درس تاریخ اسلام برای ما دوری از غرور است
به گزارش سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، یکی از توصیههای مهم حضرت آیتالله خامنهای به مسؤولان نظام، مراقبت در برابر آسیب غرور است: «غرور اگر پیدا شد، طلیعهی شکست است، طلیعه سقوط است؛ این غرور از هر جهتی از این مناشئی که عرض کردیم پیدا بشود، مقدمه سقوط انسان است. انسان وقتی که یک چنین غروری پیدا کرد، هم در درون خود ساقط میشود، هم در اجتماع ساقط میشود، هم آن حرکت اجتماعیای که حول و حوش او به وجود آمده، از بین میرود و ساقط میشود.» ۱۴۰۱/۰۱/۲۳
رسانه KHAMENEI.IR در گفتوگویی با آقای دکتر محمدحسین رجبی دوانی، پژوهشگر و کارشناس تاریخ اسلام به بررسی نمونههای تاریخی صدر اسلام از شکستهای مسلمانان در پی غرور و عبرتهای آن حوادث برای امروز ما پرداخته است.
بحث را از آیه ۲۵ سوره توبه آغاز کنیم: «لَقَد نَصَرَکُمُ اللهُ فی مَواطِنَ کَـثیرَةٍ وَ یَومَ حُنَینٍ اِذ اَعجَبَتکُم کَثرَتُکُم فَلَم تُغنِ عَنکُم شَیئًا وَ ضاقَت عَلَیکُمُ الاَرضُ بِما رَحُبَت». پس از لغو صلح حدیبیه و فتح مکه و آن پیروزی بزرگ برای مسلمانان چه چه عاملی باعث میشود سپاه چند هزار نفری اسلام در جنگ حنین شکست بخورد؟
ناظر به آیه ۲۵ سوره مبارکه توبه باید گفت که پیامبر اکر(ص) پس از صلح حدیبیه و راحتشدن خاطر آن وجود مقدس و حکومت نوپای اسلامی از دشمن اصلی اسلام (مشرکان قریش)، برای مدت ده سال موفق شد پایههای قدرت دفاعی و نظامی خود را بسیار مستحکم کند؛ لذا، به دو سال نکشیده پس از انعقاد صلح بهمحض اینکه قریش اولین و آخرین نقض عهد خود را انجام داد پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم پیمان صلح حدیبیه را ملغی اعلام کردند و برای آزادی مکه سپاهی بالغ بر ده هزار نفر فراهم و حرکت کردند.
بهسبب مرعوبشدن قریش، این سپاه موفق شد که بدون جنگ مکه را فتح کند. قبیلهای به نام حوازن که بخشی از آنها در شهر طائف زندگی میکردند و بسیاری از آنها بهصورت چادرنشین میان مکه و طائف بودند، احساس کردند که با غلبه اسلام بر قریش که بزرگترین قدرت جزیرةالعرب بود، اسلام به سراغ آنها هم خواهد آمد، چراکه شرک را تحمل نمیکند؛ لذا مالکبنعوف، رئیس جسور قبیله حوازن تا دید مسلمانان سرشان به پیروزی فتح مکه گرم است، تصمیم گرفت به مسلمین در مکه حمله کند. پیامبر عظیمالشأن اسلام از این مسئله باخبر شدند و علاوه بر ده هزار نیرو که با خود آورده بودند، دو هزار نفر دیگر از تازهمسلمانهای مکه را زیر پرچم درآوردند تا برای مقابله بهسوی قبیلهای که میخواهد به اسلام در مکه حملهور شود، بشتابند.
