عقلانیت اسلامی میتواند کرونا را به فرصت تبدیل کند
به گزارش خبرگزاری رسا، با ظهور ویروس خرد و کوچک، ولی عالمگیر کرونا، پرسشهای متعددی درباره نسبت دین و جامعه در جهان کرونازده مطرح شده است؛ پدیدهای مانند کرونا چه تأثیری بر جوامع بشری بهویژه دینداری در این جوامع خواهد گذاشت؟ آیا این پدیده مانند وبا یا پدیدههای همهگیر دیگر که در تاریخ بشر رخ داده سبب تغییراتی اساسی در رفتار دینی افراد و جوامع بشری خواهد شد؟ آیا تأثیرات این پدیده به سمت بهبود دینداری حرکت میکند یا فروکاست جایگاه دین؟ جامعه ایران چه تأثیری از این پدیدهها خواهد پذیرفت؟
در این باره با علیرضا شجاعیزند، استاد جامعهشناسی دانشگاه تربیت مدرس، به گفتوگو پرداختهایم. وی در قسمت نخست این گفتوگو بیان کرد که دین در این ماجرا نه تنها دچار هزیمت و عقبنشینی نشده، بلکه تنها ملجأیی است که پس از ناامیدی از دیگر مدعیان میشود روی آن حساب کرد و بدان پناه برد. با این که غالب دینپژوهان بر چنین قابلیتی در دین صحه گذاردهاند، اما این تفاوت را هم دارند که برخی از ایشان تنها همین قدر و نه بیش از آن را برای دین قائل شدهاند. وی همچنین ضمن بیان نظر اینگلهارت درباره رونق دین در موقعیتهای ناامنی به دو ایراد در نظر وی اشاره میکند. در ادامه میتوانید قسمت دوم این گفتوگو را که به نسبتهای دین و کرونا اختصاص دارد، را بخوانید.
ـ شما (در بخش نخست گفتوگو) گفتید که مسائل و چالشهایی که کرونا برای دین ایجاد کرده است متعددند و نباید نسخه واحدی برای همه آنها پیچید؛ اگر ممکن است قدری درباره آنها و تمایزهایشان صحبت کنید.
من فهرستی از انواع مسائل و چالشهایی که کرونا برای دین پدید آورده را در ذهن دارم که اگر مجال باشد بیان خواهم کرد، اما نتیجهای که از عرایض قبلیام میخواستم بگیرم این است که چالشها و مسائل، همیشه و همه جا منفی نیستند. ممکن است از آن حیث که موجب بر هم خوردن روال عادیِ امور میشوند و دشواری و دردسرهایی را پدید میآورند، ناگوار به نظر برسند و انسانها را ناراحت و ناراضی سازند، اما در غالب موارد باعث ارتقای سطح زندگی و تکامل بشری شدهاند. همچنین ممکن است از یک جنبه، منفی و از جنبه یا در سطحی دیگر، مثبت قلمداد شوند.
تلنگری برای روزمرگی انسان
یکی از آثار و پیامدهای کرونا در همین دورانِ شیوع که میشود مثبت هم تلقی کرد، تلنگری است که به انسانهای دچارِ زندگیِ عادی و گرفتارِ روزمرگی زده و موجب تنبه و به خود آمدنهایِ گاه جدی در آنان شده است. کرونا به مثابه وقفهای در زندگیِ معتاد، میتواند موجب بیرون آمدن از غفلتِ بزرگ و غالب در روزگار ما بشود و افراد کثیری را درگیرِ پرسشهای مغفولمانده وجودی و بازاندیشی و بازنگریهای اساسی در اندیشه و عمل سازد. میتواند مسئله جدی و غالباً فراموششده مرگ را مجدداً احیا کند و از آن طریق معنای جدیدی به زندگی ببخشد. میتواند ما را متوجه پیچیدگیهای بیشتری از عالَم سازد تا اذعان بیشتری به عظمتِ خلقت و بزرگیِ خالق و ضعف و ناتوانیِ انسان پیدا کنیم.
