معرفی کتاب «حسین بن علی در افق معاصرت»
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، حسینبنعلیبنابیطالب در ۳ شعبان سال ۴ قمری، مصادف با ۹ ژانویه ۶۲۶ میلادی، در مدینه، پا به عرصه وجود گذاشت و در ۱۰ محرم سال ۶۱ هجری قمری، که مصادف با ۱۰ اکتبر سال ۶۸۰ میلادی بود، در کربلا به شهادت رسید. او ۵۷ سال سن داشت که به شهادت رسید، اما با به شهادت رسیدنش تغییرات شگرفی در هشت سطح کلان حِکمی، کلامی، عرفانی، سیاسی، دینی، مذهبی، هنری و ادبی به وقوع پیوست که صرفاً محدود به مرزهای حجاز یا بینالنهرین نماند، بلکه سرزمینهای وسیع رُم، ایران، سپس هند، چین، آسیا صغیر و بالکان را فرا گرفت و تا اقصی نقاط آفریقا، خاور دور (تایلند، اندونزی، مالزی و…) و سپس در عصر جدید تا اروپا، استرالیا، آمریکا، اسکاندیناوی و اوراسیا به پیش رفت. به عبارت دیگر، حرکتی که امام حسین(ع) در عاشورای سال ۶۱ هجری قمری انجام داد، صرفاً قابل تقلیل به یک «نبرد نظامی» بین دو لشکر نیست، بلکه ما با پدیدهای روبرو هستیم که ابعاد وسیع حیات بشری را طی این ۱۴۰۰ سال تحت تأثیر خود قرار داده است و اغراق نیست اگر ادعا کنیم «اگزیستانس» انسان را به انحای گوناگون درگیر خود کرده است، اما یکی از نکات بسیار عجیب درباره «نهضت حسینی» این است که این پدیده کماکان ذیل نگاههای کلامی، عرفانی، الهیاتی و مذهبی صورتبندی شده است و جامعهشناسان کلاسیک، که در باب پدیدههای تمدنی و بینافرهنگی سخن میگویند، نتوانستند «کنش حسینی» را به مثابه یک مقوله جامعهشناختی مورد مداقه قرار دهند و فراسوی مفصلبندیهای مذهبی آنرا مورد خوانش قرار دهند، این امر موجب شده است که عاشورا صرفاً به مثابه یک مقوله عاطفی در بین اهل تشیع مطرح باشد، نه به عنوان «موضوع» بحث در حوزه جامعهشناسی تاریخی.
به سخن دیگر، «راز» حرکت حسینی را چگونه میتوان از منظر پدیدارشناختی مورد تأمل قرار داد که نه تبدیل به یک «امر عرفانی» صِرف شود و نه به یک «ابژه شناختی» صِرف تقلیل یابد، بلکه رازی باشد که نسبتش با بسط وجودی انسان از منظر پدیدارشناختی قابل تأویل شود. یقیناً مواجهه با عاشورا، در این مستوی، ما را نیازمند عبور از نگاههای کلیشهای میکند و مقصود نویسنده محترم این کتاب، از مواجه کلیشهای این است که فهم را تبدیل به «تقلید» و «تقدیس» میکنند. از قَبِل آن یک چارچوب یکسانساز میسازند که یکپارچگی وجود آدمی را خدشهدار میکند و عاشورا را از امکانهای رهاییبخش تهی میکند؛ اما بهراستی چه میتوان کرد؟
عاشورا یکی از آن مفاهیمی است که همگان میپندارند آنرا میشناسند و با آن آشنا هستند و این سختترین و دشوارترین معضل ماست که همگان خود را «آشنا» میپندارند، اما واقعیت این است که عاشورا یکی از غایبترین پدیدههای حیات بشری است که برای فهم آن ما نیازمند «آشنایی – زدایی» به معنای عمیق کلمه هستیم؛ لکن این امر خطیری است، زیرا بهمحض «آشنایی – زدایی» تودههایی که خود را متولی عاشورا میپندارند و بر این باورند که حسین (ع) را میشناسند، دچار نوعی «سردرگمی» و «فاصلهگذاری» خواهند شد و آنگاه این پرسش مطرح خواهد گشت که فاصلهها را چگونه پر کنیم یا اساساً این فاصلهها پرشدنی خواهد بود؟ به تعبیر دیگر، دیالکتیک «آشنایی – زدایی» و «فاصلهگذاری» ایجاد وضعیت دهشتناکی خواهد کرد که از تودهها نیستند؛ بلکه متولیان هستند که در طول تاریخ عاشورا را مقوله قابل تفسیر ذیل چارچوب نظری خود انگاشتهاند و هرگونه بازشناسی عاشورا را به معنای حذف و طردِ نسبت تاریخی خویش میپندارند؛ اما وضع جهان افقهایی در ساحت وجود خلق کرده است که به ما این امکان را میدهد تا عاشورا را از مقامی دیگر نظاره بنشینیم.
