تفاوتهای منِ اینستاگرامی با منِ واقعی
غلامرضا صدیقی اورعی و مصطفی غنی زاده در مقالهای که در پاییز امسال در فصلنامه مطالعات فرهنگی و ارتباطات منتشر کردند، با استفاده از تهیه پرسشنامه از ۱۴۰ کاربر و مصاحبه مفصل با حداقل ۳۰ کاربر اینستاگرامی به بررسی «تفاوت نمایش خود در زندگی معمولی و زندگی اینستاگرامی» پرداختند تا تفاوتهای ابراز و نمایش خود در فضای زندگی روزمره و تعامل معمولی را با نمایش خود در اینستاگرام توصیف کنند. در ادامه خلاصهای از این پژوهش را میخوانیم؛
هویت اینستاگرامی و کلیشههای آن
شبکههای اجتماعی مبتنی بر اینترنت با استفاده از ظرفیتهای تعاملی نوین و ابزارهای جدید، فرمی بدیع را برای تعامل انسانی و ابراز «خود» به وجود آوردند؛ شیوهای از تعامل که موجب ایجاد انواع جدیدی از فرهنگها و خردهفرهنگها نیز شده است.
کاربران فعال در اینستاگرام با استفاده از عوامل ساختاری که این نرمافزار برایشان ایجاد کرده است، سعی میکنند در صفحه اصلی خود، برای خودشان هویتی بسازند. هویت تعریفی است که فرد از خود داشته و سعی در ارائه آن دارد. این تعریف انتظاراتی را ایجاد میکند که در فضای اینستاگرام به شکل کلیشهها خودنمایی میکند. این انتظارات با نمایشی که فرد از خود ارائه میکند به ظهور بیرونی میرسد و تعریف هویت به نمایش گذاشته میشود.
منظور از نمایش در اینجا آن نیست که هر آنچه کاربران نشان میدهند غیرواقعی و کاذب است، بلکه منظور نوع نشان دادن یک «اجرا» با اهدافی مشخص و ابزارهای آن و واقعیتهای ضمنی است که طی یک اجرای اینستاگرامی به نمایش درمیآید و استفاده میشود.
این توصیف به نمایش و همه عوامل ساختی که برای این اجرا به خدمت درمیآیند، توجه دارد. منظور از عوامل ساختی همان چارچوبهای نرمافزار است که برای کنش امکانات و محدودیتهایی را ایجاد میکند مانند استوری، عکس پروفایل، بیوگرافی، نام پروفایل، هیستوری و دیگر بخشهای اینستاگرام که در هرکدام میتوان برخی کنشها را انجام داد و برخی نیز به علت محدودیت غیرقابل انجام است. در یک اجرای اینستاگرامی افراد از تمامی این ظرفیتها برای کامل کردن اجرای خود استفاده میکنند.
هویتها کلیشههایی کلی دارند که در ذهن افراد مقابل نیز وجود دارد. مخاطبین با توجه به این کلیشهها با کاربران به تعامل میپردازند. این کلیشهها بر اساس صفحات اصلی و تعاملات در گذر زمان در اینستاگرام و همچنین واقعیتهای اجتماع میزبان شکل میگیرند.
افراد با توجه به عکسهایی که در صفحه اصلی خود قرار میدهند، نمایش خود را در داخل یک کلیشه تعریف میکند. این کلیشهها انواع متفاوتی دارند.
تفاوت نمایش خود در اینستاگرام و دنیای واقعی
نمایش خود در اینستاگرام با نمایش فردی در تعامل حضوری تفاوتی جدی دارد. در اینستاگرام افراد نمایش خود را بهوسیله یک عکس یا فیلم که ارادی و با خودآگاهی است ارائه میکنند، در حالیکه در تعامل حضوری مجری با برخی از رفتارهای ناخودآگاه خود معانی را به مخاطب انتقال میدهد که ممکن است نتواند آنها را کنترل کند.
در این فضا کنترل فضای نمایش و عناصر آن در دست مجری است. کاربران میتوانند هر زمان که خواستند نمایش خود را به انجام برسانند. برخلاف تعامل حضوری که ممکن است شرایط آن خلاف میل و خواسته مجری باشد.
