میشده است. احکام و اخلاق گفته میشده است. بنابراین اگر همه اینها را در کنار هم ببینیم، نشان میدهد پیامبر برای اداره یک جامعه برنامهریزی کرده است.
*صلح نامههای پیامبر چندین برابر جنگهای حضرت است
غیر از تعیین مرزهای حرم مدینه، یکی از غسلهای مستحبی غسل ورود به حرم مدینه است، نه مسجد النبی. استحباب آن هم ثابت است. منظور اینکه غیر از این و توجه به قبایل حاشیه شهر، پیامبر اکرم قبایلی که در اطراف بودند و با مدینه فاصله داشتند، مثل جوینه که بین مدینه و مکه بوده است، قرارداد امضا کرده است. این قراردادها دوطرفه بوده است. چون طرف مقابل هم حق دارد و محترم است.
مانند اصطلاح برد- برد که امروز به کار برده میشود.
طاووسی: احسنت. مثلا قبل از غزوه بدر، چند غزوه و سریه داریم که منجر به جنگ نشده است. مثل ذات العشیره. بدرالولی. در این غزوات جنگی رخ نداده است. خانم دکتر مهدیه پاکروان کتابی به نام پنهان در تاریخ دارد. او در این کتاب نتیجه می گیرد که در اغلب از غزوات پیامبر در عمل جنگی رخ نداده است اما چون پیامبر در آنجا سرپرستی آن حرکت را داشته به آن غزوه گفتهاند. مثلا غزوه ذات العشریه برای امضای پیمان با غزوات بدوی بوده است و پیامبر میروند و قرارداد میبندند و برمیگردند. اصلا قرار نبوده جنگی رخ دهد.
حضرت 27 غزوه دارد، در بسیاری از این جنگها تعداد کشتهها بسیار کم است. پیامبر در دوره مدنی، صلحنامههای خیلی زیادی دارد که چندین برابر آن غزوات است اما کسی به آن توجه نمیکند. دکتر حامد منتظری مقدم کتابی نوشتهاند به نام صلحنامههای پیامبر. یا مثلا کتاب در الوثایق السیاسیه به صورت مستند صلحنامههای پیامبر در آن درج شده است.
*اصلی ترین ابزار پیامبر برای ترویج اسلام، آموزش قرآن بود
یک نکته درباره سیاستهای ترویجی پیامبر. اشاره کردید به اینکه پیامبر به عده ای از افراد جزواتی می دادند و آنها را مامور به ترویح احکام اسلام در میان قبیله خود می کردند. سبک آنها برای تبلیغ چه بوده است. چون تا زمانی که مکه فتح میشود، تعداد مسلمانان چندین برابر میشود. چگونه جمعیت مسلمانان در مدت 10 سال جمعیت چند صدنفره به حدود 8 تا 10 هزار نفر افزایش می یابد.
طاووسی: تبلیغ در فضای صلح امکانپذیر است. اگر فضای صلح برقرار نمیبود، مبلّغ اسلام را میکشتند.
*جذابیتهای محتوایی و فرمی قرآن برای مردم صدر اسلام
درواقع صلح بستری برای تبلیغ دین بود.
طاووسی: همینطور است. مبلّغان، معمولا قرآن آموزش میدادند و با قرآن مردم را دعوت میکردند. چون قرآن بسیار جذاب است. معانی قرآن عالیترین معانی اما با بیانی ساده است. مثلا اُنظُر الی اِبِل. قرآن موضوع نگاه مردم را تغییر نداد، نوع نگاه را تغییر داد. بنابراین قرآن هم از نظر آهنگین بودن جذابیت داشت و هم از نظر محتوا. به عنوان مثال همین برابری ای که در قرآن است برای جامعه عرب بسیار جالب بود چون جامعه عرب قبل از اسلام طبقاتی بود. البته نظام طبقاتی عرب ها نه به اندازه ساسانیها نبود ولی درجهای از طبقاتی بودن وجود داشت. مثلا میگفتند ما قریشی هستیم و شما نیستید. ما مُضَری هستیم و شما اهل ربیعه. قبایل بزرگ قبایل کوچ را تحقیر میکردند اما قرآن می گفت همه در منظر خدا یکی هستند.
و این خودش اثر گرایش به اسلام را داشت.
