ملتها باید بهسمت عقلانیت و دردمندی با مظلومان جهان حرکت کنند
به گزارش خبرگزاری رسا، دومین همایش بینالمللی صلح و حل منازعه در دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران دوشنبه و سهشنبه ۳ و ۴ آذر بهصورت مجازی برگزار شد. در افتتاحیه این همایش شش سخنرانی محمد سمیعی، رئیس دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران؛ حجت الاسلام والمسلمین سعیدرضا عاملی، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی؛ محمدکاظم علویپناه، استاد بینالمللی و پژوهشگر برجسته دانشگاه تهران؛ جان اوبرگ، استاد دانشگاه لوند سوئد، رئیس مؤسسه فراملی مطالعات صلح و آیندهپژوهی؛ زپتا شینواری، برنده جایزه جهانی ابنسینای یونسکو؛ و علیاکبر علیخانی، دبیر علمی همایش انجام شد.
منازعات انرژی زیادی از بشر را صرف خود میکند
محمد سمیعی، رئیس دانشکده مطالعات جهان، در مراسم افتتاحیه دومین همایش بینالمللی صلح و حل منازعه ضمن خیرمقدم به سخنرانان و مخاطبان داخلی و خارجی این همایش، به بیان دو نکته کلیدی پرداخت و گفت: نخست، مسئله صلح و حل منازعه را مطرح کرد و منازعه را بخشی از طبیعت بشر خطاب کرد که در طول تاریخ همواره بوده است، چرا که انسان همواره بهدنبال خوشبختی است و خوشبختی پدیدهای متافیزیکی است و هیچ گاه برای هیچکس همه خوشبختی دستیافتنی نیست.
وی افزود: دستیافتن به تمامی نمادهای خوشبختی نیازمند مادیات است و مادیات پدیدههایی فیزیکیاند. هر تجلی خوشبختی بهخودیخود تجلیهای دیگر خوشبختی را از دست میدهد، لذا زمینه منازعه در تاریخ و در جامعه در ابعاد مختلف همواره با انسان هست. هنر ما انسانها باید این باشد به قناعت دستیابیم، به آنچه داریم راضی باشیم تا سدی برای ایجاد منازعه فراهم گردد. تقویت روحیه و اراده، و رفع سریع منازعات احتمالی پیشآمده در خانه و خانواده، در جامعه، در عرصه بینالملل و در محل کار راهکارهای پیشنهادی دکتر سمیعی بود.
به گفته رئیس دانشکده مطالعات جهان، بخش بزرگی از تاریخ جهان تاریخ منازعات است که انرژی زیادی از بشر را صرف خود میکند و متأسفانه در اکثر موارد این انرژی سازنده نیست. بنابراین، پیام اصلی این همایش این است که بتوانیم هر چه سریعتر بر این منازعات فائق شویم و به صلح برسیم و از انرژی بههدردهنده بشر بر سر منازعات جلوگیری کنیم. وی افزود: متأسفانه، تجربیات تاریخی نشان داده است که این زمینه منازعه همواره با بشر هست و در قرن بیستم که میوههای عقلانیت مدرن در دنیا به ثمر نشست و بسیاری از فلاسفه عصر روشنگری گمان میکردند که با رفاهی که مدرنیته با خود بههمراه میآورد و با دستاوردهای علمی، دیگر منازعه از میان بشر رخت برخواهد بست، قرن بیستم خون بارترین قرن تاریخ بشر بوده است و بیش از ۱۸۰ میلیون نفر کشته شدند. هر چه به آخر قرن نزدیکتر میشویم تعداد این کشتهشدگان از میان غیرنظامیان بیشتر شده است.
به بیان وی، در قرن بیستم شاهد بودیم که جهان یکدهم جمعیت خود را در آغاز قرن از دست داد. این رؤیا که با پیشرفت میتوانیم زمینههای منازعه را برطرف کنیم رؤیای پوچی بیش نیست. زمینههای منازعه همواره با ما هست.
به گفته سمیعی، نگاه این همایش، با توجه به نگاه میانرشتهای، پایاندادن به منازعات و ایجاد صلح است. صلح و حل منازعه پدیدههاییاند که تنها با یک رشته نمیتوان بدان پرداخت. پیام اصلی این همایش این است که به بشریت کمک کنیم این اتلاف انرژی را از میان بردارد و زمینههای رسیدن به آسایش و رفاه بیشتر برای بشریت فراهم شود. ارجنهادن به صلح و حل منازعه و طرح راهکارها از زوایای مختلف در این همایش دنبال شده است.
نکته دوم سخنان سمیعی، اشاره به نحوه برگزاری این همایش بهصورت مجازی بهدلیل شرایط کووید ۱۹ بود و گفت: گرچه این برگزاری مجازی توفیق حضور پژوهشگران و فرهیختگان دانشمندان را از ما گرفته است، برکاتی نیز با خود داشته است؛ از جمله اینکه همایش در دسترستر شده است و ضبط تمامی جلسات در دسترس علاقهمندان در سراسر جهان است. سهولت ارتباط مجازی میان اعضای مختلف پنلها و مباحث مطرح در محیط مجازی با هزینهای کمتر تداومدار خواهد بود. در کنار تلخی دوری از دوستان، به این شیرینیها میاندیشیم.
سمیعی در انتهای سخنان خود از زحمات دستاندرکاران برگزاری این همایش تشکر و قدردانی کرد. از جمله از سعیدرضا عاملی، ریاست این همایش و رئیس پیشین دانشکده مطالعات جهان تشکر کرد که چنین بنیانی را برجا نهاد؛ از علیاکبر علیخانی، دبیر علمی همایش، که صاحب ایده در حوزه صلح و حل منازعهاند و در صدد تأسیس مؤسسه و رشته صلح در دانشگاه تهران است.
ضرورت حل ساختاری منازعات بینالمللی
حجت الاسلام سعیدرضا عاملی، دبیر شورای انقلاب فرهنگی و استاد دانشگاه تهران، در افتتاحیه دومین همایش بینالمللی صلح و حل منازعه سخنرانی خود را با عنوان صلح و جنگ سیستم و ضرورت حل ساختاری منازعات بینالمللی ایراد کرد.
عاملی موضوع صلح و حل منازعه را موضوعی مهم و تاریخی خواند و ابراز امیدواری کرد: این تلاش دانشگاه تهران و دانشکده مطالعات جهان بتواند سازوکارهایی را برای توسعه صلح در جهان ایجاد کند. دکتر عاملی، تلاش برای صلح، بهخصوص در حوزه دانشگاهی، را تلاشی ارزشمند خواند.