این قبیل موقعیتها، آن هم به نحو گسترده و همگانی، خیلی وقت است که پیش نیامده و بشریت به آن نیاز دارد. پس مسئلهآفرینیهای کرونا نه تنها تهدیدی برای دین نیست، بلکه فرصت و موقعیت خوبی را هم برای عرض اندام و ابراز وجود آن فراهم آورده است. تشخیص اینگلهارت در این که بازارِ دین در موقعیتهای ناامنی و بیاطمینانی رونق پیدا میکند و با اقبال بیشتری مواجه میشود، درست است؛ در عین حال به دلیل نداشتنِ درک درستی از نیازها و ظرفیتهای وجودیِ انسان و تبیین درستی از چراییِ اقبالِ به سوی دین، به ارزیابی و استنتاجی منفی از آن رسیده که نمیتواند صائب باشد. نظریه او دچار دو خطای آشکار است.
یک اینکه گمان میکرد فرایند رو به رشدِ مدرنیته دیگر اجازه بازگشت اضطراب و بیاطمینانی را به زندگی بشر نخواهد داد و دوم آن که قابلیتهای دین را به نقشآفرینی در اوضاع مضطرب و ملتهب، مختصر ساخته و موقعیتهای متعارف و عادی را از دایره توجه و اعتنای دین خارج کرده بود. این نظر در همان خطای کهن درباره خدای رخنهپوش ریشه دارد. همان که خدا را صرفاً در تنهاییِ سنگر و در موقعیتهای خطیر و بحرانی میجوید و مییابد. نسبتهای دیگری هم میان دین و کرونا وجود دارد.
ـ این نسبتها چیست؟
یکی دیگر از جنبههای مطرح در نسبت دین و کرونا وقتی است که پای دین از حیث معرفتی به این ماجرا کشیده شود. شبههافکنانِ در این باب، سراغ چالش علم و دین و مسئله شرور رفتهاند. ایشان به اعتقاد من دچار دو سهو یا خطا شدهاند. یک اینکه مِیز و فارق مهم اسلام و مسیحیت را در مسئله کهنه علم و دین، نادیده گرفتهاند و دوم این که توجه نداشتهاند که کرونا بیش از دین، علم را به چالش افکنده است؛ خصوصاً علم در دوره مدرن را که به دلیل توفیقات فراوانش، دچار خودبزرگبینیهای گزافی شده و پای را از گلیم و اقلیمش درازتر کرده و ادعای تمامیت و تکافو میکند. به نظر نمیرسد کرونا هیچ یک از مبانی و اصول هستیشناختی، انسانشناختی و معرفتشناختیِ دین و مشخصاً اسلام را با نقض و تردید مواجه ساخته باشد. در باب علم هم همین طور است.
آن بخشی از دانش و معرفتِ علمی در این ماجرا به چالش کشیده شده که اتفاقاً بیرون از علم است و به دعاویِ غیر علمی و فراعلمیِ آن مربوط میشود. تنها مسئله معرفتیِ قابل اعتنا در این باب شاید زنده شدن مجددِ بحث شرور باشد که یک بحثِ فلسفی ـ الهیاتی است و فراتر از مسئله علم و دین. در این باب هم کرونا هیچ نکته جدیدی را که پیش از این دیده نشده و در اطراف آن سخن گفته نشده باشد، با خود نیاورده است. این عطف توجه پیدا کردنِ به دین و طرح پرسش از ادیانی نظیر اسلامِ شیعیِ اصولی که از آمادگی و ظرفیتهای نسبتاً خوبی برای پاسخگویی برخوردارند، اتفاق خوب و فرصتِ ذیقیمتی است تا بضاعتهای معرفتی خود را عرضه کند و ارزش این قبیل تأملات علما و اندیشمندانِ سَلَف را که ناشناخته مانده بود، آشکار سازند.
طرح جدیتر نسبت دین و بدن
مسئله دیگری از این دست که به نظر قدری جدیتر از قبلی هم هست؛ نسبت دین است با بدن و این گمان که کرونا ادیان را وادار کرده تا توجه بیشتری به اَبدان نشان دهند. خوب است همین جا و قبل از پرداختن به این بحث، برداشت کلیام را در باب این قبیل مسئلهیابیها و مسئلهسازیها بیان کنم. معتقدم که بسیاری از چالشهای ادعا شده از ناحیه کرونا اولاً برخاسته از پیشفرضهای نادرست و مشابهانگاریِ ادیان است و ثانیاً دستخوش بزرگنمایی است.
