امام خمینی، شخصیتی بی نظیر در تاریخ است
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، آیت الله فاضل لنکرانی در آستانه سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) در درس اخلاق طلاب و اساتید حوزه علمیه در بیان مقام و جایگاه رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی(ره) مطالبی بیان کرد که مشروح این سخنان در ادامه خواهد آمد:
بسم الله الرحمن الرحیم
«قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ».
در آستانه سالگرد ارتحال بنیانگذار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه حادثه بسیار دلخراش شهادت رئیس جمهور محترم و همراهان گرامیاش، رهبری معظم و مردم ایران را داغدار کرد. اولاً یاد این شهدای بزرگوار را گرامی میداریم و از خدای تبارک و تعالی میخواهیم مسیری که این شهدا، مخصوصاً رئیس جمهور محترم برای خدمت به انقلاب نه فقط ترسیم بلکه عملی کرد، را مسئولین آینده الگوی خود قرار دهند و در همین مسیر به مردم خدمت کنند.
از ویژگیهای این دولت و رئیس جمهور شهیدش این بود که گفتمان خود ودولتش را گفتمان انقلاب، گفتمان امام و رهبری، گفتمان ارزشها و در یک جمله گفتمان دین قرار داد. دغدغه او مسئله دین و حکومت دین بود، این امر باید دغدغه همه مسئولین ما باشد. در هیچ دولتی نسبت به مسئله حجاب توجه چندانی که نشد هیچ، بلکه مخالفت هم میکردند، تنها دولتی که به میدان آمد و با اینکه میدانست این کار برای او هزینه دارد، اما پای آن ایستاد همین دولت و همین رئیس جمهور بود، این ناشی از اعتقاد او به حکومت دین بود. شاخص اصلی امام را نیز اگربخواهیم خلاصه کنیم، اعتقاد محکم او به حکومت دین بود، برای امام شاخص دیگری را بالاتر از این نمیشود حساب کرد، امام خمینی به جدّ معتقد بود که دین برای حکومت آمده، همه انبیا برای حکومت آمدند، دین برای همه ابعاد زندگی بشر هدایت و دستور دارد و حاکم جامعه باید به نحوی متصل به خدای تبارک و تعالی باشد، شاخص اصلی امام این بود؛ این شاخص در این دولت که دولت خدمت و جهاد و شهادت شد، به خوبی بروز داشت و الآن هم باید این شاخص ادامه پیدا کند.
آن زمانی که مرحوم والد ما رضوان الله تعالی علیه در یزد تبعید بودند نوشتهای از امام مربوط به سال ۱۳۲۳ را که با آیه «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَةٍ» شروع میشد، مرحوم آقای وزیری یا یکی از مسئولین کتابخانه به والد ما نشان دادند، در این آیه شریفه خدای تبارک و تعالی به پیامبر دستور میدهد که به کفار و به همه بشر بگو من یک موعظه برای شما دارم، مگر ما واعظی را از خدا یا پیامبر بالاتر میتوانیم تصور کنیم؟ واعظ حقیقی فقط خدا و اولیاء خدا ست و نفس آدمی «کفی بالنفس واعظا»، که این نفس هم مسبوق به خداست و روح خدا در آن وجود دارد.
انسانهایی که اهل دیانت نیستند نمیتوانند بشر را موعظه کنند، موعظه واقعی مربوط به خدا و اولیای خداست، به این آیه باید خوب دقت کنیم که اگر فقط همین یک آیه را بفهمیم برای ما بس است. که البته نمیشود واقعش را فهمید! ما واقع کدام آیه از آیات قرآن را میتوانیم بفهمیم؟ اما با توجه اجمالی به همین آیه مسیر زندگی و نگاه ما به دنیا تغییر پیدا میکند.