برخی مجریان بسیار فعال، برای حفظ نمایش خود مجبور هستند عناصری را گرد هم بیاورند یعنی به مکانهایی بروند و از آن فیلم و عکس منتشر کنند که خودشان علاقه به آن ندارند و صرفا برای حفظ فضای نمایشی خود اقدام به آن کار کنند یا در جریان نمایش رفتارهایی را از خود نشان دهند، افرادی را تگ کنند، با آدمهای خاصی ارتباط برقرار کنند و ... که اساسا به زندگی واقعی خود ارتباطی ندارد و صرفا برای نمایش مورد استفاده قرار میگیرد.
در واقع برخی مجریان زندگی خود را بر اساس نمایش اینستاگرامیشان تنظیم میکنند و برخی نیز نمایششان را بر اساس زندگی تعاملی و واقعیشان. هرکدام از این دستهها شیوههای خاص خود را دارند اما مشخصا افراد دسته اول به دنبال جذب فالورها و کسب کمیت بیشتر هستند، اما در دسته دوم افرادی با انگیزههای مختلف دیده میشوند.
به صورت کلی برخی افراد، نمایشی متفاوت با زندگی واقعی خود را در اینستاگرام به نمایش میگذارند و برخی دیگر سعی میکنند نمایشی را داشته باشند که بخش اعظم زندگیشان را به نمایش میگذارد؛ درواقع این دو را باید به شکل یک طیف مشاهده کرد.
در بسیاری از صفحات افراد صرفا عکسهای خود را به نمایش نمیگذارند. یعنی ترکیبی از عکسهای خود و دیگران را برای جریان نمایشی خود ارائه میکنند. این نکته نشان میدهد که ما در اینستاگرام با نمایشی مواجه هستیم که لزوما تصویر فیزیک فرد در آن اساسی نیست و میتوان بدون نشان دادن خود و با استفاده از دیگر امکانات در ساختار اینستاگرام یک نمایش را مهیا ساخت. این تفاوت، امکانات متفاوتی را برای عمل و نمایش مهیا میسازد که در تعامل حضوری ممکن نیست.
در اینستاگرام افراد از اشکال ظاهری اجرا برای نقشی که قرار است بازی کنند، بهره میبرند. این، همان هویتی که فرد برای خود تعریف کرده است و برای پیش بردن آن تلاش میکند. در این زمینه میتوان ارزشهای بسیاری را نام برد که افراد برای نشان دادن خود ذیل آنها، نمادهایی را مورد استفاده قرار میدهند.
برای مثال یکی از کاربران معروف که تلاش دارد خود را بهعنوان «سخنرانیایترین پسر ایران در اینستاگرام» معرفی کند، تمامی عوامل ممکن در این فضا را در راستای این نمایش مهیا میکند. او لباسهای برند میپوشد، نمایشی از باشگاه خود دارد، از اتومبیلهای بسیار گرانقیمت استفاده میکند و با الصاق خود به برخی چهرهها نشان میدهد که ثروتمند است. او تلاش میکند رفتارهای خود و خروجیهای مربوط به اینستاگرامش را طوری طراحی کند که نمایش و اجرای خود را پیش ببرد.
یکی دیگر از مثالهای مربوط به نوع نمایشهای خاص مرتبط با جشن تولدها است. این امر بهویژه در برخی خردهفرهنگها، هنجارهای خاصی دارد. این هنجارها موجب شکلگیری نوعی روال میشود که افراد را در کلیشههای خاص خودشان معرفی میکند. فردی که میخواهد خود را در این کلیشهها معرفی کند، مجبور است این روالها را رعایت کند.
امکانی متفاوت از واقعیت برای ساختن هویت
تفاوت نمایش در اینستاگرام و نمایش در تعاملات روزمره را میتوان به صورت استعاری مانند تفاوت در ساخت یک فیلم و اجرای یک تئاتر دانست. در حالیکه در فیلم میتوان بر نمایش کنترل داشته، آن را تدوین و اشتباهات را تصحیح کرد در فضای تئاتر به علت زنده بودن اجرا و بودن فیزیک مجری در مقابل حاضرین بسیاری از این امکانات وجود ندارد.