یک مصداق از این برداشتهای نادرست و سویافته را در باب علم و معرفتِ دینی بیان کردم و مصداق دیگرش هم همین نسبت دین و بدن است. این شبهه ریشه در برداشتی خام از رجحانی دارد که ادیان به ابعاد روحی در برابر بُعد جسمانی و مادی وجودِ آدمی داده و میدهند. به علاوه صورتِ اگزجره (بزرگنمایی) شده آن در سنت رهبانی. چندان که ماکس وبر را هم به این نتیجه رسانده که گویا میان دین و پیامبری با ضعف و بیماری نوعی نسبت و تناسب برقرار است.
مؤیداتِ لازم برای آن را هم از سیره حضرت مسیح(ع) در برهه سه ساله بشارت گرفتهاند و بهنحو عمومیتر، از توصیههای ادیان در پرهیز از کامجویی و تنآسایی و فرامینِ فراوانِ منع و محدودیت در ارضای بیمحابای غرایز. اینها را بیفزایید به آموزههای ادیان درباره امساک و روزهداری که رفتاری است به ظاهر علیه بدن و ممانعت از برآوردهسازیِ تمنیات و نیازهای طبیعی آن. تصویر و کلیشه ساخته شده از ادیان که گویا هیچ اعتنا و اهتمامی به بدن و سلامت و شادابی آن ندارند و بر آن سخت میگیرند، محصول چنین بافت و برداشتهایی است.
اهمیت صیانت نفس و تقبیح وابستگی محض به دنیا
تا اینجا صورت مسئله را بیان کردیم و پاسخی ندادهایم که بالاخره دین با ضرورتهای مراقبت از بهداشت و سلامتی و حفاظت از بدن مشکلی دارد یا ندارد و در این راه آیا با دستورات بهداشتی و پزشکیِ مقابله با کرونا همراهی خواهد کرد یا نخواهد کرد و اینکه دغدغه بدن و تشدید و تداوم آن در نهایت موجب تنازلِ اهتمامات معنوی و روحیِ دین نخواهد شد و احساس نوعی دنیاطلبی و خدمتِ تماموقت به بخش سافلِ وجود را در مؤمنان پدید نخواهد آورد؟
این سؤالات، هم پاسخ تفصیلی دارد و هم کوتاه. در اینجا به همین اشاره اکتفا میکنم که زندگیِ دنیوی و سلامت و توان جسمانی آن قدر مهماند که بدون آنها دین و دینداری اساساً بیمعنا و بلاموضوع میشوند. اینها غایات دین نیستند؛ اما موضوعیت و طریقیت دارند و وقتی مسئلهمند میشوند و واکنشهای دینی را برمیانگیزند که به آنها اکتفا شود. شما به آموزههای محترم شمردن نفوسِ انسانی و صیانت از نفس خود مراجعه کنید؛ به حرمت آسیبرسانی به بدن، حتی در موقعیتهای عبادی و مناسکی؛ به تحذیرهای دینی نسبت به مأکولاتِ مُضر و توصیههای اسلام نسبت به مطهرات؛ به ادعیه فراوانی که در باب شفا و سلامتی وارد شده و طلب گشایش برای رزق و روزی و دور ماندن از بلایا و امراض. حساسیت و انذار و تحذیرهای دینی نسبت به بدن تماماً مربوط به تکافوی به آنهاست و نه اهتمام و رسیدگی به آنها. حتی ادبیات عرفانی ما هم این قبیل رسیدگیها را منع نکرده است. آنچه مذموم شمرده شده صرفاً وابستگیِ محض و اکتفایِ صرف به آنهاست. به دو سه جنبه دیگر هم میخواستم اشاره کنم؛ اگر راغب باشید و مجال باشد.
ـ بله؛ حتماً. خوب است سراغ جنبه مناسکی دین هم بروید که بر اثر کرونا با محدودیتهای جدیتری مواجه شده است.