خدای تبارک و تعالی در این آیه به پیامبر دستور میدهد به مردم بگو «إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَةٍ» شما را یک نصیحت میکنم و آن قیام برای خداست «أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ». تعجب از بعضی تفاسیر مثل تفسیر کبیر فخر رازی است که موعظه واحده را به توحید معنا کردهاند. مگر اینکه بخواهند أن تقوموا را به توحید برگردانند. شما یک موعظه برای مردم دارید؟ یعنی همه حرفها در این موعظه است. عزت دنیا و آخرت انسان در این یک موعظه است که مسیر حرکت انسان را برای همیشه روشن میکند. یک وقت در موعظههای اخلاقی میگوئیم دروغ نگوئید، غیبت نکنید، حسد و کبر و غرور نداشته باشید، ولی این موعظه نه فقط موعظهای اخلاقی بلکه جامع همه دین است. آن موعظه این است که «أن تقوموا لله» برای خدا قیام کنید.
سؤال میشود قیام لله یعنی چه؟ یعنی هر کاری که انسان انجام میدهد. مراد از قیام، ایستادن در مقابل نشستن و قعود نیست، مراد حرکت است یعنی هر حرکتی که انجام میدهید برای خدا باشد، از فکر و اندیشه گرفته، تا گفتار و اعمال، همه باید برای خدا باشد، برای خدا حرف بزنیم و برای خدا عمل کنیم، اگر خواهان سعادت هستیم باید بر هر کاری در زندگی ما قیام لله صدق کند.
در کلمات مفسرین قیام لله به همین اندازه معنا شده که به کارهایتان رنگ خدایی دهید. مرحوم علامه طباطبائی میفرمایند «أن تنهضوا لأجله و لوجهه الکریم» بیشتر از این ورود نمیکند. زمخشری در تفسیر کشاف میگوید: «أراد بقیامهم إما القیام عن مجلس رسول الله وتفرّقهم عن مجتمعهم عنده» مراد از قیام برخاستن از مجلس رسول خدا و متفرق شدن از نزد اوست. در آخر نیز میفرماید «مراد انتساب فی الامر والنهوض فیه بالهمة»، تصمیم بگیرید برای خدا کارتان را شروع کنید. یعنی فقط اخلاص داشته باشید و همه چیز را رنگ و صبغه خدایی بدهید. در تفاسیر گذشته قیام لله را به همین اندازه معنا میکنند که انسان آب میخورد برای خدا باشد، حرف میزند برای خدا باشد، تجارت میکند برای خدا باشد، تا عبادات، نماز و روزه، سفر، همه کار را برای خدا انجام بدهد. بالأخره هر فعلی نیاز به یک حرکتی دارد، چه در ذهن چه در خارج! باید این حرکت برای خدا باشد که البته کار بسیار مشکلی است. انسان وقتی به اندرون خودش مراجعه میکند چقدر منافع شخصی و هواهای نفسانی را مشاهده میکند که ذهن او را متوجه خود میکند و گاهی هم در عمل بروز میکند. مثل بروز و ظهور حسادتها، کینهها و دشمنیها که سر از جنگها در میآورد. اما اگر انسان با قیام لله همه چیزش برای خدا باشد این آسیبها و این بلاها به وجود نمیآید.
قیام لله در تفاسیر گذشته فقط در همین حد بیان گردیده، اما در آن مطلبی که امام در کتابخانه وزیری نوشتهاند چه تعابیر بلندی ذکر کردهاند. اولاً میفرمایند خداوند تبارک و تعالی در این آیه از سرمنزل تاریک طبیعت تا منتهای سیر انسانیت را بیان کرده، اگر انسان بخواهد درجه معرفت امام را بشناسد، باید این برداشتهای عمیق او از آیات قرآن را ببیند. زمخشری میگوید «أن تقوموا لله» یعنی از مجلس رسول الله برخیزید و بعد هم آن را توسعه میدهد، اما یک برداشت اجمالی امام از آیه «ان تقوموالله»، قیام از سر منزل تاریک طبیعت تا منتهاالیه سیر انسانیّت است و میفرمایند این بهترین موعظهای است که خدای تبارک و تعالی از میان همه مواعظ انتخاب کرده؛ و نیز میفرماید عمل به این آیه تنها راه اصلاح جهان است، ابراهیم خلیل الرحمن قیام لله کرد و بعد به مقام خلّت رسید، موسی کلیم الله قیام لله کرد و بر فرعونیان پیروز شد، این حرفها را ۳۴ سال قبل از انقلاب میزند.