وی با اشاره به ابتلای بیش از ۵۹ میلیون نفر به کووید ۱۹ در جهان، و مرگ بیش از ۱ میلیون ۴۰۰ هزار نفر، هراس و اضطراب در سطح جهانی و شرایط سخت و ناگوار مردم جهان را یادآور شد و افزود: یکی از عرصههای نگرانی و عدمامنیت مخاطرات مرتبط با سلامت است و یکی از جنبههای مهم صلح تأمین سلامت و امنیت برای جامعه بشری مهم است، هم نسبت به جنگ و هم نسبت به فقر و هم نسبت به اموری که منشأ بیماریهای فراگیر و بهمخاطرهانداختن سلامت جامعه انسانی است.
عاملی تأکید کرد: صلح مبتنی بر پایه علم و دانش و آگاهی است و جنگ پدیدهای است مبتنی بر نفرت و نیرنگ در واقع، دانش و حقیقت علم هرگز جامعه را بهسمت جنگ، فقر، نابرابری و ظلم حرکت نمیدهد. آنچه جامعه انسانی را به سمت ناامنی، جنگ، نابرابری و ظلم میکشاند پدیده نیرنگ، عصبیت و جهل است. انسان بهجای استفاده از اندیشه در مسیر خلق نوآوریها برای حل مسائل جهان و کاهش دردها و آلام جامعه بشری، دچار خودخواهی میشود که منشأ نیرنگها بر علیه جامعه بشری است.
به گفته این استاد ارتباطات و مطالعات آمریکا، همه بر این معنا واقفاند که امروز جامعه بهمعنای کلیت جامعه یک کل بههم پیوست است که ۸/۷ میلیارد جمعیت جهان را شامل میشود و بشر از وضعیت حاکم بر جهان و جهل و عصبیتهای قومی، نژادی، دینی، فردی و گروهی با منشأ خودخواهی و تکبرهای درونی و بروز جنگ، در رنج است.
عاملی با یادآوری اینکه قرن بیستم یکی از قرنهای خونبار جنگ بود، کشتگان جنگ در این قرن را ۲۲ برابر کشتگان جنگ در قرن هجدهم و ۱۲ برابر کشتگان جنگ در قرن نوزدهم دانست و افزود: عصبیت و جاهلیت با مدرنشدن و پیشرفت جهان کاهش نیافته است، بلکه افزایش داشته و ممکن است این مسیر همچنان ادامه بیابد. جهان ظرفیت جنگ بزرگ را بیش از قبل یافته و شمار سلاحهای کشتار جمعی و شیمیایی افزایش یافته است. تنها در فاصله سه روز، انفجار دو بمب اتمی بر سر هیروشیما و ناکازاکی نزدیک به ۲۲۰ هزار تا ۳۰۰ هزار کشته برجای گذاشت. جهان امروز ظرفیت ۱۲ هزار بمب هستهای را داراست که ۶ هزار بار بدتر از بمب اتمی هیروشیما و ناکازاکی است.
عاملی تئوری زمستان خاکستری را طرح کرد مبنی بر اینکه اگر این بمبها زیر ماشه عصبیتی قرارگیرد که به فکر جهان نباشد، همه جهان را دچار سرمای شدیدی خواهد کرد و دمای کره زمین را به منفی ۵۰ درجه سانتیگراد خواهد رساند و همه در این غبار عصبیت و جاهلیت کشته میشوند.
رنج جهان از فقر دیگر بخش سخنان این استاد علوم ارتباطات بود که در این ارتباط گفت: امروز آمار فقر مطلق در جهان بیش از ۸۰۰ میلیون نفر است. درآمد این افراد در روز تنها ۱ دلار و ۹۰ سنت است. جهان آبستن فقر مطلق است، حتی پیشبینی میشود علیرغم رشد و پیشرفتها، تا سال ۲۰۳۰، تعداد مبتلایان به فقر مطلق، به نیم میلیارد جمعیت جهان برسد.
عاملی فقر را رنجی بزرگ در جهان خواند، آن هم در شرایطی که ثروتهای چندین میلیارد دلاری در جهان وجود دارد؛ میلیاردهایی که ظرفیت بزرگی از ثروت دنیا را به خود اختصاص دادهاند. ۱ درصد جامعه جهانی بیش از ۹۰ درصد سرمایه جهان را به خود اختصاص دادهاند و اینها ظرفیتهای سازمانیافته تبعیض، بیعدالتی، فاصله اجتماعی و سلطه بر جهان است.
به باور وی، جهان عاری از جنگ، نفرت و فقر مستلزم آن است که نهادهای ظرفیتساز برای جنگ، فقر و بلایای عمومی در جهان بهجای حرکت بهسمت نابرابری و ظلم و ظرفیتسازی برای جنگ، به سمت عدالت و جهان عاری از ظلم و تبعیض حرکت کنند. با وجود نهادهای بینالمللیِ منشأ جنگ و نفرت، نمیتوان انتظار داشت با برگزاری نشست و همایشها، مسئله جنگ حل شود و به حل منازعهای اساسی دست نخواهیم یافت. ریشه حل منازعه در مواجهه سازمانیافته با عوامل جنگ و فقر، بلا و ناامنی در جهان است.
حجت الاسلام عاملی با اشاره به گروهک کوچکی در ایران با پشتیبانی آمریکا و اسرائیل و عربستان افزود: ۱۷ هزار تن از جوانان پاک ایرانی در مدت یک سال ترور شدند و پایه ترورهای چهار دهه اخیر کشورمان بودهاند. با وجود گروهکهای تروریستی در جهان نمیتوان انتظار صلح و آرامش برای جهان داشت.
دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، با اشاره به اینکه رنجهای ما محدود به فقر و جنگ نیست، ادامه داد: شاید بیشتر از هر چیزی فرهنگ دورافتاده از خدا و انسان دورافتاده از خدا منشأ بلایای جامعه بشری است. امروز شاهدیم که در دنیای مدرن زندگیهای منجر به طلاق رو به افزایش است. در آمریکا، در سال ۲۰۱۹، نزدیک به ۲ میلیون و ۲۰۰ هزار مورد ازدواج و ۸۰۰ هزار مورد طلاق صورت پذیرفته است؛ یعنی از هر ۳ ازدواج، ۱ مورد به طلاق کشیده شده است. جامعه طلاق در دنیا خانوادههای تکسرپرست و مادران سرپرست فرزندان را افزایش داده است؛ فضایی که منجر به سبک زندگیای میشود که ناآرامی و تألمات بشر را افزایش میدهد. ما دچار فرهنگی هستیم که منشأ ناامنی و بلایای اجتماعی در جهان است. برای رسیدن به صلح باید قدری پایهایتر با مسائل مواجه شد.