از تردیدهای دیگری که در انداختهاند همین است که پس اثر دعا و توسل و طلبِ شفا کجاست و چه شد؟ چرا تفاوتی از این حیث میان بیماران مؤمن و غیرمؤمن نیست و چرا بهجای آسمان و اولیای الهی، از پزشکان و متخصصان مطالبه درمان و معجزه دارند؟ چرا چشم انتظارِ آخرین دستاوردها و دستورات سازمان جهانی بهداشت هستند و درب اماکن مقدسی را که برآوردهکننده حاجات مادی و معنویشان بوده، به روی خود بستهاند؟
بنده وقتی این قبیل شبهات و القائات را میبینم، بیش از پیش به قدرتِ دین ایمان میآورم و متوجه میشوم که تا چه حد در وجود انسانهای بهظاهر مدرن و سکولار هم ریشه دوانده و درونی شده و تا چه حد خود را بر چشم و نظر ایشان غالب ساخته است. در ماجرای کرونا ایشان، کاتولیکتر از پاپ شدهاند و دینیتر از دینداران. با این فرقِ مهم که دینِ مفروض و شاید متبوعِ ایشان به غایت سطحی و خرافی است و دینداریشان هم بهشدت ناخودآگاه است.
اتصال دینستیزان و دینداران خرافی
البته قضیه در باب کسانی که این قبیل شبهات را عامدانه و به قصدِ تردیدافکنی مطرح میکنند، قدری تفاوت دارد. خطای ایشان این است که درک و برداشتِ بسیار عقبمانده و کهنهشدهای از دین و دینداری دارند. منکر وجود عناصری از چنین باورهایی در بین بخشی از دینداران نیستم؛ یا وجود جریاناتی که به چنین باورهای تعارضآلودی دامن میزنند. اما تعمیم آن به عموم دینداران و انتساب آن است به جریانِ دینی غالب در جمهوری اسلامی نارواست. مخالفت با جمهوری اسلامی ظاهراً آن قدر اساسی و مهم است که قادر است جریاناتی از منتهاالیه دو سر طیف، یعنی «دینستیزان» و «دینداران خرافی» را به هم برساند. خیلی هم عجیب نیست؛ چون ستیز با دینِ خرافیِ انزواگزین به مراتب سهلتر از دینِ عقلگرایِ فعالِ حاضر در صحنههای مختلف زندگی است.
ـ پاسخ این شبهات را ندادید.
پاسخ این قبیل شبهات را بسیار پیش از این دادهاند و طرح و تکرار دوباره آنها را یا باید به حساب بیاطلاعیِ ایشان گذارد و یا به حساب سوءاستفادهای که میخواهند از بیخبریِ احتمالی مخاطبانِ عام خود بکنند. در این قضیه خاص هم هستند کسانی که پاسخ دادهاند و میدهند و ضرورتی ندارد که امثال بنده هم که چندان تخصصی در آن نداریم، وارد شویم. اجازه بدهید بیش از این وقت را نگیرم و اشارهای هم به یکی دو جنبه دیگر از این مسئله بکنم و خاتمه دهم.
همچنان که بیان شد کرونا با تمام ناملایماتش در عرصههای مختلف زندگی، فرصتهایی را برای دین فراهم آورده است و از آن جمله است ایجاد زمینه برای بروز «همیاریهای اجتماعی». این ویژگیِ ادیان پیشرفته است که به دلیل همهجانبگی قادرند در موقعیتهای مختلف حاضر شوند و اثرگذار باشند. یعنی اضلاع و ابواب متعددی دارند که حسب موقعیت و به تبع شرایط، بسط و قبض پیدا میکنند و اجازه نمیدهند که جریان جاریِ دین و دینداری در هیچ برههای متوقف شود و راکد بماند.
انگیزههایی که تعطیلبردار نیست
اگر به دلیل شرایط تحمیلیِ کرونا و سرعت و سهولت انتقال ویروس آن، برخی از محافل و تجمعات دینی به ناگزیر تعطیل شده است؛ اگر مثلاً امکان صله رحم و برگزاری مناسک جمعی و سفرهای زیارتی به شکل سابق نیست؛ بلافاصله این خلأ با بسط انفاق و احسان و دستگیری از نیازمندان جبران میشود. چرا چنین است؟ چون همه از یک آبشخور سرچشمه میگیرند و از انگیزههایِ مشترکی برخوردارند. انگیزههایی که تعطیلبردار هم نیست.