انسان موجودی محدود با دغدغههای نامحدود است. او همیشه به دنبال راهی است برای اتصال به جریان اصیل وجود تا از این طریق راه خویش را پیدا کند، که انسان بیراه موجودی بیوجود خواهد بود؛ زیرا این راه است که انسانیتِ انسان را میسازد. با نظر در حرکت حسین، انسان راهی را میبیند که سدرهالمنتهی آن رهاییبخشی است و این رازی است که در جمله «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» نهفته است.
نویسنده در بخشی از مقدمه بیان میدارد:
«همزمان با پیشنهاد دکتر بیژن عبدالکریمی، در محرم سال ۱۳۹۹ شمسی، مبنی بر برقراری پویشی با عنوان «هر خانه یک حسینیه» در فضای مجازی، به دلیل شرایط خاص کرونایی و ممانعت از شیوع بیشتر بیماری کوید ۱۹ و خطر تشکیل اجتماعات به مناسبت دهه محرم، و در راستای دعوت ایشان از جمعی از استادان حوزه و دانشگاه در شبهای دهه محرم برای ایراد سخنرانیهایی در فضای مجازی با محوریت «حسینبنعلی(ع) در افق معاصرت» من نیز، همراستا با بیژن عبدالکریمی عزیز، به دلیل مصادف بودن سال ۱۳۹۹ با پنجاهمین سال خلق حسین وارث آدم دکتر علی شریعتی، در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در ایران، برآن شدیم در عاشورای ۱۴۴۲ سمیناری برگزار کنیم و حسین وارث آدم را، که یکی از مهمترین تلاشهای نظری و ادبی در جهت به افق معاصرت آوردن واقعه عاشورای حسینی در روزگار ماست، مورد واکاوی قرار دهیم…»
این کتاب تلاش میکند، حسین وارث آدم را، که ذیل خوانش یکی از کلاسیکهای جامعهشناسی جهانی – علی شریعتی – صورتبندی شده است، مورد بازخوانی انتقادی قرار دهد. این اثر دارای هشت فصل است و هر فصل آن را یکی از متفکران معاصر ایرانی به رشته تحریر در آورده است و هرکدام از مؤلفان تلاش کردهاند تا از منظر خود روایت شریعتی در باب «حسین وارث آدم» را مورد تأمل قرار دهند. سرفصلهای این کتاب سترگ عبارتند از:
- گفتار اول: حسین(ع)؛ وارث حکمت خالده
- گفتار دوم: وراثت حافظه؛ انباشت خاطره حرکتهای رهاییبخش
- گفتار سوم: نقد روششناختی سهپاره؛ با نگاهی به کتاب حسین وارث آدم
- گفتار چهارم: نگاه دکتر علی شریعتی به زیارت عاشورا
- گفتار پنجم: چرا حسین(ع) وارث آدم است؟ تحلیلی عرفانی – جامعهشناختی از حقیقت عاشورا
- گفتار ششم: شریعتی و انقلاب زودرس؛ مقایسهای میان حدیث وارث آدم شریعتی و طبقه جدید جیلاس، از منظر نسبت جامعه، انقلاب و طبقه جدید
- گفتار هفتم: مواجههای کارکردی با تاریخ تضاد؛ ارزیابی ایده و زبان در حسین وارث آدم
- گفتار هشتم: بازخوانی حسین وارث آدم در روایت شریعتی
این کتاب به کوشش سید جواد میری و زینب شریعتنیا در سال ۱۴۰۰ به همت انتشارات نقد فرهنگ منتشر شده است.
محمد کرمینیا، محقق و دانشجوی دکتری کلام امامیه