چون مسلمانان موفق شده بودند بزرگترین قدرت (قریش) را مقهور خود کنند، برخی از مسلمانها، دچار غرور شدند و گفتند دیگر از این پس هیچکسی و هیچ قدرتی مقابل ما تاب مقاومت ندارد و همین غرور کار دست آنها داد؛ چراکه بهزعم آنها وقتی قریش که از همه قبایل عرب مهمتر، معتبرتر و قویتر بود به این صورت مقهور و مغلوب آنها شد، دیگر حوازن قبیله قابل طرحی برای آنها نبود. به همین خاطر، دچار غرور شدند و وقتی خواستند به مصاف دشمن بروند، او را دستکم گرفتند و از این غافل بودند که دشمن بهسوی مکه حرکتکرده و در درهای به نام حنین در صخرههای مشرف بر این دره پناه گرفته و مستقر شده است. وقتی سپاه مسلمانها میخواست از این دره عبور کند به تصور اینکه دشمن در فاصله قابلتوجهی از آنهاست، متوجه حضور آنها در حنین نشدند؛ لذا، وقتی از دره عبور میکردند زیر بارانی از تیر دشمن از فراز صخرهها که بر آنها مسلط بودند، قرار گرفتند؛ چون انتظار این مسئله را نداشتند و دشمن را هم نمیدیدند و بر آنها مسلط بود، روحیهشان را از دست دادند. بسیاری از آنها، حتی از مسلمانهای باسابقه از میدان نبرد فرار کردند و با چنین فراری، اعتبار و عزت اسلام را خدشهدار کردند. اگر مجاهدتهای بلامنازع و بینظیر مولای متقیان امیرمؤمنان علیهالسلام نبود که با چند نفر محدود باقی مانده بود و اباجرول، پرچمدار بزرگ دشمن را در نبردی نکشته بود و همراهان او را مرعوب نکرده بود، کار سپاه اسلام یکسره شده بود و آن عظمتی که برای اسلام با فتح مکه پدید آمده بود بهشدت مخدوش میشد. خداوند در این آیه میخواهد به مسلمانها بفهماند که اگر احساس کنند این پیروزیها و عظمتها حاصل خود آنهاست و دچار کبر و غرور بشوند و اگر خدا آنها را بهحال خود رها کند بهشدت شکست میخورند و آسیب میبینند.
آیا نمونههای دیگری از گرفتارشدن به غرور در حوادث و افراد دیگر در تاریخ اسلام وجود دارد؟
آنچه زمان رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم رخ میداد تا برای مسلمانان درسها و عبرتها داشته باشد، از طریق وحی به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم ابلاغ میشد و پیغمبر هم آن را برای مردم میخواند و در قرآن هم باقی میماند. چه بسا اگر قرآن به برخی از این مسائل نمیپرداخت، ضعفها و مسائل پیشآمده در تاریخ باقی نمیماند و قابل تشخیص نبود. از این حیث که قرآن علت شکست اولیه مسلمانان و فرار آنها در غزوه حنین را غرور آنها مینامد بهخاطر این است که برای مسلمانان عبرت بزرگی را به این اعتبار مطرحکرده تا در موارد مشابه، از آن آموزههای لازم را بگیرند.
در یک نمونه بعد از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم میتوان به پیروزیهایی که خالدبنولید بهدست آورده بود اشاره کرد، به خاطر غروری که آنها را فراگرفته بود و فکر کرده بودند که دیگر هیچ مانعی مقابل آنها نیست، در جنگ جسر شکست سختی خوردند.
نمونه عکس این موضوع را هم داریم. در جنگ یرموک در قلمرو روم، ابتدا مسلمانها شکستی خورده بودند که رومیها داشتند عقبه لشکر آنها را تصرف میکردند، اما با استقامتی که نشان دادند، ورق برگشت و از آن شکست یک پیروزی حاصل شد.
البته ممکن است نمونههای دیگری هم در تاریخ بوده باشد، اما تحلیل و یا بیانی مبنی بر اینکه از فرد صالحی ثبت شده باشد که این شکستها و آسیبها بهخاطر غروری بوده که مسلمانها یا خلیفه دچارش شدهاند در تاریخ ثبت نشده است.