طاووسی: بله. فردی که سالها به اشتباه و براساس باورهای غلط تحقیر شده بود، میدید که قرآن میگوید تو هیچ تفاوتی با سایر افراد جامعه نداری و این اثر تبلیغی بسیار خوبی برای ایمان آوردن به اسلام بود.
*پیامبر قبیله را نفی نکرد، اصلاح کرد
اشاره به قبایل پیش از اسلام کردید. بررسی تاریخ نشان میدهد پیامبر قبیله را نفی نمی کنند اما آن را تعدیل میکنند.
طاووسی: ببینید، پیامبر با زندگی قبیلهای درنیفتاد. در هیچ جای قرآن نمیبینید که نوشته باشد زندگی قبیلهای بد است و بررسی تاریخ نشان می دهد پیامبر زیست فرهنگی بومی منطقه را به رسمیت شناخته است اما در دوران حکومت خود در مدینه ساختار قبیله را اصلاح و هدایت کرده است. نباید قبیله بر عقیده تحکم کند، نباید عدالت را تخریب کند. اینها مضرات قبیله است و پیامبر تلاش کرد این معایب را از بین ببرد. درواقع از نظر اسلام، اصل، قبیله نیست اما خود قبیله هم ساخت بدی نیست. هیچگاه نمیبینیم پیامبر و بعدها امیرالمومنین قبیله را نفی کنند.
در واقع قبیله براساس یک نیاز زیستی و اجتماعی ایجاد شده بود.
طاووسی: بله.
*تعامل با توده های مردم برای حل مسائل از ویژگی های دوران نبوی و علوی است
فارس: گاهی اوقات بحثهایی در باب مدیریت پیامبر در مدینه آن دوره میشود و با بررسی و توضیح آن سبک مدیریتی برداشتهایی از نوع نگاه اسلام به مدیریت میشود. برخیها سبک مدیریتی پیامبر را اقتضاء زمانه میدانند و معتقدند اگر امروز پیامبر بودند ساختار دیگری نسبت به دوران صدر اسلام را به وجود می آوردند اما برخی دیگر میگویند اساساً اسلام و پیامبر مدیریت جامعه را به این سبک میپسندند و طبق این تعریف اسلام ضد بروکراسی بوده و برای پیشبرد امورات جامعه توده مردم را درگیر امور میکرده است. به نظر شما آیا میتوانیم چنین برداشتی از سبک مدیریتی پیامبر داشته باشیم.
اگر اینگونه است، کمی جلوتر که میرویم و 25 سال پس از پیامبر، با بررسی دوره حکومت 5 ساله امیرالمومنین، احساس میشود، کمی برورکراسی پذیرفته شده است. بروکراسی به معنای تشکیلات و نهادهای حکومتی. چون بالاخره دایره حکومت بسیار بزرگتر و جمعیت بیشتر شده است و اداره جامعه نیازمند نهادسازی و بروکراسی است. خوب است مقداری این باره صحبت کنیم.
طاووسی: ببینید، مقداری از این تحولات مرتبط به اقتضاء زمانه است. مثلا در زمان حکومت حضرت امیر، دوران پس از فتوحات است و سرزمینهای اسلامی خیلی وسیع شده است و اداره آن به سبک دوره اولیه اسلام ممکن نیست.
فقط بحث جمعیت نیست، بحث تفاوت فرهنگی هم هست. مثلا مردم ایران، مردم شام و مردم مصر، هر کدام با فرهنگ و ساخت اجتماعی دیگری رشد کرده بودند و نیاز به امر تشکیلات وجود داشت. وقتی خلیفه دوم به سراغ ایجاد تشکیلات میرود، امیرالمومنین نه تنها مخالفت نمیکنند بلکه او را تشویق میکنند. مثل ایجاد دیوانها و یا طراحی تقویم هجری قمری که طبق روایات تاریخی به پیشنهاد امیرالمومنین انجام میشود. اما خلیفه دوم شروع سال هجری را در محرم قرار میدهد و حضرت این را نمیپسندند چون شروع هجرت در ربیع الاول بوده است. به هر حال با این اقدامات مخالفت جدی هم نمیکردند.