عاملی نکته سخنان خود را در قالب مدل فهم چرایی نفرت و جنگ در جهان این طور بیان کرد که ساختار کلی جهان نیاز به بازنگری اساسی دارد. نخست باید به نگرشهای نفرت و نگرشهای منتهی به جنگ توجه داشت. اندیشه صلح منشأ بهوجود آمدن صلح خواهد شد و اندیشه نفرت و جنگ به جنگ و نفرت منجر خواهد شد. پایه اصلی جنگ و نفرت نیز بر ایدئولوژی جنگ استوار است. ایدئولوژیهای نفرت سیاستهای نفرت را رقم میزند. سرمایهگذاریها روی صنعت جنگ در دنیا برخاسته از ایدئولوژیهای نفرت و استثناءگرایی در ذهنیت اجتماعی افراد و برخی دولتها و گروههای کوچک در دنیاست.
وی ادامه داد: وقتی یکی از رؤسای آمریکا صحبت از این کرد که ما امریکاییان خیلی مستثنیتر از سایر ملتهای جهان نیستیم، گیولیانی، شهردار سابق نیویورک، رئیسجمهور را نقد و ملامت کرد و ملت آمریکا و سرزمین آمریکا را سرزمین استثناهای بزرگ خواند.
عاملی با انتقاد از اینکه حتی تحمل شنیدن سخن صلحآمیز وجود ندارد، افزود: واقعیت این است که انسان از آن منظر که انسان است با همه برابر است. همه انسانها حق زندگی و حق برخورداری از کیفیت خوب زندگی را دارند.
این استاد علوم ارتباطات و رسانه ادامه داد: امروز که از فضای مجازی سخن میگوئیم نزدیک به ۳۰ درصد جمعیت جهان به اینترنت دسترسی ندارند و نمیتوانند از این ظرفیت مهم استفاده کنند. فاصله اجتماعیای که در جهان واقعی وجود دارد فاصله اجتماعی و محرومیتهای تبعیضآمیز در دنیای مجازی را نیز بهدنبال دارد.
عاملی با تأکید بر نقش ایدئولوژی افزود: با نگاه به ساختار اجتماعی، در درجه نخست باید نگران ایدئولوژیهایی باشیم که کشتن دیگران و رنج ایجاد کردن برای ملتهای دیگر برای آنان آسان است و نظام سرمایهداریی شکل میدهند که در آن عده زیادی در فقر مطلق و عده کمی در ثروت مطلق باشند. چنین فضایی دیگریسازی را پدید میآورد که منشأ دیگریهراسی و بازنمایی نفرت (hate representation) میشود و این در واقع عرصه رسانهای تولید نفرت است.
به گفته وی، کار رسانهها بازتولید و بازنمایی واقعیتهاست، اما همه واقعیتها را بازنمایی نمیکنند. در بازنماییهای آنان ملت صلح و دوستی در جهان، ملت و جامعهای هراسناک معرفی میشوند. در مورد ملیتهای دیگر نیز در گذشته این امر اتفاق افتاده است، از جمله نسبت به ژاپن، روسیه و چین. در مورد پیروان ادیان نیز این بازنمایی هراسناک تحقق یافته است. امروز شاهدیم که اسلامهراسی فراگیری توسط رسانهها بازتولید شده است.
حجت الاسلام عاملی با اشاره به وقایع بعد از ۱۱ سپتامبر که از مصادیق این نفرتبرانگیزی بود، گفت: در بیشتر کشورهای اروپایی و در آمریکا، به مساجد و مسلمانان متعددی حمله شد و تراژدیهای بسیار تأسف باری رقم خورد. در انگلستان، در اتوبوس عدهای نوجوان، تحت تأثیر شرایط و فضای نفرت و رسانه نفرتبرانگیز، به توهین به جوان عراقی مسلمان و تازهفارغالتحصیلشدهای از مقطع کارشناسیارشد پرداختند و به وی حملهور شدند. این جوان مسلمان بدون هیچ پاسخی از اتوبوس پیاده میشود و این گروه نوجوان در تعقیب وی، آنقدر با چوب بر سر او ضربه زدند که قطعنخاع شد و در عبارتی معنادار خطاب به دولت انگلستان گفت: من آمده بودم در کشور شما تحصیل کنم ولی مرا معلول کردید.
عاملی در تحلیل ساختار جنگ و ساختار مخالف با امنیت، به مفهوم دیگریسازی اشاره کرد و ادامه داد: دیگریسازی پایه بسیاری از تقابلها و نفرتهاست. بر پایه دیگریسازی است که در ساختار فکری و اجتماعی دیگریهراسی ( xenophobia) بهوجود میآید. دیگریهراسی آنقدر هراس را نسبت به دیگری که ممکن است ۲ میلیارد جمعیت مسلمان در جهان باشد، افزایش میدهد که تمامی این جمعیت را در معرض خطر قرار میدهد. خطر برای دیگری اقلیت، خطر برای جامعه میزبان هم هست. امروز جهان متصلتر از گذشته است. جهان مجازیشده و جهان جهانیشده امروز بهمراتب متصلتر از جهان گذشته است و خطرزایی برای یک فرد بهمثابه خطرزایی برای همگان است. خطرزایی برای جامعه اقلیت بزرگ حتماً خطرزایی برای جامعه اکثریت است. دیگریسازیها پایه دیگریهراسیها را بهوجود میآورد. جداسازیها بهدنبال خود دیگریهراسیها را بهوجود میآورد. دیگریهراسیها به تضاد و تقابل و جنگ میانجامد. در پرتو این فضای تقابلهاست که با آشفتگی اجتماعی مواجه میشویم. کیاست محصول این تقابلهای ریشهدار در جامعه بشری است.