برخی میگویند هدف امام تشکیل حکومت اسلامی نبود، امام میخواست با پهلوی مبارزه کند و آن را از بین ببرد، اما دنبال تشکیل حکومت نبود، بعداً این حرفها پیش آمد، در حالی که این تصریح نوشتههای امام است، غیر از آنچه که در کشف الاسرار قبل از این نوشته، یا آن بحثهای عمیق و دقیقی که در کتب فقهی و اصولی ایشان آمده، ببینید امام چطور قیام لله را معنا میکند؟ موسی کلیم الله با قیام لله بر فرعون پیروز شد و به میقات محبوب خودش رسید و به مقام محو نائل گردید. با قیام لله است که خاتم النبیین یک تنه بر تمام عادات و عقاید جاهلیت غلبه کرد، یعنی وقتی یک نفر قیام لله کند میتواند جاهلیت عرب را از بین ببرد، بتها را از خانه خدا دور کند و به جای آن توحید و تقوا گذارد.
بعد میفرمایند در مقابل قیام لله، قیام للنفس است. این خودخواهی و ترک قیام لله است که ما را به این روزگار سیاه رسانده و جهانیان را بر ما پیروز کرده و کشورهای اسلامی را زیر نفوذ و سلطه کفار و اجانب برده، یعنی ریشه تمام بدبختیهای مسلمین در زمان معاصر این است که به فکر منافع شخصی خودشان هستند، قیام برای منافع شخصی است که روح وحدت و برادری در ملت اسلامی را خفه کرده. آنچه که مانع از وحدت میشود این است که ما قیام لله نداریم، قیام برای نفس است که بیش از ده میلیون (آن زمان جمعیت ایران ده میلیون بوده) جمعیت شیعه را به طوری از هم متفرق کرده که طعمه مشتی شهوتپرست و پشت میز نشین شدهاند، بعد این جمله را میفرمایند که قیام برای شخص است که یک نفر مازندرانی بیسواد (رضا خان میرپنج را) بر یک ملت چند میلیونی چیره کرده که هر سه نسل آنها را دستخوش شهوات خود نموده است.
ممکن است این حرفها از شأن نزول آیه در نیاید، اجمال تمام تفاسیر گذشتگان این است که خدا به پیامبر میفرماید بگو من شما را یک موعظه میکنم و آن این است که برای خدا قیام کنید، مثنی و فرادی، دو نفری و یک نفری، اولاً چرا میگوید دو نفری و یک نفری؟ یعنی دو نفری با هم مشورت کنید یا به تنهایی فکر کنید که این پیامبر چه گفته؟ آیا حرفش صحیح و مطابق با عقل است؟ رفتار و گفتار و اخلاقش درست است؟ «ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا»، بعد فکر کنید آیا این فرد میتواند دیوانه یا مجنون باشد؟ اولاً کلمه صاحب میآورد و نمیگوید رسول الله، یعنی این کسی که شب و روز همراه و مصاحب با شما بوده، در بین شما زندگی کرده، این کارهای خارق العاده و این حرفهای عجیب را یا باید از طریق جن انجام دهد یا به کمک فرشتگان و اتصال به خدای تبارک و تعالی، با جن که ارتباط نداشته، پس لا محاله باید از طریق فرشتگان و اتصال به خدا این حرفها را زده باشد.