این نه بدان معناست که این قبیل اقدامات در بقیه اوقات، تعطیل هستند و منتظر فرصتهای این چنینی تا بهکار افتند. خیر؛ مواساتِ دینی یک جریان دائمی و عمومی در میان مؤمنان است که در چنین موقعیتهایی ظهور و بروز بیشتری پیدا میکند. هنوز آمار دقیقی از این کمک مؤمنانه، جمعآوری و ارائه نشده تا امکان بررسیِ کمّ و کیف و مقایسه آن با دیگر جوامع و دیگر ادیان و مکاتب فراهم آید.
هنوز دادههای لازم و کافی که بتوان نشان داد دین تا چه حد در دگرخواهی و کار خیرخواهانه غیررسمی از رقبای پرمدعای پنهان شده در پشت شعارهای حقوق بشری، موفقتر عمل کرده است، را در اختیار نداریم. اطلاعاتی که بشود اثبات کرد تشکلها و سازوکارهای دینی تا چه حد قویتر، سریعتر و گستردهتر از سازوکارهای نهادینه و رسمی عمل میکنند. همان که در موقعیتهای مختلف و به دفعات خود را در ایران نشان داده است. از بسیج انقلابی منجر به پیش افتادن جریانِ مذهبی در انقلاب تا فعالیتهای بسیجی و جهادیِ پس از آن و تا نهضتِ مواسات دینی در ماجرای اخیر.
ایکنا ـ به نظر میرسد که شما تنها بر جنبههای مثبت این ماجرا نظر افکندهاید و آنها را برجسته کردهاید. در هر صورت نمیتوان انکار کرد که آثار سوء کرونا در جاهایی دامن دین را هم گرفته و آن را دستخوش تنازل و عقبنشینی ساخته است. مثلاً همین تعطیلی محافل دینی و مناسک جمعی که شما خیلی سریع از آن گذشتید.
درست میگویید و به موقع هم اشاره کردید. بنده هم میخواستم در ادامه سراغ همین جنبه از بحث بروم و به یکی دو اثرِ سوئی که کرونا بر روی دین داشته اشاره کنم. مدعای کلی ما که در این گفتوگو بر آن تأکید شد، این است که برخلاف اَجوای غالب در فضای مجازی و ژورنالیستی، مسائل و تردیدهایی که کرونا برای عرصهها و حوزههای دیگر پدید آورده و چالشهایی که دامن زده به مراتب بیش از آن چیزی است که برای دین رقم زده است. این را در باب اسلام و ایران بیان میکنم و لزوماً قابل تعمیم به همه جوامع و ادیان نیست.
دوم، اسلام در ایران، به دلیل عقلانیت، همهجانبهنگری، انعطاف و انسجام درونیاش توانسته در آن دسته از مقولاتی هم که دیگر ادیان با چالش مواجه شدهاند، سربلند بیرون آید و آنها را به فرصت تبدیل کند و یا عوارضشان را به حداقل برساند. ادعای به نظر جانبدارانهای است؛ اما قابل ارزیابی و سنجش است و به معنای رایج پوپِریَنها، ابطالپذیر است. در واقع مطرح شده است تا نقد و نقض شود یا ابرام گردد. مدعای دوم را مطرح کردم تا بگویم حتی در مسئله تعطیل شدنِ اجتماعات دینی که در سؤال شما بود و همچنین وادارشدن دین به متابعت از فرامینِ عرفی و پذیرفتن جلوداری و فرماندهیِ مراجع غیردینی که در آن نوعی عقبنشینی و تنازل وجود دارد؛ مسئله به نفع دین و دینداران تمام شده است.