این استاد دانشگاه تهران با نگاه به جامعه آمریکا که تحت تأثیر نگاه نژادپرستانه انتخاباتی دو جمعیت بزرگ بالای ۷۰ میلیون در مقابل با هم قرار گرفتهاند، ادامه داد: کمتر دیده شده است که جمعیتهای میلیونی حول محور نفرت در مقابل هم قرار بگیرند. این خطر بزرگ در هر جای دنیا خطری ناگوار است. چه در فضای ملی و چه در فضای بینالمللی پسندیده نیست که ملتها به نزاع با هم بپردازند. و پسندیده نیست که دیگران برای ما و ملتهای مسلمان و ملتهای غیرمسلمان فضای تقابل بهوجود آورند.
عاملی صلح و جنگ را مفاهیمی جهانی خواند و ورای ملیت، نژاد، قوم و ادیان دانست و صلح برای گروهی و نه برای گروهی دیگر را ناشی از تفکر ایدئولوژیک و خطرناک نفرت دانست.
وی اضافه کرد: همچنین، استفاده ابزاری از صلح را استفاده بسیار خطرناکی خواند و مصادیق آن را سخن گفتن از صلح و همزمان تجهیز ۶۰۰۰ کلاهک هستهای برای نابودی بشر، تخصیص نزدیک به ۱ تریلیون دلار به صنعت جنگ، استفاده از صلح برای سلطه بیشتر، فراهمکردن ناامنی و استفاده اطلاعات برخی نهادهای بینالمللی صلح با ورود به کشورها برای ایجاد ناامنی نام برد.
عاملی با تأکید بر بیمعنا بودن ضعیف بودن در مقابل قدرتهای نظامی بزرگ جهان چنین ادامه داد: در شرایطی که برخی کشورها بهصورت سلطهآمیز ناامنی برای سایر ملتها پدید میآورند، گریزی نیست مگر رفتن بهسمت قدرتی که بازدارنده وقوع جنگ شود. در واقع، ظرفیتهای بازدارندگی ظرفیتهای ایجاد صلح است. اگر امروز جمهوری اسلامی ایران بهسمت قدرت بازدارندگی حرکت میکند، برای ایجاد امنیت و صلح در منطقه و در جهان است و نه برای جنگ. برای این است که کسانی که بهدنبال گرفتن همه جهان هستند کمی تأمل و احساس خطر کنند تا به سمت ایجاد ناامنی در منطقه غرب آسیا حرکت نکنند.
وی همچنین خاطر نشان کرد که بازدارندگی نباید به سطحی کشیده شود که به سمت سلاحهای کشتار جمعی و بمب اتم برود و جمهوری اسلامی هرگز به این سمت حرکت نکرده و نخواهد کرد و مبنای اندیشه اسلامی چنین اجازهای به ما نمیدهد.
دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی در خاتمه سخنان خود ابراز امیدواری کرد: پس باید به سمتی حرکت کند که شاهد صلح نظاممند و فراگیر در جهان باشیم. ما بر این باوریم که ملتهای جهان بهسمت عقلانیت و دردمندی با همه مظلومان جهان حرکت میکنند و عباد صالح خدا وارثان اصلی جهان خواهند بود. أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ.
وی همچنین، ابراز امیدواری کرد که در دو روز همایش شاهد مقالات فاخر و راهگشایی برای رسیدن به حل منازعه در جهان و استقرار فضای تمدنی صلحآمیز باشیم.
نقد نظریههای جنگ عادلانه؛ رویکرد ایرانی- اسلامی
علیاکبر علیخانی، دبیر علمی دومین همایش بینالمللی صلح و حل منازعه و دانشیار دانشگاه تهران، در افتتاحیه این همایش سخنرانی خود را با عنوان نقد نظریههای جنگ عادلانه؛ رویکرد ایرانی- اسلامی ایراد کرد.
وی دلیل و فلسفه وجودی نظریههای جنگ عادلانه را از ابتدا، کاهش تلفات و خسارتهای جنگها و جلوگیری از خشونت و تخریبهای گسترده دانست تا جنگها حتیالامکان انسانیتر و اخلاقیتر شود. وی این نظریهها را تا حدی نیز موفق خواند. تشکیل سازمان ملل متحد، شکلگیری کنوانسیونهای ژنو و برخی مقررات بینالمللی نتیجه نظریههای جنگهای عادلانه بوده است. به گفته دکتر علیخانی در چند دهه اخیر، نظریههای جنگ عادلانه از هدف و فلسفه اصلی خود فاصله گرفته و به ابزاری برای حمله و جنگ در دست قدرتهای بزرگ تبدیل شده است.
دبیر علمی همایش بینالمللی صلح و حل منازعه در تبیین نظریههای جنگ عادلانه بهطور خلاصه، به سه مرحله اشاره کرد که این نظریهها معتقدند اگر در این سه مرحله برخی اصول رعایت شوند، جنگ عادلانه خواهد بود: مرحله اول، پیش از شروع جنگ و موجهبودن دلایل آغاز جنگ؛ مرحله دوم، در طول جنگ؛ و مرحله سوم، پس از جنگ.
وی بیان کرد: نظریههای جنگ عادلانه برای مرحله اول و پیش از شروع جنگ شش شاخص مهم را به این شرح مطرح میکنند: ۱. هدف از جنگ درست و عادلانه باشد؛ ۲. مرجعی ذیصلاح جنگ را اعلام کند؛ ۳. هیچ راه دیگری جز جنگ نباشد و جنگ آخرین گزینه باشد؛ ۴. جنگ با نیت خیر اتفاق بیفتد؛ ۵. ابزارهای بهکار گرفته در جنگ متناسب با اهداف آن جنگ باشد؛ و ۶. احتمال بالایی برای پیروزی وجود داشته باشد. این نظریهها برای مرحله دوم، در طول جنگ، به سه اصل مهم اشاره میکنند: ۱. اصل فرقگذاری (یعنی، تفاوت قائلشدن میان اهداف نظامی یا غیرنظامی، یا اهداف بالقوه خطرناک و خطرناک و خیلی خطرناک)؛ ۲. اصل تناسب (یعنی، میزان خشونت و سلاحهای بهکاررفته متناسب با اهداف باشد و نه بیش از حد)؛ و ۳. اصل مسئولیتپذیری (یعنی، افراد دخیل در جنگ پاسخگوی اقدامهای خود باشند).