اینجا یک نتیجهگیری کوچک در مورد انقلاب اسلامی به دست میآید. این آیه درباره اسلام، پیامبر و قرآن است که خدا میفرماید دو نفری یا به تنهایی فکر کنید این حرفهایی که پیامبر میزند با اطلاعی که از اخلاق او داریم که زبانزد همه بوده و از گفتار منطقی و راستش که دروغ نمیگوید، از اینکه کسی را اذیت نکرده و یک نقطه ضعف در زندگیاش ندارد، تقریباً همان است که به اصطلاح گفته میشود قیاساتها معها، انسان به محض تصور به تصدیق میرسد، با تفکر در گفتار و رفتار پیامبر میفهمد درست میگوید، «مَا بِصَاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّةٍ» او مجنون نیست بلکه متصل به وحی و خدا و ماورای این طبیعت است. «إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَکُمْ» او به شما انذار میدهد، به چه چیزی انذار میدهد؟ «بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ» میگوید بدانید عذاب شدید نزدیک است. فخر رازی میگوید این آیه مشتمل بر توحید، رسالت و معاد است، به همین جهت تمام موعظهها در آن جمع است.
آنچه که میخواهم استفاده کنم این است که امام ـ بلا تشبیه ـ یک عده ضد انقلاب و افراد بدبین نگویند ما امام را به پیامبر یا امیرالمومنین یا ائمه تشبیه میکنیم، هیچ غیر معصومی هر قدرهم که بزرگ باشد ناخن امیرالمؤمنین و پیامبر نمیشود، خود امام هم همین را فرمودند، ولی میخواهیم این آیه را به زمانه خودمان تطبیق دهیم. امام انقلاب کرد، این انقلاب امام برای چه بود؟ اینکه در سن ۶۳ سالگی و در آستانه پیری به میدان آمد، دنبال چه چیزی بود؟ آیا دنبال کسب قدرت بود؟ آیا به دنبال مرجعیت بود؟ آنها که در حوزه بودند از آن مقام عرفانی و معنوی امام خبر داشتند. وقتی آیت الله العظمی بروجردی به رحمت خدا رفت، حاضر نبود در مجالس فاتحه ایشان حضور پیدا کند که مبادا این توهم به وجود آید که ایشان میخواهد بگوید نوبت من رسیده، خانه نشست و بعد از مدتها شاگردان ایشان گفتند خیلی بد است، شما باید یک مجلس ترحیمی برای ایشان بگیرید، فرمودند مانعی ندارد، امام دنبال چه بود؟ دنبال این بود که روحانیت را در مسند حکومت قرار بدهد؟ دنبال این بود که قدرتی پیدا کند؟ مالی جمع کند؟ خود شما هم این قضیه را شنیدهاید وقتی امام به رحمت خدا رفت، هر آنچه به عنوان وجوهات در اختیارش بود را مرحوم حاج احمد آقا با والد ما که ریاست حوزه را بر عهده داشت تماس گرفت که امام وصیت کرده که این پولها را در اختیار شورای عالی مدیریت بگذارید تا صرف شهریه طلاب کنند و ۲۷ ماه شهریه داده شد، یعنی حتی برای خانوادهاش هم چیزی گذاشته نشد. بحمدالله عین همین قضیه هم راجع به مرحوم والد ما اتفاق افتاد، ایشان ۲۷ ماه برای امام شهریه داد، ما هم بعد از فوت والد چهار سال شهریه به طلاب حوزه دادیم.
این موضوع مهمی است. هم خود ما باید فکر کنیم و هم به مردم بگوئیم برای دفع شبهات، در بعضی نماهای فضای مجازی شنیدم که میگویند اول انقلاب افکار سوسیالیستی بر این کشور حاکم شده بود، بعضی دیگر میگویند ریشه انقلاب در غرب بوده، انگلیسیها خواستند ایران را از دست آمریکاییها خارج کنند این کار را کردند، حتی نوشتههایی را هم جعل کردهاند. در حالیکه امام سال ۱۳۲۳ این آیه را مینویسد و در ذیلش به مسئول آن کتابخانه یعنی آقای وزیری توصیه میکنند شما که این نوشتهها را از من و امثال من در این دفتر جمع میکنی، اینها را به همه روحانیون و علمای ربانی و همه انسانهای وطن دوست و مردم ایران برسان، همه دغدغه امام خدا بود، امام یک مرجع و سیاستمداری بود که آنچه بر همه ابعاد وجودی، علمی و معرفتی او سایه انداخته بود فقط خدا بود. من یاد ندارم امام یک سخنرانی کرده باشد که در آن از اسلام و خدا چیزی نفرموده باشد. امام قیام لله را از این آیه استفاده فرمودهاند «أن تقوموا لله».