پنجاه و دو سال بعد از شهادت امیرالمؤمنین علیهالسلام، وقتی مسلمانها وارد اندلس میشوند پیروزیهای عظیمی را بهدست میآورند و چند سال بعد تا اعماق فرانسه هم ورود پیدا میکنند و آنجا را تحت تصرف در میآورند، اما بعداً دچار شکستهای سختی میشوند و این قلمرو را از دست میدهند. میتوان در آن حوادث علاوه بر دیگر دلایل، ردپای غرور را در اعراب شمالی و قریشی دید، چونکه قریشیها خود را برتر از همه اعراب میدانستند و به دیگران فخر میفروختند. همین برتر دانستن، باعث برانگیختهشدن حس رقابت و دشمنی میان اعراب غیرقریشی با آنها میشد و درگیریهایی بینشان رخ میداد که منجر به جنگهای خونینی بین خود مسلمانها در اندلس شد.
رهبر انقلاب یکی از مشکلاتی که غرور ایجاد میکند را دوری از مردم میدانند. این مؤلفه با مستند تاریخی چگونه قابلاثبات است؟
وقتی کسی یا قشری دچار غرور میشود، خود را تافته جدابافته و برتر از دیگران میبیند و چون اینگونه تصور و رفتار میکند خودبهخود از دیگران و عامه مردم جدا میشود؛ بهخصوص اگر در جایگاه مدیریتی و مسؤولیتی و یا از طیف قدرتمندی باشد، دچار غرور میشود و از جامعه جدا میشود، جامعه هم نسبت به آنها احساس غریبی، جدایی و چه بسا حالت نفرت و غیریت میکند.
دولتها و حکومتهایی بودند و هستند که در جوامع مختلف روی کار آمدهاند و غرور و احساس قدرت فراوان باعث جداشدن آن طیف حاکم از مردم و از دست دادن پایگاه اجتماعی و نهایتاً آسیبپذیری آن جریان مغرور حاکم میشود.
قرآن کریم و سیره پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و ائمه علیهمالسلام برای جلوگیری از گرفتارشدن به غرور چه راهی را به جوامع بشری میآموزند؟
این سؤال را باید کسانی که در حدیث و مباحث اخلاق اسلامی تخصص دارند پاسخ دهند، چراکه در تعالیم دینی ما یکی از آفات و بیچارگیهایی که انسان از نظر اخلاقی دچار آن میشود، غرور است. ما در ارتباط با مذمت غرور احادیثی داریم که البته تخصص بنده نیست، اما اگر منظور در ارتباط با غرور حاکمان و صاحبان قدرت باشد، باید گفت که قرآن کریم از طریق پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم به ما تعالیمی میآموزد که مسلمانها بهخصوص وقتی در قدرت هستند و دشمنانی را منکوب و مقهور خود کردهاند، فکر نکنند که این پیروزیها بهخاطر ویژگیهایی است که در آنها قرار دارد و باعث غرورشان میشود. خداوند در آیه ۱۷ سوره انفال میفرماید: «وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ»؛ یعنی اگر در برخورد با دشمن شما تیراندازیهایی کردید و پیروزیهایی حاصل شد، این پرتابها از شما نبوده است، بلکه خدا پرتاب کرد و باعث از بین رفتن دشمن شد.
خداوند در آیه دیگری تأکید میکند که هر خیر و برکتی که به انسانها میرسد از جانب خداوند است و هر بدی و نقمتی که دچار انسان میشود از خود اوست؛ هرچند این دستاوردها و پیروزیها با تلاش خود افراد، دولتها و طیفهای خاصی حاصل شود، ولی تا اراده خداوند بر آن حاکم نباشد این دستاوردها و پیروزیها حاصل نمیشود. اراده خداوند قاهر و غالب بر آن است. وقتی رزمندگان اسلام توانستند در عملیات بیتالمقدس آن پیروزی عظیم را بهدست بیاورند، امام خمینی رحمةاللهعلیه فرمودند خرمشهر را خدا آزاد کرد؛ یعنی اگر خواست خدا نبود و اراده الهی به یاری مسلمانها نیامده بود این پیروزی حاصل نمیشد. کمااینکه در مراحل قبل از فتح خرمشهر با همان قدرت و امکانات تلاشهایی صورت گرفت، ولی ناکام بود؛ اما وقتی خدا همراهی کرد و غرور رزمندگان ما را فرانگرفت، به تعبیر رهبر کبیر انقلاب اسلامی، خداوند خرمشهر را آزاد کرد.