این استاد دانشگاه تصریح کرد: در مرحله سوم یعنی مرحله پس از جنگ، نظریههای جنگ عادلانه چهار اصل مهم را برمیشمارند: نخست، اینکه اصل فرقگذاری در مجازات مجرمانِ کشور شکست خورده پس از جنگ لحاظ شود تا مجازاتی بیش از حد بر کسی تحمیل نشود. دوم، به حقوق و سنتهای مردم کشور شکستخورده احترام گذاشته شود؛ سوم، ادعاها و مطالبات کشور فاتح از کشور شکستخورده، متناسب و متعادل باشد؛ و چهارم، بازسازی و بازآموزی کشور شکستخورده انجام و خسارتهای آن جبران شود.
علیخانی پس از تبیین اجمالیِ نظریههای جنگ عادلانه، به نقد آن از چهار منظر پرداخت و گفت: نخست از منظر نارساییهای درونی این نظریهها، به نقد آنها پرداخت. وی ابتدا، اصول نظریههای جنگ عادلانه را در مرحله قبل از شروع جنگ به شرح زیر نقد کرد: نخست؛ در شرایطی که کشور مهاجم بخواهد عادلانهبودن و درستبودن جنگی را که خودش شروع میکند تشخیص دهد، این امر خود ناعادلانه است. دوم، حملههای پیشگیرانه و پیشدستانه مبتنی بر حدس و گمان است و اطمینانی در آن وجود ندارد. سوم؛ این نظریهها هیچ شاخصی ارائه ندادهاند که راهها و گزینههای دیگر پیش از جنگ چه مواردی است و چه تضمینی وجود دارد که تمامی این راهها طی شده باشد. این مورد نیز به تشخیص کشور مهاجم است. چهارم برای مراجع ذیصلاحِ اعلام جنگ نیز هیچ معیار و شاخصی ارائه ندادهاند. در اینجا نیز محور تصمیمگیری همان کشور مهاجم است. شاید گفته شود که مجامع بینالمللی یا شورای امنیت سازمان ملل این مرجع ذیصلاحاند. این گفته این پرسش را بهدنبال دارد که آیا مراجع بینالمللی اعلامکننده جنگ، تحت تأثیر و نفوذ کشورهای قدرتمند و کشور مهاجم نیستند؟
وی افزود: پنجم؛ نیت نیز موضوع شخصی است و معطوف به عبادات و انجام امور خیر است و در امور سیاسی و اجتماعی که پیامدهای گستردهای دارد کاربردی ندارد. این سخن کانت که داشتن نیتِ خیر یگانه شرط اخلاقیبودن عمل فارغ از پیامدهای احتمالی آن است نیز در امور شخصی کاربرد دارد. چه بسا تصمیمهای مبتنی بر نیت خیر ملتی را بدبخت کند. ششم؛ این ادعای نظریههای جنگ عادلانه، که این جنگها برای رهایی یک ملت از ظلم و ستم یا برای احقاق حقوق بنیادین مردم انجام میشود، نیز درست نیست، چون این آزادسازی یا احقاق حقوق هزینهای بسیار سنگینی را به آن ملت تحمیل خواهد کرد. هزینههای آن جنگ را چه بهلحاظ مالی، و چه تلفات و کشتههای انسانی، و چه آسیبهای سخت روحی روانی، همین مردم تحت ستم که حقوق بنیادینشان پایمال میشد باید بپردازند. این مردم در شرایط پیش از جنگ دستکم امنیت داشتند و زنده بودند. هفتم، اصل وجود احتمال بالای پیروزی برای کشور مهاجم بهعنوان یکی از معیارهای جنگ عادلانه، خیلی غیرمعقول و خودش برخلاف عدالت است.
علیخانی در نقد اصول نظریههای جنگ عادلانه در طول جنگ، گفت: شاید این اصول به کاهش تلفات و خشونت کمک کند، اما دلیل موجهی برای شروع جنگ نیست و جنگ را مشروع نمیکند. از طرفی، جنگ بحرانیترین و سختترین شرایط جوامع بشری است، و در چنین شرایطی تفاوت قائلشدن میان اهداف و رعایت تناسب، در عمل امکانپذیر نیست. همچنین، افراد درگیر در جنگ، بهدلیل شرایط سخت جنگی و استرس بالا، از کنترل رهبران خود خارج میشوند و افراد فاتح ممکن است دست به هر اقدام غیرانسانی و جنایتی در کشور شکست خورده بزنند.
این استاد دانشگاه تهران تصریح کرد: در خصوص اصول نظریههای جنگ عادلانه برای شرایط پس از جنگ نیز، این استاد صلح، این نقد را وارد کرد که: چهار اصل نظریههای جنگ عادلانه برای وضعیت پس از جنگ، به چند دلیل نمیتوانند موجب درست یا عادلانهبودن یک جنگ باشند. نخست اینکه این اصول حتی اگر از شدت خشونتهای جنگ بکاهند یا کمی فضای پس از جنگ را تلطیف کنند، هیچکدام دلایل موجه و مشروعی برای شروع جنگ نیستند. دوم اینکه محاکمهکننده و تعریفکننده معیارهای فرقگذاری برای محاکمۀ مقامات کشور شکست خورده، یا کشور فاتح است که دشمن آن متهمان یا مجرمان– بهزعم خودش - است یا افراد طرفدار کشور فاتح از داخل کشور شکست خورده، که اینها نیز دشمن محاکمهشوندگان هستند. در نتیجه، چنین محاکمهای حتی با فرض رعایت اصل فرقگذاری نمیتواند عادلانه باشد. سوم اینکه در وضعیت پس از جنگ که صدها هزار انسان کشته شدهاند و تمام شهرها و زیرساختها نابود شده و لشکر مهاجم بیگانه وارد کشور شدهاند، از احترام به حقوق و سنتهای مردم سخن گفتن امری ظاهری و تشریفاتی و شعاری است.
وی بیان کرد: مهمترین حقوق بنیادین مردم، زندگی و هستی آنها، و عزتنفس و غرور ملی آنهاست که در عمل در جنگ بهشدت آسیب دیده یا نابود شده است. چهارم اینکه بازسازی یک کشوری که تمام زیرساختهای آن ویران شده و زحمتهای صدها ساله ملت بر باد رفته، پس از جنگ به آسانی امکانپذیر نیست؛ ضمن اینکه هزینههای این بازسازی باز بر دوش همان مردم خواهد بود. پنجم اینکه نظریههای جنگ عادلانه بسیار سطحینگرانه تصور کردهاند خسارتهای جنگ قابلجبران است. بر فرض که برخی خرابیها ساخته شوند اما مهمتر از آن خسارتهای انسانی و روحی و روانی است که قابلجبران نیست. در جنگهای امروزی با این تسلیحات مخرّب، افراد بسیاری بالغ بر صدها هزار و گاهی بالای میلیون نفر کشته میشوند و برای همیشه فرصت زندگی را از دست میدهند. همچنین، بازماندگان و کودکان یتیم و معلولان متحمل خسارتهای بسیار سنگین روحی و روانی میشوند. این خسارتهایِ غیرقابلتصور چگونه جبرانشدنی است؟ در نظریههای جنگ عادلانه برای چنین مواردی راهحلی ارائه نشده است.