یک مبنایی نیزامام دارد و مرحوم حاج آقا مصطفی رضوان الله علیه در تفسیرش به عنوان یکی از قواعد مهم قرآنی ذکر کرده و میگویند الفاظ قرآن مثل الفاظ انسانهای معمولی نیست که یک معنای محدود داشته باشد. خیر، ظاهر قرآن معنای خیلی وسیعی دارد، وقتی خدا به قلم قسم یاد میکند ما نباید فکر کنیم که معنایش همین قلم معمولی است. این مبنا شواهد زیادی دارد که خدای تبارک و تعالی از الفاظ قرآن، معانی عام و وسیعش را اراده میکند، اگر قیام لله در همه تفاسیر چنین بیان شده که دو نفر برخیزند در مورد کارهای پیامبر با هم بحث کنند و به این نتیجه برسند که کلام حضرت حق است، این معنا بخشی از ظاهر آیه است، اما قیام لله یک معنای وسیعی دارد، قیام لله یعنی انسان موظف است که توحید و معنویت را هم در زندگی شخصیاش و هم در زندگی اجتماعی حاکم کند. هم در حکومت و هم در غیرحکومت، هم در سیاست و هم در غیر سیاست، معنای قیام لله این است و این مبدأ سلوک انسانی او میشود. امام میفرماید این آیه انسان را تاریک خانه و منجلاب طبیعت، از آن آلودگیهای بیحد و حصر به منتها الیه سیر انسانیت میرساند. اگر گفتار انسان برای خدا باشد جلو میرود، اما اگر برای خودنمایی باشد در همان منجلاب طبیعت بیشتر غرق میشود و این امری قهری است. اگر همین خواندن آیات و اظهار ارادت به این مرد الهی برای خدا باشد من جلو میروم، اما اگر برای خدا نباشد، اینطور نیست که جلو نروم نخیر، عقبتر میروم. انسان یا به سمت خدا میرود و یا به سمت غیر خدا، اینطور نیست که بگوید یک جا ماندهام، حد وسط ندارد!
«اعظکم بواحدة أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ»، روی قیام لله فکر کنید، که زندگی انسان را تغییر میدهد، اگر آدم مقامی و حال و موقعیتی در دنیا پیدا نکرد نکرد چه اشکالی دارد؟، اما اگر همه چیزش را برای خدا قرار بدهد، سعادتمند میگردد. این رئیس جمهور شهید ما قطعاً یک اخلاصی داشته که خدا چنین عزتی به او داد، این میشود قیام لله، ما هم در درس و در بحث و خدمت به انقلابمان فقط خدا را در نظر بگیریم. اگر یک روحانی بگوید من به این انقلاب خدمت میکنم، چون زائیدهی روحانیت است این هم قیام برای نفس میشود، همینطور اگر بگوید من میخواهم این گروه را حفظ کنم، امام این فکر را هم نمیکرد، میفرمود باید برای خدا حرکت کنیم تا هر چه خدا میخواهد واقع شود.
یاد امام بزرگوار را گرامی میداریم، شخصیتی که مثل او را تاریخ، نه قبل از او دیده و نه بعد از او خواهد دید، مبالغه هم نیست و هزاران شاهد بر این حرف وجود دارد. البته به حسب طبیعی، مگر پروردگار اراده دیگری فرماید «ما ننسخ من آیة أو ننسها نأت بخیر منها او مثلها»، ولی به حسب ظاهر خداوند یک شخصیتی به حوزههای علمیه و به مردم ایران و مستضعفان دنیا عنایت کرد که این شخصیت تحولی در جهان به وجود آورد و بینی ابرقدرتها را به خاک مالید، چون خدا را حاکم قرار داد و خدا را مطرح کرد.
امیدواریم که با اجداد طاهرینش محشور بشود و ما قدر این انقلاب را بدانیم و بتوانیم برای حفظ انقلاب و اسلام خدمت کنیم انشاءالله.