بنابراین این یک ضرورتی بوده است اما از نوع مدیریت پیامبر میشود این را استنباط کرد که درگیر کردن توده در امورات جامعه لازم است چون در همان زمان حکومت حضرت امیر باوجود شکل گیری تشکیلات، این رویکرد را دارند و معتقدند باید توده را درگیر کارها کرد و بین حاکم و مردم پردهای نباشد و مردم بتوانند نظر دهند و اینگونه نبود که ارزشی برای بروکراسی با آریستوکراسی قائل باشند بلکه برای مردم ارزش و احترام قائل هستند. این ویژگی مشترک دوره نبوی و علوی است.
این ارزش دادن به نظر مردم تاحدی است که اگر مردم نخواهند، حکومت نمیکنند و در این حدی است که اگر مردم نخواهند آنها را مجبور به جهاد نمیکنند.
البته در اخبار و حوادث سقیفه، روایتهایی داریم که علی علیه السلام فرمودهاند اگر من 40 یار داشتم، سکوت نمیکردم و شمشمیر میکشیدم.
طاووسی: بله. اما حضرت برای چه کسی شمشیر میکشیدند؟ مقابل کسانی که حقاش را غصب کردهاند، نه با توده مردم. در همان زمان هم خیلیها دلشان با علی بود اما میترسیدند و حضرت میتوانستند آن یاران خاموش و منفعل را مجبور به جهاد کنند اما چنین کاری نمیکنند. بنابراین این جمله به معنای جنگ با مردم نیست.
بله. کاملا درست است. اینجا منظور جنگ با مردم نیست.
طاووسی: حضرت نسبت به نتیجه سقیفه بیتفاوت نبودند و احساس مسئولیت میکردند اما چون شرایط مهیا نبود، سکوت کردند. اینکه میفرمایند اگر 40 نفر داشتم، یا در روایت دیگری نقل شده است که حضرت فرمودهاند اگر مثل جعفر (جعفر بن ابی طالب) و حمزه داشتم اقدام میکردم. با همه این احوال ایشان مردم را مجبور نکردند.
*حکومت اهل بیت پیامبر حکومت مدارا و تقیه است
روایتی از امام صادق علیه السلام هست که بسیار جالب است. در دوران اموی مردم بسیار شاکی بودند ولی با خود میگفتند امویان دین را رها کردهاند اما اگر اهل بیت بیایند دین را میگیرند و این باعث میشود به ما خیلی سخت بگذرد و هر کسی دست از پا خطا کند، میخواهند او را بازخواست کنند. بنابراین همین امویان برای ما بهتر هستند. می گفتند درست است که ظلم میکنند و ممکن است بعضی از مردم را بکشند اما کاری هم به دین ما ندارند.
به همین دلیل امام صادق تلاش می کنند این به این شبهه بین مردم پاسخ دهند و در همین راستا در جایی میفرمایند، شما فکر میکنید دولت ما مثل دولت بنیامیه است؟ دولت ما دولت مدارا است. دولت رفق است. میفرمایند دولتنا دولت التقیه است. یعنی با مردم کنار میآییم و چیزی را تحمیل نمیکنیم.
* نخواهید برای هدایت شما علی گمراه شود
دولت اسلامی مردم را هدایت میکند اما مردم را مجبور نمیکند. یک زمان ممکن است مجبور کردن در مساله جهاد باشد. مثلا امیرالمومنین مردم را به جهاد تشویق میکرد. در دورهای دیگر مردم فرمان امیرالمومنین را اجابت نمیکردند و بهانه میآوردند. میگفتند هوا گرم است اجازه دهید هوا بهتر شود. بعد از مدتی حضرت مجددا مردم را به جهاد فرا میخواند. میگفتند هوا سرد است.
این در نهجالبلاغه هم آمده است. باقی آن را سید رضی نیاورده است چون سید خطبهها را تقطیع کرده و هدف او از گردآوری نهجالبلاغه نشان دادن بلاغت امیرالمومنین بوده است. باقی این خطبه در کتاب الفتوح نوشته احمد
ابن اعثم کوفی آمده است. وقتی مردم اینگونه جواب میدهند، حضرت شمشیر میکشند و میفرمایند فکر میکنید نمیدانم چگونه میشود شما را مطیع دستوراتم کنم؟ من میدانم چه کار باید کرد اما نخواهید بهخاطر هدایت شما علی گمراه شود. این جمله به معنای آن است که امام، استفاده از اجبار برای جهاد را مساوی با گمراهی میداند. این جمله، جمله بسیار عجیبی است.