علیخانی در ادامه از منظر مفهومی و معرفتشناختی، به شرح زیر به نقد نظریههای جنگ عادلانه پرداخت. نخست، هر واژهای بهلحاظ مفهومی معنای خاص خود، و بهلحاظ دلالت خارجی، مصادیق خاص خودش را دارد. واژه جنگ ماهیت معنایی و مصداقی روشنی دارد؛ جنگ یعنی تخریب، کشتن، نابودی و ویرانی. آوردن مفهوم عادلانه در کنار جنگ، ماهیت و معنای آن را تغییر نمیدهد. در ترکیب دو مفهوم جنگ عادلانه، تناقض ذاتی، مفهومی، پدیدارشناختی، کارکردی و رفتاری وجود دارد. دوم، در نظریههای جنگ عادلانه تلاش شده به دفاع متوسل شوند و از این طریق به جنگ مشروعیت بخشند.
به گفته علیخانی، حتی دفاع نیز جنگی عادلانه نیست. دفاع ضرورتی عقلی، اخلاقی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است ولی ناعادلانه است. دفاع بهدلیل وقوع ستم و تهاجم اتفاق میافتد. کسی که در دفاع کشته میشود، شهید است و شایسته تقدیر و تکریم، و در فرهنگ اسلامی بالاترین مقام را در آخرت دارد ولی شهیدِ در راه دفاع، به حق و به عدالت کشته نشده است، بلکه به ظلم و به دلیل جنایت دیگران شهید شده است. بنابراین، این سخن که دفاع جنگی عادلانه است نادرست است. سوم، وجه ممیز انسان با سایر موجودات و حیوانات، تعقل، تفکر و گفتگوست. بر مبنای گفتگو، توافق صورت میگیرد؛ بر مبنای توافق، مدنیت شکل میگیرد؛ و در سایه مدنیت، پیشرفت و رشد و تعالی حاصل میشود. جنگ وقتی آغاز میشود که گفتگو خاتمه مییابد و توافق به انتها میرسد. همراه با جنگ، خشم و نفرت و غضب و کینه و دشمنی به میان میآید که ورود به عالم حیوانیت است. بنابراین، جنگ گذار از مدنیت به حیوانیت است که هرگز نمیتواند عادلانه باشد. چهارم، صلح خیر مطلق است، چرا که جان انسان، کرامت انسان و عزت نفس انسان را حفظ میکند. در آیات قرآن و احادیث بسیاری به این موضوع اشاره شده است.
این محقق و نویسنده کشورمان تصریح کرد: همچنین، در ادبیات غنی فارسی به انحای مختلف ضرورت و اهمیت و پیامدهای صلح و مدارا و گفتگو و توافق به عنوان خیر مطلق و یک ضرورت سیاسی اجتماعی بیان شده است. از طرف دیگر جنگ شر مطلق است، چرا که انسانها را نابود میکند و کرامت انسانی و عزت نفس آنها را از بین میبرد. جنگ ویرانی و فساد و فقر بهدنبال دارد و موجب ذلت و خفت و خواری انسانها و جوامع میشود. شر مطلق اساساً نمیتواند عادلانه باشد. پنجم، نظریههای جنگ عادلانه یک انتخاب برای دیگران است؛ یعنی انتخاب سرنوشت یک کشور را بهدست کشوری دیگر مشروع میکند و آن هم انتخابی از سوی دیگران است تا کشوری را به سمت آشفتگی و ویرانی ببرند. ششم، کسی که جرمی مرتکب شده خود باید مجازات شود و نه دیگری یا نزدیکان وی.
وی بیان کرد: یک هدف و ادعای نظریههای جنگ عادلانه، پایانبخشیدن به ظلم حاکمان بر مردم و نجات مردم از ستم، و احقاق حقوق بنیادین آنهاست، در حالی که با شروع جنگ، صاحبان قدرت و ثروت خود را از مهلکه جنگ نجات میدهند و باز همان مردم تحت ظلم و حقوق پایمالشده، اولین قربانیان آن جنگ خواهند بود. هفتم، نظریههای جنگ عادلانه در یک پارادیم فکری و گفتمانی، و بر مبنای بنیانهای نظری و معرفتشناختیِ خاصی ساخته و پرداخته شدهاند که عمدتاً غربی و امریکایی است. بهلحاظ علمی و منطقی، ممکن نیست که در یک پارادایم فکری و گفتمانی نظریههایی پرداخته شود که جامعه هدفِ این نظریهها، در پارادایم و گفتمانی دیگر قرار دارد. روشن است که این نظریه نمیتواند در جامعه دیگر کارکرد درستی داشته باشد. ضمن این اینکه این نظریهها در جامعه هدف اساساً مشروعیت نخواهند داشت.
علیخانی، به دلیل ضیق وقت نقدهای پیامدگرایانه نظریههای جنگ عادلانه را واگذاشت و بهسراغ منظر چهارم یعنی آموزههای اسلامی رفت. وی نظریههای جنگ عادلانه را به اجمال از منظر اسلام نقد کرد و گفت: نخست؛ طبق آیه ۳۰ سوره بقره، بدترین و شدیدترین مصداق فساد روی زمین خونریزی و خشونت است و جنگ به هر اسمی و با هر انگیزهای که باشد خونریزی و خشونت بهدنبال دارد و مذموم است. دوم، در آیه ۳۲ سوره مائده میفرماید: هر کس که یک نفر را بکشد مانند آن است که همه انسانها را کشته است، و هر کس که یک نفر را نجات دهد یا زنده کند، مانند آن است که همه را نجات داده است. این آیه بهوضوح و با یک تشبیه و مثال بینظیر، اهمیت جان انسانها و ضرورت حفظ آن را بیان کرده است، جانهایی که در نظریههای جنگ عادلانه به هیچ انگاشته میشود. سوم، در آیات متعدد قرآن، از جمله در آیه ۲۸ سوره بقره، آیه ۶۱ سوره انفال، و آیه ۹۰ سوره نساء، بهصراحت توصیه به پذیرش صلح شده است. در متون دیگر، از جمله سیره نبوی و نهجالبلاغه، به صراحت و بهطور مکرر بر ضرورت و اهمیت صلح و گفتگو و مدارا تأکید شده است و تمام اینها نافی نظریههای جنگ عادلانه است. چهارم، در آیات بسیاری در قرآن، که میتوان آنها را در چندین موضوع دستهبندی کرد، سعی شده زمینههای منازعه، دشمنی، کینه و نفرت از میان مردم و جوامع بشری برداشته شود و همه را به گفتگو، تعقل، استدلال و جدال احسن، ملایمت و گفتار نیکو، و کنار آمدن و توافق با دشمن، دعوت کرده است.