در اینستاگرام نوعی برنامهریزی از قبل وجود دارد و افراد میتوانند آنقدر بازی را تکرار کنند تا آن چیزی که میخواهند را به دست آورند و سپس منتشر کنند اما در فضای واقعی مانند تئاتر نمیتوان چنین انتظاری داشت و حداکثر میتوان تمرینهای از قبل داشت که خود ممکن است در اجرای اصلی با مشکلاتی در اجرا مواجه شود که مجری نتواند آن را کنترل کند.
در نمایش اینستاگرامی، کنترل محیط و اینکه کدام نمایش به روی صحنه برود به طور کلی در دست مجری است. در این فضا فرد میتواند با استفاده از نوشته یا گرفتن عکس از واقعیتهای اطراف نمایش خود را پیش ببرد و در این میان نیازی به دیده شدن خودش هم وجود نداشته باشد. یا اینکه با استفاده از برخی شکلهای خاص عکاسی و نمایش بدن، نمایش خود را به پیش برد.
در اینستاگرام فرد میتواند نمایش خود را در واکنش به واقعیتهای اطراف خود پیش ببرد. در واقع هویتی را که برای خود تعریف کرده است نه با کنش، بلکه با واکنش تثبیت و تکرار کند. این موضوع موجب میشود اساس نمایش برای سنجش خود و جایگاه خود انجام شود.
افراد میتوانند در این فضا مخاطبین خود را با استفاده از امکان بلاک یا بستن کامنتها حذف یا کنترل کنند. کاربران دارای فالور بالا در این فضا با مخاطبینی نادیدنی مواجهاند که میدانند واقعی هستند اما نمیدانند دقیقا چه کسانی هستند، این مساله تغییراتی ناگزیر را برای نمایش آنان ایجاد میکند. افشای خود در این فضا بهسختی رخ میدهد چرا که مخاطبین از طیفهای مختلفی حضور دارند. این امر در تعاملات روزمره سادهتر است چراکه مخاطبین تعداد و طیف کمتری دارند.
قابلیت باقی ماندن و حذف نشدن یکی از موارد بسیار اساسی در فضای اینستاگرام است. عکسهایی که متعلق به نمایشی قدیمی است در اولین مواجهه کاربر جدید قابل مشاهده است، درحالی که در نمایش فردی حضوری این امکان وجود ندارد.
به علت بصری بودن این فضا مقایسه راحتتر و گسترش و اشاعه یک خرده فرهنگ یا شیوههای خاص هنجاری سادهتر میشود. این امر موجب میشود استانداردهای جدیدی در حوزههای مختلف شکل بگیرد. مانند استانداردهای زیبایی که مهمترین استانداردهای فضای اینستاگرام هستند.
در این فضا، افراد از طریق خودِ مجازیِ نمایان به دنبال ارضای نوعی حس تحسینطلبی و انگشتنماییاند که هرگز نمیتوانند در واقعیت به آن دست یابند. این نمایش حتی زندگی واقعی افراد را تحت تاثیر قرار داده و فرهنگ زیبایی بصری بیوقفه افراد را درگیر خود میکند تا حدی که فرد مجبور میشود برای بودن در ساختار و حفظ خود در این فرهنگ نمایشش، سمت دروغین بودن راه ببرد. این نمایش ابزار خاص خود را دارد که شامل ساختار اینستاگرام میشود، ساختاری نوین که فرهنگی نوین را نیز ساخته وپرداخته است.
در اینستاگرام دستور زبانی که موجب میشود روالهای متفاوت در آن شکل بگیرند «لذت بصری» است. این کلیدواژه است که نمایشهای مختلف را شکل میدهد. در واقع نمایش اینستاگرامی چه در بین افرادی که فالور بالا دارند و چه افرادی که فالورهای کمتری دارند، بر اساس لذتهای دیدنی پیش میرود. این امر موجب میشود معانی جامعه میزبان با مشکلات جدی مواجه شود.
در نهایت باید گفت نابسامانی در نظامهای کوچک اجتماعی موجب اختلال در تعاملات اجتماعی میشود. این امر برای جامعه ایرانی وخیمتر و مشکلتر است، چرا که این جامعه از ضعفهای جدی تعاملی و اختلالات عمیق معنایی رنج میبرد و اینگونه نمایشهای غیرواقعی میتواند این مسائل را بیشتر و عمیقتر کند.