مسائلی که در نهایت به نفع دین تمام شد
اهتمام به مناسک و شعائر جمعی و همچنین دستِ بالاداشتنِ مرجعیتهای دینی نسبت به مراجع عرفی، از ممیزات و معرِّفهای مهم و شاید کلیدی جمهوری اسلامی است؛ تا جایی که هرگونه تنازل در آنها، صَرف نظر از عوامل ایجاد و نحوه بروز آن، میتواند نوعی شکست و عقبنشینی محسوب شود. تجمعات دینی اعم از مناسکی و شعائری و زیارتی و تعلیمی از ضروریات دین است؛ خصوصاً در ادیان جمعگرا و این طور به نظر میرسد که جمهوری اسلامی هم از این پتانسیل به نحو حداکثریِ آن استفاده کرده و میکند، تا جایی که به اعتقاد برخی، به افراط هم کشیده شده است.
بر این اساس هرگونه تعطیل و توقف در آن، ضربه شدیدی به دینداری و آینده آن در ایران خواهد زد. در گفتوگوی دیگری پیشتر، بیان کرده بودم که اینها در دین، حتی در اسلام و در شیعه که ظرفیت بالایی هم برای آن وجود دارد، هیچکدام اصل و غایت نیستند. مهم و لازماند؛ اما از آن حیث که در نیل به جوهر و غایتِ دین مؤثرند و در واقع طریقیت دارند. طبعاً تعطیلیِ آن در درازمدت میتواند آسیبرسان باشد؛ با این که برای کوتاهمدتِ آن، جایگزینها و جبرانکنندههایِ کارآمدی وجود دارد.
همین وقفه را برخی فرصتی دانستهاند تا بلکه از دستِ دینداریِ جمعی و مناسکی در ایران خلاص شد و به دینداری فردی و نهایتاً معنویتگرایی شخصی منتقل شد. ما اما چنین نظر و گمانی نداریم و معتقدیم که درک ایشان از دینِ اسلام و دینداری ظلِّ آن اساساً اشتباه است. این به اصطلاح گونههای جمعی و فردی، نه رقیب و بدیلِ هم، بلکه اجزا و ابعادِ لازم و مکمل یک دینِ واحد هستند و جنبههای مختلف یک دینداریِ کاملاند که نباید مجزای از هم دیده و فرض شوند.
بستن تجمعات دینی با فتاوی شرعی و تواصی اخلاقی
از دیگر شقوق منفیِ احساس شده برای دین در ماجرای کرونا همین حسابِ برابری است که ستاد کرونا برای انواع تجمعات قائل شده و هیچ تمایزی میان نوع دینیِ آن با انواع ورزشی و تفریحی و تجاری باز نکرده است. حتی به فراتر از آن هم رفته و موجب گلایه دینداران شده است که چرا ستاد، سختگیریهای نسبت به تجمعات دینی را در باب دیگر تجمعات اِعمال نکرده است و نمیکند. جالبتر این که تمام این تصمیمات و اقداماتی که به ظاهر علیه دین است، در ظلِّ یک حکومت دینی و با استفاده از اقتدار قانونی و اجراییِ آن صورت گرفته و با فتاوی شرعی و تواصی اخلاقی هم تقویت شده است و میشود.
بله؛ در یک نگاه سطحی و خُرد به مسائل و با رویکرد و انتظاری کلیشهای از دین، چنین به نظر میرسد که مجموعه اتفاقات اشاره شده تماماً علیه دین است و به زیان آن تمام خواهد شد. جالب است که سکولارهای ضدِ دین در این برداشت و تحلیلهای سطحی، در نقش دایههای مهربانتر از مادر ظاهر شدهاند و تلاش دارند همان باور و برداشتی را از دین القا و ترویج کنند که جریانات متحجر و متجمد از آن دفاع میکنند.
اینکه مبانی دینی جمهوری اسلامی در اتخاذ چنین موضع و رویکردی در ماجرای کرونا چیست و ریشه در احکام اولیه دارد یا ثانویه یا فقه نظام و حکومتی، بحثهایی است که دیگران کردهاند و میکنند. اما آنچه برای ما جالب و برای اهل پژوهشهای اجتماعی و اندیشهشناسی مهم است، همین به وحدت رسیدنِ سه جریان به ظاهر معارضِ «سکولار»، «روشنفکران دینی» و «جریانات متحجر دینی» است در قضیه کرونا و نسبت آن با دین.