وی اضافه کرد: تمام این آیات نفیکننده هر جنگی به هر بهانه و هر انگیزه و به هر اسمی است. پنجمین اصل مهم اسلامی که نافی نظریههای جنگ عادلانه است اصل دیگر خودپنداری است. این یک اصل اساسی در آموزههای اسلامی است و من در بحث عدالت هم آن را بهعنوان یک شاخص مهم ذکر کردهام. اصل دیگرخودپنداری میگوید: آنچه را برای خود میپسندی برای دیگران نیز بپسند و آنچه را برای خود نمیپسندی و مکروه میداری، برای دیگران نیز نپسند. در نظریههای جنگ عادلانه، عمدتاً این نظریهها از سوی کشورها و متفکران کشورهای مهاجم و قدرتمند مطرح شده است و جامعه هدفِ این نظریهها، کشورهای ضعیف و جهان سوم است. حال این پرسش مطرح است که آیا کشورهای شروعکننده جنگ عادلانه میپذیرند که کشور دیگری در نقطه دیگری از دنیا، با توسل به نظریههایی که خودش میسازد و خودش مشروعیت و درستی آنها را تشخیص میدهد، جنگی را علیه آنها شروع کند و کشورشان را نابود، و مردمان بیگناه را به قتل برساند؟
علیخانی بهدلیل ضیق وقت از ادامه بحث صرفنظر کرد و در پایان به این نکته اشاره کرد که ممکن است این پرسش به ذهن برخی مخاطبان خطور کند که اگر قرآن و دین اسلام مخالف هر گونه جنگی است، پس آیات جنگ و جهاد در قرآن چیست؟ و جنگهای پیامبر اکرم (ص) چگونه توجیه میشوند؟
وی ادامه داد: من پژوهشی در این زمینه انجام دادهام و در کتاب اسلام و همزیستی مسالمتآمیز منتشر شده است. در این کتاب به تفصیل بحث و استدلالهای لازم را مطرح کردهام. در اینجا نتیجه را عرض میکنم و آن اینکه تمام آیات قرآن دفاعی است و هیچ آیهای، به هیچ مسلمانی، به هیچ دلیلی، اجازه شروع هیچ جنگی را نمیدهد.
وی گفت: برخلاف تصور رایج، جنگهای پیامبر اکرم (ص) بسیار محدود و اندک، و تماماً دفاعی بوده است.
منشور هفتگانه برای صلح و همزیستی در جهان آینده
منشور هفتگانه برای صلح و همزیستی در جهان آینده عنوانی بود که سیدکاظم علویپناه، استاد بینالمللی و پژوهشگر برجسته دانشگاه تهران و چهارمین سخنران افتتاحیه دومین همایش بینالمللی صلح و حل منازعه بدان پرداخت. این پژوهش مشترک علویپناه و علیاکبر موسویموحدی، دیگر استاد بینالمللی و پژوهشگر برجسته دانشگاه تهران، به اهمیت صلح و حل منازعه اختصاص داشت.
به باور این پژوهشگران برجسته منازعه مستلزم تجهیزات، سلاح، فناوری و نظایر آن است. این در حالی است که صلح به خودادراکی، ندای درون، خوشبختی، دانشاندوزی و کسب معنویت، و درک درست از کارایی قدرت نیاز دارد.
علویپناه با اشاره به اینکه بشر امروز شاهد تغییرات وسیع محسوس و نامحسوس است و از موارد عواقب آن غافل است، به ریشهیابی این مشکلات پرداخت و از جمله دلایل آن را سودجویی، مصلحت شخصی، برتردانستن خود، سازمان خود یا کشور خود نام برد و به نقل از اقبال لاهوری افزود: ما چشم عقاب و دل شهباز نداریم / چون مرغ سرا لذت پرواز نداریم / ای مرغ سرا خیز و پریدن دگرآموز.
این پژوهشگر ریشه تمامی مشکلات بشری را در یک چیز دانست. وی ضمن انتقاد از غفلت دولتمردان در ریشهیابی و یافتن دلایل مشکلات و پرداختن صرف به کسب منافع مادی، مشکلات جوامع بشری را حلنشده عنوان کرد که حتی در صورت رفع نیز مشکلات مضاعف دیگری بهبار نشانده است. وی از اصولی نام برد که با توسل بدان نیازی به پرداختن به مسائل ثانویه نخواهد بود. دکتر علویپناه راهحل را تنها در یک چیز دانست: پرداختن به شعر و ادبیات کهن فارسی که بیش از دهها هزار شاعر و میلیونها شعر در هزارههای پیشین بهدفعات بدان پرداختهاند. حکماً و فلاسفه نیز همواره از این اشعار با مضامین ژرف و تأثیرگذار آن در بیان معانی بهرهبردهاند و از این شعر حافظ یاد کرد: ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم / ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما.
وی از منشور کوروش یاد کرد که نخستین منشور حقوق بشر محسوب میشود و در سال ۱۹۷۱ سازمان ملل آن را به شش زبان ترجمه کرد و نسخهای از آن در سر در سازمان ملل در نیویورک نصب شده است.
علویپناه ایران را مهد تمدن، فرهنگ و هنر خواند و از شاعران مشهور و پرشمار این مرزوبوم یادکرد که از ۱۲۰۰ سال قبل شعر میسرودهاند؛ اشعاری که مملو از خرد بشری است.
وی با بیان شعر مشهور سعدی شیرازی بنی آدم اعضای یک پیکرند / که در آفرینش ز یک گوهرند / / چو عضوی به درد آورد روزگار / دگر عضوها را نماند قرار / / تو کز محنت دیگران بیغمی / نشاید که نامت نهند آدمی، از بحران کووید ۱۹ یاد کرد که چگونه زندگی نوع بشر را متأثر از خود ساخته است. وی این بحران جهانی را درسی برای بشر خواند که چگونه موجودی کوچک که حتی با چشم هم دیده نمیشود، حیات نوع بشر را به مخاطره افکنده است و از این شعر مولانا یاد کرد: پا بر سر چرخ هفتمین نه / کاین عشق به حجرههای بالاست.
علویپناه که صاحب کتاب خیلی دور خیلی نزدیک؛ جستارهایی از تفاوت در اندیشه است، از راههایی سخن گفت که در هزار توی زندگی باید برگزید و از هفت منشور سخن گفت که در انتخاب صواب یا ناصواب، نزدیک یا دور، سیاه یا سفید، صلح یا منازعه، عشق یا نفرت پیش روی انسان قرار میگیرد. بیش از همه بر ویژگی صلح تأکید داشت.
وی در ادامه سخنانش اظهار کرد: نخستین منشور را خودآگاهی خواند و از این شعر فردوسی یاد کرد: بدان تا هر آن کس که دارد خرد / به منشور آن دادگر بنگرد. به گفته دکتر علویپناه، کووید ۱۹ به ما نشان داد موجودیت و هستی دارای ارزشهای معنوی والاتری است و بشر را بهسمت معنویت و توازن و فطرت خویش سوق میدهد. در اینجا نیز از این شعر مولانا یاد کرد: هر چند طلسم این جهانی / در باطن خویشتن تو کانی / / بگشای دو دیده نهانی / آخر تو به اصل اصل خویشآ.
علویپناه، دومین منشور را تغییر نام برد و مصداق سخنش شعر مولانا بود: چون تغییر هست در جان وقت جنگ و آشتی / آن نه یک روحست تنها بلک گشتستند جدا. و از هراکلیتوس، فیلسوف بزرگ یونان نقل کرد: تغییر و سیلان در تمامی چیزهای جهان وجود دارد و تنها لوگوس است که ثابت است. همچنین، به آیه ۱۱ سوره رعد اشاره کرد: إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ (خدا چیزی را که از آن مردمی است دگرگون نکند تا آن مردم خود دگرگون شوند).
وی تصریح کرد: شادی و نشاط سومین منشور بیانشده این پژوهشگر برجسته برای رهایی از مشکلات بود و از این شعر حافظ یاد کرد: کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد / یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد. وی دنیای امروز را تشنه نرمش و مهربانی خواند. به بیان وی، سیل اطلاعات در دنیای امروز سبب سردرگمی و ملالت بشر شده و امکان غور در مفاهیم را از بشر سلب کرده است.
این استاد دانشگاه گفت: رها کردن قدرتطلبی چهارمین منشور مطرحشده دکتر علویپناه بود و با این شعر مولانا آغاز کرد: به پیش حرص تو خود پیل لقمهای باشد / تویی چو مرغ ابابیل پیلکرده شکار. و مصداق آن را در دنیای امروز ما ویروس کووید ۱۹ خواند که بشر را فلج کرده است و جهان امروز باید از خود بپرسد که چرا این ویروس چنین تأثیر جهانیای داشته است و از فراموش کاری بشر انتقاد کرد.
وی پنجمین منشور را دانش و معنویت خواند و از این شعر ناصرخسرو یاد کرد: لذت علمی چو از دانا به جان تو رسید / زان سپس ناید به چشمت لذت جسمی لذیذ.
به گفته دکتر علویپناه، شعر مرهم روح است. شعر بهدنبال ریشهیابی مشکلات اجتماعی و درمان آن است. به بیان وی با ترویج زیبایی است که میتوان خشونت را از جوامع زدود. و از این شعر سعدی یاد کرد: زمان ضایع مکن در علم صورت / مگر چندان که در معنی بری را / / چو معنی یافتی صورت رها کن / که این تخمست و آنها سر به سر کاه.
این نویسنده تصریح کرد: ششمین منشور صلح و راستی عنوان شد و با مصداق این شعر جامی: شود از همدلی و همکاری / ذوق هر یک به دیگران ساری. دکتر علویپناه در پاسخ به گروهی که بر این باورند که اوضاع خودش روبهراه خواهد شد، تفکر صلح و حق حیات قائلشدن برای ضعفا را مفهوم حیات خواند. به گفته اقبال لاهوری باز در عالم بیار ایام صلح / جنگجویان را بده پیغام صلح و به گفته مولانا: مرا عهدی است با شادی که شادی آن من باشد / مرا قولیست با جانان که جانان جان من باشد. مولانا در مثنوی معنوی و دیوان شمس در بیان جلوههای صلح و آشتی، از تناسب و سازگاری اضداد موجود در عالم شروع کرده است و به صلح و آشتی انسانها با یکدیگر و با خداوند اشاره میکند که کاملترین و بارزترین نمونه آن است.
وی اضافه کرد: منشور هفتم نیز ندای درون است به نقل از عطار نیشابوری: وصال دل طلب کن در درون تو / که جان خواهد شدن این رهنمون تو. دکتر علویپناه بر نقش محوری شعر در تلطیف فضای زندگی بشر و افزایش امید به آینده تأکید کرد و راز دستیابی به آینده بهتر را توجه ویژه به افکار درونی فرد دانست. با تقویت درون است که میتوان در برابر دشمنان خارجی از خود محافظت کرد.
به باور این محقق برجسته که سخنرانی خود را به زبان انگلیسی بیان کرد، شاعران ایرانی بر جایگاه خاص انسان تأکید دارند. درست است که توجه به تحقیقات تاریخی و بررسی شرایط زمانه امری ضروری است، اما ادبیات فارسی و شاعران ایرانی گنجینهای از تجربههای زمانه خود بودهاند. همچنین، بر اهمیت همزیستی بشر با طبیعت سخن گفت که هیچ چیزی بر دیگری برتری ندارد. با چنین الگویی نگاه انسان به طبیعت و عملکرد انسان در برابر طبیعت باید تغییر یابد.
وی برابری را ارزش وجودی در حیات تمامی موجودات دانست که در سطح نظری و عملی بر افکار و رفتار انسانها در تعامل با طبیعت اثرگذار است. به باور وی، هنر شعر و موسیقی هدفی واحد دارد و هر دو وسیلهای برای بیان ایدههای متعالی و خلق زیبایی است؛ یکی با کلمات و دیگری با اصوات.